برای من «نوشتن» و «تدریس» هر دو بیاندازه جذابند و تقریبن هر کاری که در طول روز انجام میدهم مستقیم و غیرمستقیم به این دو مربوط است.
تدریس و نوشتن را همزمان با هم از ۱۵ سالگی آغازیدم و هر دو در ابتدا در زمینهی هنرِ «کارتون و کاریکاتور» بود؛ در فرهنگسراها کاریکاتور درس میدادم و در مجلات تخصصی دربارهی کاریکاتور مینوشتم.
بعدها البته موضوعم عوض شد و به پیوند دلچسبی میان نوشتن و تدریس رسیدم؛ بخش زیادی از آنچه مینویسم در جهت تدریسِ متنی موضوعات موردعلاقهام است و در کلاسهای آنلاین و حضوری خوراک لازم را برای نوشتارم فراهم میکنم.
در سالهای اخیر و بهخصوص ماههای گذشته بیش از هر چیز دربارهی «تدریس و شیوهای علمی و روزآمد آن» مطالعه کردهام. حالا بنا دارم بیشتر در این رابطه برایتان بنویسم.
پس بگذارید کارمان را با یک سؤال شروع کنیم:
شما به تدریس علاقه دارید؟ اگر اینطور است، دوست دارید در چه زمینه یا زمینههایی تدریس کنید؟ (اگر در حال حاضر مدرس هستید کمی از فعالیتهای خودتان بنویسید)
یک نکته را هم بگویم:
برای تدریس قرار نیست لزومن به عنوان معلم یا استاد در سیستم رسمیِ آموزش فعالیت کنید. من شخصن، بهرغم وجود فرصتهای بسیار، مدرسی آزادم و تدریس در فضای غیر رسمی را ترجیح میدهم.
+
نورتورپ فرای، فیلسوف و اسطورهشناس، در جملهای که میکوشم همیشه در خاطرم باشد، میگوید:
«من تعلیم و تربیت را تنها انقلاب اصیلی میدانم که جامعهای میتواند آن را تحقق بخشد.»
مدتیست از دورهی نویسندهمدرس رونمایی کردهایم.
نویسندهمدرس کیست؟
نویسندهای است که تدریس هم میکند، مدرسی است که نویسندگی هم میکند.
چرا نویسندهمدرس شدن مهم است؟
یاددادن مؤثرترین شیوهی یادگرفتن است.
وقتی در مسیر تدریس قرار میگیرید عملن به یادگیری خودتان شتاب و کیفیت میبخشید.
به عنوان نویسنده مدرس چه موضوعاتی را به چه کسانی تدریس کنیم؟
هر موضوعی که دوست دارید دربارهی آن بیشتر بیاموزید برای تدریس مناسب است. مخاطبان شما میتوانند از تمام گروههای سنی و اقشار جامعه باشند.
بهواسطهی اینترنت میتوانید آموزشهایتان را به گروههای وسیعی از مخاطبان برساند.
در دورهی نویسندهمدرس به این سؤالها پاسخ میدهیم:
- چه موضوعاتی برای تدریس در فضای آنلاین بهتر است؟
- چگونه به صلاحیت و آمادگی لازم برای تدریس یک موضوع برسیم؟
- برای رسیدن به درآمد از طریق تدریس چگونه بازاریابی محتوایی انجام دهیم؟
- چگونه محتوای یک دورهی آموزشی را آماده کنیم؟
- از چه روشهایی برای ماندگاری مطلب در ذهن مخاطبان استفاده کنیم؟
- چگونه آموزشهای جذابتر و سرگرمکنندهتری تولید کنیم؟
- چگونه اعتبار آموزشی دورههایمان را افزایش بدهیم؟
- چگونه برای تولید سبدی از محصولات آموزشی اقدام کنیم؟
- چگونه درآمد غیرفعال خود را افزایش بدهیم؟
کمترین دستاورد دورهی «نویسندهمدرس» برای شما برداشتن گام بلندی در مسیر روشننویسی است. ضمن اینکه اگر کمی جدیت به خرج بدهید میتوانید درآمدی هم از طریق تدریس آنلاین به دست بیاورید؛ درآمدی که لااقل بخشی از آن میتواند صرف ارتقای آموزشی شما شود.
نکتهای دربارهی هزینهی اندک ثبتنام:
همیشه بیم آن میرود که مبلغ اندک هزینهی ثبتنام موجب بیاعتبارشدن یک دوره بشود و شرکتکنندگان دوره نگاهی جدی به آن نداشته باشند. اما به یک دلیل مشخص این دوره را تقریبن رایگان برگزار میکنم: میخواهم کمترین مانع بر سر راه دوستانم برای حضور در دوره باشد. شاید بپرسید چرا این دوره کاملن رایگان نیست؟ یک پاسخ روشن دارد: شما با حضور در دورههای مدرسه نویسندگی کمک میکنید تا بتوانیم چراغ این حرکت فرهنگی مستقل را روشن نگه داریم. به پشتوانهی حضور شما در دورههاست که سبب میشود بتوانیم هزاران محتوای آموزشی رایگان تولید کنیم و به دست افرادی برسانیم که اصلن امکان حضور در دورهها برایشان فراهم نیست. بنابراین با شرکت در هر یک از دورههای مدرسه نویسندگی به نوعی حامی حرکتی مستقل برای ترویج هنر والای نوشتن میشوید.
چگونه در دورهی نویسندهمدرس شرکت کنیم؟
روی لینک زیر کلیک کنید:
یا با راهنمای دوره در تماس باشید:
شمارهی تلفن:
۰۹۳۸۸۱۰۱۷۳۹
آقای مهدی پور
75 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
سلام استاد کلانتری عزیز
مرسی برای راه اندازی این دوره، بی صبرانه منتظرم. امیدوارم مثل بقیه دوره ها برای همه دوستان راه گشا باشه. من بازنشسته آموزش و پرورشم. سال های متمادی کتاب های ادبیات، زبان فارسی و تاریخ ادبیات را در مقطع متوسطه در پایه های مختلف تدریس کرده ام. ۱۳سال قبل که بنا به دلایلی از تدریس کناره گرفتم. با آموزش در فضای آنلاین آشنایی کافی ندارم. خانواده ام بر خلاف خودم با فعالیت در فضای آنلاین مخالفند و بیشتر نگران سلامتی ام هستند.
