راستی فکر کردهاید که چرا نوشتن تا این اندازه دلفریب است و نویسندگان حرفهای تاب دل کندن از آن را ندارند؟
من فکر میکنم یک دلیل آن تنوع بالایی است که با نوشتن تجربه میشود. ما آدمها شیفتۀ تنوع و آزمودن چیزهای تازهایم (البته که بسیاری از ما میل به نوجویی را به تدریج از یاد میبریم). نوشتن پاسخیست به این میل پُررنگ.
علاوه بر اینکه نوشتن هر ایده و داستانی در ذات خود با تنوع عجین شده؛ انواع مختلف نوشتن نیز این تنوع را رنگارنگ و چندوجهی کرده است.
تقریباً هیچ نویسندهای را نمیبینید که چنگی به گونههای نوشتاری مختلف نینداخته باشد. شاید به خاطر داشتن روحی سرکش و ناآرام که در جستجوی بهترین ابزار برای بیان خویشتن است؛ یا شاید فوران قریحۀ سرشاری که باعث میشود نویسندههای حرفهای طبع خود را در انواع مختلف متنآفرینی بیازمایند. اما بیشازهمه ماجرا زیر سر تنوع بیمنتی است که قلم و دوات به ما عرضه میکند.
خلاصه اینکه درگه نوشتن، درگه نومیدی نیست.
ممکن است نویسندهای که خودش را در شعر بیمایه میبیند نثرنویس قهاری بشود، داستاننویسِ کمذوق ممکن است مقالهنویس درخشانی بشود و…
کمتر نویسندهای در تمام گونهها کاملاً موفق بوده و در سبد هر قلمزنی یکی دو گونۀ نوشتاری بیشتر جا گرفته است.
بهزعم من بهتر است هر کسی که سودای نوشتن را در سر دارد هرازگاهی طبع خودش را در یکی از قالبها بیازماید.
با این کار علاوهبراینکه ممکن است با بخشهای تازهای از استعداد خود روبهرو شود، میتواند با وام گرفتن از گونههای مختلف، ایدههای تازهای را وارد قالب موردعلاقه و اصلیاش بکند.
مثلاً نقش شعر در نوشتن نثر خوب غیرقابل کتمان است. جستارنویسی که شعر میخواند، قطعاً ذوق و ظرافت زبانی بیشتری خرج میدهد.
نمونههای درخشان نویسندگان تنوعطلب کم نیستند؛ بگذارید از برخی نویسندههای محبوبم مثال بزنم و از برخی آثار موردعلاقهام نام ببرم:
ماریو بارگاس یوسا به عنوان غول ادبیات داستانی، نقدها و مقالات سیاسی استخوانداری نوشته و همین حالا هم هر هفته در روزنامههای مهم دنیا دربارۀ موضوعات مهم روز اظهار نظر میکند.
برخی از آثار: جنگ آخرالزمان | چرا ادبیات؟ | سور بز | یادداشتهای عراق | موجآفرینی | قهرمان فروتن
پیر پائولو پازولینی ضمن نوشتن تعدادی از بهترین فیلمنامههای جهان، چندین جلد کتاب شعر و صدها یادداشت سیاسی از خودش بر جای گذاشته.
برخی از آثار: فیلمهای ادیپ و دکامرون و سالو و غیره | مجموعه شعر خویشاوندی با خورشید و باران
آلبر کامو در کنار داستان معروفش بیگانه، صدها مقاله فلسفی و سیاسی هم نوشته. راستی نمایشنامه هم نوشته.
برخی از آثار: بیگانه | طاعون | مجموعه یادداشتها | کالیگولا
بیژن نجدی به عنوان نویسندۀ یکی از بهترین مجموعه داستان کوتاههای فارسی هر نوشتهاش درسنامه زیبانویسی است. مصداق بارز نویسندهای که زیبایی و ظرافت شعر را وارد داستان کرده و شاهکار آفریده.
برخی از آثار: یوزپلنگانی که با من دویدهاند | واقعیت رویای من است
بهمن فرسی یکی از مهمترین نمایشنامهنویسهای تاریخ ایران است. اشعار بسیاری سروده. یکی از مهمترین رمانهای تاریخ ادبیات ایران را نوشته. در داستان کوتاه چیرهدست است. حیدربابای شهریار را هنرمندانه به فارسی ترجمه کرده و یادداشتهایش خواندنیاند. نادر نادرپور گفته فرسی از بابت توش و توان پرداختن به هنرها، «هنرمندی از تبار همهفنحریفان رنسانسی»ست.
برخی از آثار: شب یک شب دو | دوازدهمی | زیر دندان سگ | آرامسایشگاه | جور هندستان | با شما نبودم | موش | نسیان
شاهرخ مسکوب یکی از مهمترین جستارنویسهای ایرانیست. آثارش از بهترین نمونههای نثر فارسی معاصرند. با کتاب روزها در راه که مجموعه یادداشتهای روزانۀ اوست هدیۀ کمنظیری را به تاریخ معاصر ایران پیشکش کرده است.
