برای خوب نوشتن دقیقاً باید چه مراحلی را طی کنیم؟ آیا اصلاً می توانیم مسیر یادگیری نویسندگی رابه مراحل مشخصی تقسیم کنیم؟
به طور عمده میتوان مراحل نویسندگی را به 3 بخش مهم تقسیم کرد، که با آگاهی از آن به خوبی میتوانید جایگاه خودتان را در این مسیر تعیین کنید.
مرحله اول:
غلبه بر ترس نوشتن
در این مرحله شما دقیقاً در وضع پیشنویس یک متن تازه قرار دارید:
پر از غلط و خط خطیهای متعدد با وقفه و سکته(!) و جاهای خالی.
بسیاری از افراد بدون گذراندن این مرحله وارد مرحله دوم میشوند، یا دربارۀ مرحلۀ سوم از خودشان سؤال میکنند؛ و همین یکی از دلایل اصلی ناامیدی هزاران نفر از ذوق و استعداد خودشان است.
در مرحلۀ اول، شما بیش از هر کار دیگری کثیفکاری میکنید. اسم این مرحله را میتوان مرحلۀ قتلِ وسواس و تکلف و کمال و اهمال و سایر بستگان دانست.
در مرحلۀ اول اصلاً نباید به علاقه یا استعداد خودتان فکر کنید.
نتیجه: باید بدون توجه به هیچ چیزی، برونریزی ذهنی کنید. ناله کردن، غر زدن، خیالبافی و رونویسی گزینههای مناسبی برای سیاهکردن کاغذ در مرحله اول هستند.
شاید ایدۀ صفحات صبحگاهی گره مرحلۀ اول را به راحتی برای شما باز کند.
مرحله دوم:
یادگیری نحوۀ نوشتن
خب، حالا دیگر ترس شما از نوشتن کمتر شده، به راحتی میتوانید دست روی کاغذ یا کیبورد بگذارید و بنویسید.
اینجاست که باید از خودتان بپرسید: آیا چیزهایی که مینویسیم استانداردهای لازم یک نوشتۀ مطلوب را دارند.
پس شروع میکنید به مطالعه و یادگیری بیشتر. درستنویسی، بهتر نویسی، افزایش دامنۀ واژگان و تقویت زبان، آشنایی با ژانرها و سبکهای مختلف نویسندگی، مطالعه به روش نویسندهها؛ همه و همه از برنامههای متنوع مرحلۀ دوم هستند.
یادگیری شما در این مرحله زمانی اثربخش میشود که مرحلۀ اول را با قوت قبلی حفظ کرده باشید. به هر حال شما به زمین مناسبی برای بازی نوشتن و به کار بستن آموختهها نیاز دارید.
نتیجه: شاید بد نباشد هر از گاهی به نقشه راه نویسنده شدن سر بزنید و چند تا از مطالب را بخوانید.
مرحله سوم:
عشق و لذت نوشتن
اصلیترین سؤال شما در این مرحله این است:
آیا نوشتن را دوست دارم یا نه؟
که خب به نظر من جواب آن اهمیت چندانی هم ندارد!
اصلاً چه لزومی دارد برای بهره بردن از مزایای نویسندگی حتماً عاشق آن باشید؟
نویسندگی مثل حرفزدن یک مهارت عام است. نباید به بهانۀ کمبود استعداد خودمان را از مزایای ارتباطی آن محروم کنیم.
تاکنون هیچکسی به خاطر استعداد کم خودش را از حرف زدن محروم نکرده است.— شاهین کلانتری (@shahinkalantary) ۱۱ شهریور ۱۳۹۷
با حساس شدن روی هر عشق و علاقهای آن را خدشهدار میکنیم. تردید مثل سوزن، بادکنک علاقۀ ما را درجا نمیترکاند، اما نخ آن را جوری شل میکند که بادکنک به تدریج شلتر و کوچکتر شود.
حتی اگر گاهی اوقات حس کردید علاقۀ شما نسبت به نوشتن فروکش کرده باز هم بنویسید. یک موضوع به وضوح به من ثابت شده است: ما فقط بعضی روزها، آنهم زمانی که تقریباً یک ساعت پست سر هم نوشته باشیم، لذت ناب نوشتن را میچشیم.
نتیجه:
حالا فهمیدید چرا بسیاری از افراد همیشه در حسرت نوشتن میمانند؟ چون میخواهند این مراحل را برعکس طی کنند. شما اول باید با نوشتن زیر یک سقف بروید، بعد دربارۀ ادامۀ زندگی مشترک خودتان با آن تصمیم بگیرید!
شاید دوست داشته باشید این مطلب را هم بخوانید:
نویسندگی عشق رمانتیک است یا ازدواج سنتی؟
کار و زندگی در شرایط بحران | یک رویداد حضوری با شاهین کلانتری
29 پاسخ
بسیار عالی شاهین من در مرحله دوم هستم
زنده باد.
تو میترکونی عمو سعید
سلا، خیلی به نکات خوبی اشاره کردید ، خیلی مهم و بدرد بخور بودن ممنون
سوالی که دارم اینه که چطور ایده بگیریم ؟ یعنی از چی بنویسیم ؟
سلام مبینا جان
صفحات صبحگاهی میتونن بهتون کمک کنن:
صفحات صبحگاهی
ممنون از توضیحات تون من مرحله اول گذراندم اما دستم به مرحله اول نمی رسد که تغییر کنم
ببخشید مرحله دوم نمیرسد استرس وترس در وجودم اعتماد بنفس 50درصد
نگران نباش مرجان عزیز. چارۀ کار اینه که تا میتونی بخونی و بنویسی. خوندن و نوشتن اگر مداوم باشن همه چیز رو حل میکنن.
سلام آقای کلانتری عزیز، ممنون از راهنمایی های ارزنده و گران مایه تون به ویژه راهکار پیاده روی که واقعا برای من چاره ست. یک سؤال ازتون داشتم ، من می خوام گنجینه ی واژگانم رو قوی کنم ولی فقط خوندن لغت نامه ی معین یا دهخدا بدون کاربرد کلمه توی جمله کافی نیست. میشه متون یا کتاب هایی رو در این راستا بهم معرفی کنین؟
سلام رویا جان
میشه گفت با خوندن لغت نامه اصلاً هیچ تغییری در دامنۀ واژگان ما ایجاد نمیشه.
بنابراین مطالعۀ نوشتههای خوب از هر چیز دیگهای موثرتره. و در کنارش هم تمرین نوشتن.
پیشنهاد میکنم آرشیو سایت رو مطالعه کنید. مطالب آموزشی زیادی در این رابطه هست که میتونه کمکتون کنه.
خیلی هم عالی. ممنونم. این سه مرحله رو باهم باید پیش برد یا یکی یکی و به ترتیب؟
سلام رسول جان
آخرش البته به این موضوع اشاره کردم.
یه مقدار دربارۀ نتیجه ای که میخوای از این متن بگیری بیشتر برام بنویس تا بتونم جواب دقیق تری بدم.
یعنی چی شد که این سوال برات مطرح شد.
جدای هرمتنی که نوشته وبه اشتراک میزارید دیدن اینکه به تک تک کامنت چقدر با حوصله جوب میدید خیلی جالبه وقتی دو روز پیش بخاطر شکستن گوشی ویادگرفتن تولید محتوا رزومه خواستم بفرستم ومورد نویسندگی ودیدم وذوق کردم با نوشتن پول دربیارم فکرنمیکردم اولین سرچم تو گوگل انقدر جالب باشه ده هفته نویسندگی وحالا بشینم وانقدردرموردش بخونم ویه رویای بزرگ درموردش بسازم وحتی فکر کنم ایا هنوزم یادگیری عمیق میخوام ادامه بدم وبرم یا اینکه وقتمو بزارم برای نویسندگی همه اینا تو دوروز…
سلام شیما جان
از خوندن کامنتت حس خیلی خوبی گرفتم.
وارد مسیر جذاب و مهیجی شدی.
با قدرت ادامه بده.
هر کمکی در مسیر یادگیری نیاز داشتی اینجا برام بنویس حتماً.
منم به یه مورد اشاره کنم به نام ترس از عاشق شدن :))) اقا شاهین!!
آمدیم و کسی میترسید دلبسته نوشتن بشه!
مطلب عالی ای بود. این سه مرحله فک کنم خیلی جاها مصداق داشته باشه. شاید هرکاری که بشه یادش گرفت. یه زمانی میخواستم صدام خوب بشه. ولی میترسیدم جلوی دیگران تمرین هاش رو انجام بدم. خصوصا که بعضی هاش باید صداهای خاصی رو ادا میکردم. مثلا خمیازه میکشیدم و مممم رو تا جایی که میتونستم کش میدادم. بعدها گفتم دیگران ببینن اخرش چی میخواد بشه. یکم نهایتش میخندن. تو خیابون هم نهایتش میگفتن این پسره مشکل داره. ولی این ترس بی دلیل رو خیلی کمک کردم. این خیلی کمک کرد تا تمرکز بیشتری روی تمرین داشته باشم.
به به زنده باد محمد عزیز
چه خوب که از تجربۀ شخصی خودت نوشتی.
راستی تو قسمت دوستان من به وبلاگ خوبت لینک دادم.
بیشتر برام بنویس. افکارت رو دوست دارم.
خیلی خوشحال شدم این افتخار رو بهم دادی . به فکرم رسید منم این بخشو به وبلاگم اضافه کنم!
زنده باشی محمد جان
من که مدتی حسابی از این مجازی دور بودم و خیلی کم نگاهی در حد نیاز داشتم. وقت بیشتری برای نوشتن بود و چقدر لذت بخش است که هربار بهتر و بیشتر، آسانتر از قبل مینویسی.
واقعا این مراحل را قبول دارم حالا زندگی باشد و یا شیرجه زدن در استخر بدون دانستن شنا. هرچه باشد باید رفت و این رفتن هر روز را بهتر میکند. نه کسی ضرری دیده و نه کسی خواهد دید. در کمترین حالت یک مهارت خوب یاد میگیریم و بهترین حالت هم ندارد. آری ندارد، این یک مسیر است نه یک بازی نه یک قول و جو! یک مسیر است همچو طبیعت از دریا به بیشه و از بیشه به جنگل و از جنگل به کوه و برو تا دشت ادامه دارد و نه تمام خواهد شد و نه تکراری. این مسیر است که لذت بخش است.
امیدوارم همگی این لذت را بچشند. بقولی آدم کاری کند که پشیمان بشود خیلی خوشتر است از اینکه بشیند و حسرت نکردهها را بخورد. اما این نوشتن که با تاریخ بشر گره خوردهاست پشیمانی ندارد.
راه بیافتیم در مسیر …
زنده باد علیرضا خوش قلم
هر کامنت تو خودش یه پسته.
خیلی خوشحالم که با همین کامنتها یه دوستی عمیق و ریشهدار بین من و شکل گرفت.
سلام ممنونم از مطلب بسیار خوبتان.جناب کلانتری عزیز میخوام چنتا کتاب بهم معرفی کنین.که بتونه توی نوشتن جزئیات بهم الهام بده.در واقع ذهنم رو باز کنه .کتابهایی که خودشون جزئیات رو نوشتن و البته به شکلی جذاب و هیجان انگیز.نمیدانم چقدر تونستم منظورم رو بگم.اما اگه متوجه شدین کتاب هایی بهم معرفی کنین نمیوانم کتابهای ملکوم گلدول مناسب هستن یا نه اما میخوام قبلش شما راهنمایی وبهم معرفی کنین..ممنون میشم.