خوش بختانه به مدد آشنایی با مدرسه نویسندگی شما مثل دانش آموزان صفر کیلومتر مشغول نوشتن و خواندن هستم و بسیار لذت می برم. به خاطر تاکید شما برای سایت، چند وقت پیش به طراح سفارش دادم. حالا سوالم از خدمت شما راهنمایی است. شخصن نوشتن و تولید محتوا در زمینه شعر، خاطره نویسی، داستان را دوست دارم. از طرفی چون سال ها معلم بودم با ضعف های درسی دانش آموزان در برخی موضوعات آشنایی دارم. این را هم می دانم که سایت های معتبری به گرسنگان ماهیگیری که نه، ماهی می دهند و راه استیصال را بر دانش آموزان می بندند. جای آموزش را در این زمینه ها واقعن خالی می بینم. البته به خاطر فاصله گیری از درس ها و تغییر برخی منابع خودم شدیدن به آموزش نیاز دارم.
به نظر شما آیا می توانم به عنوان یک معلم نویسنده یا نویسنده معلم، سلامت به این فضا وارد و موفق خارج شوم؟
یا به قول شاعر،
بنشینم و صبر پیش گیرم دنباله کار خویش گیرم
از توجه و پاسخ تان پیشاپیش سپاسگزارم.
درود خانم صادقی عزیز
موضوعتون بسیار عالیه و پیشنهادم اینه که حتمن انجامش بدید.
درود و عرض ادب استاد عزیز
۱۸ ساله که بودم برای تربیت معلم مجاز شدم اما بنا به توصیه مشاور رشته حقوق رو انتخاب کردم و لیسانس گرفتم بعد متوجه شدم روحیه ی لطیفم مناسب این رشته ی پر تنش نیست و در سطح بالاتر ادامه ندادم. از دبیرستان به این طرف تر تنها تجربه من آموزش من درس عربی به بچه های فامیل بود. همین یک ساعت تدریس معمولی حالم رو دگرگون می کرد و حس خوبی داشتم. در مورد نوشتن قبلا دلنوشته هاییی پراکنده و شعر گونه می نوشتم تا اینکه با سایت شما آشنا شدم و سبک زندگی و دیدگاهم عوض شد. نوشتن باعث شد خودمو بهتر بشناسم و تلاش کنم تا زندگی بهتری داشته باشم. چه خوب که این دوره رو در اختیار ما قرار میدید. من به شخصه قصد دارم هر چه رو که تو این مدت از شما در قالب کلاس های نویسندگی یادگرفتم رو جمع آوری کنم و با تدریس نویسندگی آموخته هامو بهتر به خودم یاد آوری کنم.
استاد عزیز تندرست و سرزنده باشید
قبل از اینکه با شما آشنا بشم حتی به تدریس فکر هم نمی کردم. اما وقتی از شما یادگرفتم که بهترین شکل یاد گرفتن، یاد دادن به دیگرانه و از اونجایی که زکات علم ترویج اونه، مدتیه که دغدغه ی تدریس دارم اما از بچگی فن بیان خوبی نداشتم. یعنی هر وقت می خواستم یه مسئله ی درسی رو به دوستام توضیح بدم بدتر گیج می شدن. من توی دوره شرکت کردم اما بابت نداشتن فن بیان نگرانم و مدرس فن بیان خوبی هم نمی شناسم.
خیلی دوست دارم در زمینه ی کپی رایتینگ و نوشتار درمانی کارگاه و کلاس برگذار کنم.
استاد، من بالاخره خودم رو به راه راست هدایت کردم و رفتم سر درسومشقم. سه روزه که هر روز یه گام کوچیک در جهت تدریس برمیدارم. هنوز روی پلهی اول مستقر شدهم. پیشنهادتون برای یادگیری تدریس و آموزش دادن، وبلاگ یا دیدن ویدئوهای تدریس کدوم فرد شاخص ایرانی و خارجیه؟
سلام سارا جان
امیدوارم بتونم بزودی یه سری منابع آموزشی رو معرفی کنم.
من هم عاشق تدریس کردنم هم عاشق نوشتن چون با تدریس من بهتر میتونم درباره اتفاقهایی که در حین تدریس میوفته بنویسم.درحال حاضر به خواهرزاده وبرادرزاده هام درس زندگی میدم.۴ تا شاگرد دارم.۱۳ساله،۲ونیم ساله،۲ ساله ونه ماهه….فعلن معلم اینها هستم واگر وقت داشته باشم وزمان مناسب به هر کسی که در مقابلم باشه وعلاقه به خودشناسی داشته باشه یاد میدم.امیدوارم معلم خوبی باشم.ما برای خودسازی خلق شدیم.باید زندگی راسبز کنیم دربستر زمان
درود بر تو ندا جان
خیلی خوب میشه که تدریس رو جدیتر دنبال کنی.
درود شاهین عزیز.
برای من نوشتن و تدریس هر دو جذابند.
چند سال قبل دبیر هنر یک دبستان پسرانه بودم. نه نباید از خودم تعریف کنم اَه…
ولش کن اما کلی زندگی کردم با بچهها. سه سال سخت، سه سال خوب.
بعدش رفتم سراغ تدریس نویسندگی.
که بسی جذابتر از هنر بود. البته پیش خودمان بماند آنجا هم فقط هنر کار نمیکردم. برای من هنر یعنی ترکیبی از نوشتن، خواندن، کشیدن، موسیقی، فیلم و حتا بازی و کاردستی و لمس چوب و لمس نقاشی روی پارچه و خیلی چیزهای دیگر….
اینکه همیشه توی کلاس کتاب هم میخواندم. و از دزد مدیر گهگاه شعرهای فروغ و شاملو و سهراب را هم برایشان زمزمه میکردم.
مدرسه اما جایی نبود که من بتوانم در آنجا زنده بمانم.
چیزهایی داشت که درگیرت میکرد. نمیتوانستی خودت باشی. باید یکی میشدی شبیه به عروسکهای متحرکی که آنها میخواستند.
و من آزادی را انتخاب کردم.
آزادی در تدریس و آموختن داستان.
حالا چند سالی است که در اداره ارشادمان کلاسی دارم و شاگردانی. یا در فضای مجازی و واتساپ به صورت تکی و گروهی نویسندگی را آموزش میدهم.
یکی از رویاهایم آوردن شما به شهرمان است.
به کلاسم
پیش بچهها
و برگزار کردن یک نشست داستانی رسمی
میدانم که میشود شاید خیلی زودتر از چیزی که فکرش را میکنم.
مژگان جان
شما مدرس فوقالعادهای هستی. ذوق و عشق این کار در شما مشهوده.
مطمئنم با گذر زمان شما در دنیای آمورش بسیار خواهی درخشید.
استادجان من هم از کودکی به شغل معلمی و تدریس علاقمند بودم چون پدرم دبیر بود و همیشه الگوی خوبی برایم بودند. در دانشگاه هم رشته دبیری زبان انگلیسی را انتخاب کردم چند سالی هم بصورت خصوصی و حق التدریسی در زبانکده و کلاس های تابستانه فعالیت نمودم اما بعد فیلد کاری ام تغییر پیدا کرد و کارمند شرکت شدم ولی همیشه در امر آموزش و یادگیری پیشرو بودم و هنوز هم عاشق تدریس و کلاس هستم. در زمینه خودشناسی و رشد فردی هم مایلم که تدریس کنم البته در حدی که آموخته ام.
چقدر عالی خانم نبیزاده عزیز
شما بهنیکی شایستهی این کار هستید.
برقرار باشید.
درود آقای کلانتری به اندازه ای به تدریس علاقه دارم که گمان میکنم بزرگترین استعداد من است و سالها تدریس در دانشگاه و موسسات را آزموده ام و امیدوارم روزی هزاران مخاطب برای سخنرانی و تدریس داشته باشم
چقدر عالی خانم فشنگچی عزیز
پس خیلی حیفه که شما با چنین هدفی پایگاه قدرتمندی در اینترنت نداشته باشید.
پیشهاد میکنم سایت خودتون رو بسازید و وبلاگنویسی آموزشی رو شروع کنید.
سلام وقت بخیر
باری جانا سخن از دل ما گفتی
از زمانی که یادم میاید شوق خواندن و نوشتن و تعلیم داون را در خودم یافتم
از آموختن به فرزندانم شروع کردم تا به آموزش کامپیوتر و عربی و قران و حفط قرآن و مفاهیم و در نهایت به نویسندگی رسیدم
وهرروز مشتاق تر از دیروز مشغول انجام آن هستم.
شاید بتوانم بگویم قشنگترین لحظات من لحظههای در سفر بودن و یاددادن مطلبی به جوینده علمی بوده است.
امیدوارم بازهم بتوانم در این مسیر باقی بمانم و خدمتی به دنیا بکنم.
چقدر عالی خانم شهراد عزیز
مشخصه که شما ذوق سرشاری برای تدریس دارید، این از نوشتههاتون پیداست.
سلام و وقت بخیر
وقتی عنوان یادداشتتون رو دیدم، درست مثل وقتی آدم میره سراغ یه خوراکی خوشمزه تو یخچال اومدم سراغش. البته کاش کمی بلندتر بود و بیشتر فیض میبردیم، اما اشکال نداره.
منم کشته مرده این ترکیب قشنگ آموزش و نوشتن هستم. یه مدتی هم تن و بدن همه اساتید بزرگ نویسندگی رو لرزوندم و تو یه انجمن مجازی، مبانی داستان نویسی رو با تازه واردها کار کردم و بینهایت خوشحالم که آخرش دیدم واقعا قلمشون بهتر شده بود.
خیلی دوست دارم این کار رو ادامه بدم و البته حرفهای و تخصصی. کاش شما هم درمورد این موضوع بیشتر بنویسید(:
چه مهدی جان
خیلی عالی و لذتبخشه این کار.
با قدرت ادامه بده.
من رو هم در جریان کارهات بذار.
سلام و وقت بخیر
وقتی عنوان یادداشت رو دیدم، درست مثل وقتی آدم میره سراغ یه خوراکی خوشمزه تو یخچال اومدم سراغش. البته کاش کمی بلندتر بود و بیشتر فیض میبردیم، اما اشکال نداره.
منم کشته مرده این ترکیب قشنگ آموزش و نوشتن هستم. یه مدتی هم تن و بدن همه اساتید بزرگ نویسندگی رو لرزوندم و تو یه انجمن مجازی، مبانی داستان نویسی رو با تازه واردها کار کردم و بینهایت خوشحالم که آخرش دیدم واقعا قلمشون بهتر شده بود.
خیلی دوست دارم این کار رو ادامه بدم و البته حرفهای و تخصصی. کاش شما هم درمورد این موضوع بیشتر بنویسید(:
سلام من بی نهایت به تدریس علاقه دارم روی مسئله هوش هیجانی کار میکنم و در حال خواندن و جمع آوری مطلب برای مقاله و دوره هستم خیلی دلم میخواد در داستان هام این موضوع رو وارد کنم و هوش هیجانی رو بیشتر باز کنم ممنون میشم کمکم کنید برایم همیشه الهام بخش ایده بودید هیچوقت یادم نمیره که در یکی از لایوهای ۵ صبح یهو ایده یک رمان به ذهنم انداختین و از همون موقع دارم روش کار می کنم و بسیار برام جذاب و هیجان انگیز است
چقدر عالی خانم خادمی عزیز
با جدیت با کار ادامه بدید.
روزهای دبستان را خوب به خاطر دارم زیرکانه حرکات و رفتار خانم معلم را یاد میگرفتم و در پی فرصتی بودم تا خانم معلم شوم. اولین تدریسم، تابستان سال اول دانشجویی بود. تصمیم گرفتم داوطلبانه به بچه های تحت پوشش کمیته امداد کامپیوتر یاد بدهم و چقدر این تدریس برکت زندگی شغلی من شد. حدود ۱۲ سال هست که در دانشگاه در حوزه مهندسی نرم افزار و IT تدریس میکنم. زمان هایی که سرکلاسم گذر زمان را متوجه نمیشوم و لذت بخشترین لحظههای زندگیم هست.
معتقدم یک مدرس بیش از هر چیز باید یادگیرنده باشد.
شما انسان فوقالعادهای هستید خانم مورکی عزیز و چه خوب که معلم هم هستید.