برخی از آثار: روزها در راه | مسافرنامه | در حال و هوای جوانی | در کوی دوست | ترجمۀ خوشههای خشم
قاسم هاشمی نژاد مهمترین رمان پلیسی ایران را نوشته. نقدهای ادبیاش را میتوان از بهترین نقدهای فارسی دانست و در کنار اینها، نویسندۀ متونی مهم دربارۀ ادبیات کلاسیک است، و حتی کتابی را هم دربارۀ عرفان و خودکاوی ترجمه کرده.
برخی از آثار: رمان فیل در تاریکی | کتاب بوته بر بوته | داستان خیرالنسا | سیبی و دو آینه
سعید عقیقی به عنوان یکی از باسوادترین منتقدان سینمای ایران. فیلمنامۀ یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران را نوشته و کتاب شعر هم دارد.
برخی از آثار: فیلمنامۀ شبهای روشن | کتاب شعر از سر بیحواسی | کتاب معیار نقد معماری نقد
جعفر مدرس صادقی داستاننویسِ پرکار و ثابتقدمیست. در تصحیح متون کلاسیک موفق عمل کرده و مقالات شمس و تفسیر عتیق نیشابوری، دو نمونه از آن است. دربارۀ فن نگارش هم کتاب نوشته.
برخی از آثار: داستان گاوخونی | ویرایش تفسیر عتیق نیشابوری | اندر آداب نوشتار
شروع کنید و به تناوب، نویسندگیِ داستانی و غیرداستانی و شعر و نثر و ترجمه و رمان و داستان کوتاه و متن آموزشی و نقد و جستار و مقاله و نمایشنامه و فیلمنامه و غیره را بیازمایید.
لذت نوشتن در تنوع بالای آن است.
شما کامنت بنویسید:
بعد از خواندن این مطلب چهکار کنم؟
میتوانید این نوشتهها را بخوانید:
66 پاسخ
سلامی دوباره
صداتون رو شنیدم و
چه امکان خوبی!
حتما سعی می کنم
بیشتر اینجا باشم
دوست عزیز🌼
سلام و درود 🌹
حال دلتون چطوره آقای
کلانتری؟
به شعر رو آوردم…
هر چند چندان موفق
نیستم:)
و چند دقیقه پیش
ایده داستان کوتاهی
ذهنم رو درگیر کرد.
امیدوارم بتونم اون طور
که می خوام بنویسمش…
میرم بقیه پست ها رو
بخونم.
شاد باشین…
با سلام به شما آقای کلانتری
ابتدا میگم که خوشحالم که این پست رو خوندم. چند ماهی بود که به کل در موضوعاتی خارج از نویسندگی و در دنیای دیگهای غرق شده بودم. متاسفانه با ظاهر جذابش، چندان هم کفایت نمیکرد و حس پوچی داشت. اینکه به صورت کاملا اتفاقی بعد از مدت ها راهم به سایتتون باز شد و دوباره متون پرمحتوا و پرتلنگرتون رو خوندم و وقتی به این سوال رسیدم که “ما عاشق نوشتن می شویم چون…” باعث شد که ناگهان با تمام وجود از خودم و قولم به خودم شرمنده بشم و بابتش ازتون ممنونم.
…من عاشق نوشتن شدم چون تنها جاییست که درونش خودم هستم.
این موضوع رو پاک فراموش کرده بودم. واقعا متشکرم که تو خاطرم زندهش کردین.
ما عاشق نوشتن میشویم چون …
فکر میکنم تاعاشق شدن چیزی نمونده اما چیزی که میتونه این عشق رونگه داره یواش یواش حرکت کردن تو این مسیره
من فکر میکنم نویسندگی آمیخته بازندگی ماست.و زندگی ونوشتن باهم آمیخته شدن.یکجور اتفاقات سلسه وار .مثل یک دایره که همه چیزحول محوراون میچرخه.هنوز به رمزو رازنوشتن به طوردقیق پی نبردم که اول نوشتن شکل گرفته یا زندگی ویاهردو از بدو ورود باهم بودن(مثل جریان مرغ وتخم مرغ شد که اول مرغ بوده یاتخم مرغ😉)اما ما جهان رو نگاه میکنیم،با نگاه کردن درک میکنیم،تفکر و تأمل میکنیم (شهود منتهی به درک )تحلیل میکنیم وتمام اینها رو مینویسیم.ازطرفی خود نوشتن هم یک مسیری روداره که میتونیم یادش بگیریم.منظور اینکه خود نوشتن به ما میگه که بقیه راه چیه،چطورباید ادامه بدی و خودنوشتن یک آموزگاره.نوشتن به مایادمیده که هراتفاقی میتونه بهانه ای برای نوشتن باشه.میتونه ماروبه فلسفه وحکمت جهان نزدیک کنه.پس خاصیت نوشتن اینه که خودش مسیر رو بهت نشون میده .تا ننویسیم که متوجه نمیشیم چراعاشق نوشتن هستیم پس بهتره که جواب دادن به این پرسش رو به زمانی موکول کنیم که بنویسیم.چون درحین نوشتن متوجه خواهیم شد که چرا.
* دلم معجونی می خواهد
از شعر
از روایت های شورانگیز
از راویان شکوهمند کلام
* دلم فراوانی اشتیاق می خواهد
تازگی عشقی لطیف
هماغوشی احساس با کلمه
سرودن شعری چنان زیبا
* دلم بی تاب شدنی می خواهد
بی تاب ماندنی
بی تاب سرودنی
و بی تاب خواندنی
* دلم ز جوشش عشق
سرمست شدنی می خواهد
ز جوشش اشتیاق
بی تاب شدنی
* دلم چنان ز باده کلام
سر مستی می خواهد بزرگ
ز باده شعر
شوریدگی می خواهد ناب
* و ایکاش !
توان گفتنی و سرودنی
* درود بر شاهین خان عزیز
که چه زیبا می گوید
عاشق نوشتن می شوی
و عاشق سرودن
و جوشش اشتیاقت را
به جشن نشستن
عاشق می شوی
عاشق
و بعد
می روی سالها
چشم دوخته به معشوق
در وادی های حیرت ، حیران
نوشتن
می شود نوشیدن آب دریا
نوشتن می شود
دویدن در آینه کویر
می شود شعری سرود
آنگاه که اقتدا می کنی
به نیاکان شکوهمندت
به بزرگانت
عاشق می شوی
عاشق
زلال می شوی آنگاه
چونان نیاکان زلالت
و می سرایی شعری چونان ناب
می نویسی روایتی چونان شیرین
عاشق که می شوی
پرواز می کنی
چونان شاهینی
بر فراز دشت
بر فراز رود
بر فراز کوه
بر فراز کویر
بر فراز دریا
عاشق که می شوی
ناب می شوی
ناب می گویی
ناب می سرایی
عاشق شو
پیش تر بیا
با ما نشین
مست شو
وانگه ببین احوال ما
وانگه نگر در حال ما
وانگه قلم در دست گیر
بنویس تو احوال ما
سلام شاهین جان عزیز
این ها رو نمی دونم کدوم یکی نیاکان شاعر گفت
ولی بعد از خواندن چند شعر از استاد شاملوی عزیزم
سیال جریان پیدا کرد روی کیبورد
و البته سفارشی برای این یادداشت ارزشمندت .
پرویز جان
همیشه غرق لذت میشم از خوندن نثر پر مهر تو.
نوشتن دنياي بي مرز لغات و احساسات است…
نقطه يکي شدن روح و جسم…
وقتي که مي نويسم از دنياي اطراف جدا مي شوم..
با اينکه هنوز تازه کار و نوجوانم،از بازي با جملات و در هم آميختن روابط شخصيت ها خسته نمي شوم و بيان ديدگاهم نسبت به موضوعي در جمله برايم لذت بخش است.
مي خواهم خواننده کتابم با تمام وجودش حال مرا هنگام نوشتن و مقصودم را درک کند و با تک تک حواسش در داستانم غرق شود…اين تنها روياي من است..
ممنونم از وب سابت عالي و آموزندتون
زنده باد. چقدر عالی.
امیدوارم همیشه خوش بدرخشید.
از لطفی که به من دارید بینهایت سپاسگزارم.
1. غیر نویسنده
2. تازه نویسنده
3. نویسنده نابالغ
4. نویسنده در حال تکامل
5. نویسنده بالغ
6. نویسنده علاقمند
7. نویسنده مشتاق
8. نویسنده عاشق
9. نویسنده وفادار
10. نویسنده دلباخته
11. نویسنده دلسپرده
12. نویسنده سرسپرده
13. نویسنده شوریده
14. نویسنده ذوب در نوشتن
15. نویسنده سمبل
16. نویسنده معلم
17. نویسنده مربی
18. نویسنده کامل ( با همه توصیف های بالا)
زمان می برد
زمان برای ورود در این سلسله مراتب ،
طی کردن هر کدام از این مراتب
و گرفتن حس و حال هر مرحله
زمان می برد ،
بردباری می خواهد
شاهین عزیز می گوید نوشته حین نوشتن شکل می گیرد
و نویسنده در حین نوشتن کامل می شود .
رسم عاشقی نیست عجله کردن،
عاشق عجول تب تند دارد
و تب تند او مایه دلواپسی است
شاهین عزیز می گوید
هر روز بنویس
هر روز بخوان تا کامل شوی
فکر می کنم نوشتن باید دلسپردگی و سرسپردگی ما را ببیند
تا به ما اعتماد کند
تا اسرارش را بگوید
تا ……
وقتی آنقدربنویسیم تا به ما اعتماد کند و اسرار دلش را بگوید
نوشته هایی که از دل برآید ، لاجرم بر دل نشیند
از شاهین عزیز ممنونم که دستم بگرفت و نوشتن آموخت
زنده باد پرویز نویسا
بینظیری، به معنای واقعی کلمه.
درود فراوان من تازه با نوشتن اشنا شدم
حتی نمیدونم کلمه نوشتن یعنی چه
شبیه کلمه سرشتنه
یک هفته اس که شروع کردم به سرشتن
اینقد برام جذاب بوده که خود کلمه نوشتن رو لایق نمیدونم
مثل تولده
کلمات که به ذهنم می رسن صدای گریشون میاد مثل یه نوزاد که تازه بدنیا میاد
صدای زندگی میدن کلمات
مثل یه سفره
سفر یه کلمه توی سفرای شازده کوچولو
مثل ابه
که زندگی میده و حیات میبخشه
از تک تک دیدگاهتون نسبت به نویسندگی لذت بردم
سلام به روی ماهت احسان نازنین
چقدر لذت بردم از خوندن این کامنت زیبای تو.
چه تعبیر زیبایی به کار بردی.
حتما حتما برای من بیشتر بنویس از خودت.
برات بهترینها رو آرزو میکنم.
من عاشق نوشتن شده ام چرا که میتوانم خودم را تخلیه کنم و به من انگیزه شناخت خودم رو میده و با دنیای بهتر و زیباتری آشنا میشوم و حرف های نگفته ای که نگفته ام را بزنم و ترس هایم از من دور میشوند و از استاد شاهین عزیز هم سپاسگزارم که کلید درب بهشت نویسندگی من است و دنیای ادبیات و شگفتی هایش را به هدیه داد
زنده باد حسین نازنین
این نگاه تو به نوشتن عالی و تحسینبرانگیزه.
سپاس از مهرت.
توی ذهنم هست راجبه اینکه که نویسنده باید در هرزمینه ای داستانی و غیرداستانی و غیره خودش رو محک بزنه قبلا هم مطالبی نوشتین البته نمیدونم درست تو خاطرم هست یا نه اما از این متن لذت بردم و فهمیدم تصمیم درستی توی این روزها گرفتم
چندوقت پیش بهم پیشنهاد شد تا برای گروهی نمایشنامه و فیلمنامه نویسی بکنم و بخاطر اینکه بلد نبودم میخواستم قبولش نکنم اما تصمیم گرفتم جلو برم و امتحانش کنم
هنوز اول کار هستم ولی دارم لذت میبرم از اینکه به جز داستان نویسی و دلنوشته نویسی دارم یک کار متفاوت میکنم
به نظرم یک نویسنده نباید خودش رو از این نعمت محروم بکنه و تا جایی که میتونه سعی کنه توی هرزمینه فعالیت بکنه واقعا الان پی میبرم لذت نوشتن توی تنوع بالای اون هستش
درست مثل یک مهمونی با بخش های متفاوت هستش
وارد هرکدوم از این مهمونی ها بشی شاید بتونی طولانی مدت درون این مهمونی باشی یا شایدم کم ولی مهمترین قسمتش اینه از این مهمونی لذت میبری
و درآخر اینم بگم که…
من عاشقِ نوشتن هستم چون فرصتی بهم میده برای سفر کردن
برای پی بردم به مخفی ترین احساساتم که درونم هستن
فرصتی میده برای سفر کردن به قصه ها و داستان هایی که میتونم خودم خلقشون کنم
به به ببین کی اینجاست، زهرا جان
نبودی یه مدت. جات خالی بود.
خوشحال شدم از خوندنت کامنت خوبت.
چه خوب که داری فضاهای مختلف نوشتاری رو تجربه میکنی.
ما عاشق نوشتن می شویم چون …
باعث می شود پیوسته به یاد بیاوریم و زود از یاد نبریم.
ما را از غارمان بیرون می کشد و پرتو تمدن را به ما نشان می دهد…
خستگی را از تنمان بیرون می کند…
از بین روزمرگی ها کمی هم خودمان را به ما نشان می دهد…
باعث می شود بدانیم که نمی دانیم!(سقراط درونمان را به قل قل وا می دارد!)
و….
زنده باد ستاره.
من عاشق نوشتن هستم چون میتونم حرف های خودم رو به شکل بهتری بیان کنم و از خودسانسوری و روزمرگی فرار کنم.
با اینکه باید انواع مختلف نوشتار رو تست کنیم کاملا موافقم. شاید حتی بتونیم سبک های جدیدی رو خلق کنیم.
ممنون از شما استاد
به به چه عالی متین جان
سلام
روزبخیر
من مدتی میشه که جز یادداشت های روزانه نتونستم چیزی بنویسم، نه شعری، نه داستانی و نه حتی متن ادبی. حس می کنم درجا می زنم.
چطور میشه مثل شما اینهمه اطلاعات از نویسنده ها، کتاب ها، سبک ها ی نوشتاری داشت؟؟
آیا خواندن به تنهایی نجات بخش خواهد بود؟؟
داشتن تحصلات آکادمیک در حوزه ادبیات چطور؟
کمااینکه شاملو تحصلات دانشگاهی نداشت و شاملو شد.
من گاهی فکر می کنم بروم در زمینه کودک داستان بنویسم ولی می ترسم.انگار به گونه ای بزرگ شده ام که برای هر چیزی باید آموزش ببینم و می ترسم با شروع کار به سرعت موفق نشوم و شکست های گوناگون را تجربه کنم.
چطور می شود در تنهایی خود موفق شد در حالی که اطرافت شلوغ است و کسی برای سکوت ارزش قائل
نیست.
مهناز عزیز
اینکه به آموزش اعتقاد داری عالیه.
من پیشنهادم اینه که اینترنت رو جدی داری.
من عادت ندارم محصولات و کلاسهای خودم رو مستقیم به کسی معرفی کنم.
ولی فکر کنم این مجموعه صوتی بتونه ایدههای خوبی بهت بده:
محصول صوتی آموزشی: تولید و بازاریابی محتوا برای داستاننویسها
ضمن اینکه از نوشتن منظم صفحات صبحگاهی دست نکش.
سلام
ایمیل تون رو دریافت کردم.مرسی از پیشنهاد خوبتون. مرسی که وقت گذاشتید و به سوال من جواب دادید. بسیار خوشحال شدم.
اتفاقا من از این محصول خبر نداشتم، چه خوب که معرفی کردید.
سپاس فراوان
خواهش میکنم مهناز خانم عزیز
امیدوارم که همیشه شاد و برقرار باشید.
برای من حتما بیشتر بنویسید. خوشحال میشم.
من عاشق نوشتن شدم چون با استاد شاهین کلانتری آشنا شدم.
دنیای نوشتن نه برای من ترسناک بود و نه اصلا از دنیایی به نام نوشتن با خبر بودم.
نوشتن برای من مثل غریبه ای بود که فاصله ی بین من و او(آن غریبه) مانند فاصله ی سعید در زاهدان و ژوپیتر در اسکاندیناوی.
همین قدر نا شناس
اما چندی است به دلیل شرکت در دوره پولسازی و پر کاری با شاهین و نوشتار آشنا شدم و با دوستان جدیدی همچون کیبورد و نرم افزار مایکروسافت ورد ساعت ها میگذرانم و کلی خوش میگذرد
شاهین جان استاد دلربای نویسندگی از تو ممنونم که مرا با نوشتن آشنا کردی
از گفته های خود شماست که اگر اول راهی اشکالی ندارد همین که هستی و می نویسی ارزشمند است.
و من هستم چون می نویسم.
ارادتمندت
محمد امین ( من رو با هشتگ یا عنوان ریتم طلایی در هر سمب و سوراخی از شبکه های اجتماعی می توانید پیدا کنید) ( خنده)
محمدامین عزیز
تو باعث افتخار منی.
من بسیار بسیار هنر تو، شخصیتت و کارهات رو دوست دارم.
برات بزرگترین موفقیتها رو آرزو میکنم.
دقيقا شاهين جان به چيزي اشاره كردي كه گاهي براي ما پيش مي آيد كه آيا من كه اين همه تنوع در نوشتن به خرج ميدهم ، ممكن است به قالب و محتواي نوشتن من ضربه بزنه ، يا اصلا اين متنوع نوشتن مفيد است براي عضله هاي قلم من ؟
پاسخ همه ي اينها مطلبي بود كه منتشر كردي
و اينكه شاهين جان خبرداري كه انگشت هايم دم كرده ؟!
بخاطر برنامه ي تمريني كه در باشگاه صد داستان بهم دادي
انشالله همينجوري پر قدرت ادامه بدم و دمبل هاي كيبرد رو يكي پس از ديگري بزنم ، تا عيد سال ديگه ، انگشت هاي خوش فرمي پيدا ميكنم 😉😅
به به رستم جان
تو توی حرکت صد داستان عالی پیش میری.
خیلی خوبه.
و نوشتههات هم درخشانن.
من به تو خیلی امیدوارم رستم.
نوشتن در عین حالی که ظاهرا ساووندن چندین نوک قلم و حروم کردن چندین کاغذ بیشتر بنظر نمیرسه، اما منبعی از الهاماتیه که در پستوهای ذهن ما خوابیدن و یکی باید تلنگری بزنه تا خودی نشون بدن. خیلی وقت نمیشه که سعی میکنم با نوشتن فکر کنم! هرچی بیشتر با نوشتن فکرمیکنم، عتیقههای موزه ذهنم بیشتر میدرخشن!
عالی. داری خیلی خوب پیش میری.
وارد گلستان که می شوی
عطر گل ها سرمست ات
می کند .
وارد سایت ارزشمند،
شاهین عزیز که می شوی
طراوت نوشته ها
مدهوش ات می کند .
هر نوشته ای مهارت
معماری چیره دست در نوشتن و آموزش هنر ناب
نویسندگی را قشنگ به
رخ می کشد .
گاهی برای تفرج
و گاهی برای تلمذ ،
گاهی به قصد یادگیری
و گاهی به قصد تفریح
به هر قصدی که به بارگاه با طراوت نوشته هایت می آیم ، به واقع مدهوش می شوم .
امروز حین نوشتن مشق روزانه نویسی ام ،
با خودم فکر کردم چه لذت نابی دارد آزاد نویسی ،
و آزاد نویسی روزانه ،
دفتر ها و سررسید ها را پشت سر هم می نویسی و تاریخ می زنی و می روی جلو .
شاید بعد از مدت ها آرام نویسی آزاد ، و آزاد نویسی آرام ، به کشف خود جدیدی برسی که از اول برای آن آفریده شده بودی ،
برای زندگی زیبای هنرمندانه ای که بخاطر آن آفریدگار به خود تبریک و تهنیت گفته .
از این لطف ات بسیار سپاسگزارم شاهین جان
که فرصت تعمق در وجود ، را با پرداختن به زیبایی های وجود از طریق نوشتن و پرداختن به انواع آفرینندگی از راه آزمودن انواع نوشتن ها یادآوری کردی.
برایت زندگی هایی آرزو دارم ، هر روزش به زیبایی غزل های ناب .
پرویز زیبابین و زیبانویس
بهترینی، بهترین.
شاهین عزیز درود بر تو.
امکانش هست پستی در مورد اینکه جستار ها یا نوشته های محبوبمون رو چطور بخونیم یا چه تمرینی بکنیم تا نوشتن مون بهتر بشه بنویسی؟
ممنون از تو
بهنام نازنین و فعال
حتماً چیزهای بیشتری هم در این زمینه خواهم نوشت.
ولی این سه تا رو فعلا داشته باش. برای من پستهای عزیزی هستن:
کتاب خریدن و کتاب خواندن | راهنمای کامل یک شکارچی کتاب!
کلمهبرداری | یک روش ساده برای افزایش دامنه واژگان و تسلط کلامی+کلیپ آموزشی
هوش کلامی | دایره لغات فارسی خودمان را چگونه افرایش بدهیم؟ + نمونههایی از آثار بهترین نویسندگان ایرانی
باعرض ادب وسلام خدمت جناب کلانتری عزیز….انگارشما علاوه برحضورپررنگتون درحوزه ادبیات همه نوع نوشته باهرنوع قلمی روبه راحتی درک می کنید.وبه قول معروف هرکتابی ازهرنویسنده ای که می خونی به راحتی می ری تونخش.
دیدم که سبک های متفاوت ازنویسنده هامتفاوت رومعرفی کردین.البته این مشکل خودم وشایدخیلی ازخواننده های دیگه هم باشه.که به راحتی یه اثرمتفاوت به سبک متفاوت روبه راحتی درک نمی کنیم.یه موقعی داشتم کتاب معروف صدسال تنهایی گابریل گارسیامارکزرومی خوندم.کاملا گیج شده بودم .وشاید بارهااصل داستان ازدستم درمی رفت.
سلام مرضیه خانم نازنین
سپاس از شما.
دربارۀ صد سال تنهایی من هم گاهی حس گیجی داشتم.
اما راستش زیاد سخت نمیگیریم.
اگه با یه کتاب همراه بشیم و راحت پیش بریم. خود کتاب راه رو بهمون نشون میده.
سلامت باشید.
الان که فکرش را میکنم میبینم راست میگویی شاهین جان. حتی بندۀ حقیر که از نویسندگی هیچ سررشتهای ندارم و حالا حالا ها باید جلوی شما لنگ بیندازم، هرازگاهی تلاش کردهام حتی با دست بردن در اشعار شعرای مشهور هم که شده چند بیتی بسرایم. یکی از نمونه هایش هم که در صفحۀ اینستاگرامم با هشتگ #نانومحتوا منتشر کردم و خود شما شاهدش بودید با استعارۀ «دست محتوا نویس» شما شکل گرفت
یادم میآید مدتی هم سعی میکردم با به نثر درآوردن قصه هایی که پدرم شب ها برایم تعریف میکرد رمان نویسی را تجربه کنم. نویسندگی به هر شکلی که باشد معرکه است
زنده باد علی جان
چقدر خوب که تو طعم این لذت رو چشیدی.
خیلی خوبه که انقدر فعال و جدی هستی.
ادامه بده. ادامه بده و خودتو با تداومت غافلگیر کن.
سلام سلام به شاهین عزیز و درجه یک.
آقا ارادتمندیم.
بخوام تعریف کنم از خودت و نوشته های سایت تا صبح زمان بذارم کمه.
اما دلم نمیاد که نگم
من بی اندازه از این ذوق هنری شما برای به تصویر کشیدن باورهای ذهنی تون لذت می برم.
این تصاویر فقط چند تا خطوط به هم پیوسته نیست که از کنارش گذری عبور کرد،دنیایی حرف برای گفتن داره ،چی میشه که یه نویسنده باور ذهنی خودش رو در خطوط رسم شده بیان میکنه و برای ذهن هر ببینده که برداشت متفاوتی از تصویر داره یه مفهوم خلق میکنه.
همیشه فکر میکردم کلمه ها قدرتمند هستن به قدری که ذهن خواننده رو از جا بکنن و به هر جایی ببرن ولی مدتیه با دیدن نقاشی ها پی بردم هنر چه قدر مفهوم وسیع و درعین حال سختی داره.
اینکه با ترسیم کردن اشکال هندسی کنار هم بتونی مفهوم سازی کنی
یا اینکه دنیای جدیدی برای فکر کردن خلق کنی.
شگفت آوره.
اون هم برای آدمهایی که از هر چیزی در این جهان برداشت متفاوتی دارن.
این بی نظیره.
اما از متن غافل نشم!
این خیلی خوبه که زبان متن های شما به اندازه ای روانه که دلت میخواد تموم نشه.
اما اما نکته ای که همیشه نظرم رو جلب کرده اینه که روان بودنه دلیل بر کم مایگی نشده چیزی که از همون روز اول کلاس ماه نویسندگی باهاش درگیر بودم که من با ساده نوشتن مخالفم اما الان 180 درجه نظرم عوض شده. همین یک متن شما در عین روان بودن منو با چندین نویسنده و کتابهاشون آشنا کرد.
نه تنها آشنا کرد که کتابهاشون رو توی لیست خرید هفته بعدی من برد.
این یعنی هنر!
هنر جذب افکار.
اما آخر متن نظرم جلب تصویر شد!
ما عاشق نوشتن می شویم چون..
من برای جواب دادن به این سوال میرم سراغ ارتور کریستال
آرتور میگه زندگی یه امتحانه که فقط یه سوال داره و اون سوال اینه که :
“اصلا چرا داری امتحان میدی”
قراره این سوال مثل سایر سوالهای جلسه امتحان باید پاسخ داده بشه چون در نهایت باید جلسه امتحان رو ترک کنی و این یک سوال رو بی جواب نگذاری.
من باشم جواب این سوال این طور میدم :
چرا دارم امتحان میدهم چون فقط عاشق نوشتنم
عاشق نوشتنم چون روز به روز با نوشتن بزرگتر میشم.
عاشق نوشتنم چون از تمام زوایای زندگیم دارم می نویسم و دونه به دونه بهم ربطشون میدم
عاشق نوشتنم چون جزئی ترین اتفاق زندگی رو میشه به بلندترین رمان دنیا تبدیل کرد.
عاشق نوشتنم چون محدودیت ترافیکی توش نیست از هرجایی،با هر حالی،تو هر مکانی تو اجازه داری به سمت نوشتن بری.
عاشق نوشتنم چون بهم اراده رسیدن به تمام خواسته ها رو داده
عاشق نوشتنم چون باعث میشه اگه دیگران به زندگی مشغول هستن من به زنده بودن مشغول باشم
عاشق نوشتنم چون وقتی چیزی هم برای نوشتن ندارم از همون نداشتنم میشه نوشت.
عاشق نوشتنم چون تمام حرفهای نگفته تودرتوهای ذهن من رو برملا میکنه.
این راز نوشتنیه که من عاشقشم.
بی اندازه بی اندازه بی اندازه از فرصتهایی که برای شناخت نوشتن سر کلاسهات برامون ساختی ازت ممنونم.
نجمه جان سلام
نمیدونی من چقدر کیف کردم با خوندن این کامنت تو.
دلیل اصلیش هم جز محبتی که به من داشتی اینه که تو خیلی خوب خودت رو با کلمهها بیان کردی. رشد تو در نوشتن، طی همین مدت کوتاه به معنای واقعی کلمه حیرتانگیزه.
این ذوق تو، این جدیت و همت، بینهایت تحسینبرانگیزه برام.
باعث افتخاری.
شاد باشی و برقرار و مصممتر از همیشه.
عاشق نوشتن میشوم چون در نوشتن عشقی هست که من در هیچ چیز دیگری پیدا نکردم مینویسم تا شاید بتوانم عشق را هم با قلم به تصویر بکشم
زنده باد مهرشید عزیز
چه زیبا.
سلام.سایت شما نمیگم اقیانوس بیکران اما میشه گفت یه دریای بیکرانه! هرچقدر میخونی تموم نمیشه،و در لذت موج نوشته های هوشمندانه رفته رفته غرق میشی!
سپاس بیکران استاد
سلام الناز عزیز
خوشحالم که اینجایی.
یک دنیا ممنون از مهرت.
امیدوارم همیشه شاد و برقرار باشی.
آنقدر زیبا و درخشان قلمتان روی کاغذ میچرخد که خواننده رو سرشار از شوق نوشتن و خواندن می کند. هر وقت مسیر نوشتن را گم میکنم و به بیراهه ننوشتن میخورم دنیای جادوی این سایت مرا دوباره پیدا میکند.
ممنون برای این نوشتههای زیبا.
فدای تو آیدا جان
آیدای فعال و پرشور این روزها
با قدرت ادامه بده.
یکی از حرفه ای ترین و زیباترین پست های این سایت بود
ضمنا من تقریبا تمامی پست های شما رو در این سایت دارم می خونم
از page 127 شروع کردم و دارم ذره ذره میام تا برسم به امروزتون
درود فرید جان
خودم هم این مطلب رو خیلی دوست دارم.
ممنونم از مهرت.
بعد از مرور همۀ مطالب حتماً نظرت رو دربارۀ سیر نوشتهها بگو بهم.
چه هوشمندانه در قالب توصیف تنوع طلبیِ درنوشتن ، آثار فاخر را معرفی کردید .
من هم دوست دارم متنوع بنویسم . دلنوشته هایی می گویم که نمی دانم می شود نام شعر بر آن نهاد ؟نمونه اش :
شهر سرد
عطش زندگی
تشنه بر لب دریای شور
***********************
تنهایم
قطره در دریا
درخت در جنگل انبوه
ابر درهوای بارانی
درجمع ولی منها
سرگردان در افقی مبهم
قاصدکی رقصان در آسمان آرزوها
که سرانجام بازدمِ مرگ
پرپرش می کند
تنهای تنها…
********************
خسته ام از شهر
قرابت آهن و دود
چشمان تهی از عشق
لب های بی لبخند
مردان در خود فرو رفته
زنان هرجایی
عشق های پوشالی
پیامک های تکراری
کودکان سرگردان
مادران دانشگاهی
جستجو لازم نیست
تباهی عریان است
خسته ام از شهر
دلم هوا خواه تنهایی ست
ببخشید شاهین جان
کمی تلخ بود نوشته ام
عالی بود رضا جان
لذت بردم از دلنوشتههای از دل برآمدۀ شما.
جانا سخن از ناب ترین انسانهای حوزه نویسندگی، این پست از دل برمی آیدو عجیب بردل می نشیند.
مثله یه نقشه راه بی نظیر می مونه برای کسی که تو بیابون سرگردونه و به آسمون نگاه می کنه تا از روی ستاره ها مسیر یابی کنه…
امیدوارم همیشه همینطور با قدرت در پی کشف ستاره های درخشان تو کهکشانهای جدید باشی.
به به سارا جان
دوست عزیز و خوش ذوقم
خوشحالم که اینجایی نویسندۀ فعال.
چقدر خوب .. فکر میکنم همین پست هم میتواند ایدۀ خوبی برای ادامه دادن این نوع پستها باشد … یعنی معرفی بهترینهای این حوزه، چیزی که کمتر جایی میتوان اینطور گلچین شده به آن دست پیدا کرد …. سپاس فراوان
سلام صابر عزیزم
ممنون از پیشنهاد خوبت.
حتماً سعی میکنم به این روند ادامه بدم.
سلام آقای کلانتری. من یک سوال از شما داشتم که خیلی وقت بود میخواستم بپرسم. سوال من این است که شما چگونه وبلاگتات را راه اندازی کردید؟ ما چگونه میتوانم در گوگل یک وبلاگ درست کنیم؟ ( البته ببخشید دو تا سوال شد. لبخند)
سلام میترا جان
این پست رو برای دوستانی مثل شما نوشتم:
چگونه سایت بسازیم
سلام آقای کلانتری عزیزم
این لینک کار نمیکنه… فک کنم باید اصلاحش کنید… ممنونم از شما
سلام
ممنون که گفتی.
ویرایش شد رضا جان
خواهش میکنم وظیفه بود آقای کلانتری عزیز دل