بشنوید:
- شعری از «هوگو کلاوس» از کتاب «سه شعر آبی برای اِلی»
خوب گوش کن
صدای انگشتهایم را
خواهی شنید
که تو را میجویند… - حساسیت روی فعلها
- فعل پیشنهادی برای تمرین: «جوییدن»
میجویم، میجویی، میجوید…
(جستجو کردن، دنبال چیزی گشتن، بازطلبیدن) - چه خبر از «صفحات صبحگاهی»؟
اطلاعات لازم برای شرکت در جلسات آیندهی وبینار رایگان زبانآور:
وبینار روزانهی زبانآور
7 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
با سلام خدمت استاد گرامی من چند وقتی هست که با وب سایت وپیج وتلگرام شما آشنا شدم راستش دنبال آرزوی همیشگیم بودم که از طریق گوگل به اینجا رسیدم. البته خیلی از برنامه وبینارها عقب هستم و بصورت افلاین به ترتیب گوش میدم. خیلی وقت بود که میخواستم براتون کامنت بزارم، راستش نمیدونم چرا این کارو انجام نمیدادم تا امروز که این وبینارو گوش دادم وشما به خوابتون اشاره کردید جالب بود برام که من هم دیشب خوابی دیدم و نصف شب وقتی از خواب پریدم فکر کردم چه سوژه خوبی بود برای داستان نویسی ولی چون نصفه شب بود دوباره خوابیدم وصبح که از خواب بیدار شدم کل خواب از ذهنم رفته بود…
شاید این موضوع باعث شد جرات کنم به کامنت گذاشتن، سوالم اینه: منی که اول راه هستم از کدوم دوره شما باید شروع کنم برای نویسندگی البته دوره وبلاگ نویسی ثبت نام کردم و روز شماری میکنم برای شروعش ولی بطور کلی میخواستم اگه لطف کنید یه نقشه راهی نشونم بدید تا بتونم اونو دنبال کنم با تشکر از شما
سلام به روی ماه شما شیما جان
خیلی خوشحالم که اینجا هستید.
چه خوب که در دورهی وبلاگنویسی هم هستید.
و چه خوبتر که کامنت نوشتید برام.
دربارهی خواب: حتمن کنار تختتون دفترچه یادداشت داشته باشید که ایدهها از دست نرن.
دربارهی دوره: پیشنهاد همیشگی من به دوستانم این دورهست که دورهی کلیدی و پایهی ما محسوب میشه: کلاس نویسندگی آنلاین
باز هم برای من بنویس شیما جان
ممنون از پاسخگویی و راهنماییتون
سلام آقای کلانتری
چه خوب که سخاوتمندانه این وبینارهای آموزنده را در سایتتان منتشر میکنید برای من که فقط به سایت شما دسترسی دارم فوقالعاده ارزشمند است بسیار سپاسگزارم.
سلام به روی ماه شما
چه خوشحالم شدم از دیدن اسمتون.
تو را میجویم که پناه من باشی
تو راهی را برای فرار، میجویی
وزمین راهی را که انتها ندارد، میجوید.
تو را میجویم که همراهم باشی
و تو تنهایی را میجویی
و شب از همه کس، تنهایی را میجوید
تو را میجویم که نگاهت کنم
تو آینه را میجویی
و آینه تو را میجوید
تو را میجویم که منی نباشم
و تو، خودت را میجویی
و همه، تو را میجویند
در جست وجوی ما، من
تو را میجویم
تو، اما خودت را میجویی
و شب، تورا میجوید.
فعل جوییدن
ردِ دستهای مهربانت را رویِ شانه ام میجویم. شانهام سنگینیِ دستانِ تورا میخواهد و میجوید آغوش مهربانی که بعد از تو سیرابش کند، امانش دهد و آرامِش بیابد. برق چشمان زیبای تورا در چشم هر رهگذری میجویم. چطور و از کجا تورا بجویم. سخت است نبودن تو، سخت است نجُستن تو در این غبارآلودترین زمانه.
زمانه ای که هر کس نفع خودرا میجوید و به نفع دیگری قدمی برنمیدارد. با این که جوییدنِ من، تو را نمییابد؛ ولی من، دست از جُستن بر نمیدارم؛ تا برقِ نگاهت و گرمیِ دستت را در گوشهای از این دنیا بجورم و محکم درآغوش گیرمت.
جُستَنَت را آرزوی من است. خود را به من نشان بده.