4 خرید لذت‌بخش یک نویسنده

4 خرید لذت‌بخش یک نویسنده

خریددرمانی شاید از درمان‌های دیگر کم‌خطرتر و کم‌هزینه‌تر باشد.

نویسنده‌ها هم مثل بقیه از ملال رنج می‌برند و چه‌بهتر که اگر سودای خریددرمانی را در سر دارند چیزهایی را بخرند که حس و حال تازه‌ای را هم به نوشتنشان بدهد.

نمی‌خواهم این وسواس را در شمارا ایجاد کنم که خرید یک لپ‌تاپ تازه یا نوشتن با یک نوع روان‌‌نویس خاص شمارا به نویسندۀ بهتری تبدیل می‌کند، اما در زیر چند قلم از خریدهای خودم را فهرست کرده‌ام که شاید برای شما جالب باشد:

 

کیبورد

شاید باور نکنید، اما یک کیبورد خوب می‌تواند شوق شما برای نوشتن را تا ده برابر افزایش بدهد.

به کیبورد لپ‌تاپ اکتفا نکنید، یک کیبورد جدا بخرید و به لپ‌تاپتان وصل کنید.

زیر لپ‌تاپتان هم چند جلد کتاب درسی بگذارید تا سطح مانیتور و گردنتان یکسان شود.

من یک کیبورد سیاه کوچولو دارم که هر جا بروم با خودم می‌برم.

منتها هرازگاهی که هوس خریددرمانی کنم یک کیبورد تازه برای سیستم دفتر کارم می‌خرم؛ که معمولاً به ناامیدی منجر می‌شود، غالباً سفتی بیش‌ازحد دکمه‌ها آزاردهنده است. همین باعث شده که فکر کنم هیچ‌چیز کیبورد سیاه کوچولوی خودم نمی‌شود.

نیچه زمانی گفته بود از وقتی‌که با ماشین‌تحریر توپی می‌نویسد قدرت نوشته‌هایش بیشتر شده. تأثیر ابزار را بر رفتار دست‌کم نگیرید.

در خرید کیبورد به صدای تلق و تولوق آن توجه کنید، صدای کیبورد هرچقدر بلندتر، بهتر.

این‌جوری هر وقت در حال نوشتن باشید همه مطلع می‌شوند، برای ارضای عقدۀ نویسنده‌شدن این بهترین راه است!

قلم

از خودکار بیک تا ماژیک‌های نوک‌درشت، هر نوع قلمی که خوشتان آمد را بخرید و چند خطی با آن بنویسید، یک‌هو دیدید یکی از همین قلم‌ها نیمۀ گم‌شدۀ شما از آب دربیاید و چنان رابطۀ ای بین شما و فرشته‌های الهام ایجاد کند که لحظه‌ای نتوانید دست از قلم بردارید.

 

اگر وسعتان رسید یک خودنویس مون بلان بخرید و هرازگاهی جلوی بقیه با آن یادداشت‌برداری کنید.

هیچ تحقیقی در این رابطه وجود ندارد اما به نظر می‌‌رسد نوشتن با مون بلان مسیر کسب جایزۀ نوبل ادبیات را به شکل حیرت‌انگیزی تسهیل می‌کند.

 

کاغذ

دکه‌های خیابان انقلاب و جاهای دیگر پر از انواع مختلف کاغذ است.

این نوع از کاغذبازی نه‌تنها بد نیست بلکه ممکن است ذوق شمارا هزار برابر کند.

کاغذ خوب و خوش‌رنگ می‌تواند منبع الهام شما برای نوشتن باشد.

به‌طور مثال حجم نوشته‌های من‌بعد از کوچ کاغذ «آ چهار سفید» به «کاغذ کاهی خاکستری» پنج برابر شد. وقتی قلم را روی کاغذی کاهی می‌لغزانم، پخش شدن جوهر روی بافت‌های ظریف و خاکستری کاغذ حسی مثل لمس شن‌های گرم دریا را در من ایجاد می‌کند.

بنابراین حتی اگر اهل تایپ کردن هستید کیلو کاغذ بخرید و انبار کنید. فردا روز که جنگ جهانی سوم شد و لپ‌تاپتان از کار افتاد، قدر این کاغذها را بیشتر می‌دانید.

 

کتاب

اصل‌کاری کتاب است، کتاب درمان همیشگی یک نویسنده است، افسرده‌ترین نویسنده با خریدن یک کتاب جدید و خوب، خودکشی‌اش را چندساعتی عقب می‌اندازد.

من هرازگاهی که کتاب تازه‌ای برای خریدن پیدا نمی‌کنم سراغ دست‌دوم فروش‌ها می‌روم.

اما در اینجا می‌خواهم یک پیشنهاد حیرت‌انگیز و بکر به دیگر را به شما پیشنهاد بدهم که باعث می‌شود هیچ‌وقت مشکلی برای پیدا کردن کتاب‌های جدید نداشته باشید.

از کتاب‌های موردعلاقه‌تان (حتی آن‌هایی که سال‌هاست در قفسۀ کتابخانه‌تان مانده‌اند و هنوز نخوانده‌اید) یک نسخه دیگر بخرید.

این کار از چند جهت مفید است، اولاً اینکه به نویسندۀ و ناشر کمک کرده‌اید، دوماً اینکه از یک کتاب خوب دو نسخه دارید که در روز مبادا به کارتان می‌آید؛ اما نکتۀ مهم‌تر اینکه این‌جوری مجبور می‌شوید اگر آن کتاب را نخوانده باشید حتماً بخوانید. اگر هم قبلاً خوانده باشید خودتان را مجبور کنید دوباره آن را بخوانید، با این توجیه که بهتر است آدم کتاب‌های موردعلاقه‌اش را حداقل دو بار بخواند.

شما چه چیزهای دیگری را برای خریددرمانی یک نویسنده پیشنهاد می‌کنید؟

 

سایت رسمی مدرسه نویسندگی راه‌اندازی شد

کانال مدرسه آنلاین نویسندگی در تلگرام

45 پاسخ

  1. من برام سوال هست که شما این کاغذها رو می نویسید، نگهداری می کنید یا دور می ریزید؟ چون واقعا سخته نگهداری این همه کاغذ که شما نشون می دید که می نویسید اقای کلانتری.

    امروز کیبوردی رو انتخاب کردم؛ ولی قیمتش مرا فعلا منصرف کرد تا به هزینه های واجب تر برسم؛ تجربه نشان داده که خرید ضعیف بدتر از خرید نکردن هست.

  2. چقدر عالی بود متنی که نوشتین استاد. من از وقتی شیفتگیم به نویسندگی بیش‌تر شده بهترین کادویی که دوست دارم دریافت کنم لوازم‌التحریر و کتابه. واقعن اثرش رو نمیشه انکار کرد. همیشه عاشق فضای لوازم تحریری‌ها بودم الآن چندیدن برابر شده. گاهی به بهانه‌ی خرید برای دخترم میرم اما از شما چه پنهان تمام توجهم به علاقمندی‌های خودمه.😅خریدن خودکار و دفتر و روان‌نویس و کاغذای رنگی برچسبی کوچولو و کاغذای یاددشت‌برداری و سبدای کوچولو که یادداشت‌برداری‌هارو جدا کنه و…الخ روی خودنویسی که توی دورهمی اصفهان دستتون بود و حین نوشتن ازتون فیلم گرفتم زوم کردم که مثل همونو بخرم. الان یادم نیست دقیقن اسمشو اما یه “البابان” داشت فکر کنم.😅 یادمه تعریفشو می‌کردید،باید برم دنبالش ببینم پیداش می‌کنم.😍

  3. مطلب خوبی بود؛ هرچند خیلی بهتر هم می‌شد اگر مدل کیبورد سیاه کوچک هم معرفی می‌کردید:)

    1. سلام فاطمه عزیز
      الان که دیگه به همون کیبودر لپ تاپ می‌نویسم. ولی اگه سری به بازار کامپیوتر بزنید کیبوردهای رنگارنگ و خوشگل و کاربردی کم نیست.

      1. فکر کردم مدل ارگونومیک خاصی بوده که برای تایپ ترجیح می‌دادید؛ ممنون از اینکه وقت گذاشتید و جواب دادید. پایدار باشید.

        1. سلامت باشید فاطمه جان
          راستش هرگز نتونستم به حالت مناسب نشستن برای نوشتن دست پیدا کنم.
          به قول سید علی میرفتاح یکی از دلایل دشواری نوشتن اینه که بدن آدمیزاد با این کار سازگار نیست.

  4. پول باشه منم خرید درمانی رو دوست دارم اما لپ تاپ ۱۵ سال پیش لذت تایپ رو که میگیره هیچ کلا فقط اکتفا به همون سنت قدیمی و دوست داشتنی تلنبار کردن دفتر و ورق و کتاب بسه. قیمت این ها به اندازه میلیون ها تومان لپ تاپ نیست.

  5. سلام جناب ، بیست ساله هستم و از سه سال پیش شروع به خوندن کتاب غیر درسی کردم..دانشگاه نرفتم و بعد از دیپلم وارد بازار شدم.
    با این حال نتونستم خوندن رو کنار بزارم و بشتر هم شده..اما چند روزی هست که دلم خواسته شروع به نوشتن کنم و راستش از هزینه ها و دردسر های چاپ کتاب آگاه نیستم ، میترسم بگن حتما باید مدرکت لیسانس باشه 😂. یه دفتر سیمی و یه خودکار بیک دارم که همجا میبرم و هرجا ذوقم بیاد شروع میکنم.

    1. فرزاد عزیز
      نوشتن و چاپ کتاب ربطی به مدرک تحصیلی نداره.
      مهم کیفیت نوشتۀ شماست.
      خیلی خوبه که می‌خواید نوشتن رو جدی‌تر شروع کنید.
      پیشنهادم اینه یه نگاهی به این مطلب بندازید:
      اصول نویسندگی

  6. سلام اقای کلانتری
    من یه دانش آموز هستم و ۱۲سالمه
    من از بچگی علاقه خاصی به داستان و داستان نویسی داشتم
    مخصوصا داستان های پلیسی و معمایی و تا الان یه داستان نوشتم ولی دوسش نداشتم و اتیشش زدم در واقع یکی از اقوام در مورد داستانم نظر داد و من دچار یه بی رقبای به داستان شدم ولی زود خودمو جمع و جور کردم😂
    و امروز دوباره تصمیم گرفتم که داستان بنویسم ولی اینبار اراده خیلی قوی هست و با یه نظر از کارم دست برنمیدارم
    خواستم ببینم که مایلید هر چند وقت یه بار سوال های که در مورد داستان نویسی برام پیش اومد ازتون کمک بخوام
    خیلی از سایتتون خوشم اومد واقعا ممنونم بابت راهنمایی هاتون🌺

    1. سلام باران عزیز
      خوشحالم که اینجا هستی.
      کار خیلی خوبی می‌کنی.
      حتما بنویس.
      سوالی هم داشتی اینجا طرح کن.

    2. سلام من از دوران مدرسه انشاهایی زیبایی خلق میکردم ، تاجایی که مورد تحسین همه دبیران ادبیاتم قرار میگرفتم ، تا چندسال قبل هم شدیدا مینوشتم ، گاهی اوقات شب ها انگار معجزه شده باشه تا نزدیک های صبح مینوشتم
      اما چن سالی هست دلسرد شدم و امیدم رو کامل از دست دادم تمام نوشته هام رو دور ریختم ، جوهر خودکارم خشک شده ، اصلا نمیدونم چکار کنم
      ذهن خلاقم زیر آوار مونده

      1. سلام محمد عزیز
        برای خیلی از ما چنین وضعیتی پیش میاد.
        ولی همین که این کامنت رو نوشتید یعنی هنوز آتش این کار در دل شما روشنه.
        با یک تمرین ساد‌ه‌ی روزانه شروع کنید و پیش برید.
        تو این سایت نوشته‌های فراوانی هست که می‌تونه برای شما مفید باشه.

  7. سلام. مطلب بسیار بسیار جالبی بود و نشان از انگیزه بسیار بالایتان می داد.
    یک سوال داشتم!
    حدود سه سال پیش معلم فارسی ام مرا مجبور کرد که برایش بیشتر بنویسم و من هم هرچه بلد بودم نوشتم و به قول خودشان شگفت زده شدند و مثلا استعداد من را کشف کردند. در آن دوره سنی با انشا شروع کردم و کم کم داستان نوشتم و یک مقام هم آوردم و بعد شروع کردم به خواندن شعر و مشاعره و بعد از آن هم شعر نوشتم. به صورت تخصصی داستان می نویسم.
    اما چند وقتی هست که حس می کنم علاقه ی بسیار زیادی به فیلم نامه نویسی دارم!
    مخصوصا سبک رئال را خیلی دوست دارم. ولی نمیدونم باید چجوری شروع کنم و چقدر تفاوت داره با داستان نویسی.
    لطفا اگر استادی در این زمینه می شناسید معرفی کنید!

    1. سلام فرناز عزیز
      خیلی خوبه
      این‌ها از هم دور نیست.
      شما برای اینکه فیلم‌نامه‌نویس خوبی بشی باید خوانندۀ جدی ادبیات هم باشی.
      کتاب «تکنیک‌های فیلم‌نامه‌نویسی» از چارلی موریتس برای شروع کار عالیه.

  8. سلام آقای کلانتری خیلی متشکرم بخاطر مطالب خوبتون
    من از بچگی علاقه ی خیلی خاصی به نویسندگی داشتم تا جایی که وقتی هشت سالم بود یه داستان کوتاه کودک نوشتم. خیلی مواقع ایده های خیلی خوبی به ذهنم اومد و شروع کردم به نوشتن رمان ولی خیلی سریع منصرف شدم چون یه استاد نداشتم که یه سری چیزا رو ازش یاد بگیرم. با خوندن نوشته های شما بازم انگیزه گرفتم واسه نوشتن اگه امکانش هست میشه یه مدرس نویسندگی تو شهر قزوین بهم معرفی کنید؟

    1. سلام سارا خانم عزیز
      زنده باد. چه خوب که می‌خواید نوشتن رو جدی‌تر ادامه بدید.
      تو قزوین متاسفانه کسی رو نمی‌شناسم.
      ولی تو کلاس‌های آنلاین هم می‌تونید شرکت کنید.

      شاد و موفق باشید.

  9. در نوشتن استادی داریم که بیشتر از تشویق تپق گیری میکند….و از واژه هایی استفاده میکند که برایمان ملموس نیست…راستش از نوشتن مایوس شدم با وجود ان که داستان های ریز و درست زیادی دارم….به نظرتان چه کنم؟

    1. ریحانه جان
      متاسفانه این مشکلیه که برای خیلی از نوآموزان نویسندگی پیش میاد.
      نویسنده بودن یک چیزه، و مدرس نویسندگی بودن هم یک چیز دیگه.
      مدرس بودن خودش یه مهارت خاصه که ظرافت‌های زیادی هم داره.

  10. درود بر شما من مدرس خوشنویسی خط نستعلیق در اصفهان هستم ّاز طریق استاد حسین شیر محمدی عزيز با شما آشنا شدم هنگامی که سری به سایت شما زدم بخوبی رعایت آداب معاشرت را با تمام وجودم در متنهای شما احساس کردم ابتدا قصد بر جای گذاردن رد پایی نداشتم ولی حیفم آمد که تشکری هر چند مختصر و کوتاه از حسن رفتار و متانت و وقاری که در نويسندگي داشتید نکرده باشم مطمئنا نسل جدیدی از بچه های ایران عزیزمان در آینده پیرو سبک وسیاق شما خواهند بود و چه بسا منهم ّو جای بسی خرسنديست که با استاد خردمند و فرهیخته ای همچون حضرتعالی تربیت شوند .برایتان از خداوند مهربان بهترین ها را ارزومندم ..ايرانمان به شدت نیازمند اساتید بزرگواری همچون شماست .

    1. درود جناب قدیری نازنین و گرامی
      خیلی خوشحالم که اینجا هستید.
      نوشتۀ پر مهر شما برام خیلی عزیز و ارزشمنده.
      براتون بهترین‌ها رو آرزو می‌کنم.
      امیدوارم روی ماه شما رو وقتی که اومدم اصفهان حتماً ببینم.
      برقرار باشید.

  11. «افسرده‌ترین نویسنده با خریدن یک کتاب جدید و خوب، خودکشی‌اش را چندساعتی عقب می‌اندازد».
    یکی از زیباترین و معنادارترین جملاتی که شنیده ام در باره کتاب که در مورد من مصداق دارد. خریدن و پیدا کردن کتاب من را زنده می کند و من را به زندگی باز می گرداند. با خریدن و خواندن کتاب است که احساس می کنم زنده ام. برای من خواندن کتاب یکی از علائم حیاتی است.

    1. چقدر عالی
      ان شا الله یک روز با هم دربارۀ کتاب و کتاب بازی مفصل گپ میزنیم.

      1. فکر کنم منظورش اینه که فقط پرنده ها نیستن که پرواز میکنن. و ادم ها هم پرواز میکنن

  12. عالى بود.حس خوب نوشتن در تك تك جمله هاتون مشخص بود…هديه دادن به خودمون خيلى كار خوبيه…خيلى خووب بود

  13. چقدر این پستت چسبید شاهین :))

    هیچ‌وقت از توصیه‌های تو پشیمون نشدم؛ نوشتن با راپید و صفحات صبحگاهی و پیاده روی و دائم‌الدفترچه بود و حالا هم خودنویس مون بلان. خوبه یه دونه‌ش رو واسه تولدم به خودم هدیه بدم :))

    فکر کنم بشه «گلدون» رو هم داخل این لیست جا داد. من سه هفته پیش یه دونه گلدون خریدم که گلهای صورتی و بنفش داره. تا حالا گل به این قشنگی ندیده بودم. وقتی چشمم بهش می‌افته بی هوا دلم هوای نوشتن می‌کنه.

    1. سلام زینب جان
      ممنون
      گلدون عالیه.
      مون بلان رو شوخی کردم. خیلی گرونه، و به عنوان یه کالای لوکس معمولاً برای پز دادن میخرنش!

  14. نمیدانم چرا این متن انقدر برایم خنده دار بود بار ها خواندم و خندیدم. من هم از خرید کاغذ خوشم می آید ولی فقط مداد میخرم، شاید چون از جنس چوب است و روزی نفس می کشیده. اما مثل اینکه خرید مون بلان واجب شد.
    اما کتاب ، وقتی کتاب میخرم حالتی از شیدایی و غرور پیدا می کنم.
    عطاری ها هم حال آدم را خوب می کنند مخصوصا اگر صاحبشان پیرمرد باشد امتحان کنید از او سراغ چند دم نوش را بگیرید خواص هر کدام را بپرسید و بعد از دم کردن و میل بنویسید …
    از کشیدن نفس عمیق غافل نشوید.

    1. سلام مائده جان
      مداد هم عالیه، خیلی از نویسنده ها با مداد مینویسن. همینگوی قبل از شروع کار ده دوازده تا مداد رو تیز میکرد و بعد می نوشت.
      دمنوش هم پیشنهاد خلی خوبیه.

  15. از جمله ابزار های دیوونه کننده برای من ، فونت ها هستند 😊
    جلد دفترها و خطوط داخلشون تاثیر شگفت انگیزی دارند .
    پوستر ها و عکس ها هم گاهی اوقات نقش بسزایی در کاراندازی موتور تخیل من ایفا میکنند .

  16. چقدر عالی نوشتی حتی حسش بهم منتقل شد! امروز من موس جدید خریدم ولی ربطی به نوشتن نداشت :))
    کیبورد فقط کیبوردای قدیمی هنوز حس چلق چلق کردنش و روان بودنش یادمه. هنوز کیبرد به اون کیفیت ندیدم! بیشتر از ۱۵ سال که ندیدم.

    من کاغذ رو خیلی پیشنهاد می‌کنم حتی شده برای خط خطی کردن. بعداً همین خط خطی‌ها رو که نگاه می‌کنم کلی فکرای تازه میاد. انگار ذهن آشفته رو خالی کنی یه جا بعداً بیای نگاهش کنی. مثل درسای سال قبل دوران تحصیل که فهمیدنش سخته اما سال بعد که نگاه می‌کنی برات آسون شده. من همیشه کاغذای
    کیلویی میخرم هم برای نقاشی هم نوشتن و هم خط خطی:)

    شایدم یه مون بلان بخرم برای گرفتن جایزه نوبل:)

    غیر از وسایل بالا پیشنهاد می‌کنم گلدون بخرید. گلدون‌ حس زنده بودن میده و خیلی وقتا مثل سنگ صبور میتونی باهاش صحبت کنی. با یک موجود زنده احساسی که فقط بهت گوش میده و با رشد و تغییرش کردنش پاسخت رو میده.

    1. علیرضا عاشق کامنتاتم. باید یه مون بلان بهت هدیه بدم!
      گلدون خیلی خوبه. حیف که من فقط آب دادن به گلدونا همیشه یادم میره!

  17. سلام آقای کلانتری عزیز.
    فکر کنم خیلی از دوستان مانند من علاقه مند هستند که یک فهرست بلند از کتاب های داستانی که به نوشتن کمک می کنند از شما هدیه بگیریم.
    خیلی ممنون

    1. سلام امین جان
      چشم، درخواست ها زیاد بوده، بزودی چنین کاری میکنم.

  18. این‌جوری هر وقت در حال نوشتن باشید همه مطلع می‌شوند، برای ارضای عقدۀ نویسنده‌شدن این بهترین راه است!… محشری تو شاهین جان..خیلی خیلی عالی فکر کنم خالق بوف کور 2رو پیدا کردم..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *