بله، یک وقتی هست که آدمیزاد دوست دارد، از خودش تمنا میکند تا خودش را بنویسد. منتها وقتی دست به قلم میبرد نمیداند کجای این خود را بنویسد، کجای این خودِ ناپیدا را قلقلک بدهد، یا کجای این خود میخارد که با قلم اندکی بخاراندش؛ اصلاً روح آدم بیشتر از تنش میخارد. اما هیچوقت اینطوری نیست صاف و سرراست حس کنی کجا میخارد و سریع دست بیندازی و خِرت و خِرت بخارانی و تمام.
اصلاً درد آدمیزاد این است که تا آخر عمر دقیقاً نمیفهمد کجایش میخارد، به خاطر همین میافتد به جان خودش و هر جا را که دستش رسید میخاراند، گاهی به جایی که خاریده نزدیک میشود، میخاراند، شاید خیلی هم محکم، آرام میشود.
اما تازه شاید بفهمی که کلاً اشتباه خاراندهای. حتی اگر بهجا هم بخارانی، تا بجمبی خارشِ بیپایان دوباره شروع میشود، از جای دیگری سر برمیآورد.
جاهایی هم هست که شاید اصلاً دستت نرسد که بخارانی، پس دست غیر یا میله و لوله و دستۀ مگسکشی چیزی لازم است تا خارشت را آرام کنی، ولی غالباً آنکه برای خاراندن میآید، یا آنقدر شل و ول دست میجنباند که بدتر خارشت دو برابر میشود، یا چنان میخاراند که جای زخمش برای همیشه با تو میماند. به میله و دسته هم امیدی نیست.
گاهی هم شاید ناامید از دست خود و غیر بیخیال خاراندن شوی.
باری، آدمیزاد میخارد، همین.
خارشی که تا پایان عمر هست، یکی خودش را سِر میکند که خارش را نفهمد، دیگری خودش را محو. اما فایده ندارد. زندگی جریان خارش مداوم است، نباید دست از خاراندن برداری.
ما که عجالتاً با خواندن و نوشتن خودمان را میخارانیم.
بعد از خواندن این مطلب چهکار کنم؟
میتوانید «اگر فقط همین یک کار را زیاد انجام بدهید» را بخوانید.
کار و زندگی در شرایط بحران | یک رویداد حضوری با شاهین کلانتری
شرکت در طرح تابستانه مدرسه نویسندگی (طرحی ویژه برای نوشتن و تولید محتوا در تابستان ۹۷)
کلاس نویسندگی در تهران (کارگاه حضوری و ویژه)
4 پاسخ
سلام
خلاقانه تر از این دیگه تصور نمیکردم
راستی منم با خواندن و نوشتن خودم رو میخارانم 🙂
#خارش
#کتاب
زنده باد محمد عزیز
همیشه با کامنت های خوبت خوشحالم میکنی.
منم این روزها خارش رو شدیدا احساس میکنم اما هرچی که میخونم و مینویسم فایده ای نداره!
همونطور که گفتم این خارش ابدیه. به خاروندن ادامه بده!