چگونه دیگران را کتاب‌خوان کنیم؟

در ایجاد عادت‌های مثبت در خودمان لذت وصف‌ناپذیری وجود دارد؛ اما کار لذت‌بخش و مفید دیگری هم هست که انجام آن گامی مؤثر در توسعۀ فردی خودمان و دیگران است: ایجاد عادت‌های مثبت در دیگران.

بگذارید از واپسین تجربۀ عملی خودم بگویم:

مادر من سال‌ها بود که از مطالعه دورافتاده بود، علاقۀ بی‌حدوحصری به مطالعه داشت اما انبوه برنامه‌ها و مشغولیت‌ها به او اجازه نمی‌داد تمرکز کافی را برای مطالعه بیابد، گاهی در یک روز چهل صفحه از کتابی را می‌خواند، اما این رویداد به روند تبدیل نمی‌شد.

تا اینکه به او پیشنهاد کردم طی یک برنامۀ 40 روزه، هرروز فقط یک صفحه مطالعه کند.

حالا برایم شگفت‌انگیز است، چهل روز گذشته و مادرم حتی یک روز هم برنامه‌اش را ترک نکرده، علاوه بر اینکه علاقه‌اش برای مطالعه هزار برابر شده، برای کتابش دل‌تنگ می‌شود؛ و اعتمادبه‌نفس کافی را برای خواندن تمام کتاب‌های کتابخانۀ من پیداکرده.

ممکن است فرد با انجام تنها یک کار ساده یا خواندن یک صفحه کتاب، قدم در راهی بگذارد که عادتی در وی نهادینه شود.

بیایید شروع کنیم، من که دیگر از غر زدن خسته شده‌ام از اینکه صبح تا شب ناله کنم که 80 میلیون نفر جمعیت داریم اما تیراژ کتاب به 500 نسخه رسیده.

دستاورد بزرگی است حتی اگر بتوانیم یک نفر از اطرافیانمان را کتاب‌خوان کنیم.

یادمان نرود: شروع با فقط روزی 1 صفحه.

چگونه نویسنده شویم؟ | دریافت کتاب قدرت نوشتن |کانال مدرسه آنلاین نویسندگی در تلگرام

28 پاسخ

  1. سلام،واقعا عالی بود.
    ولی یه نکته مهم هم داره که باید کتاب هایی رو به اطرافیان بدیم بخونن که فکر می کنیم خوششون میاد و به عکس اگه کتاب هایی بهشون بدیم که از موضوع خوششون نیاد ممکنه از مطالعه زده بشن.

  2. یکی از راههاش شاید علاقه مند کردن اطرافیان با رمانهای خوندنی-نه چندان قوی مثل سلین،خوزه سلا ،کوندرا وکافکا ونه نویسندگان ضعیفی مثل جوجومویس.با کتابهایی مثل بادبادک باز ،شوهر آهو خانم به نظرم میشه افراد رو به مطالعه ترغیب کرد.راستی کبریت خیس عباس صفاری برای من یه جورایی نقش چرا ادبیات یوسا رو برای تو داره.
    شاهین جان کتابی در زمینه نظم شخصی میتونی بهم معرفی میکنی؟

    1. سلام هادی جان
      کتاب های زیادی در این زمینه هست. ولی کتاب دوست خوبم آقای علی اکبر قروینی کار مفید و خیلی جذابیه، از اینجا میتونی دانلودش کنی:
      http://www.alighazvini.com/%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B1%DB%8C%D8%B2%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%B4%DB%8C%D9%88%D9%87-%D8%A7%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%AF-%D9%85%D9%88%D9%81%D9%82/

  3. این روزها علاوه بر اینکه نیازه اطرافیانمون رو کتابخون کنیم, باید مراقب باشیم که اونها ما رو از کتاب خوندن نندازن!مثلا عادت کردن به کافه نشینی یا ساعت ها گفتگوی غیر مفید در تلگرام. دوستام هم متوجه شدن اگر بخوان رفاقتشون رو با من ادامه بدن, مجبورن که کتاب بخونن!
    من معمولا به دوستانم کتاب هدیه میدم, حتی گاهی بی مناسبت و چون زیاد اهل سیر و سیاحت در فضای مجازی نیستم, گاهی هم که سر میزنم پاراگراف جالبی از کتابی رو که در حال خوندنش هستم برای دوستان میفرستم. از این طریق اونا هم علاقه مند میشن و میرن سراغش.
    سال گذشته هم قرار گذاشتیم همزمان یه رمان رو شروع کنیم به خوندن: کلیدر محمود دولت آبادی. چون فرصت ملاقات حضوری نداشتیم خودمون میخوندیم و قسمتهای جالبش رو برای هم میفرستادیم و درباره ش صحبت میکردیم.
    تجربه خوبی بود.

  4. ممنون شاهین جان
    بقول محمدرضا شعبانعلی اگه مثل تفریح و چیزهای دیگه، کتاب خوندن هم تبدیل به نیاز بشه دیگه نمیخاد هزار جور تکنیک و پاداش برای مردم بذاریم.
    برای من جزیی از زندگی روزانه شده.
    مممنون از مطالب جالبت

  5. من فرمول انتخاباتیه روحانی رو که برای ترغیب رای دادن اطرافیان بود برای کتابخوندن اطرافیان استفاده کردم که فقط هم سه نفر از همخوابگاهیام که هیچ وقت هم کتاب نمیخوندن عمل کرد…البته پدرم هم مدتیه که به کتابخوندن دوباره روی آورده و من احتمال میدم بخاطر مشاهده مطالعه مستمر من و داداشم هست.

      1. همه مردم به صورت ۱ + ۱۱ در انتخابات شرکت کنند
        من با همین فرمول رفتم جلو فقط بجای انتخابات واژه کتابخوانی رو بزار.

      2. فکر کنم شاید ترساندن از وضعیتی که با کتاب نخواندن حاصل شود : )))

        خیلی باحال بود

  6. شاهین عزیز ممنونم از توصیه خوبت و کامنت فرید ذاکری … هم روش تو و هم روش گفته شده ی فرید رو بکار میگیرم .ممنونم

  7. منم دقیقا همین کار رو کردم.
    مادرِ من کمال طلبه. میگفت باید روزی سی صفحه بخونم و بعد از یک هفته که نمیتونست برنامه ش رو اجرایی کنه اعتماد به نفسش به شدت کم میشد و مطالعه رو رها می کرد.
    من واسه ش یه برنامه ریختم و گفتم :”فقط پنج صفحه”
    الان هردوتامون راضی و خوشحالیم.

    1. چقدر خوب سمانه حان.
      راستی چرا وبلاگ راه نمیندازی دختر؟
      وبلاگ هم راه ننداختی لااقل یه کانال درست من.

      1. شاهینِ مهربونم سلام
        به روی چشم اُستاد.
        اقدام می کنم.
        با تمامِ دلم ممنونم از توجه و دستِ یاری تون.
        *”شب یک، شب دو” رو خوندم. به غایت دلنشین بود. ممنونم از معرفیش.

  8. نمی‌دانم اسمش عادت هست یا نه اما وقتی که در یک روز کتابی را ورق نزده باشم ، هر کتابی که می‌خواهد باشد ، احساس می‌کنم یک چیزی کم دارم و یه کار بزرگ رو در روزم انجام نداده ام… و گاهی که این حس کم می‌شود با دو کار آن را زیاد می‌کنم و سعی در برگرداندنش می‌کنم که اکثرا جواب می‌دهد : ۱. نگاه کردن به کتاب های کتابخانه‌ام ۲. رفتن به کتاب فروشی و خریدن یک کتاب که خواندش را دوست دارم

    و اگر این کارها را نتوانستم بکنم یا جواب نداد،‌ دست به نوشتن از یک چیز سخت می‌زنم که نتوانستم را به خودم بفهمانم ….

  9. تو یک نفر دیگه رو هم به کتاب‌خونی برگردوندی…
    منم مدتی بود ریتم کتاب‌خوندنم کُند شده بود… وقتی یکی از پست‌های تو رو خوندم که گفته بودی تو یک روز چند تا کتاب مختلف رو باز می‌کنی و از هر کدوم چند صفحه می‌خونی، منم پیشنهادتو به کار بستم و الآن ۱۰ روزی هست که کتاب‌هایی که مدت‌ها بود می‌خواستم بخونم رو، هر روز چند صفحه از هر کدوم جلو می‌برم…
    مرسی ازت که می‌نویسی و پرانرژی ادامه می‌دی…

    1. سلام فرید جان
      باعث افتخار و خوشحالیه.
      راست چه سایت حرفه ای و بی نظیری داری.

      1. مرسی!
        تو به من لطف داری.
        راستی شنیدم که در همایش متمم قصد داری درمورد «نوشتن» صحبت کنی…
        با وجود اینکه افتخار شرکت در همایش رو ندارم، ولی امیدوارم اتفاقای خوبی برات بیفته و فرصت پیدا کنی انرژی نوشتن رو به خیلی‌ها انتقال بدی… چون بهش نیاز داریم.
        مخلصیم!

  10. سلام
    خیلی خوبه… من چند ماه پیش عضو گروهی بودم که هدف از آن خواندن کتاب روزی یکربع بود. یعنی بیشتر هم میشد مشکلی نداشت ولی حتما باید روزی یکربع خوانده میشد آنهم حتما تا ۱۲ شب نه بعد از آن. و اسممان را تیک می زدیم. وگرنه جریمه نقدی می شدیم (اگر کمتر از یکربع می خواندیم و بعد از ۱۲ شب میشد) به مقدار روزی دو هزار تومان و اگر نخوانده نداشتیم آخر ماه طبق قرعه کشی جایزه داده میشد. متاسفانه چندی است از گروه بیرون آمدم چون برخی اوقات…. روزی یکربع به هر دلیلی ممکن نبود… و الان میبینم چقدر عضو آن گروه بودن پرفایده بوده. حالا پیشنهاد شما به نظرم با توجه به تجربه ای که داشتم از یکربع مطالعه، حداقل برای من کاربردی تر می تواند باشد چون دیگه یک صفحه به جایی برنمی خوره و محدودیت از نظر شرایط نداره… فقط روزی یک صفحه…. عالیه. همین یک صفحه ها پس از یک مدت خیلی خواهد بود…..

    ممنون.

    1. سلام
      به به چه عالی
      پس گزارش مطالعۀ خودتون رو هم برام بنویسید حتماً.

  11. سلام

    ضرورت ، دغدغه و اولویت کتابخوانی اگر در کسی ایجاد شد میتواند مانند آتشی که جنگلی را آتیش میزند ، شعله ها و حرارت خواندن کتاب را در دیگران ایجاد کند.

    البته این احتمال زیاد هست که فردی کتابخوان باشد و برای کتاب خوان کردن دوستان و اطرافیانش تلاش کرده باشد اما موفقیت حاصل نشده است یعنی جرقه ها را زده و شعله هایش را پاشیده اما حرارتی افروخته نشده است ، این مساله علت های گوناگونی دارد، از دسترس نبودن کتاب و بی نظمی در روزمره افراد تا گسترش شبکه های اجتماعی و..

    من دوست دارم به یکی از علت ها بپردازم ، علتی که تجربه شما مثالی از آن هست.

    به نظرم یکی از علت های اثرنداشتن شعله ها و دغدغه های کتابخوانی مان موثر نبودن شیوه های دعوت و فراخوانی به سمت کتاب و مطالعه هست.

    حرکت های خوب و موثر برای فراخونی کم دیده ام و در بعضی موقعیت ها به ندرت و حتی اصلا ندیده ام!
    دعوتها درحد; کتاب خواندن خوبست و یا کتاب خواندن خیلی خوبست ،بوده ! و درحالیکه اکثریت مردم این موضوع را میدانند و حتی دوست دارند کتاب بخوانند اما نمیخوانند!

    مثال شخصی که زدید مصداق همین شیوه ها و روش هاست ، یعنی ارائه یک راهکار و یک روش موثر برای مطالعه ..

    من هم یک تجربه شخصی دارم که دوست دارم با شما در میان بگذارم

    یک ماه پیش به تعدادی از دوستانم پیشنهادی دادم که نتوانستند نه بگویند! یک برنامه مطالعاتی ویژه تابستان به همراه مخلفاتش ツ
    این برنامه منظم روزانه انجام میشود از محتوایی که قبلش نیازسنجی کردیم و برایمان مهم بود چه بخوانیم. گاهی هم بحث و گفت گو پیرامون موضوعات می کنیم و خلاصه اینکه فکر میکنم تا پایان تابستان این جمع دوستان معتاد خواندن خواهند شد .

    حالا در هفته سوم برنامه قرار داریم و دوستانم را می بینم که هر روز با هیجان بیشتری از مطالعه و موضوعات مطالعه شده حرف میزنند.

    1. تیرا جان
      کار شما درست است.
      این کامنت را هم به زیبایی نوشته اید.
      به آیندۀ نویسندگی شما امیدوارم.

  12. قبلا به جز کتاب های درسی کتاب خیلی خیلی کم می خوندم. برادرم که زیاد کتاب می خوند همیشه بهم پیشنهاد می کرد که بخونم ولی وقتی کتاباشو دستم می گرفتم دوست نداشتم. تا اینکه تصمیم گرفتم برم دنبال کتاب هایی که دوست داشته باشم. دقیقا از زمانی که شروع کردم خودم کتاب هامو انتخاب کردم و کتاب خوندم، کم کم دستم اومد که چه کتاب هایی رو دوست دارم بخونم و علاقه مند شدم و همچنان ادامه دادم.

  13. همان تغییری باش که دوست داری درجهان ببینی
    گاندی ~

    دیگه حرفی ندارم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *