شیللر شاعر آلمانی گفته:
آنکه میخواهد استاد شود، باید خیلی زود دستبهکار شود.
با درود بر کثافتکاری، پست تازۀ وبلاگ خود را آغاز میکنم!
میتوان گفت اولین ارتکابات ما، در هر حوزهای، حتی پس از سالها تراشیدن مداد و تیز کردن تبر، خامدستانه به نظر خواهند رسید.
یعنی تفاوت چندانی بین کارهای کسی که چند سال در پستو درگیر آموختن بوده و دیگری که پس از چند ماه پریده وسط میدان وجود ندارد.
دلیل ماجرا هم مشخص است، فاصلۀ بین کار کردن در خلوت شخصی، با ارائه کردن یک اثر بهصورت عمومی، بهاندازۀ هستۀ زمین تا هفتمین طبقۀ آسمان است.
مسلماً دیگران چشم به پردهبرداری از نخستین آثار ما ندوختهاند، اما حتی اگر یک مخاطب هم نداشته باشیم، بیرون کشیدن داشتهها از پستو و پهن کردن آنها جلوی آفتاب، سرعت یادگیری و تغییر ما را چند برابر میکند. یعنی پایان توهم و آغاز رشد کردن با واقعیت.
برگردیم به کثافتکاری؛ هیچکس ننشسته تا به خاطر تکتک کارهای ضعیف ما چوبخط بکشد، اصولاً تا وقتی به سطحی از استاندارد نرسیدهایم، کسی تره هم برای ما خرد نمیکند.
هرچند بعداً هم تضمینی بر خرد کردن تره نیست.
اما توصیه میشود که یک سال بخور نون و تره، و بعد احتمالاً کس یا کسانی با نون و کره سراغت را خواهند گرفت.
برگردیم به شیللر؟
آنکه میخواهد استاد شود، باید خیلی زود دستبهکار شود.
فکر میکنم بعد از مطالعۀ این پست، خواندن لینک زیر هم برای شما سودمند باشد:
یک دلیل برای اثبات خلاقیت همۀ ما
شاهین کلانتری در تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین
13 پاسخ
مادامی که خود را در معرض دید دیگران قرار نداده ایم نباید انتظار پیشرفت داشته باشیم.
این جمله را من تجربه کردم:
“فاصلۀ بین کار کردن در خلوت شخصی، با ارائه کردن یک اثر بهصورت عمومی، بهاندازۀ هستۀ زمین تا هفتمین طبقۀ آسمان است.”
ممنون شاهین عزیز
سلام محمدرضا جان
من این موضوع رو اولین و مهمترین گام دستیابی به هر موفقیتی میدونم.
برقرار باشی.
سلام..
….بیرون کشیدن داشتهها از پستو و پهن کردن آنها جلوی آفتاب، سرعت یادگیری و تغییر ما را چند برابر میکند. یعنی پایان توهم و آغاز رشد کردن با واقعیت….
یاد تمثیل غار افلاطون افتادم !
تا از غاری که فقط در اون سایه هایی از نوشتن وجود دارند بیرون نیایم نمیتونیم حقیقت و افتاب نوشتن رو درک کنیم!
زنده باد. خوشمان آمد.
به نظر من زود یا دیر شروع کردن مهم نیست. اصولی شروع کردن و استمرار در مسیر مهمتر است
کمالگرایی از نشانه های پایین بودن هوش هیجانی است.گاهی این موضوع رو به خودم یادآوری میکنم تا کمتر مقاومت کنم وکار رو هرچند کامل نباشه انجام بدم.مخصوصا دوست دارم نوشتن رو زودتر شروع کنم ولی افسوس هنوز براین کمالگرایی نتوانستم غلبه کنم!
بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود مهر تو دارد این قلم جای دگر نمی رود
سلام
چند وقتی هست آهسته و خاموش از مسیر وبلاگ و وب سایت شما رد می شوم. بیشتر برای این که مطمئن شوم آیا می توانم به یادگیری خودم کمک کنم؟!
اعتراف می کنم خیلی ساده و دلچسب می نویسید و این که مدام نوشتن را پیشنهاد می دهید حس نوشتن را تقویت می کند. خواستم سری به وبلاگم بزنید در صورت داشتن وقت!
دنبال استفاده از کلاس های حضوری شما هستم. راستش را بخواهید سال هاست دنبال نوشتن کتاب گوشه ذهنم می گردم. زیاد می نوشتم و این روزها فقط دلم تنگ می شود. ممنونم از وقتی که می گذارید و نظری که احتمالا برای مصمم شدن بیشتر می دهید.
عنوان وبلاگم «ذکرش به خیر باد!» و نشانی:
ghadamgah.blog.ir
سپاس
سلام فاطمه خانم عزیز
خیلی خوشحالم که اینجا هستید.
نوشتن میتونه زندگی رو به مراتب ارزشمندتر و زیباتر کنه. و خوشحالم که میخواید بیشتر بنویسید.
وبلاگتون رو باز کردم که حتماً بخونم.
دربارۀ برنامه های کلاس و غیره هم میتونید توی کانال مدرسه نویسندگی در جریان باشید.
شاد باشید و برقرار.
“یعنی پایان توهم و آغاز رشد کردن با واقعیت”
جمله ای پرمعنا بود . اکثر ما دچار توهم دانایی هستیم . خصوصا آن دسته که دائم در فضای مجازی هرزه خوانی می کنند ، نمی دانند که نمی دانند . وبدتر که فکر می کنند خیلی می دانند .
به نام خدا
«راپیدهایی که طی یک ماه گذشته تمام کردهام.»
شاهین کلانتری، نویسنده و استراتژیست محتوا
تقریباً یک سال پیش در صبح روز جمعه این جمله را در کانال مدرسه نویسندگی خواندم و این جمله باعث شد که خودم را به جمعهبازار کتاب برسانم و در بین دستفروشهای لوازمتحریر دنبال راپید بگردم.
یک سال پیش در شرایط دشواری بسر میبردم و دائماً دنبال بهترین راه برای رهایی از این شرایط بودم. در این شرایط سخت بود که یکی از دوستانم کانال مدرسه نویسندگی را به بنده معرفی کرد، و بعد از گذشت زمانی در روز جمعه که تقریباً هوا ابری بود وارد این کانال شدم و اولین پستی که از این کانال دیدم همین بود:
«راپیدهایی که طی یک ماه گذشته تمام کردهام.»
البته این پست دو جمله داشت که تا الآن هم نتوانستم با جمله دوم آن ارتباط برقرار کنم آن جمله این است:
«لذتی که در نوشتن هست، در انتقام نیست!»
متوجه نشدم که نوشتن چه ارتباطی به انتقام دارد! اما برایم جملهی اول مهم بود. همین باعث شد که سریع خودم را به بازار کتاب دستفروشان برسانم، و دنبال راپید بگردم تا بتوانم آموزش مکالمهی زبان عربی را از طریق نویسندگی ارائه دهم.
آموزش و نویسندگی دو بال یک مدرس است و نباید هیچکدام را نادیده گرفت. در این مورد صحبت خواهم کرد.
در ادامهی مطالب کانال نویسندگی پستی را از ایشان دیدم که مضمون کلام را برایتان نقل میکنم:
«با هر چیزی که به شما انرژی میدهد تا قلمبهدست بگیرید و بنویسد ارتباط برقرار کنید»
این جمله باعث شد به دنبال یک رواننویس عالی بگردم و آن را خریدم و تا الآن از آن استفاده میکنم و مقالههای خود را با آن مینویسم.
جالبه بدانید که هیچوقت راپید نخریدهام، و سخن آقای کلانتری باعث شد که به دنبال راپید بگردم ولی آن را نخریدم چراکه راپید، هیچ انرژی به من نداده و به همین دلیل آن را تا به الآن نخریدم. هنر خوب زندگی کردن، در خوب ارتباط برقرار کردن است؛ بنابراین برای موفقیت باید با ابزارهای رسیدن به هدفتان ارتباط برقرار کنید تا بتوانید به هدفتان دست پیدا کنید.
کانال مدرسهی نویسندگی ارتباط بسیار عمیقی با مکالمهی زبان عربی دارد و در آینده نزدیک در مورد این ارتباطها خدمتتان بیان خواهم کرد و دوست دارم به تمام علاقهمندان در حوزه نویسندگی و زبان عربی آنها را هدیه بدهم.
به امید خدا در آینده مطالب زیادی را در این مورد منتشر خواهم کرد.
موفق باشید.
علی حمیدی پور
نویسنده و مدرس زبان عربی
سلام علی حمیدی پور عزیز
اتفاقا این مطلب زیبا رو یکی دو هفته پیش تو وبلاگتون خوندم و لذت بردم.
راستش من خیلی وقته دیگه با اون راپیدها نمینویسیم و چند ماهه که دارم با ماژیک سی کیف میکنم!
اینا همه بهانهست که لذت نوشتن رو بیشتر کنیم. ولی در کل نوشتن با هر وسیلهای، باشکوه و ارزشمنده.
من به خاطر وبلاگ فعالی که دارید بهتون تبریک میگم.
برای من بیشتر بنویسید. خوشحال میشم. مشتاقم ایده ای که گفتید رو زودتر بشنوم.
امان از دست کامل گرایی لعنتی!
فکر کنم باعث شد بازم عقب بکشم چون برای شروع تازه در حال خوندن پست های وبلاگت هستم تا به نشونه و جملهای که نیاز دارم برسم و بجای نشونه یا جمله به یک پست کاملا مرتبط برخوردم 🙂
ممنون شاهین جان با کلی لبخند و ذوق!