سلام
تو فوق العاده ای شاهین جان
سپاس واسه انرزی که توی نوشته هات 🙂
#همین
#شاهین کلانتری
#نوشتن
#خواندن
به به محمد پر انرژی و عزیزم
کیف میکنم با کامنت های پر از انرژی تو.
مرسی که هستی.
آقای کلانتری
برای دوستان یه پیشنهاد ویژه دارم
هر چی می خواهند می توانند درباره تیم محبوبشون بنویسن ببینید چه جوری ذوق و شوقش رو دارید واقعا شیفته این گونه نوشتن می شوید
دقیقا همان چیزی بود که به آن نیازداشتم.حدود دوماه است که پس ازکلی کلنجاررفتن وبهانه آوردن بالاخره صفحات صبحگاهی رانوشتم.البته دلایلی هم برای این اززیرکاردررفتن ها وجودداشت.درواقع من خیلی حساس بودم آنچه که دقیقا خانم جولیا کامرون می گوید رااجرا کنم،درحالی که پس ازمدتی راه حل تداوم دراین کاررایافتم وباخودم گفتم چه ایرادی دارد آن رابه روش خودم انجام دهم،به آن روشی که باهاش راحتم وزیاد خدشه ای به آن وارد نشود.برای مثال به جای تاکید برروی تعداد صفحات،بررو تعداد کلمات تمرکز می کنم،به جای قلم وکاغذ تایپ می کنم ویک جورایی صفحات صبحگاهی راباعادت هزار کلمه درهم آمیخته ام.به هرحال هرچه که هست من باهرضرب وزوری می شد ،حدود دوماه بود این کارراادامه دادم ونوشتم وحالا دقیقا احساس می کردم آماده رفتن به مراحل بعد بودم.من هم دقیقا مثل همان هایی که گفتی ازعشق شروع کردم ،اما باعث نشد من چندان منظم بنویسم وخیلی محرک قرص ومحکمی نبود.وبعد با وبلاگ شما آشنا شدم واحساس کردم کم کم وارد مرحله دوم می شم.تمرین هایی راانجام دادم ،اما بازهم احساس کردم ،راه رااشتباه می روم وسپس پس ازاینکه کلی درسایتتان تاکید شما رابرروی هرروز نوشتن ومنظم نوشتن دیدم ،باخودم گفتم دیگر وقتش است که نوشتن رابرای خودم به عادت تبدیل کنم وحالا که دراین کارموفق شده ام وبسیارهم وخوشحال وازشما هم سپاس گذار هستم،احساس کمبود کردم وتصمیم دارم بیش تریاد بگیرم ومطالعه کنم.درحال حاضر خواهان این هستم که مطالعه رامثل نوشتن برای خودم تبدیل به عادت بکنم.
پی نوشت:درادامه مراحل فوق:همچنین باهوا کردن یک وبلاگ یادگیری خودمان راتثبیت کنیم.
به به
چقدر کیف کردم این کامنتو خوندم سعید.
چه خوب که روش شخصی خودت رو ساختی.
با همین مدل پیش برو و کار رو قطع نکن.
منتظر وبلاگت هستم.
شاهین عزیز
اینقدر همیشه از نوشتن میگی و می نویسی که وقتی این کلمه به ذهنم میاد کنارش اسم تو هم هست.
من یک مدت طولانی از نوشتن فاصله گرفتم و فکر میکنم یک وقفه طولانی باعث میشه دوباره ترس نوشتن به تو غلبه کنه. اما امیدوارم با استفاده از راهکارهای تو من به اون غلبه کنم.
همیشه خوب و خوش باشی و برامون بنویسی.
سلام سهیلا جان
چه کامنت دلنشینی برام نوشتی.
خوشحالم که نوشتن دوستان خوبی مثل تو رو به من هدیه داده.
بیشتر بنویس برام.
دربارۀ مسائل خودت بیشتر کامنت بذار تا توی خط نوشتن باقی بمونی.