فرض کنید موبایلی نو و مدل بالا به شما میدهند با باتری صددرصد شارژ. شما میتوانید نهایت بهره را از این موبایل ببرید؛ اما مسئلهای هولناک در میان است: این موبایل شارژر ندارد. اصلن سوراخی ندارد که سیم شارژر را در آن فرو کنید. حالا از این موبایل چطور استفاده میکنید؟
در پندار من این استعارهیی از عمر ماست. خاموشی نزدیکتر از تصور است و شارژری هم در کار نیست. به صحیحترین شکل ممکن هم که از این موبایل استفاده کنیم بیش از سه چهار روز روشن نمیماند.
از اندیشیدن به مرگ نمیتوان و نمیباید گریخت. گاهی که توی لایوها از مرگ میگفتم بعضی دوستان انگار که سوسک دیده باشند چندششان میشد. با پنهانکردن مرگ در زیر فرش نامیرا نمیشویم، فقط ناغافل ارزشمندترین داراییمان، یعنی عمر، مفت از چنگ میرود.
مرگ را توی ذهنمان «پین📌» میکنیم تا زندگی را فراموش نکنیم.
13 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
احسنت. مؤافقم.
ما حتی بعد از مرگ آدمها یادمون میفته چه کارهایی در حقشون انجام ندادیم؟ موضوع اینه که ما هیچوقت فکرش هم نمیکردیم که شاید همین فردا کنار هم نباشیم. به خیال خودمون همیشه کنار هم هستیم. اما اگر همیشه مرگ رو یه گوشه از ذهنمون داشته باشیم، شرایط عوض میشه. شاید اینجوری یکم مهربونتر بشیم. بااین حساب حق باشماست و فکر کردن به مرگ بد نیست!
استاد شما دیگه چرا؟🤦♂️
ناغافل (منفی در منفی= مثبت)
تا حالا ناغافل رو گفتار نشنیدید مجتبی جان؟
ناغافل
لغتنامه دهخدا
ناغافل .[ ف ِ ] (ق مرکب ) در تداول عوام ، ناگهان . بی خبر. غفلة. بغتة. بناگاه . بی مقدمه : ناغافل به سراغ من آمد.
سلام مجدد
ناغافل غلط مشهوره. عوام بهکارش میبرن. من اینو زیاد شنیدم. بعضیها میگن ما از امکانات نامحرومیم. این شبیه همونه. اگر در گفتوگوی یه داستان آورده میشد حرفی توش نبود. ولی در نوشتار خیر. “غافل یعنی بی خبر و نا آگاه و وقتی «نا» بر سر هر کلمهای بیاد معنی اون رو نفی میکنه”. البته ببخشید که جسارت میکنم.
سلام مجتبی جان
پیشنهاد میکنم قدری بیشتر در این زمینه مطالعه کنید. تصورم این است که زمینهی کافی برای صحبت از این مسائل را ندارید. با استدلال شما باید بخش اعظمی از بهترین نمونههای نثر معاصر فارسی را دور ریخت.
پیشنهاد:
نقد محمدرضا باطنی را بر کتاب «غلط ننویسیم» ابولحسن نجفی بخوانید.
خواندن این متن هم بدک نیست:
ویزاشدن چند پاسپورت دیگر
با سلام. این بنده خدا راست میگه دیگه
پیوند زیر را ببینید:
https://virastaran.net/a/v/z/zd/23220/
عزیز دل
کاش فقط ذرهیی برای آشنایی با مبادی زبانشناسی وقت بذارید.
زبون اون چیزیه که مردم به کار میبرن، نه اونی که بخشنامهوار تجویز میشه.
سلام. تا کی مهلت دریافت دوره ی جدید هست؟ هزینه ش رو واریز کردم و رسید دریافت شده ولی فعلا نمی تونم هیچ کار دیگه ای انجام بدم.
ممنون از جواب
سلام
کدوم دوره؟
مرگ را می شناسم، غریبه ای آشنا که آواز دهلش گهگاه از دور و نزدیک، اندک لبخند ماسیده بر لبانم را هم می گیرد. وقتی عزیزی را از دست می دهی مرگ پایان تمام حس زیبای دوست داشتنش است و پایان به آغوش کشیدنش و پایان بوسه بر گونه های لاغرش و پایان خانه ای که به امید او پا برجا بود. زندگی ادامه خواهد یافت، ضربه اش را وارد کرده است آنقدر سنگین که ساعت ها گیج خواهد بود. گیجی نیز به پایان می رسد. گویی همه هستی را نقطه پایانی زودرس در بر گرفته است. تمام دغدغه هایت رنگ خواهد باخت. مدتها طول می کشد تا زندگی روال عادی به خود گیرد و بعد خاطره ای خواهد ماند از کسی که دیگر نیست تا بپرسی حالش چطور است و نیست تا نگرانش باشی و نیست تا دلواپس نبودنش شوی . این همه هست و همه نیست
مرگ به قول گابریل گارسیا مراکز از آن جهت تاریک ترین و غم انگیزترین وجه زندگی است که خودش نمی تواند در موردش بنویسد.
حتما که صحبت از مرگ ناراحت کننده هست اما میشه به دید مرگ اگاهی بهش نگاه کرد.
وقتی مرگ رو میپذیریم ، تازه زندگی کردن و زنده بودن ارزش پیدا میکنه.