پشتکار

پشتکار و کار و کار

در روزگار بچگی، پدرم برای اینکه دبنگ بودن و کم‌هوشیِ مرا در برابر هوش سرشار خواهرم توجیه کند، می‌گفت: «تو ماشالا پشتکار داری، نسیم فقط باهوشه. بزرگ که شدی می‌فهمی پشتکار مهم‌تر از هوشه.»

خلاصه این پیش‌بینی پدر باعث شد که پشتکار بیفتد گردن من و حتی اگر نداشته باشمش هم خودم را اندکی پشتکاردار بدانم!

تاچرخانم زمانی گفته بود:

«من کسی را نمی‌شناسم که بدون پشتکار به جایی رسیده باشد. پشتکار دستورالعمل موفقیت است. شاید این نسخه شما را تا نوک قله نبرد، اما حتماً تا نزدیکی‌های آن می‌برد.»

در رابطه با پشتکار شاید بهترین کتابی که در این سال‌ها خوانده باشم، سرسختی از آنجلا داکورث است که نویسنده به لحاظ عملی و نگارشی اگر شش‌دانگ نباشد، حتماً پنج دانگ است.

حرف داکورث این است که باباجان اگر می‌خواهی به جایی برسی، هزارتا قر و فر هم که بیایی، باز هیچ راهی جز سخت‌کوشی نداری، بنشین یا سرپا بمان و کارت را بکن. زیاد هم بکن. بی‌وقفه هم بکن.

باری؛

اگر نوشتن ده تا کتاب را شروع کردی و یخ هیچ‌کدام نگرفت، یازدهمین کتاب را به امید تمام کردن آن شروع کن.

اگر صد تا مطلب تو سایتت نوشتی و هیچ‌کدام توی کلیدواژه‌های درست‌وحسابی گوگل رتبه نیاورد، بازهم بنویس، بازهم سئو کن.

اگر هشتصد بار چیزی را درخواست کردی و نه از در راهت دادند و نه از پنجره، از دودوکش فرو شو!

ما بیش از هر چیز به فقر سماجت و پیگیری و پشتکار دچاریم.

باور بفرمایید این فقر است که به آن فقر منجر می‌شود!

شما پشتکار دارید، یا پشتِ کارها پنهان شده‌اید؟

 

چند پیشنهاد برای مطالعۀ بیشتر: مدرسه نویسندگی | نقشه راه نویسندگی | تولید محتوا | کپی رایتینگ | معرفی کتابشعر | ویرایش و ویراستاری | کلاس‌ها و دوره‌ها | دانلود رایگان کتاب نویسندگی آنلاین 
شاهین کلانتری در مدرسه نویسندگی | تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین

25 پاسخ

  1. من از این متن لذت بردم و خودم واقعا نیاز به پشتکار دارم بعضی اوقات که داستان مینویسم تا وسطش میرم اما دیگه ادامه نمیدم از داستان نا امید میشم یا تنبلی میکنم واقعا نمیدونم باید چی کار کنم که پشتکار تقویت شه

  2. در روزگار بچگی، پدرم برای اینکه دبنگ بودن و کم‌هوشیِ مرا در برابر هوش سرشار خواهرم توجیه کند، می‌گفت: «تو ماشالا پشتکار داری، نسیم فقط باهوشه. بزرگ که شدی می‌فهمی پشتکار مهم‌تر از هوشه……😁😁😁😁
    و استاد همچنان بعد از ۳۵ سال این جمله را بارها و بارها به من می گویند و این باور من شده که باهوش نیستم اما اراده ام قویست

    1. زنده باد زینب خانم عزیز. پس همدردیم 😉😉
      شاد و برقرار باشید.

  3. شاهین جان سلام
    خوشمزه می نویسی. وقتی نوشته هات را می خونم حسی بهم دست می ده مثل اینکه در یک اردیبهشت بارانی توی کوچه باغ های قصردشت قدم می زنم.چندین بار اینجا اومدم و نظر نگذاشتم.
    ممنون از تو

    1. سلام رحیم عزیزم
      چه کامنت خوشمزه‌ای نوشتی خود تو.
      خیلی عزیزی.
      حتماً برای من بیشتر بنویس.
      خوشحال میشم.

  4. سلام شاهین عزیز، خداقوت!
    من در طول سال ها تدریس سر کلاس های مختلف و مدارس متفاوت؛ با چشم خودم دیدم که بعضی از بچه های باهوش به خاطر همون هوش، قدری مغرور و بی انگیزه یا یک جورهایی تنبل می شدند و دست از تلاش می کشیدند.
    اما در عوض بچه های زیادی که معمولی بودند؛ به خاطر تلاش و پشتکار زیاد، حتی از اون بچه های باهوش هم جلو می زدند و پیش می افتادند. البته این یک اصل یا قانون صد در صد درست نیست! اما خیلی ها به طرز شگفت آوری استثنا شدند و توانستند از باهوش ها جلوتر بیفتند.
    من هم با شما موافقم، پشتکار از هوش بهتر آدم رو راه می بره و به موفقیت می رسونه. چون خودم هر جا تلاش کردم بهتر و سریع تر پیش رفتم. همیشه و همه جا موفق باشید!

    1. درود سعید جان
      اگر بدونی من چقدر عاشق تدریس تو مدرسه هستم.
      خوش به سعادت که با بچه‌ها در ارتباطی.
      خوشحالم که تو کارت رو دوست داری و قدر این موقعیت رو میدونی.

  5. درود آقا شاهین گرامی.
    بعد از مدت ها سر زدم به سایتتون و این پست مثل همیشه با بیان زیبای یک واقعیت، غافلگیرم کرد. واقعیتی که عموماً نادیده گرفته میشه. اینکه فقط با تلاش و پشتکار به هدف می رسیم. یک واقعیت ساده اما در عمل واقعاً سخت!
    کتاب سرسختی رو حتما باید گیر بیارم و بخونم که شدیداً این روزها بهش محتاجم.
    همیشه بدرخشید استاد

    1. درود مریم جان
      جای شما اینجا خالی بود.
      برات بهترین‌ها رو آرزو می‌کنم.

  6. آری! هر چه می‌کشیم از دست تنبلی‌مان است. کشوری که جوانانش به جای کار و معیشت بیفتند به دنبال دنیای مزاجی و شبکه‌های اشتباهی روزگاری به از این نخواهد داشت. به خود بیاییم! کمربند را سفت ببندیم! برای موفقیت راهی دراز و پر پیچ و خم در پیش داریم!

  7. مثل همیشه زیبا 🙂
    و پر از حس رضایت از صرف وقت برای خوندن این پست.

    و بیشتر دوست داشتم که اینجا کامنت بگذارم و از اینکه چند ماه پیش در تعطیلات نوروز کتاب هنر ظریف بی‌خیالی رو بهمون معرفی کردی، ازت تشکر کنم.
    کتاب رو چند ماه پیش خریدم ولی چند روز پیش خوندنش رو شروع کردم.
    امیدوارم همیشه مفید، الهام‌بخش، اثرگذار و ماندگار باشی.
    بنظرم بهترین دعاییه که می‌تونم بکنم.

    1. درود به ساقی خوب و عزیز
      چه خوب که رفتی سراغ کتاب مارک منسون.
      من همیشه از دیدن اسمت و خوندن کامنت‌هات خوشحال میشم.
      شاد و موفق باشی دوست خوب من.

  8. سلام استاد عزیز
    لحظاتتون بخیر و شادی
    ممنون ، زیبا و جالب نوشتید
    از نظر من پشتکار یعنی این که بر پشت کار سوار بشیم و افسارش را به دست بگیریم و با اون بتازیم
    کار در اوایل یه اسب چموش و سرکشه که به هیچ ترتیبی رام نمیشه گاهی لگد میزنه و گاهی ما را به زمین میزنه ولی هیچ کدوم از اینا نباید مانع این بشه که ازش بترسیم و فاصله بگیریم بلکه باید صبورانه بهش نزدیک بشیم و زمین خوردنها را تحمل کنیم تا کم کم رام ما بشه اون وقته که برای همیشه ما سوار بر اون میتازیم و با اون اسب رام تیزرو زیبا دنیا را فتح میکنیم
    ناپلئون هیل پشتکار را یکی از کلیدهای طلایی موفقیت میدونه و میگه پیروزی با کسانی است که پشتکار بیشتری دارند و در یکی از کتابهاش در مورد اهمیت پشتکار از گروهی از جویندگان طلا نام میبره که به دلیل نداشتن پشتکار و مداومت درست در فاصله ۹۰ سانتیمتری رگه های معدن طلا دست از کار کشیدند و به خاطر نا امیدی و تسلیم شدن خودشون را از یه ثروت خیلی عظیم محروم کردند
    امیدوارم با مداومت و پشتکار به سوی موفقیت بتازید

    1. درود عزیز دل
      زنده باد.
      مرسی.
      امیدوارم شما هم به همۀ آرزوهاتون برسید.

  9. در این سن از عمرم هستم و هنوز هم نمیدونم چی میخوام شاید بهتر باشه بگم شجاعت , شهامت, اعتماد به نفس انجام کارها رو ندارم … میترسم.
    گفتین بنویسیم , نوشتم …  هنوز هم مینویسم و نوشتن عجیب کمکم کرد . اما , اما هنوز هم به من توان انجام دادنو نداده . استاد میترسم برم تو جامعه . میدونم که درد من اینه . میدونم تو هر رشته ای هم برمو اموزش ببینم میترسم که ازش کسب درامد کنم . میترسم که اگر اینجوری نشه چی… . یه همچین احساسای مزخرف.
      ای کاش این متنم رو بخونیین. ای کاش پاسخ بدین و ای کاش پاسختون کارساز واقع بشه .

  10. با سلام به شاهین عزیز
    با تشویق شما برای راه اندازی سایت شخصی و تلاش مضاعف برنامه ریزی شده
    یک سایت راه اندازی کردم
    و اولین نوشته را به شرح زیر نوشتم و امیدوارم با پشتکار پیشرفت کنم .
    متن اولین پست سایت را به این شرح نوشتم .
    ” معمولا اولین نوشته ها خیلی مبتدی معمولی و عمومی می شوند . نمی شود انتظار داشت هر چه همان اول کارمان می نویسیم منتخب جوایز بین المللی ادبی بشود .
    این ها نقل به مضمون از آقای شاهین کلانتری است . من یک سالی است که با سایت و نوشته های آقای شاهین کلانتری آشنا شدم و به پیشنهاد ایشان که معتقد هستند برای پیشروی در امر نوشتن و نویسندگی بهترین کار راه اندازی یک سایت شخصی است .
    شاهین عزیز در این یک سال کلی مطلب خوب در زمینه نویسندگی روی سایت شان منتشر کردند و من در اولین نوشته ام خواستم از ایشان تشکر و قدردانی کنم .
    امیدوارم بتوانم با راهمایی های ایشان و سایر دوستان علاقمند به نویسندگی در امر نویسندگی و نوشتن در سایر زمینه هایی که علاقه دارم پیشرفت مستمر داشته باشم . به خوانندگان این نوشته اولیه هم توصیه می کنم از نوشته های ایشان در سایت به آدرس https://shahinkalantari.com/ استفاده کنند .

    1. این کامنتت رو الان دیدم پرویز جان
      پس لینک سایتت رو میدی به من؟

      1. سلام
        وقت بخیر و شادمانی
        سایت را به پیشنهاد شما به اسم خودم ثبت کردم
        به آدرس
        http://parvizmeqdadi.com/
        و امید دارم نرم نرمک تکامل پیدا کند
        مجددا از شما تشکر می کنم
        که با نوشته های وسیع و عمیق
        روز به روز مسیر نویسندگی و تولید محتوا را زیباتر و کاربردی تر
        به ما نشان می دهید .
        سلامت و پایدار باشین انشالا

        1. لام پرویز عزیز
          اگر بدونی از راه‌اندازی سایتت چقدر خوشحال شدم.
          لوگو عالی، طراحی عالی، مطالب عالی.
          تو بخش دوستان من بهت لینک دادم.

          1. این نهایت لطف شماست که من را در حد و اندازه دوستان خودتون دانستید . امیدوارم در سال دوم تحصیل در محضر شما بتونم کمی عمیق تر و کمی وسیع تر بنویسم . توی این یکسال روزی حداقل دو وعده تمرین اصلی صبحگاهی و شامگاهی داشتم و چند وعده میان وعده کوچک و مقوی و سعی کردم در محل های مختلف باشند که حس های متفاوت رو تجربه کنم . مثل پارک . ایستگاه مترو . قطار مترو . نشستن روی سکوی بیرونی دانشگاه تهران روبروی کتابفروشی ها . حتی روز های تعطیل نشستن روی سکوی مغازه ها . داخل نمایشگاه های نقاشی و هر جا که متفاوت از خانه و دفترم است . سال دوم برنامه ” کارگاه ویرایشگری و ویراستاری ” و برنامه کارگاه” نقد ادبی و نقد داستان ” را هم در برنامه تحصیلی گنجاندم . مجددا از شما سپاسگزارم

            1. زنده باد پرویز جان
              این میزان از پیگیری و جدیت شگفت‌انگیزه.

  11. و من همیشه به خاطرم هوشم تحسین شدم و همیشه تلاش کردم این هوش را به نمایش بگذارم و پشت همین تحسین پنهان شده‌ام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *