قلقلک قلم
دنبال پرسشی باش که برای نوشتن وسوسهات کند. گوش به راهِ پاسخ کدام سؤالی؟
پشت میزم نشستهام و به هر طرف سر میچرخانم یک دسته کتابِ خوب میبینم. انگار لشکری از کتابها را گردآوردهام تا تنها به مصاف نوشتن نروم؛ اما نبرد نوشتن همیشه نبردی تنهاییست. کتابها شاید دلگرمت کنند، شاید مادهی خام کارت را فراهم کنند، ولی هیچگاه جای تو فکر و عمل نمیکنند. در پیکار نوشتن اما،…
روز هفتم: محصولی برای فروش داشته باشید. این موضوع آنقدر در مسیر حرفهیی شما مفید و مؤثر است که به عنوان واپسین گام برگزیده شده. در آغاز بهتر است قدری با مفهوم «درآمد غیرفعال» آشنا شویم. شاید یک مثال کافی باشد: سالها پیش در مدرسه نویسندگی محصولی آموزشی با عنوان «آموزش کپی رایتینگ» عرضه کردیم…
روز ششم: از شما دعوت میکنم تا ایمیلتان را در قاب زیر ثبت کنید. برایتان هرازگاهی نامه خواهم نوشت (شاید سالی یکی-دوبار). همراه این نامهها برخی کتابها و جزوههای آموزشی خاص را نیز ارسال خواهم کرد. این بالا از شما خواستم تا اگر مایل هستید نشانی ایمیلتان را به من بدهید، وعدهیی هم دادم تا…
روز پنجم: «…ما همهمون به دوست نیاز داریم، همهمون یکی رو میخوایم که مشکلاتمون رو بِهِش بگیم… یه نفر که بیرونِ گود باشه.» -آقای شادی، دیوید ممت، ترجمهی محمد منعم، نشر نیلا، ص. ۲۱ چند هزار گفتوگوی تلفنی طی نیمدهه. برای منی که تلفنگریز و خجالتیام تصورش هم ناممکن بود. ولی باید انجامش میدادم. باید…
روز چهارم: استراتژی محتوا داشته باشید. تقویم محتوای خودتان را تنظیم کنید. از چالشها و مطالب دنبالهدار برای جلب پیوستهی توجه مخاطب بهره بگیرید. ۱ استراتژی محتوا داشته باشید. استراتژی محتوا تعریفهای متنوعی دارد. برای آغاز میتوانید از الگوی «دست محتوا» استفاده کنید. هدف از اندیشیدن به استراتژی محتوا آن است که به برنامهی دقیق…
روز سوم: بنیان مقالههای اساسی سایت را بگذارید. وبلاگ شما علاوه بر یادداشتهای کوتاه باید حداقل چهل-پنجاه اَبَرمقاله داشته باشد (البته این عدد دقیق نیست. برای درک بهتر این موضوعات باید «سئو» بیاموزید.) این مقالات حکم سنگ بنا دارند. سایر نوشتههای کوتاهِ وبلاگ زیرمجموعهیی از مقالههای بزرگتر آن هستند. بهتر است همهی صفحات مرتبط وبلاگ بهم…
روز دوم: کلمه دوست دارید اسم شما در ذهن دیگران مترادف با چه کلمهیی باشد؟ برای مثال، گرنت کاردون میگوید هدفش این بوده که در دنیای کسبوکار نامش مترادف با «فروش» باشد. یعنی هر کس که کلمهی فروش را دید یا شنید یاد گرنت کاردون بیفتد. این بهترین راهنما برای تعیین کلیدواژههای سایت شماست. هر…
اگر میخواهید در تولید محتوا و وبلاگنویسی توانتان هرز نرود این برنامه میتواند برایتان مفید باشد. نکته: مقصود از وبلاگنویسی این نیست که در جاهایی مثل «بلاگفا» بنویسید. به نوشتن در فضای وب وبلاگنویسی میگوییم. اینجا به مؤثرنویسی در سراسر فضای اینترنت میپردازیم. ما مینویسیم و منتشر میکنیم تا به تجربهها و آموختههای سروسامان بدهیم….
