تا ساعت چند؟

یکی از دوستانم پیام داده بود تا متن کوتاهی برایش بنویسم. حتی دو سه بار هم بعد از آن پیگیر شد، اما من هر بار که پیامش را می‌دیدم می‌دانستم که به این زودی‌ها فرصت نمی‌کنم تا چیزی برایش بنویسم. بعد ذهنم به ولگردی افتاد و یاد بعضی دفعاتی افتادم که برای کتاب‌های دوستانم مقدمه نوشته‌ام. دیدم بارها پیش آمده که خودم عمداً زمانی را برای تحویل کار تعیین کرده‌ام؛ مثلاً تا ساعت 5 روز پنجشنبه متن را تحویل می‌دهم. معمولاً این روش موثر بوده.

اینجا بود که خودم هم یاد گرفتم تا حد امکان در درخواست‌هایم از دیگران اینگونه رفتار کنم. اصلاً به نظرم هر درخواست جدی و مهمی باید اینگونه مطرح شود. بعد به ذهم رسید آیا در کارهای شخصی خودم هم می‌توانم همین کار را انجام بدهم؟

مثلاً من در روز حداقل 3 هزار کلمه می‌نویسم. (+)

خب، اما آیا وارد کردن این 3 هزار کلمه در لیست برنامه‌های روز و تیک زدن آن کافی است؟

نه، چون خیلی از روزها پیش می‌آید که من تا ساعت 12 شب درگیر هزار کار مختلف می‌شوم و آن‌وقت نوشتن این 3 هزار کلمه می‌ماند برای آخر شب.

برای نوشتن سه هزار کلمه حداقل 90 دقیقه وقت لازم است. با در نظر گرفتن پس و پیش ماجرا، برای این 90 دقیقه نوشتن، من به 3 ساعت وقت نیاز دارم. قبلاً خیلی از روزها مجبور می‌شدم تا نیمه‌شب به نوشتن بپردازم. تازه این در حالتی بود که خواب زورش به من نمی‌چربید.

بر خلاف برخی ایده‌های رمانتیک دربارۀ شب‌بیداری نویسندگان، غالباً کیفتیت ذهن در ساعات واپسین روز کم‌تر می‌شود؛ ذهن خسته‌ای که تمام روز درگیر هزار کار و تصمیم و مختلف بوده چگونه می‌تواند سه هزار کلمۀ نسبتاً قابل‌قبول بنویسید؟ گاهی شاید، اما نه همیشه.

تازه، به فرض انجام شدن کار در آخر شب، با این نوع برنامه‌ریزی، در تمام روز استرس داری و نگرانی که یک کار انجام‌نشده داری و تا آخر شب انتظارت را می‌کشد.

 و من به این نتیجه رسیده‌ام که انجام هر کاری در دقیقه 90 جفا به آن کار است.

«امروز این کار را انجام می‌دهم» اصلاً حرف دقیق و  مطمئنی نیست. «امروز و امشب» نمی‌تواند آخرین مهلت انجام یک کار باشد. باید مشخص کرد چه ساعتی از امروز؟ و این زمان‌بندی بهتر است که از روز قبل تعیین شود.

باری، حالا من هم برای سه هزار کلمه و هم کارهای دیگر، یک ضرب العجل ساده تعیین می‌کنم. اما نه اینطور که بگویم مثلاً این کار را از ساعت فلان تا فلان ساعت انجام می‌دهم. نه، این مدل برنامه‌ریزی دقیق و میلی‌متری ممکن است نشدنی باشد یا ارادۀ ما را تحلیل ببرد. زندگی چندان هم قابل‌پیش‌بینی نیست.

در شکل جدید برنامه‌ریزی‌ام، جلوی هر کاری می‌نویسم: نوشتن 3 هزار کلمه | تا ساعت 18

یعنی من برای نوشتن 3 هزار کلمه فقط تا ساعت 6 وقت دارم.

از این ساعت که بگذرم و کار انجام نشده باشد برای خودم جریمه در نظر می‌گیرم. حتی اگر بعد  از این ساعت 3 هزار کلمه‌ام را بنویسم. دیگر تیک انجام شدن آن کار را نمی‌زنم. کاری را انجام شده می‌دانم که در زمان معین خودش انجام شده باشد.

خاصیت این روش چیست؟

باعث می‌شود هدررفت زمانم را کنترل کنم. چون وقتی متعهد هستم تا ساعت معینی کاری را انجام دهم. دیگر نسبت به زمانی که دارم حساس‌تر می‌شوم و به دیگران هم اجازه نمی‌دهم که زمانم را هدر بدهند.

آرامش ذهنی بسیار بیشتری را تجربه می‌کنم.فرضاً در عادت سه هزار کلمه، دیگر بعد از ساعت 6 با خیال راحت می‌توانم به کارهای دیگرم فکر کنم و تا آخر شب تشویش انجام این کار را نخواهم داشت.

جلوی یکی از بزرگ‌ترین موانع اهمال‌کاری را می‌گیرم. چند هزار بار برای شما پیش آمده که یک کار را مدام به ساعتی دیگر موکول کرده‌اید و در انتهای شب حس کرده‌اید بهتر است آن کار را به فردا موکول کنید؟

پس مطلوب است:

برنامه‌ریزی شبانه برای کارهای روز بعد؛

و نوشتن این جمله جلوی هر یک از کارها:

تا ساعت…

 

چند پیشنهاد برای مطالعۀ بیشتر: مدرسه نویسندگی | نقشه راه نویسندگی | تولید محتوا | کپی رایتینگ | معرفی کتابشعر | ویرایش و ویراستاری

11 پاسخ

  1. سلام.
    جالب بود. خوبی داشتن ذهن خلاق، اینه که آدم می تونه برای زندگیش طبق فعالیت های منحصر به فردی که داره برنامه ریزی کنه.
    خیلی از دوستان من برای درس خوندنشون از مشاور برنامه میگرفتن اما من همیشه خودم، طبق شرایط زندگی خودم برنامه ریزی می کردم و همیشه هم موفق بودم.
    این کاری که شما گفتید رو من در دوران مدرسه به دفعات انجام دادم و واقعا هم موثره.

  2. سلام شاهین عزیز
    راستش من تا جایی که دست خودمه بسیار با برنامه و منظم کار می کنم و معمولا کمتر پیش میاد که کاری رو ظرف مدتی که برنامه ریزی کردم نتونم انجامش بدم.
    اما بعضی اوقات کارهایی پیش میاد که از ارادۀ ما خارجه و مجبوریم به اون ها بپردازیم و بعد تمام برنامه هامون به هم می خوره و کلافه می شیم.
    من هم تلاش می کنم این روش رو در پیش بگیرم و با تعیین یک مهلت، بتونم این طور کارها رو انجام بدم. ممنونم که تجربیاتت رو با دیگران به اشتراک می گذاری شاهین عزیز. مانا باشی و بدرود!

  3. جالب بود و دوست داشتنی. از این موضوع هم نباید تغافل کرد که به تعداد نویسنده ها، راه هست برای مدیریت زمان و انرژی. باید مسلک خویش را یافت.

    1. نه تنها به تعداد نویسنده‌ها بلکه به تعداد همۀ آدم‌ها!

  4. البته من زیاد سرم شلوغ نیست اما کاری که میکنم این هست که شب قبل می نویسم فردا چه کارهایی باید انجام بدهم و روز بعد میام گزارش میکنم که این کار را انجام دادم و اگر کاری باشد که انجام نداده باشم از خودم سوال میکنم چرا و انقدر این چراها را ادامه میدم تا بفهمم دلیلش چیه و راه حلی برای رفعش پیدا کنم اکثرا همین عمل نوشتن در مورد کارهای پیش و رو به من کمک کرده و حتی شده که درونم بهم یادآوری میکنه که این کار را باید انجام دهی.

  5. سلام استاد عزیز
    بسیار عالی بود.
    منم چقدر تا حالا شده برنامه ریزی شبانه داشتم ولی بازم نتونستم به موقع کارهای مشخص شده توی لیست کارهای روزمو انجام بدم به امید اینکه تا آخر شب فرصت انجامشو دارم ولی این راهکار شما ” تا ساعت …” بی نظیر بود. از همین امشب توی برنامه هام ازش استفاده میکنم.
    پاینده باشید جناب کلانتری بزرگوار

    1. زنده باد شیرین جان
      برای من خیلی مفید بوده این روش. امیدوارم بتونه تو زندگی تو هم تاثیر مثبتی داشته باشه.

      1. سلام استاد جان
        امروز کتاب هنر ظریف بی خیالی از مارک مانسون رو میخوندم به این جمله برخوردم ” کار به اندازه ی زمانی که برای انجامش در نظر گرفته شده طول میکشه ” . یاد راهکار ” تا ساعت… شما افتادم. این دو راهکار در کنار هم فکر میکنم برای پیش بردن کارهامون کمک کننده س.
        این نکته برای خودم جالب بود گفتم با اجازتون اینجا هم مطرح کنم.
        ممنونم جناب کلانتری عزیز.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *