«دست به کاری بزن که فکر میکنی از تو ساخته نیست.»
-الینر روزولت
پیش نوشت: این نوشته بهجای اینکه درباره نویسندگی باشد بیشتر درباره علاقه من به نوشابههای انرژیزا است!
من نوشابه انرژیزا دوست دارم، همیشه نمیخورم ولی مزه مزه کردن آن برایم پیش یا پس از چند ساعت کار پی در پی لذتبخش است.
رد بول از هایپ خوشمزهتر است، ولی فکر میکنم هایپ ایرانی به دلیل قیمت پایین فراگیرتر باشد. چند سال پیش طرفدار بومبا بودم، همان نوشابههای انرژیزای نارنجکیشکل؛ چند سالی بود واردات بومبا متوقف شده بود تا همین یکی دو ماه پیش، حالا اگر بومبا پیدا کنم حتماً بومبا میخرم. هایپ موهیتو هم خوب است. سینرژی و بیگ بر و ویتامین سی هم کار آدم را راه میاندازند.
محتویات این نوشابهها چیز خاصی نیست، همه ماجرا زیر سر کافئین زیادی است که دارند، برای من که قهوه بازم کار دو سه شات اسپرسو را میکنند.
کل جادوی نوشابه های انرژی این است که خواب را از سر آدم میپرانند، برای من که بیداری را نسبت به خواب دوستتر میدارم، کافئین وسوسه کننده است. البته نه در حدی که با نوشیدن 50 فنجان قهوه در روز خودم را به سرنوشت بالزاک دچار کنم.
اینهمه از نوشابههای انرژیزا گفتم که بگویم بعضی از نوشتهها برای من مثل نوشابه های انرژیزا هستند، با خواندشان خواب از سرم میپرد، حساب این نوشتهها را با متنها و جملههای آبکی و انگیزشی جدا کنید.
مثلاً مقالهی «چرا ادبیات؟» ماریو بارگاس یوسا با ترجمهی هنرمندانه عبدالله کوثری ازایندست نوشتههاست. هر بار که میخوانمش خواب از سرم میپرد، گر میگیرم و توی اتاق قدم میزنم، بعدازآن ساعتهای طولانی گرم مطالعه میشوم.
جملهای که اول این پست آوردم هم از آن جملههای انرژیزاست. این متن را با جمله انرژیزای دیگری به پایان میبرم که اینیکی بیربط به خواب نیست و خواب از سر آدم میپراند:
«هیچوقت خشمگین و برافروخته به رختخواب نرو. بیدار بمان و مبارزه کن.»
-فیلیس دیلر
6 پاسخ
سلام شاهین
بر خودم واجب میدونم که بابت معرفی «چرا ادبیات» یک تشکر ویژه بکنم ازت.
جزو نوشتههایی شده که چند وقت یک بار میخوانم و هم به قول تو خواب را از سرم میپراند و هم باعث میشود خودم نیز به این پرسش فکر کنم.
دمت گرم.
زنده باد مرتضی
چه خوب که خوندیش.
واقعاً بهت تبریک میگم.
کتاب چرا ادبیات خواب را از سر من هم می پراند. انصافا نوشابه انرژی زایی است که در هر جمله اش می توان یک نفس زندگی کرد و پیش رفت. شبیه تجربه «پیمایش کوه» است؛ از زمانی که وارد می شوی تا لحظه آخر تک تک تجربه هایش لذت بخش و به یاد ماندنی است.
به خاطر این که این لحظات را با این کتاب به من هدیه کردی متشکرم.
یاور
یاور عزیز
شوق هدیه دادن اون کتاب به عزیزی مثل تو یکی از زیباترین لحظه های زندگیم بود.
سلام شاهین جان..
همیشه وقتی چنین جمله هایی رو میشنوم… باخودم فکر میکنم در پس ذهن اون شخص چه چیزی بوده… چه چیزی تجربه کرده.. یا چه چیزی آموخته یا…!!!!
مثلا چرا هیچ وقت عصبی به رخت خواب نریم.. چه اتفاقی میافته… یا مثلا با چی باید مبارزه کنیم…
یا رزولت که میگه دست به کاری بزن که از توساخته نیست.. از دید منی که کمالگرا هستم… یجور دگر کشی محسوب میشه…
ولی رزولت در مورد چه چیزی این جمله رو به کار میبره…
حسین نظر خوبی رو مطرح کردی.
به نظرم یه متن مفصل در این رابطه بنویس.
من خودم منتشرش میکنم.
درباره رابطه خودت و جملات کوتاه بنویس، مثال هم بزن.