بابک روشنینژاد در پارهیی از کتاب «از نابهنگاهی فرهنگ»، پس از توصیف فضای اتاقش مینویسد «کاش مادام بوواریِ فلوبر را اینجا میخواندم. با اینکه فضای آن به ظاهر بیربط با جایی است که در آن هستم. عیبی ندارد. کتابهای دیگری هستند که خواندنِ آنها میتواند همراه با تجربهی بود در این مکان باشد.» به برخی…
کوتاهم. گاه میخواهم کوتاهترینِ جملهها باشم. دو کلمه یا نهایت سه کلمه. حتا گاهی یک کلمه. یک فعل. حتمن یک فعل. کدام فعل؟ (چرا بهجای «فعل» نمیگویم «کارواژه»؟ اگر اسم نمایشنامه «فعلِ» محمد رضاییراد «کارواژه» بود همینقدر دوستش داشتم؟ نه. کارواژه هم خوب است. اما فعل فعلتر است. فعلفعل دلمهیی. دلمهیی پر از واژه. دلمهکلمه.) …
این صفحه را برای نامههای دوستانم در کارگاه تمرین نوشتن ساختهام. هدف این است که در این نامهها با نثر هم بیشتر آشنا شویم. (نامههایتان را در بخش نظرات همینجا ثبت کنید.)
ساعت از ۳ نیمهشب گذشته بود. برای ایجاد ترکیب درستی میان تک تک کلمهها و جملههای متن هزار بار همه چیز را جابهجا کرده بودم. حتا دو سه بار هم با صدای بلند از روی آن خوانده بودم تا مو لای درزش نرود، ولی همین که خواستم از روی متن کپی کنم برای انتشار، به…
فهرستی همیشهباز دارم برای ثبت درسهایی که از تجربههای شخصی میگیرم، تا با مرور گاهبهگاه آن، جلوی تکرار برخی اشتباهها را بگیرم. یکی از نکتههای این سیاهه: «مبادا گفتهی نابخردانهی نزدیکانت را، بیش از سخن خردمندانهی فردی که دور از توست، جدی بگیری.» برای مثال؛ در مهمانی خانوادگی، پسر عمویت با حلاوت از شغل نان…
گاهی به خودت تلنگر میزنی و میگویی ‘فلانی، هیچ حواست هست این زندگی که الان داری، یک زمانی رؤیایت بود؟ هیچ حواست هست که داری وسط رؤیایت زندگی میکنی؟’ و این سبب میشود لحظهها و گاه روزها بیایی توی لحظهی حال و قدردان داشتههایت باشی. اولین بار چنین حسی را در ۲۰ سالگی تجربه کردم….
همهش که مال نمیبازند، گاهی هم راز میبازی. یکهو میبینی رازی که سالها با چنگ و دندان پنهان کردهیی فاش شده و جز شرم و اندوه هیچ چیز برایت نمانده. ای رازباختهها، شما که رازتان بر ملا شده، لااقل قصهاش را بنویسید. زندگی یک آدم، قبل و بعد از رازباختگی، چه شکلی است؟
«قلمانداز» یعنی نوشتهیی که قلم شتابان انداخته روی کاغذ و رفته. گهگاهی که دنبال ایده میگردم میروم سراغ قلماندازهای قدیمیترم. جالب اینجاست که آنها که مبهمترند بیشتر ذهنم را قلقلک میدهند برای نوشتن. امشب در میان قلماندازها این سطرها به چشمم خورد (آنچه بیرون گیومه آمده نظر فعلی من است): «مدام بپرس از خودت: من…
نوشتن به خاطرآوردن است، گاه حتا «یادآوردن آنچه هرگز نبوده*». برای کسی که اصرار دارد رنجهای گذشته را زیر فرش پنهان کند نوشتن شاید به سردرگمی بینجامد. ژاک لاکان گفت: «برای اینکه چیزی را فراموش کنید ابتدا باید آن را خوب به یاد بیاورید. روانکاو واسطهی است که از طریق او بتوانید خوب به یاد…
چند روزیست که با باشندگان همهی دورههای نویسندگی خلاق همزمان با هم مینویسیم. روال کار به این شکل است که من دو سه قرار برای ساعتهای مختلف هر روز تنظیم میکنم و در زمان معین در بستر آنلاین جلسات گرد هم میآییم و پس از مطالعهی یکی دو صفحه از کتابی که دوست داریم، بیست…
به روزهای باقیمانده از سال جاری بیندیشیم. شاید باید دست بجنبانیم تا آخر سال حس نکنیم امسال هم درجا زدهایم. برای آنکه امسال به نسبت سالهای قبل رشد قابل توجهی را تجربه کنیم، بهتر است یک هدف مشخص داشته باشیم؛ دقیقن مشخص کنیم با انجام چه کاری، با چه کم و کیفی، درمییابیم که هدفمان…