پیشحرف:
معنای دقیق برخی واژهها را -با اینکه بهطور مکرر در جاهای مختلف و به بهانههای گوناگون به کار میبریم- چندان دقیق نمیدانیم. برای من «تجربه» یکی از این واژههاست؛ واژهی خوشآهنگ و وسوسهانگیزی که باید عمیقتر به آن بنگرم. بهار رهادوست در کتاب «چرا نویسندهی بزرگی نشدم؟» این واژه را به دقت بررسیده:
«تجربه آن نیست که برای ما رخ میدهد، بلکه عمل ما در قبال رخداد است.
در اولین نگاه، به نظر میرسد تجربه واژهی عامی است که هرگز از انسان جدا نبوده است، و تجربههایی مثل کودکی، بازی، یادگیری، معاشرت، کار، عشق، نفرت، ازدواج، بیماری، جدایی، امیدورزی، نومیدی و جز آن، برای هیچکس غریب و فهمناپذیر نمینماید. پس چه چیز موجب میشود تجربه را مهم بدانیم و چگونه است که بزرگان علم و فلسفه، از فلسفهی تجربه، نظریهی تجربه، و حتی علمِ تجربه سخنها گفتهاند؟
برای پاسخ به این پرسشها ترجیح میدهم نخست به تعریفها اشارهای بکنم: در واژهنامهی سخن، تجربه به معنی آگاهی و مهارتی است که از راه عمل و آزمایش بهدست میآید، و تجربه کردن، آموختن و آگاه شدن از راه مشاهده یا برخورد عملی با اشیا و اشخاص و حوادث است. تعریفهای دیگرِ تجربه هم کموبیش مفاهیم مشابهی را میرسانند:
-مشاهدهی مستقیم رخدادها یا مشارکت در آنها به منزلهی مبنای دانش
-تأثیرپذیری از دانش از طریق مشاهده و مشارکت مستقیم
-دانش عملی، مهارت، یا کاری که حاصل مشاهدهی مستقیم یا مشارکت در رخداد یا فعالیتی خاص است.
-رخدادهایی آگاهانه که زندگی فرد را میسازند.
*میبینیم که عنصر مشترک در این تعریفها آگاهی است، چون عمل مشاهده و مشارکت مستقیم (البته با درجات و کیفیات متفاوت) متضمن آگاهی و قصدمندی است. و شخص فاقدِ آگاهی از یک رخداد نمیتواند دارای تجربهی آن رخداد باشد.
*عنصر مشترک دیگر، دانش به منزلهی منبع تجربه است. اینشتین دانش را تتها منبع تجربه میدانست و میگفت یادگیری تجربه است و هر آنچه تبدیل به تجربه نشود، دانش نیست، اطلاعات است.
*تجربه میتواند در فعالیتهای نظری و عملی رخ دهد، و معمولاً تجربههای عملی به مهارتها و تخصص در این زمینهها میانجامد.
*و سرانجام عبارت «رخدادهای آگاهانهای که زندگی فرد را میسازند»، میتواند یادآور اصطلاح تجربهی زیسته در پدیدارشناسی باشد. تجربهای که بررسی و توصیف انتقادی آن، هدف پدیدارشناسان است و همین توصیفی بودن روش (برای فهم تجربهی زیسته)، و البته عاریبودنش از احکام ارزشی داوری، موجب شد هوسِرل پدیدارشناسی را علم تجربه بنامد.
به تجربهای میگوییم تجربهی زیسته که از آگاهی و قصدمندی برخوردار باشد و صاحبِ تجربه حقیقتاً درگیر آن شده و در آن زندگی کرده باشد. بنابراین فعالیتهای مکانیکی یا بدون قصد و آگاهی، تجربهی زیسته محسوب نمیشوند. کار پدیدارشناسی این است که تجربههای زیسته را توصیف کند و تأکید میکنم توصیف، نه تببین علّی، نه تعمیم و نه حتی تفسیرهای انتزاعی. هدف هم از این توصیف (و تفسیر)، فهم معناهایی است (دربارهی چیزها و رخدادها) که از این تجربهها بهدست میآید.»
16 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
درود
به نظر میرسه این مفهوم «تجربه زیسته» lived experience با مفهوم «زندگی آزموده» examined life یکی باشه. درسته؟
درود
نه. تفاوت دارن با هم.
[…] از ویژگیهای مهم کتاب توجه ویژهی نویسنده به مفهوم تجربه زیسته […]
[…] https://shahinkalantari.com/%D8%AA%D8%AC%D8%B1%D8%A8%D9%87-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA/ […]
نقش ما، اگر ما توفیق نویسندگی داشته باشیم، این است که تجارب را بنویسیم و در اختیار خوانندگان بگذاریم تا آنها نخواهند هرچیزی را تجربه کنند. اشاره به عنصر آگاهی بسیار بجا، جالب و تامل برانگیز بود. ممنون از جستار عالیتون.
زنده باد.
آقا شاهین دیگه پیام های ما را منتشر نمیکنه اشکالی نداره .شاید کمی قمپز در کردن هست!!!.
محمد جان
حجم پیامها زیاده و وقت تنگ.
بهتدریج میبینم.
سپاس.«زندگی نیازموده ارزش زیستن ندارد» سقراط. در کتاب عمر دوباره از مصطفی ملکیان مطالب خوبی در این باره آموختم.
هروقت ما فعالیتی را انجام ودران مهارت پیدا کنیم ودرگیر ان بشیم کم کم دران درگیری به تجربه میرسیم وتجربه های ارزشمند برای ما اگاهی به وجود میاره
سلام استاد عزیز!
امیدوارم حال شما عالی باشد در این روزهای پر التهاب!
در مورد کلاس نثر نویسی میخواستم بگویم اگر امکانش هست دور دومش برگزار بشه یا همین را ادامه بدید! من خیلی از این کلاس لذت بردم و استفاده کردم.
ممنونم از اینکه هستید و با عشق آموزش میدید!
مرسی از بازخورد خوبت
چه خوب که بهم گفتی.
امیدوارم بزوذی بتونیم به دوباره به کارگاه نثر ادامه بده. کلی مطلب جدید هست که دوست دارم بهتون برسونم.
درود بر استاد گرامی
نکات جامع و کاملی بود ممنون. و تجربه دقیقن چشیدن است نه تخیل کردن. اما یک سوال وقتی از باغ و بوستان با کسی حرف بزنیم که تا بحال درختی ندیده است وبا هیچ باغ و جنگلی مواجه نشده اصلن معنای تجربه ما رو میفهمد؟ یا پاداشی را که در مقابل گوش دادن به این تجربه مشخص میکنیم را درک می کند؟
درود خانم آبیاتی عزیز
تا حدی متوجه منظورتون میشم، اما یه مقدار کلی و مبهمه. باید با جزئیات بیشتر و دقیقتری راجع به این موضوع صحبت بشه.
ممنون استاد عزيز
همیشه وجودتون باعث دلگرمی هست. و خوشحال میشم از تجربیات شما استفاده کنم🙏🏼🙏🏼
بسیار عالی👏🏻
چقدر خوبه که تمام زندگیمون آگاهانه باشه.
اکثر ما تمام رفتارها و واکنشهامون تحت کنترل ناخودآگاهمون هست، در چنین حالتی در واقع این ما نیستیم که انتخاب میکنیم بلکه عوامل بیرون از ما مثل شرایط و افراد هستند که تعیین کننده زندگی ما هستند و چه چیزی دردناک تر از این.
سپاس از این مطلب پربار🙏🏻