سنگ کلامی چیست؟
دیروز، جستار تازۀ یک نویسندۀ خوشفکر را برای یکی از دوستان فرستادم. اما دریغ که ثانیهای بعد، با نیمنگاهی به پاراگراف اول متن شروع کرد به پرتاب سنگ!
دیروز، جستار تازۀ یک نویسندۀ خوشفکر را برای یکی از دوستان فرستادم. اما دریغ که ثانیهای بعد، با نیمنگاهی به پاراگراف اول متن شروع کرد به پرتاب سنگ!
تقریباً میشود با اطمینان گفت که نشر و به اشتراکگذاری اخبار روز هیچ تاثیری روی «افزایش آگاهی» عموم مردم ندارد.
از بنگاهها و افرادی که از طریق خبر و غالباً اخبار کذب منتفع میشوند که بگذریم، بسیاری از ما به خاطر میل به کنشگری و اصلاح جامعه به ورطۀ نشر و نقل اخبار میافتیم…
مرور برخی از آرای گذشتگان مرا به این نتیجه میرساند که نباید «قدیم» را به یک چوب راند و هر آنچه مانده را مشتی حرف کهنه دانست. کما اینکه آرای روز را هم نمیتوان دلیلی بر تازگی فکرِ آدمهای «جدید» دانست…
تصور غالب ما از زادن و زیستن در این سرزمین، شکل سُر خوردن از زهدان به بنبست است.
کابوس بنبست چنان در وجود ما ریشه دوانده که یکی از بزرگترین اهداف همیشگی اغلب ما گریختن به گوشۀ دیگری از زمین است.
اما باور بنبست را چگونه میتوان تغییر داد؟ آیا باید بنبست را پذیرفت و در آن پوسید یا گریخت و به حال بنبستیان گریست؟
برای شما هم پیش آمده که با ته کشیدن موجودی حسابتان به تکاپوی عجیبی برای پول درآوردن بیفتید؟
وقتی کفگیر به ته دیگ خورد و صدای قرچ قرچ آن گوش همه را خراشید؛ یعنی دیگر بازی قبلی تمام شده.
از دست دادن منابع، بیش از اراده و یا هر انگیزۀ دیگری محرک ما برای عمل است…
«چیزی که به آن نیازی داری صداقت است. اینکه با شجاعت چیزی را که واقعاً احساس میکنی بگویی… باید پاک فراموش کنی که دوستت داشته باشند.»
اگر اینجوری نباشد، به سرعت مرعوب جمع میشوی و خیلی زود نوشتن به کاری پرتکلف و عذابآور تبدیل میشود. طوری که هر کامنت انتقادی تار و پودت را به لرزه در میآورد…
«من فعلاً در حال یادگیریام» تسکیندهندهترین بهانۀ تنبلی و تعلل است.
هر از گاهی دو سه تا کتاب را ورق میزنی، گذرت به دو سه تا کارگاه و کلاس هم میافتد. اما قدم از قدم بر نمیداری. به خاطر فرار از حالِ دل به هم زن خودت یادگیری را بهانه میکنی به این امید که بالاخره یک روزی خیلی «قوی» ظاهر میشوی!
آلبر کامو گفته:
احساسِ عدم امنیت، آدمی را به اندیشیدن سوق میدهد.
این روزها که ناامنی روانی جامعۀ ما به اوج خودش رسیده، ما بیشتر به چه چیزهایی فکر میکنیم؟
بسیاری از متفکران گذشته، اگر حالا زنده بودند، از کنار اینترنت به سادگی نمیگذشتند. آنها از این قدرت بیسابقه در راستای ترویج افکارشان برای ایجاد تغییراتی هر چند اندک اما مؤثر برای ارتقای خود و جهان اطرافشان بهره میبردند…
این روزها به خاطر وضعیت اسفبار اینترنت مدام دندانهایم را به هم میفشارم. تا جایی که فکم درد میکند. البته با فک خرد شده هم کماکان میتوان به نوشتن ادامه داد…