ما مجبور به ایفای نقش در ساختن آیندهایم.
نیکیتا خروشچف روزگاری گفته بود: آینده بزرگترین دلمشغولی من است چون قرار است باقی عمرم را در آن طی کنم.
اینکه برای تأکید روی اهمیت زندگی در لحظۀ حال، مدام بگویی نگران آینده نباش، نه عقلانی است و نه امکانپذیر. نگرانی برای آینده، بخشی از ذات ماست.
نگرانی نشانۀ فکر کردن است و نگرانیِ برحق و بهجا، مایۀ غنیمت. به تعبیر کامو عدم احساس امنیت است که آدمی را به اندیشیدن سوق میدهد.
بسیاری از ما تصور میکنیم آینده بسیار گندتر و ویرانتر از حال خواهد بود که خب نگرانی ابدی از آنِ ما باد! یا بسیاری از ما خوشخیالانه آینده را مثبتتر و بهتر از حال تصور میکنیم و هر حال و کار خوبی را به آینده حواله میدهیم، یا برخی دیگر که تصورات عجیبی دربارۀ رشد غریب تکنولوژی و استیلای رباتها و نابودی زمین و غیره دارند.
فقط یک آدم سادهلوح است که به پیشگویی رمالان و جادوگران امروزی، یعنی تحلیلگران و روزنامهنگاران دربارۀ آینده توجه میکند.
به قول محمد قائد ما محکوم به غافلگیر شدن دربارۀ آیندهایم؛ و نسیم طالب هم کتاب چند صد صفحهای قوی سیاه را نوشته تا پنبۀ هر نوع پیشگویی کاسبکارانه را بزند.
اما این تضادی با آینده ندارد. ما کماکان میتوانیم به آینده فکر کنیم، نگران باشیم و حتی کاری برای آن بکنیم.
برای مدیریت نگرانیِ آینده، بهتر است دست روی چیزی بگذاریم که میتوانیم دستی در آن داشته باشیم.
چگونه میتوانیم به آینده فکر کنیم؟
اصولاً اینکه فکر کنیم میتوانیم کیفیت تمام افکارمان دربارۀ آینده را کنترل کنیم. نشدنی است، کوچکترین اتفاقات روزمره از خوردن یک وعده غذای مسمومکننده تا بدخلقی یک کارمند بانک، ممکن است تصور ما از آینده را زشت و تحملناپذیر کند.
چه باید کرد؟
از تجربۀ عملی خودم میگویم.
سعی کنیم تغییراتی هرچند اندک و الهامبخش در زندگی دوستان و نزدیکانمان ایجاد کنیم. تغییراتی که در بلندمدت قابلیت پیگیری داشته باشند و بتوان چشمانتظار نتایج آنها در آینده ماند.
اگر رسانه داریم میتوانیم این تغییرات را در ابعاد وسیعتری برای بهبود زندگی مخاطبانمان انجام دهیم. این کار الهامبخش و آیندهدار میتواند ایجاد یک عادت ساده و مثبت؛ تا ایجاد هر نگرش و دیدگاه مفیدی باشد.
خب، حالا این دقیقاً چه ربطی به نگرانی ما نسبت به آینده دارد؟
درست مثل کاشتن درخت، شما میروید و در جایی کلی بذر میکارید که فقط تعدادی از آن بذرها جوانه میزنند. با ایجاد حرکتهای آیندهساز شما بذر میکارید و در طی زمان نظارهگر تغییراتی خواهید بود که حرکت شما در زندگی آنها ایجاد میکند؛ و دقیقاً مثل فرآیند کاشتن بذر، اینجا هم بسیاری از بذرها به بار نمینشینند.
درنهایت شما چیز مهیجی برای پیگیری در آینده دارید. این حسی از کنترل روی آینده را به ما میدهد؛ یعنی آیندۀ خودمان را به شکل مثبتی به دیگران گره میزنیم.
یکجور گیمیفیکشن و بازیسازی برای آینده. درست مثل حسی که در دنبال کردن نتایج یک لیگ فوتبال داریم؛ اما اینبار برای موضوعاتی که ما بذرش را کاشتهایم.
این حرکت میتواند ترویج مطالعۀ یک کتاب خاص باشد. مثلاً تصمیم میگیریم با توسل به هوشمندانهترین و نرمترین روشها، کتاب خاصی را که به تأثیر مثبت و عملی آن باور داریم در میان اطرافیانمان ترویج کنیم؛ با هدیه کتاب، پیگیری آن؛ اجرای چالشهایی برای عملی کردن ایدههای کتاب و غیره.
اینجوری وقتی به آینده فکر میکنیم همهچیز کوفتمان نمیشود! ما به نگرانیمان چاشنی معنا را اضافه کردهایم.
جان گالسورتی، داستاننویس انگلیسی گفته بود: اگر دربارۀ آینده فکر نمیکنید، آیندهای نخواهید داشت.
ما آیندگانیم.
بعد از خواندن این مطلب چهکار کنم؟
میتوانید «میخواهید بدانید چیزهایی که میخوانید شما را به کجا میرسانند؟» را بخوانید.
کار و زندگی در شرایط بحران | یک رویداد حضوری با شاهین کلانتری
شرکت در طرح تابستانه مدرسه نویسندگی (طرحی ویژه برای نوشتن و تولید محتوا در تابستان ۹۷)
کلاس نویسندگی در تهران (کارگاه حضوری و ویژه)
2 پاسخ
کنابخوانی
مهم ترین کاری است بهترین چیزی است که می تواند حس اعتماد به نفس را در ما تقویت کند.
قدرت تصمیم و اختیار می دهد و به ما اجازه مغلوب شدن نمیدهد.
پایدار باشی