روزهای زیادی از کودکیام را در خیال و عالم معلم بودن گذراندم. همان روزهایی که کاشیها و موزاییکهای حیاط و حمام و دستشویی شاگردانم می شدند و برای همهشان هم اسم میگذاشتم. همان روزها که کتابی که جلد محکمی داشت را از کتابخانه برداشته بودم و صفحات سفید آخر آن را شبیه دفتر معلمها جدولبندی کرده و اسم شاگردها را نوشته بودم. عاشق این بودم هر روز در قسمت توضیحات، شرح حال آن روز کلاس را بنویسم و امضا کنم. رویایی که در نوجوانی و جوانی در میان صدها دغدغه دیگر در گوشهای افتاد و خاک خورد. دیگر به ذهنم خطور هم نمیکرد که روزی معلم شوم. اما آن رویای خاک خورده درست زمانی که انتظارش را نداشتم، غبار از چهره برداشت و زنده شد. الان بیست سالیست که رویای کودکیام را زندگی میکنم. تا قبل از آن شغلهای دیگری را هم تجربه کردم اما گویی راهی که باید طی میکردم از رویای کودکیام میگذشت. من معلم فیزیکام. معلمی که همیشه در پاسخ دانشآموزانش که از او میپرسیدند: «خانم خسته نمیشید هر سال مطالب تکراری رو تکرار میکنید؟» لبخندی از سر رضایت و مباهات به لب داشتم که هیچگاه این طور نبوده. در تمام این بیست سال بیشتر از آن که آموزش داده باشم، آموختم. هر سال شیوهی تدریسام را به روز کردهام و هیچ روزی بدون مطالعه سر کلاس حاضر نشدهام. از کلاسی به کلاس دیگر شیوهی تدریسام را بر اساس مخاطبام تغییر دادهام. کرامت دانشآموز به عنوان انسان و توجه به ویژگیهای فردی هر دانشآموز همیشه برایم در اولویت بوده و همین توجه منجر به ایجاد ارتباط سالم دو طرفه بوده و حتی با وجود عدم علاقه دانشآموز به درس حس پذیرا بودن من و کلاس را داشته است. فیزیک برای بسیاری سنگین و نچسب است، تلاش کردهام با پیوند بیشتر قوانین آن با زندگی روزمره و نمایش فیلم و آزمایش حداقل بهره را از کلاس فیزیک ببرند. تلاش کردهام دانشآموز فرای نتیجه شیوهی حل مساله بیاموزد و خود از این تلاش و یاددادن بسیار آموختم. میتوانم با اطمینان بگویم با اینکه دانشآموخته رشته فیزیک هستم، اما بیشتر دنیای فیزیک را با تدریس آموختم. من تمام این بیست سال را با عشق و علاقه و انگیزه برای یادگرفتن پیش رفتم و هر بار که چیزی آموختم، با علاقهای دو چندان به مسیرم ادامه دادم.
روزیِ من از شاگرد شما بودن و از شما آموختن این بود که صفحهای در اینستاگرام برای تولید محتواهای فیزیکی و ارتباط آن با زندگی روزمره راه انداختم و الان تصمیم به راهاندازی سایت دارم. هر بستری که فراهم میشود و میکنم نیروی محرکهای برای تلاش و یادگیری بیشتر من میشود.
درود خانم حشتمی عزیز
چه روایت زیبایی. لدت بردم.
و بیصبرانه مشتاقم تا سایت شما رو ببینم و از خوندن مطالبتون لذت ببرم.
سلام استاد، چه موضوع خوبی رو پیش کشیدین. من به زودی قراره معلم بشم البته در فضای رسمی اما یکی از دغدغه ها و علایقم همین آموزش هست و باید بگم روش شما در آموزش رو خیلی می پسندم. من هم مثل شما فضای غیر رسمی رو به دلایلی ترجیح میدم اما به طور کلی دوست دارم کار کردن در هر دو فضا رو تجربه کنم. از وقتی هم که علاقه نوجوونی ام یعنی نوشتن رو جدی تر دنبال می کنم بیشتر به این فکر می کنم که نوشتن چطور می تونه به یک معلم کمک کنه. خیلی خوشحال میشم بیشتر راجع به این موضوع برامون بنویسید.
سلام بهاره عزیز
چقدر عالی. اتفاقن تجربهی همزمان اینها خیلی هم خوبه.
در این مسیر وبلاگنویسی دربارهی تجربههاتون رو هم جدی بگیرید.
سلام شاهین عزیز، وقتت بخیر
به تدریس خیلی علاقه دارم و شاید جزو معدود کارهایی باشد که بتواند کسی برای انجامش به من پول دهد. در حال حاضر هم به این شکل میگذرد.
از دوران دبیرستان، زنگ های تفریح در نمازخانه و زنگ های ورزش در کلاس مسائلی که بچه ها متوجه نمیشدند را درس میدادم، البته دبیرستان بجز سال آخر نمرات خوبی نداشتم، همه بین ۱۵ تا۱۸٫ اما خوب درس میدادم.
زبان هم همینطور بود. در کلاس مثل بلبل حرف میزدم و حتی گرامر را به بچه هایی که متوجه نمیشدند یاد میدادم ولی بین قبولی های هر ترم، معمولا جزو آخرین نفرات پذیرفته شده بودم.
کنکور که رسید، متوجه میل زیاد به تدریس شدم. شروع کردم با همان حالت به تدریس خصوصی. دو سالی هست که زیست درس میدهم و در کارم واقعا خوبم و زمان و انرژی و تخصص زیادی صرف میکنم. متاسفانه تبلیغات و معرفی، نقش مهمی در شناخت شاگرد نسبت به مدرس در حیطه کنکور حداقل، دارد.
در دانشگاه هم قبل از انصراف بعضی درس ها را برای سایر دانشجوها درس داده ام.
اما خب اگر بخواهیم معنی واقعی تدریس را مدنظر قرار دهیم، فقط در حال حاضر زیست کنکور!
چه خوب ماهد.
کاش سایت اختصاصی خودت رو هم راه بنذازی.
ویرگولت خوبه، اما حیفه ماهد توسلی دات آی آر یا دات کام رو نسازی. سایت یه چیز دیگهست.
سلام استاد. چقدر دلتنگ تدریسهای پرمحتواتون هستم. از دورههای آنلاین ۵:۳۰ گرفته تا نویسنده خلاق و دوره تولید محتوا و چندین دوره دیگر که مفتخر در حضورشان بودم.
بنده هم علاقه فراوانی به تدریس و آموزش دادن دارم و چی از این شیرینتر آن چیزی را آموزش بدهم که عاشقانه در حال یادگیری آن هستم.
به امید روزی که بتوانم مدرس ارزشمندی بشم و حق شاگردی شما رو ادا کنم.
ارادتمند… سمیرا ظهوریان
سلام سمیرا جان
چقدر عالی
این دغدغهی زیبا رو حتمن حفظ کن.
سلام و درود جناب کلانتری.
شخصا علیرغم توانمندی و علاقهای که به امر آموختن به دیگری دارم، اما از کسالت انتقال مفاهیم تکراری گریزونم. شاید تدریس در کارگاههای انتقال تجربه گزینۀ مناسبی باشه. شاید هم هیچگاه به این شغل رو نیارم. اما در اینکه امر “نوشتن” عزیزترین دغدغۀ منه، تردیدی ندارم.
زنده باد.
بچه که بودم عاشق این بودم که معلم باشم، تو حمام و دستشویی و حیاط خونه کاشیها و موزاییکها دانشآموزانم بودند و من گاهی دقایق بسیار طولانی در این مکانها میماندم و با آنها با صدای بلند حرف میزدم، درس میدادم و حتی گاه تنبیهشان هم میکردم. یکی از بازیهایی که با برادرانم انجام میدادم همین معلم بازی بود. از یکی از کتابهای کتابخانه به عنوان دفتر معلم استفاده میکردم. ورقهای سفید آخر کتاب را جدولبندی کرده بودم و نمره و گزارش روزانه در آنها یادداشت میکردم.
بعدها که راهنمایی و دبیرستان و دانشگاه رفتم از این رویا فاصله گرفتم. اما روزگار جوری چرخید که الان حدود بیست سالیست که معلمم. فیزیک تدریس میکنم. شاید باورش کمی سخت باشد اما من فیزیک را با تدریس آموختم. با اینکه رشته دانشگاهی من فیزیک بود اما با تدریس بود که به درک عمیقتری از آن رسیدم. بر این باورم که هر آنچه را خوب درک کنی می توانی آموزش دهی. من تمام این سالها بیشتر از آنچه آموزش دادم، آموختم. رویای کودکی من تاثیری عمیق در باور من داشت که من را به همان راه برگرداند و البته توجه به درک دانشآموز به عنوان انسان و توجه به ویژگیهای فردی هر کدام نقش مهمی در ایجاد ارتباط خوب دو طرفه و پذیرا داشت. آنچه من را همچنان مشتاق در این مسیر نگاه داشته علاقهام به یادگیری و ایجاد ارتباط درست است. هر سال نکتهای جدید .
آموختم و روش تدریسم را ارتقا دادم. به روز کردن اطلاعات علمیام ،آموختن شیوههای جدید بیان و
تدریس، راههای ایجاد اشتیاق در دانشآموز، همراه کردن او با کلاس و…. کارهاییست که من را همچنان با انگیزه در این مسیر پیش میبرد.
روزیِ من از آشنایی با شما و آموزشهایتان هم سبب شد به فکر ایجاد صفحهای در اینستاگرام بیفتم و محتواهایی جذاب فیزیک و زندگی روزمره تولید کنم و الان به فراتر از آن و ایجاد سایت فکر کنم . این کار ابتدا به خودم انگیزه بیشتری برای بیشتر مطالعه کردن و نوشتن و یاد گرفتن میدهد و بعد هم بستریست تا من فیزیک را به شیوهای متفاوت و جذاب و به زبان ساده به کودک و نوجوان آموزش دهم.
چقدر قشنگ و الهامبخش بود متنتون خانم حشمتی عزیز.
سلام استاد خوابتون رو می دیدم. حالتون خوبه ؟
ساعت ۷ تا۸: می رم می خوابم و خواب می بینم شاهین کلانتری خونه ما کلاس حضوری داره من کامل تو کلاسش نیستم و از بیرون در صحبتهامو می کنم و حسم این است که داره در مورد تاثیر رسانه و این حرفها صحبت می کنه و من هم از افرادی گلایه می کنم که مدام بهم زور می گن و شعار آزادی بیان هم سر میدن. بعدش یک بچه خوشگلی رو دادند که باهاش بازی کنم. بچه کی بود نمی دونم، کی داد الان یادم نیست. یاد اون خواب بخیر که تو دبیرستان دیده بودم که بچه خوشگلی رو دادند تا باهاش بازی کنم و یک هو ازم گرفتند من یک هفته مریض بودم.
خدای من، چه قشنگ😍
سلام استاد قبل از بیان کردن علاقهم به نوشتن و تدریس، بیش از هرچیزی دلتنگ نبودنتون و دلتنگ لایوهای بیمنتتونم. سخاوت رو باید از شما آموخت، بی هیچ دریغ و بهانهای اطلاعات مهم و ارزشمندی که کلی براش زحمت کشیده بودین رو به راحتی در اختیارمون گذاشتین. امیدوارم باز هم در کلاسای پربارتون شرکت کنم و از صحبتای محبتآمیزتون درسها بگیرم.
پدر نازنینم سواد خوندن ونوشتن نداشت، برای همین تلاش میکرد به هر نحوی که شده فرزنداش به تحصیل ادامه بدن. من کنار خواهربرادرای لیسانس به بالا و فرهنگی بزرگ شدم. اما به دلایلی برخلاف آنها تحصیلات دانشگاهی ندارم.
در دوره راهنمایی با دیدن تئاتری روی صحنه، به نوشتن نمایشنامه علاقمند شدم و سه نمایشنامه من در دوران متوسطه و دبیرستان به صحنه نمایش درآمد و لوح تقدیر از استان فارس دریافت کردم.
از آن بهبعد نوشتن جزئی از برنامه زندگیم شد.
باتشکر از سیستم شبکههای اجتماعی که شاهین کلانتری را به من معرفی کرد و بعد از اون دنیای نوشتن را جدیتر از قبل دنبال کردم. اکنون به لطف آموزشهای پرثمر و مفید شما نوشتن و مطالعه رو جدی پیش میبرم، و تدریس کوتاهی نه در سیستم رسمی که به شکل آزاد دارم.
امیدوارم بزودی به روال قبل برگردیم و آموزشاتونو از سر بگیرم.
بینهایت از تدریس فوقالعادتون ممنونم🌷
سلام خانم ندیمی نازنین
خیلی خوشحالم کردید با این پیام زیباتون.
من بسیار خوشبختم که به واسطهی اینترنت با دوست نازنینی چون شما آشنا شدم.
امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشید و خوش بدرخشید.
به نظر من تدریس و آموزش باعث رشد شخص میشه. کسی که تدریس میکنه مجبوره اطلاعاتش رو بهروز کنه. دوست دارم نویسندگی و داستان نویسی آموزش بدم.
زنده باد خانم طوسی نازنین و سختکوش.
من عاشق تدریس هستم.
و بسیار علاقه دارم بتونم به کمک آموزشِ یوگا و اوریگامی هنر زندگی کردن و هنر عشقورزی به خویشتن رو آموزش بدم. دوست دارم با بالا بردن مطالعاتم و جدیتر نوشتن همانطور که به کمک یوگا و هنر خودم رو شناختم، خودشناختن رو به دیگران بیاموزم.
مدرس یوگا و اوریگامی هستم ولی در حال حاضر بنا به دلایلی بیرونی کلاسهای آنلاینم کنسل شدن و حضوری هم فعلن مشغول نیستم. و مشغول یک کار نیمه وقت نامربوط شدم هرچند هدفم رو دارم و با آرزوی “نظم” در برنامهها و اهداف و ایدههام هروز با بیشتر نوشتن و کنکاش درونی در پی یافتنِ مسیر درست هستم.
دلتننگ شما هستم و میخوام کمپ کتابخوانی رو از نو گوش بدم.
به امید روزهای خوش برای همه.
(سعی میکنم مرتب به سایت شما سر بزنم اگر نت یاری دهد.)
چه خوب دنیا جان
تو فوقالعادهای و شخصیت مناسب برای مدرسشدن رو داری.
وه چه موضوع جالب و جذابی استاد!
من تدریس رو دوست دارم. ذات آموختن و آموزش رو دوست دارم. گاه گُداری در زمینه تخصصی کارم دوره های آموزشی کوتاه مدت داشته ام. مثل کارگاه های آموزشی. با موضوعات خیلی متنوع.
ولی غیر از حوزه تخصصی، نوعی از آموزش رو به صورت گفتگوهای دو یا چند نفره تجربه کرده ام که بیشتر یه جور انتقالِ تجربه است. ولی عجیب دوست داشتنی از آب درآمده! نوشتنِ این تجربه ها هم خاص است. هم شیرین است و هم با خودش کلی آموخته های جدید میاره.
ممنون از طرح این موضوع دوست داشتنی!
چقدر خوب سحرناز عزیز
این روش عالیه و میتونه بسیار مؤثر باشه.
چه خوب که تجربهتون رو اینجا ثبت کردید.
سلام استاد جان
وقتتون بهخیر
🌸🌸🌸
از وقتی با دنیای نویسندگی آشنا شدم علاقهام به تدریس البته به عنوان مدرس آزاد بیشتر شده و مشتاقم در این مسیر جدیتر از گذشته حرکت کنم.
از مباحث مورد علاقه برای تدریس پرسیدید
موضوعهای مورد علاقهی من
هنر طراحی
هنر نقاشی
هستند.
🌸🌸🌸
چقدر عالی مریم جان
تو که فوقالعاده و مطمئنم که میتونی یه مدرس عالی باشی.
درود بیپایان خدمت شما.
تدریس رو دوست دارم میشه گفت خیلی زیاد، هر چند یادآوری کننده روزای سختی برای من هست. روزایی که به عنوان کار دانشجویی نگاهش میکردم. دانشجوی رشته فیزیک بودم و فیزیک هالیدی ۱ رو که مباحث فیزیک نیوتنی و کلاسیک داشت به دانشجوهای رشتههای دیگه درس میدادم. راستش من اصل فیزیک رو نه با خوندن که با درس دادنش یاد گرفتم. هر چند اون روزها گذشت وقتی دنبال شغل ثابت بودم تنها چیزی که قسمت من بود بعد اون همه جون کندن به عنوان دانشجو، معلم شدن اون هم در رشته نقاشی در یک مدرسه محروم اطراف شهر بود. خوب از حقوقش راضی نبودم اما اینکه تدریس میکردم حس خوبی داشت. مشکل بزرگ من در روزای اول این بود چنان دچار هیجان بودم و خودم ذوق یاد گرفتن داشتم نمیتونستم مطلب رو درست انتقال بدم کم کم زبان بهتری پیدا کردم بعد از جابه جایی و اومدنم به تهران هم چند باری درس دادم در حد ریاضی راهنمایی و فیزیک دبیرستان اما همین نقطه پایان بود. الان هم در تلاش برای نویسنده شدن اندر خم یک کوچه، جولون میدم شاید روزی اینم تدریس کنم خدا رو چه دیدیم چندتا شاخه پریدم اینم روش.
سلام خانم پیوندی نازنین
چه خوب که از تجربهتون نوشتید.
خیلی خوبه. حتمن دنبال کنید تدریس نوشتن رو.
کامنتای صبا و زهرا بینظیر بودن.
برای من تدریس یه دغدغه مهمه، اما میدونم که نیازمند مهارته. باوجودیکه تابهحال واکنشهای مثبتی رو در این زمینه از سمت دوستانم دریافت کردم، اما فکر میکنم کافی نیست و باید اصولی و درست با این موضوع برخورد داشته باشم.
راستی، دوستی بود که میگفت آموزش دادن با تدریس متفاوته. واقعن این دو فرق میکنن؟
سلام سارا جان
بله، درسته. برای مدرسشدن قطعن باید مهارتهای بسیاری داشت، و بهترین راه اینه که این مهارتها رو حین کار یاد بگیریم.
اما دربارهی تفاوت «تدریس» و «آموزشدادن»: گاهی یه نفر ومیداره برای خودش یه تعریفی میسازه و بین واژههای تفاوت قائل میشه، اما این شکل عمومی نداره. اینها یکی هستن.
سلام استاد عزیز. اول اینکه بسیار دلتنگ تان هستیم (دلم برای صفحه اینستای شما که دیگر نمی توانم ببینم تنگ شده) برای من تدریس همیشه به معنای لذت بردن بیشتر از مطالبی که خودم یادگرفته ام بوده است. وقتی چیزی به دوستانم یاد می دهم لذت می برم چون خودم هنگام یادگیری آن حس خوبی داشته ام. این روزها با بازگشایی مدارس دبیران بسیاری را می بینم. آنجا هم فهمیدم دبیرانی که بیش از همه علمی که خود یادگرفتند را دوست دارند قادرند آن را بهتر یاد بدهند. پس شاید موفقیت در تدریس وابسته به تجربۀ “لذت یادگیری” در گذشته باشد. اینکه دوست داشته باشی بقیه هم مثل تو آن لذت را تجربه کنند. خودم دوست دارم در آینده تجربه تدریس را در موسیقی داشته باشم. آن قدر آن را دوست دارم که به نظرم لحظه لحظه اش برایم شیرین خواهد بود.
سلام کیانا جان
خوشحال شدم اسمتو دیدم.
چه خوب که از تجربهی قشنگ خودت نوشتی برام.
سلام به استاد عزيز وگرامی
من فارغالتحصیل یکی از رشته های آموزش معلمان هستم وقتی برای اولین بار وارد کلاس درس شدم با تعدادی خرگوش بازیگوش روبرو شدم که ابری از علامت سوال بالای سر همیشان بود بعد از پایان درس وقتی اجازه پرسیدن سوال پیدا کردند با ۳۰ سوال زیرکانه که بیشترش برای چزاندن معلم تازه وارد بود روبرو شدم ۱۰ تایش اصلن جواب نداشت به هر حال بعد از مدتی فهمیدم هیجان در تدریس برای فسقل ها در من نیست ضمن اینکه تدریس یک کتاب تکراری مثلن ۲۰ سال روندی فرسایشی برای ذهنم دارد. اما وقتی سال ها بعد بر اثر یک انقلاب درونی به سمت هنر روی آوردم حتی بعد از اولین جلسه دوست داشتم دانسته هایم را منتقل کنم حتی شده به همان خرگوش های بازیگوش. الان در زمینه طراحی و نقاشی و حتی هنر شیرینی پزی تزریقی از هنرم را داشته ام ولی نه خیلی گسترده. اما هیچ کدام آرزوی نهایی من نمی شوند و فقط نوشتن آرام روح و جانم است و فکر میکنم شاید زمانی تدریس در این مسیر برایم افتخار آفرین باشد. و خدا رو شکر به خاطر وجود شما در این مسیر و تاثیر گذار بودنتون در من.
چقدر قشنگ و خوب از تجربهی خودتون گفتید خانم آبیاتی عزیز.
عرض سلام و احترام
من از بچگی عاشق معلمی بودم. از وقتی یادم میاد یه تخته سیاه کوچک با یک جعبه گچ رنگارنگ داشتم و بیشتر اوقاتم رو به معلم بازی مشغول بودم. همیشه هم جزائری بچه زرنگ کلاسم بود 😅
شاید فرهنگی بودن پدر و مادرم در این علاقه بیتأثیر نبود ولی فراتر از اون من احساس میکنم معلمی به صورت یک اشتیاق بی پایان توی رگهام جریان داره. چون آموزش جزو ارزشهای منه.
البته که یک معلم نوپا هم هستم و به تازگی مشغول تدریس در دبیرستان شدم و بلأخره به این علاقم فرصت بروز رسمی دادم ولی معلمی و آموزش برای من فقط محدود به محیط کلاسیک نمیشه. من در همه روابط و زندگیام یا حس شاگردی رو دارم که در حال آموزش دیدن هست و یا خودم رو در جایگاه آموزش دادن میبینم. و این قشنگترین ارزش زندگی منه.
سپاس از آغاز این موضوع جذاب استاد عزیز
به به چقدر عالی
شما میتونید معلمی شگفتانگیر باشید فاطمه عزیز.
استاد عزیز و بزرگوارم، من در مسیری قرار گرفتم که سرتاسر نور و یادگیری هست. تصور میکنم واژهای برای بیان ارزش خود واژه نیست که بتونم از اون استفاده کنم و اشتیاقم رو نسبت به این مسیر و نوشتن بیان کنم.
من همیشه علاقمند بودم روزی فرابرسه که بدون تقلا، خیلی روان و با اشتیاق کتابخوان حرفهای بشم. حالا در این مسیر قرار گرفتم و یقینن این چیزی جز لطف خدا نبوده.
من طبق برنامهریزی ذهنم خواستم بعد از ارشد وارد فاز آمادگی برای آزمون وکالت بشم، امّا این مسیر آنچنان من رو جذب خودش کرده که بنظرم هیچ حرفهای حتا وکالت، نمیتونه مثل نوشتن و آموزش اون، حقیقت و حق رو به معنای واقعی تعالی ببخشه.
از بزرگترین اهداف من در حال حاضر《شاید کمی بلندپروازانه》اما داشتن همون ساختمان مجلل نویسنده_کارآفرین هست.
برای بدست آوردنش تمام اهداف قبلیم و انرژی اکنونم رو دارم میگذارم.
آموزشی که من دوست دارم داشته باشم در مسیر آموزش نوشتن، فکر نقاد، فنون گفتوگو، اندیشهای منسجم و… هست. شاید هم گریزی به قوانین و سادهسازیشون داشته باشم اما الان بیشترین اشتیاقم در حیطههای هست که عرض کردم خدمتتون.
و یقینن ایجاد این احساس انگیزه و اهداف بزرگ در سایهی آموزشهای باشکوه شما اتفاق افتاده. همیشه اینچنین و حتا بیشتر در آموزش علمتون خوش بدرخشین استاد. سالم و مانا باشید و سایهی علمتون برفراز ما تشنگان این راه.
آفرین سمیرا جان
چه خوب که ساختمان «نویسنده-کارآفرین» رو در ذهن دارید.
شما قطعن میتونید به هدفتون برسید؛ چون پشتکار و جدیت دارید.
من نوشتن را از دوران راهنمایی دوست داشتم وهمیشه بعدها هم گاه گداری نوشتم و عاشق تحلیل کتابها و نوشتنم والان دارم روزمینه پیام تبلیغاتی مطالعه میکنم ودوستدارم تواین زمینه اموزش بدم
چه عالی.
سلام استاد وقتتون بخیر. من مربی دانشکده ام. سالها بهداشت روان درس دادم. این ترم به خاطر عوض شدن برنامه کارآموزی دانشجوها کل برنامه عوض شد و این ترم باید مهارتهای پرستاری درس بدم. از تدریس تئوری خوشم نمی اومد. اما از وقتی با شما و نوشته ها و دوره هایتان آشنا شدم اوضاعم بهتره.
اما یک کم هم در مورد دوره صد داستانک. استاد من تیترهایی رو که تو تمرین کلمه برداری داده بودید رو برداشتم و تو یک فایل کپی کردم و از اون عبارتهایی که طولانی ترن و جمله ان می خوام برای ۵۰ عنوان بعدی صد داستانک استفاده کنم/
یعنی دو تا تمرین رو تلفیقی انجام بدم.
نکته سوم تو کانالی به اسم انجمن ادبی قلم به دستان به آدرس
https://t.me/ghalambedastan
کلیپهای جالبی از عباس معروفی گذاشتند
با این هشتگ
#یک_ماه_با_عباسمعروفی
نکته آخر: شبتون بخیر. ممنون برای همه آموخته های خوبتون
زنده باد خانم قهرمانی نازنین
خوش به حال شاگردان شما که استاد خوبی چون شما دارن.
باسلام و وقت بخير استاد گرامي
بنده در حوزه ي آموزش مهارتهاي زندگي به کودکان فعاليت ميکنم
تدريس براي کودکان باتوجه به اينکه هنوز به مرحله تفکر انتزاعي نرسيده اند چالش هاي خاص خودش را دارد و بايستي مثال آوردن و عيني سازي در انتقال مفاهيم بيشتر از ساير سنين رعايت شود و استفاده از وسايل کمک آموزشي لازم و ضروري است.
زنده باد خانم زمانی عزیز
امیدوارم در مسیر آموزش خوش بدرخشید.
سلام بر شما 🌼
چه خبر خوبی! چقدر عالی میشه از تجربیات و دانشتون برامون بنویسید ، یادمه در یکی از لایوهای۵:۳۰ صبحتون، درباره تدریس، نکات کاربردی خوبی گفتین ولی ادامه پیدا نکرد.
من همیشه به تدریس علاقه داشتم
الانم سه روز در هفته، در سه مقطع تحصیلی مختلف ، تدریس نویسندگی دارم؛ تازه کارم ولی خوشبختانه با دوستان قدیمی و با تجربه هم هفته ای یکبار جلسه داریم و از تجربه شون بهره مند میشم .
باز هم سپاس فراوان از شما 🙏
زنده باشید.
چه خوب که به این موضوع علاقه دارید.
باز هم برام از تجربهی خودتون بنویسید.
من از۸سالگی این کاروکردم البته نه به شیوه مرسوم_چه درسیستم آموزشی یاغیرازاون_همه به من می گفتن تومعلم خوبی میشی.کارازهمکلاسی وخواهروبرادررسیدبه بچه های دروهمسایه_اینم بگم که درقبالش پولی دریافت نمیکردم_وتا۱۸سالگی هم ادامه داشت.تصمیم گرفتم درزمان انتخاب رشته دانشگاه رشته ی معلمی روانتخاب کنم،برام مهم نبودچه شاخه ای فقط تدریس ودوست داشتم اماوقتی پای علاقه به نوشتن ودرواقع جذابیت نویسندگی به قصه زندگیم بازشددودل شدم بنابراین بی خیال دانشگاه شدم وبرای دنبال کردن یک علاقه ای که فعلن قطعیتش دردست بودبرعکس نویسندگی که هنوزبرام مبهم بودبه آموزشگاهی جهت تدریس رفتم ودرکنارش موقع امتحانات به منزل شاگردهام میرفتم این طوری میتونستم درآمدهم داشته باشم.بعدازفوت مادرزندگی تغییراساسی کردویه جورهایی زیروبم شدوازاون زندگی جداشدم.الان یه جوردیگه ودرفضای مجازی بهش فکرمیکنم البته نه آموزش کتابهای درسی ودورازآموزشهای رسمی ایده ای دارم که مدتهاست به اون فکرمی کنم.به نظرم آموزش یه مفهومی فراترازتعاریف آکادمیک داره آموزش یعنی یادگرفتن،یادگرفتن میتونه درهرحوزه ای ومربوط به هرسن وجنسیت ومحیط باشه چیزهایی که درفضای آموزش رسمی یادنگرفتیم مثل عزت نفس یافن بیان یاهرچیزدیگه ای.
چه خوب که از تجربه خودتون نوشتید زینب گرامی.
سلام استاد، (سخن از دل ما می گویید)بله به تدریس بسیار علاقه دارم از سن نوجوانی تا۵۳ سالگی به این مهم مشغول بودم ودر کنار آن سال هایی نیز به نوشتن برنامه آموزشی می پرداختم .
خیلی از زنگهای کلاس پرورشی را به کتابخوانی ومطالعه آزاد اختصاص می دادم.واین تغییر، ساعات لذت بخشی را برای دانش آموزان رغم می زد.
الان که دوران بازنشستگی را می گذارنم هنوز عشق به تدریس وآموختن در من شعله ور است.
تدریس و آموزش نویسندگی ،توسعه فردی و جلسات مطالعه وبررسی کتاب مورد علاقه من است.
سلام به روی ماه شما خانم یقینی نازنین
چقدر دلتنگ شما هستم.
خیلی خوشحال شدم از دیدن پیامتون.
وجودتون مایهی دلگرمی و افتخاره.
از اونجایی که توی خانوادهای فرهنگی بزرگ شدم و مادر و پدرم معلم بودن اما هیچوقت به این شغل علاقه نداشتم تا اینکه وارد دنیای نوشتن و نویسندگی شدم. گفتم اگه هم بخوام یه روزی چیزی رو آموزش بدم فقط میتونه نویسندگی باشه چون عاشقشم و دلم میخواد تجربیاتم رو در اختیار بقیه بذارم.از اینکه موظف باشم هر روز برم و جایی تدریس کنم خوشم نمیاد و دلم میخواد شبیه شما آزادانه و برای خودم تدریس کنم. از روزی که با شما آشنا شدم بیشتر به تدریس علاقهمند شدم شاید دلیلش این بود که شما همیشه خیلی صمیمی برخورد میکنین، سخاوتمندانه تجربیاتتون رو در اختیارمون میذارید و ساده همه چیو بیان میکنید.
سلام زهرا جان
چه خوب و کامل نوشتی.
با ذوقی که در تو سراغ دارم، میدونم که میتونی در این کار بسیار موفق باشی.
من از بچگی علاقه بسیار زیادی به تدریس داشتم اونهم بخاطر فضای خونمون بود. پدرم و مادرم (قبل از تولد من و خواهرم) هر دو معلم بودن و من هم طبیعتن دوست داشتم مثل اونها باشم. بعدن خودم توی دوران مدرسه فاز معلم بودن برمیداشتم و قبل امتحانا با بچهها رفع اشکال میکردم و اونجا بود که فهمیدم چقدر از این کار لذت میبرم.
بعدها مادرم (طفلکی) مینشست و من شبهای امتحان دروس مختلف رو از ابتدایی تا پیش دانشگاهی براش تدریس میکردم. نتیجه خیلی خوب بود. در مدت زمان کوتاهی درس کل یکسال (سه ساعته) رو با بالاترین نمرهها پاس میکردم. این مدلی درس خوندنم باعث میشد سالها بعد همان مطالب همچنان تازه و دقیق توی ذهنم بمونن و با مطالب جدید ترکیب کنم و رشد و توسعهشون بدم.
در طی سالیان طولانی معلم بچه کوچولوهای فامیل بودم. یکیش پسرخالم بود که هنوزم در عجبم چطور با چهارده سال سن تونستم در عرض یک هفته برنامه بریزم و باهاش فشرده کار کنم برای آزمون ورودی مدارس راهنمایی. کاری که نمیتونستم برای خودم انجام بدم اما میتونستم کمک کنم تا دیگران بهترین نتیجه رو بگیرن.
مدت کوتاهی زیست شناسی تدریس کردم ولی بخاطر زده شدن از فضای کنکور و مدرسه و… رهاش کردم.
آخرین باری که لذت تدریس رو چشیدم چندماه قبل بود که یک هفته تمام کنار همکار جدیدمون بودم و داشتم جزئیات کار رو براش توضیح میدادم تا ترسش بریزه. قشنگی ماجرا این بود که میخواستم به همکارم نشون بدم که کار اصلن سخت نیست. بعد خودم مراحل و جزئیات کار رو دونه به دونه جلوش انجام دادم و… اون بخش از کار که همیشه برام بینهایت سخت و زمانبر بود رو در عرض ده دقیقه انجام دادم و باورم شد که واقعن هم سخت نبوده.
به نظرم کسی که توی تدریس حرفی برای گفتن داره، یه مدت طولانی تمرکز کرده روی یه مبحث و حوزه خاص و کلی راجع بهش مطالعه کرده و ذهنش طولانیمدت با اون مبحث درگیر بوده.
خیلی دوست دارم تدریس کنم اما بخاطر نوسانهای زیادی که در سالهای اخیر تجربه کردم و ، تغییر مسیر هنوز نمیدونم که چی میخوام بگم.
البته اعتماد به نفس این کار رو دارم که در حوزههای مختلفی تدریس کنم اما میدونم که روی هیچ مبحثی به اندازه کافی تمرکز نداشتم.
اما این پست خیلی تلنگر خوبی بود. خیلی به موقع بود. مرسی.
به به، مثل همیشه یه کامنت عااالی از صبا.