پرمصرف‌ترین جمله قصاری که خوانده‌ام

انجام آنچه را که می‌توانی یا می‌اندیشی که می‌توانی، آغاز کن

در جسارت است که نبوغ و اقتدار و اعجاز نهفته است.

-گوته

 

جمله‌ی بالا را تاکنون در بیش از پنجاه کتاب غیرداستانی خوانده‌ام، از کتاب‌های انگیزشی و بازاری گرفته تا کتاب‌های تخصصی و آکادمیک.

جمله‌ی خوبی هم هست، اصلاً دیدن اسم گوته زیر هر جمله‌ای، بر اعتبار و تأثیر آن جمله می‌افزاید.

من این ضرب‌المثل را هم خیلی دوست دارم، بی‌ربط به جمله بالا نیست:

تا عاقل آمد فکر کند، دیوانه به آب زد و رفت…

 

چگونه نویسنده شویم؟ | دریافت کتاب قدرت نوشتن | کانال مهارت های نویسندگی در تلگرام

 

9 پاسخ

  1. داشتم به طراحی یه محصول آموزشی فکر می‌کردم که مصادف شد با یکی از تمرینای یکی از دوره‌های شما؛ جولیا کامرون بر این رخدادْ عنوان «همزمانی» رو می‌ذاره.
    و اما ربط این مطلبی که گفتم با پست شما چی بود؟
    خب، ظاهراً یادم رفت بیانش کنم: جرٱت. من جرٱتمندانه در مسیر قدم گذاشتم و باید با چالش‌های اون آشنا بشم.
    می‌دونستین الان که دارم این کامنت رو می‌نویسم اشک تو چشمام جمع شده؟ چرا؟ چون که من سارای چند سال پیش نیستم، سارای تیرماه ۱۴۰۰ هم نیستم.
    خوشحالم که کنار نوشتن هستم. خوشحالم که نوشتن هم به من متعهده.

    1. خیلی خوشحالم که چنین حسی داری سارا جان.
      تو می‌تونی به موفقیت‌های بزرگی برسی.

  2. دوست دارم اسم این کار را بگذارم ” ریسک معقول ”
    ریسکی که با توانایی و علاقه فرد سازگار است .
    کسی که توانایی و علاقه در زمینه ای دارد ولی جرات اجرایی کردن آن را ندارد ، همچون فردی زندانی است که در عین گرسنگی چون غذا آن طرف میله هاست فقط حسرت نصیبش می شود . با این تفاوت تلخ که این زندان خود ساخته است .

  3. چقدر این جمله خوبه…. باید بگذارم جلوی چشمام و بعد از مدتها نقاشی را شروع کنم………………. ممنونم از مطالب خوبتان. موفق باشید.

    1. چثدر دوست دارم نقاشی های جدید شما رو ببینم.
      شما واقعاً با ذوق و مهارت نقاشی میکردین.

  4. شهامت یعنی بدانی از چه چیزی نترسی. ” افلاطون”
    و حالا شهامت از دید من ، یعنی اینکه از نوشتن نترسی وبا جرات ، تمام افکارت را ، تلخ و شیرین ، در قالب کلمات و حتی تصاویر به روی کاغذ بیاوری . حتی ته مانده افکارت ، جایی که در گوشه ای از ذهنت سالها خاک خورده و به فراموشی سپرده شده ، تا ذهنت را از افکار آشفته و پریشان و چراهای بی جواب خالی کنی ، تا شاید اهسته اهسته شفافیت درونت آشکار شود و شوق دوباره در جانت بدمد و ذهنت ، همچون بوم سفید ، اماده شود برای ثبت لحظات ناب و ارزشمند زندگی .

  5. بعضی موقع ها هستش، با یه جمله برخورد می کنی، انگار همه افکارت رو داره منعکس می کنه. ماه ها بودم داشتم به این قضیه فکر می کردم و افکارم هیچوقت، نظام پیدا نکرده بودن یا به نتیجه ای نرسیده بودن. این جمله انگار نظام بخش همه افکارم بود. هر چی تو سرم می چرخید، تو این دو خط اومده.
    عالی بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *