چگونه بهتر کار کنیم؟

چگونه بهتر کار کنیم؟ | الفبای برنامه‌ریزی روزانه

من از نوجوانی کار کرده‌ام. حتی در سه سال اول کارم، حقوق کارمندی خوبی هم نصیبم می‌شد. اما همیشه عذاب وجدان داشتم، گمان می‌بردم کاری که می‌کنم کار واقعی نیست. انگار که گوشه‌ای لم داده بودم و شکنجۀ دیگران نگاه می‌کردم و خجالت‌زده از شکنجه‌نشدنِ خودم، به این فکر می‌کردم: اگر واقعاً کار می‌کنم، پس چرا به اندازۀ دیگران زجر نمی‌کشم؟ یا اگر زجر می‌کشم چرا نمی‌توانم آن را احساس کنم و مانند همکارانم ناله سر کنم؟

در طول سه سالی که کارمند روزنامه بودم، در تمام چهار طبقۀ آن ساختمان عریض و طویل، در میان ده‌ها نفری که صبح تا شب بین طبقات پرسه می‌زدند، تقریباً حتی از زبان یک نفر هم نشنیدم که با علاقه از کارش بگوید.

آیا پول درآوردن از یک کار باید توام با زجر کشیدن باشد؟

1

چرا کار کردن؟

لفظ کار را می‌پسندم. حرف کار که می‌شود یاد همکاری دل‌آزار با دیگران و انتظار طاقت‌فرسای حقوق ماهانه نمی‌افتم.

کار کردن فرصتی برای معنی دادن به زندگی است.

طوری کار کن تا کار از تو معنای دیگری بگیرد.

2

اولین گام من برای بهتر کار کردن

هر وقت دربارۀ کارهایم بیشتر می‌نویسم بهتر کار می‌کنم. ماجرا به این ترتیب است که فایل هزارکلمه را باز می‌کنم و شروع می‌کنم به نوشتن دربارۀ کارها.

مثلاً اینجوری:

خب، الان باید با کدام کار شروع کنم؟ نوشتن پست شاهین‌بلاگ. نه اول بگذار بروم سراغ یکی از اولویت‌های سخت‌تر. وای! یادم رفته بود که باید متن مجله را آماده می‌کردم. نه نه عجله نکنم. بنا بود کارهای مهم و غیرفوری را در اولویت بگذارم. نباید مدام به دام کارهای فوری (فرقی نمی‌کند مهم و غیرمهم) بیفتم. چون اینجوری تا ابد هم فرصت انجام کارهای مهم و غیرفوری پیش نمی‌آید.

راستش هیچی به اندازۀ این مدل برای دسته‌بندی کارها به آدم کمک نمی‌کند. البته من که هر روز کارهایم را در در پنجرۀ آیزنهاور نمی‌نویسم. اما همیشه در مرور فهرست کارها با نگاهی به مدل آیزنهاور کم و کیف فعالیت‌هایم را می‌سنجم.

در پنجرۀ آیزنهاور کارها به چهار بخش مختلف تقسیم می‌شود:

1)  مهم و فوری

2) مهم و غیر فوری

3) غیرمهم و فوری

4 )غیرمهم و غیرفوری

3

برای خوب کار کردن نیازمند تنهایی هستیم. اما گیریم که همۀ خلایق را از دوروبر خودمان تاراندیم، با موبایل چه‌کار کنیم؟

قبلاً به این تندی نظر نمی‌دادم، اما حالا مطمئنم: اینستاگرام جای آدم‌های بیکار است.

یا بهتر است کمی حرفم را تعدیل کنم: اینستاگرام جای آدم‌هایی است که هنوز دقیقاً نمی‌دانند که می‌شود کارهای بهتری هم کرد.

البته که توجه دارید من دارم تجربۀ محدود خودم را تعمیم می‌دهم، پس امیدوارم چاکران و مقلدان گری وی خرده نگیرند که حضرت واینرچاک فرموده کار یعنی اینستاگرام و اگر روزی صد تا استوری نمی‌گذارید ول معطلید.

بله، من هم گری وی را دوست دارم، برای فعالیت در اینترنت از او ایده‌های زیادی گرفته‌ام. اما ذوب شدن در توصیه‌ها و رفتارهای گری وی یا هر کس دیگری را مغایر با شکل‌گیری شیوۀ کاری متناسب با فردیتم می‌دانم.

حالیا، من به شاخصی رسیده‌ام که برایم جالب است:

هر وقت که در اینستاگرام فعالیت کم‌تری دارم، یعنی سرگرم کارهای بهتری هستم؛ بدون هیچ فشاری به خودم برای اینستاپرهیزی، ذهنم چنان درگیر کارهای دیگر می‌شود که اینستاگرام پاک از یادم می‌رود.

نتیجه: برای دوری از اینستاگرام لزومی ندارد که ارادۀ زیادی خرج کنیم یا از اپلکیشن‌های قفل‌کننده و سایر ابزارها استفاده کنیم. فقط کافی است برای خودمان کارهای بهتری بتراشیم. کارهایی به مراتب‌ جذاب‌تر از پرسه‌زدن در اکسپلور اینستاگرام (با به قول برخی: اینیستاگرام).

4

من چگونه کار می‌کنم؟

ایده‌آل من این است که اوقات روزانه‌ام به دو بخش آفلاین و آنلاین تقسیم شود. ساعاتی برای خلق کردن باشد، و ساعات دیگری برای منتشر کردن. و به برکت کرونا مجال پایبندی به این شیوه بیش از پیش فراهم شده.

از قوانین ساعات آفلاین:

باید طبق برنامه‌ای که از شب قبل تعیین کرده‌ام کار کنم.

موبایل باید کاملاً بی‌صدا یا خاموش باشد؛ ترجیحاً بیرون از اتاق.

جلوی وسوسۀ انتشار سریع نوشته‌هایم را بگیرم. ساعات خلق فقط برای تمرکز و تولید است.

در همین رابطه:

ساعت نشر و ساعت خلق

5

بین دو نوع کار تفاوتی جدی و ریشه‌ای وجود دارد.

نوع اول: کارهایی مثل انواع مختلف کارمندی در ادارت و سازمان‌ها یا فروشندگی و مغازه‌داری و…  (از کار در بانک و بیمه گرفته تا آرایشگری و بقالی)

نوع دوم: کارهایی مثل نویسندگی، طراحی، کارآفرینی، تولید محتوا و… (هر کاری که اولویت اول ما در آن خلق چیزهای تازه است.)

میزان تشویش و ناامنی دومی به‌مراتب بیشتر از اولی است، هر چند در ظاهر شاید اینطور به نظر نرسد. بحث فقط بر سر امنیت مالی نیست. این فرع بر اصل ماجراست.

گروه دوم را کارهای خلاقانه می‌نامیم.

امیل سیوران می‌گوید:

فکر کردن، تیشه به ریشه زدن است، تیشه به ریشۀ خود زدن. دست به کاری زدن خطر کمتری دارد. عمل، فضای میان چیزها و ما را پر می‌کند، در حالی که تفکر این فضا را به طرز خطرناکی افزایش می‌دهد.
…. تا وقتی به ورزش یا کار دستی مشغولم، خوشبختم، لبریز از خوشبختی‌ام. به محض اینکه از آن دست می‌کشم، دچار سرگیجۀ ناجوری میشوم و تنها آرزویم خالی کردن میدان برای همیشه است. (نقل از قطعات تفکر)

کار خلاقانه، در هر صورت با هزار تشویش مختلف همراه است.

از مصائب کار خلاقانه:

با هزار انتخاب طرفی (هر انتخاب انرژی زیادی می‌گیرد)

تشویش خلق کردن چیزهای نو (مدام با کلیشه‌ها کلنجار می‌روی)

هیچ چیزی به نظرت بسنده نیست (مدام احساس ناکافی بودن داری)

معیارهای اندازه‌گیری دقیق نیست (نمی‌دانی دقیقاً طبق چه شاخصی و چه زمانی باید از دستاوردت رضایت داشته باشی)

به صبر و دورنگری نیاز داری (معمولاً زود نتیجه نمی‌گیرد، و گاهی باید سال‌ها صبر کنی. این را قیاس کنید با حقوق ماهیانه یا نسبتتاً تضمین‌شدۀ گروه اول)

آزمون و خطا بسیار است و اغلب باید از شکست آموخت (هر کسی تاب شکست‌های متعدد را ندارد. این ممکن است به خدشه‌دارشدن عزت نفسِ نیم‌بند ما منجر شود)

این وضعیت برایتان آشنا نیست؟

بسیاری از آدم‌های گروه اول وقتی از فضای کاری سرشار از روزمرگی‌شان خسته می‌شوند به دنیای ظاهراً شیرین کارهای خلاقانه روی می‌آورند، اما بعد از مدتی چنان دچار خمیازه و کسالت و بیهودگی می‌شوند که اگر در توانشان باشد باز به کار قبلی برمی‌گردند یا اصلاً دیگر سراغ هیچ کاری نمی‌روند. (در حالت اول که قضیه روشن است. حالت دوم اما فقط در صورت تمکن مالی قابل اجراست، این افراد دیگر کلاً دست به هیچ کاری نمی‌زنند. یا با کارنماها وقت تلف می‌کنند.)

6

کار یا کارنما؟

به سیاق چسباندن «نما» به کلماتی مثل تماشگر و برخی چیزهای دیگر. کارها را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد، کار و کارنما. کارنما ظاهر کار دارد، اما در اصل نوعی اتلاف‌وقت است.

مثال‌هایی از کارنماگرها!

افرادی که کارهای بیهوده را به عنوان وظیفه‌ای خطیر تلقی می‌‌کنند.

افرادی که مدام توی اینترنت پرسه می‌زنند به این بهانه که کارشان به فضای دیجیتال گره خورده است.

افرادی که مدام پای تلفن هستند چون حس می‌‎کنند با از دست دادن حتی یک تماس ممکن است کل کارشان به خطر بیفتد.

افرادی بدون استراژی و دیدگاه خاص به کار که فقط خودشان را به برخی کارها مشغول می‌کنند.

و شیفتگان برگزاری جلسات.

معتاد به کار بودن بد نیست. اما معتاد به کارنما بودن قطعاً اتلاف عمر است.

7

جزییات برنامۀ روزانۀ من

برنامۀ روزانه‌ام را هر شب می‌نویسم. پایۀ یک روز خوب را باید از شب قبل بنا کرد.

لیست کارهای روزانۀ من که در دفتری عادی نوشته می‌شود (که سررسید نیست) شامل دو ستون است:

کارهای ثابت و کارهای موقت

کارهای ثابت فهرستی از تمام کارهایی است که می‌خواهم هر روز انجام بدهم. (از جمله عادت‌های شخصی و  امور ثابت شغلی)

کارهای موقت هم که تکلیفش روشن است. صد البته که فهرست کارهای موقت را به طور کامل نمی‌توان از شب قبل نوشت، و طی روز چیزهایی به آن اضافه می‌شود.

نمونه:

برنامه روزانه شاهین کلانتری

البته پیشنهاد جدی من این است که نگذارید تعداد کارهای هر ستون بیش از 7 عدد بشود.

8

چند پیشنهاد:

1) از انجام کاری که دوست داریم شرمسار نباشیم. اینکه دیگران به خاطر شغلشان شکنجه می‌شوند تقصیر ما نیست. باید به یاد داشته باشیم که پرداختن به علایق تضادی با کسب‌ درآمد و حتی کسب درآمدهای کلان ندارد. مسئله اصلی ارزش‌آفرینی است. اگر با پرداختن به علایقمان می‌توانیم خلق ارزش کنیم، پس پول خوب نوش جانمان. خوب پول درآوردن مستلزم تحمل شکنجه و مرارت نیست. اتفاقاً وقتی صرفاً به خاطر پول از علایقمان دور می‌شویم و به کارهای بی‌ربط می‌پردازیم، نتیجه جز فرسودگی و عدم موفقیت نیست.

2) برای بهتر کار کردن باید انضباط و سخت‌گیری داشت. پرداختن به کار موردعلاقه به معنی شل و ول بودن و کار تفننی نیست. باید مدیر سخت‌گیر اما مهربان خودمان باشیم.

3) ممکن تمام نقشه‌های ما برای بهره‌وری بیشتر ده‌ها بار شکست بخورد. اما این نباید دلیل توقف ما یا ناامیدی‌مان از برنامه‌ریزی و افزایش عملکرد باشد. ما باید کماکان باید برای پیدا کردن بهترین راه بهبود کارایی و اثربخشی خودمان بکوشیم.

و نکته پایانی:

من فکر می‌کنم افزایش کیفیت کار کردن هر کسی به‌طور محسوسی با کم شدن تعداد جلسات او در ارتباط است:

یک توییت:

 

پیشنهاد:

کار خلاقانه در خانه

49 پاسخ

  1. سلام آقای کلانتری وقتتون بخیر نزدیک به یک سال میشه که مطالب سایتتون رو دنبال می کنم و وقتی که مطالب رو می خونم خیلی انرژی می گیرم. خیلی دوست دارم که نویسنده بشم این علاقه از بچگی با من بوده و از دوران کودکی ونوجوانی هیچ چیز به اندازه کتاب حس خوبی بهم منتقل نمی کرده و از آن دست آدم هایی هستم که وقتی به کتاب فروشی می رسم پایم به زمین می چسبد واز دیدن کتاب ها ذوق می کنم .
    اما چند چیز باعث میشه که نتونم بنویسم
    1- نمی دونم اصلا به درد نویسندگی می خورم یا نه؟
    2- می خوام اگه کسی وقت گذاشت و مطالبم رو خوند وقتش تلف نشده باشه (در واقع ترس از هدر دادن وقت دیگران و احساس عذاب وجدان)
    3- احساس کمال طلبی افراطی که همیشه من رو دچار مشکل می کنه و در این مورد بیشتر از همیشه
    4- نداشتن اعتماد به نفس (احساس تکراری و بی معنا بودن مطالبم)
    آقای کلانتری من مشکلات رو می دونم ولی این علاقه به نویسندگی من رو رها نمی کنه.
    می دونم خوندن حرف هام وقتتون رو می گیره ولی اگه میشه بهم جوابی بدید ممنون

    1. سلام به روی ماه شما عزیز دل
      1. هیچکدوم ما به درد نوشتن نمی‌خوریم، در اصل خودمون رو به نوشتن تحمیل می‌کنیم! اما در از شوخی: بی خیال این ماجراها. همین که نوشتن رو دوست داری کافیه. بنویس. نمیدونم این نوشته رو خوندی یا نه: استعداد نویسندگی
      2. این دغدغه هم چیز پرتیه. تو برای لذت خودت بنویس. مطمئن باش در شروع کار هیشکی سراغ نوشته‌های ما نمیاد. اگر هم بیاد و خوشش نیاد همون سطر اول رو میخونه و راها می‌کنه و میره. مسئول اتلاف وقت دیگران هم ما نیستیم. این رو هم بخون احتمالا کمکت می‌کنه: کلیشه چیست
      3. این کتاب رو بخون: چگونه کمالگرا نباشیم از استفان گایز.
      4. اعتماد به نفس رو با کار کردن به دست میاری. از کنار این نکات به سادگی نگذر: از این ۶ کار بپرهیزید تا نوشتن کلافه‌تان نکند

      بنابراین از همین لحظه تمام موانع رو بریز دور و شروع کن. کتاب نبرد هنرمند استیون پرسفیلد رو هم گیر بیار و چند بار بخون.
      فدایت.

  2. سلام اقای كلانتری. ممنونم كه این صفحه رو بهم معرفی كردین. مطالبش واقعا برام مفید بود و حتما ازشون استفاده خواهم كرد. پایدار باشید✨

  3. سلااااام. حالت دلت چطوره؟
    خیلی مفید بود این پست.
    ممنونم.
    میرم سراغ پست بعدی…

    شاد باشی🌷

    1. سلام به عزیز دل
      من عالی. شکر خدا.
      امیدوارم تو هم خوب و شاد باشی.

    1. زنده باد امیرمحمد عزیز
      خوشحالم که به این جمله توجه کردی.
      برای خودم این حرف خیلی مهمه.

  4. سلام جناب کلانتری.
    امیدوارم حالتون خوب باشه. سوالی که دارم مستقیما ربطی به این پست نداره ولی گفتم همینجا مطرحش کنم. از اونجایی که تو فضای روزنامه نگاری نیز حضور داشتید به نظرتون برای سیاسی نویسی فارغ از نگاه های مختلف، همون توصیه همیشگی تون یعنی وبلاگ شخصی رو پیشنهاد میدین یا اینکه با توجه به حضور آحاد جامعه نوشتن در شبکه های اجتماعی و همچنین تلاش برای چاپ در رسانه های مکتوب رو توصیه میکنید؟
    ممنون از سایت خوبتون

    1. سلام محمد عزیز
      فدای تو
      به نظرم اگه منظورت از سیاسی‌نویسی اینه که دربارۀ مردم‌سوارها بنویسیم و حواشی اخبار روز، همون شبکه‌های اجتماعی بهتره.
      اما اگه قراره کار عمیق انجام بدیم و بریم سراغ تحلیل‌هایی عمیق قطعاً وب موثرتره.

      بازم با جزییات برام بنویس از دغدغه‌های خودت

  5. «فکر کردن، تیشه به ریشه زدن است، تیشه به ریشۀ خود زدن. دست به کاری زدن خطر کمتری دارد. عمل، فضای میان چیزها و ما را پر می‌کند، در حالی که تفکر این فضا را به طرز خطرناکی افزایش می‌دهد.»
    چقدر این جمله بر دل من نشست و چقدر با پوست و استخوان من این جمله رو درک کردم.
    شادمان باشید

  6. سلام
    ممنون. یه پست راهنما و همه چی تموم.
    خیلی خوب میشه اگه بیشتر از این قبیل پست ها با موضوع برنامه ریزی بنویسی. جدا نمیدونم چرا اینقدر این موضوع برای من یه جوری دغدغه طور جذابه!
    بازم ممنون و خسته نباشی…

    1. سلام ستاره جان
      یه مدت که کامنت نمی‌ذاری جای خالیت حس میشه.
      حتما دربارۀ بهره‌وری بیشتر می‌نویسم. این موضوع برای خودم هم جذابه.
      موفق باشی.

      1. خب میدونی فقط بحث کامنت نیست این بی حس و حالی کلا تموم زندگیم رو گرفته …
        همش منتظرم تموم بشه تا شروع کنم ولی اول اشتباه بزرگی که بهره وری آدم رو همه جوره به صفر میرسونه همینه؛ یه جور حس عجز در برابر زمانه…
        نمیدونم چطوری باید باهاش کنار بیام اصلا نمیدونم باید باهاش کنار بیام یا باهاش مقابله کنم و زمان هم داره از دست میره …
        خودم فکر می کنم بازم راه حل اصلیش نوشتنه…
        جدا خیلی خوب میشه اگه بیشتر درمورد بهره وری بنویسید…
        بازم خیلی خیلی خیلی ممنون و خسته نباشی

  7. چند بار این جمله رو خوندم «آیا پول درآوردن از یک کار باید توام با زجر کشیدن باشد؟» بارها من هم از خودم این سوال رو پرسیدم و چون اغلب آدمهای دور و برم رو در این شرایط زجر کشیدن میدیدم فکر میکردم روش اشتباهی رو دارم پیش میرم.که جواب رو هم گرفتم «طوری کار کن تا کار از تو معنای دیگری بگیرد».
    مدتی قبل از اینکه توی دوه صد داستان شرکت کنم چون میدونستم با شروع جدیتر کلاسهای درسیم و پایبندی به کارگاه صدداستان خیلی برنامه فشرده ای خواهم داشت شروع کردم به برنامه ریزی برای خودم.اوایل خیلی خیلی ذوق داشتم و با انرژی فراوانی برای انجام کارهام از خواب بیدار میشدم.ساعتها بدون سر زدن به گوشی و چک کردنای گاه و بیگاه سرگرم کارم میشدم.حالا با اینکه کمابیش پایبندم به اون برنامه ولی از انجامشون لذت نمیبرم طوری که بعضی روزها از انجام هر کاری دلزده و افسرده میشم و هیچ کاری به جز همون نوشتن یک داستان انجام نمیدم.چیکار کنم که انگیزه ام رو برگردونم؟

    1. سلام میترا جان
      1. خوشحالم که اون جمله مورد توجه تو قرار گرفته.
      2. می‌فهمم چی می‌گی. پیشنهاد می‌کنم حتما کتاب حق نوشتن از جولیا کامرون رو بخونی.
      علاوه بر اون حتما سعی کن داستان بخونی. داستان‌های خوب بخونی. این انگیزۀ تو رو حفظ می‌کنم.
      اما در کل، نویسندۀ حرفه‌ای نیازی به انگیزه نداره. تحت هر شرایطی باید کارشو انجام بده. اگه همیشه دنبال انگیزه و حال خوب باشیم هرگز به یه حرفه‌ای تبدیل نمیشیم. این راز اصلی نویسنده شدنه.

      باز هم برای من بنویس.
      شاد و برقرار باشی.

  8. سلام بر معلم خوبم آقای کلانتری سخاوتمند، که بی دریغ تمام چیزهایی که برای ما لازم است را به ما می آموزد. من از 19 فروردین افتخار آشنایی با شما رو داشتم و هر بار که مطالب شما رو می خونم بی نهایت استفاده می کنم.و الان 24 روزه که هر روز به پیشنهاد شما 1000 کلمه می نویسم اوایل خیلی سخت بود نوشتن 1000 کلمه برام و الان جوری شده که منتظرم شب بشه و بشینم 1000 کلمه بنویسم ممنون که انقدر به من آموختید همیشه بدرخشید انشالله.

    1. سلام الهام نازنین
      باعث افتخاره منه که اینجا هستید.
      چقدر خوشحال شدم از دارید هزارکلمه‌ها رو به‌طور منظم می‎نویسید.
      این کار به معنای واقعی کلمه معجزه می‌کنه.
      هرگز از این عادت خوب دست نکشید.
      با آرزوی بهترین‌ها

  9. سلام فاطمه افتخاری 48 ساله…..
    حس بلوغ ما هنوز مرطوب بود.اندیشه از اندیشه مان وا نمی ایستاد.واژه بود که از طاق دهانمان میبارید.رد پای جنگل توی سر ما باقی بود.میمونها شاخه های پریدن بهم وصل کردند.برگهای تنمان تازه بود.دست زرافه به عقلمان میرسید .تازه دو تا کوچه بعد از بیست سالگی بودیم.فصل گرده افشانی رویایمآن بود. ذائقه ها عسلی. ….میتوانستیم شیحه اسب را بکشیم.شیر نری در وجودمان تقلا میکرد .نعره میزد.ما را پروایی نبود تا از آبشخور وحشی این قصه لب تر کنیم.ما را شجاعتی بود تا پنجه در پنجه ببرها گذاریم.و کمر از این حادثه به خاک مالیم. ما را جسارتی بود تا دامنه ی صاعقه را گسترش دهیم.ما را تخیلی بود تا قیامتی بیافرینیم همه سرخ،همه داغ.ما تخم علم به لعاب احساس مالاندیم.نه ما نمیتوانستیم ننویسیم.کلمه باید به ما وحی میشد.کهنه انگورها مستی از ما میگرفتند. ما جغرافیایی آب را تعیین کردیم.بخش بارانی،شمال.بخش آفتابی ،عشق.ما فکر جهان را تا افق پیش بردیم.ما نمیتوانستیم عروسک باشیممممممم.بخش آفتابی؟عشق.

  10. شاهین عزیز
    برایم مفید بود مطلبت
    سرفصل های خوبی در ذهنم ته‌نشین کرد.
    من خودم معمولا از زمان بیدار شدن، حداقل 3 ساعت برنامه آفلاین دارم و کمتر روزی است که در صفحات صبحگاهی‌ام اشاره‌ای به این نکنم که اگر شاهین کلانتری نبود احتمالا صفحه صبحگاهی هم نبود.
    ممنون از تو شاهین عزیز.
    بهنام

    1. سلام به بهنام فعال و عزیز
      چه خوب که نوشتن صفحات صبحگاهی رو خیلی جدی دنبال می‌کنی.
      روزبه‌روز که می‌گذارم بیشتر به اهمیت این صبح‌نوشت‌ها پی می‌برم.
      موفق باشی و شاد و برقرار.

  11. سلام جناب کلانتری
    چندین ماهه که شروع کردم به برنامه‌ریزی روزانه، طی این مدت بارها توی برنامه‌ریزی‌هام شکست خوردم و روشمو عوض کردم ولی هنوز به نتیجه‌ی دلخواهم نرسیدم. چند روزی به فکرم افتاده بود شاید بخاطر اشکال در هدف گذاریمه که اینقدر در باتلاق کارنماها فرو می‌رم و با هزار بدبختی دوباره باید خودم رو سرپا کنم ولی این پست چند راهکار جدید بهم داد برای ترمیم روش برنامه‌ریزیم. ممنونم!
    فقط یه سوال فرعی ذهنم رو مشغول کرده: که آیا دلیل خاصی داره که برای برنامه ریزی از سررسید استفاده نمی‌کنید؟

    1. سلام مریم خانم عزیز
      چه خوب که شما دست از کار نمی‌کشید و مصمم هستید تا بهترین روش خودتون در کار کردن برسید.
      از سررسید استفاده نمی‌کنم چون به من فضای کافی رو نمیده. من در صفحۀ کناری برنامۀ روزانۀ خودم یادداشت‌هایی رو دربارۀ کارهای امروز و فردا می‌نویسم که توی سررسید طبعاً جای یادداشت‌نویسی به حد کافی نیست. من اصرار دارم این یادداشت‌ها در کنار برنامۀ روزانه‌م باشم. نه در دفتری جدا.

  12. من همیشه با خودم فکر می کنم که چرا وقتی صبح تا ظهر میرم سر کار که نیاز به انرژی ذهنی خاصی نداره انگار سر حالترم
    اما وقتی میخوام کاری رو برای خودم شروع کنم که باید فکر کنم و به ذهنم فشار بیارم نا امید خسته و تنبل میشم
    الان متوجه هستم که اینها جز مصائب اینجور کارهاست
    ای کاش راهی وجود داشت که سختی این کار برای ما شیرین تر بشه

    1. سلام رضا جان
      چه خوب که به این مسئله توجه کردی.
      خب، راهکارهایی هم هست که می‌تونه به ما کمک بکنه.
      پیشنهاد میکنم به وبلاگ‌نویسی دربارۀ علایقت بیشتر توجه کن:
      وبلاگ نویسی

    1. سلام به روی ماهت علی عزیزم
      علی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی دلتنگت هستم، و روزی نیست که یادت نکنم.
      بی‌نهایت مشتاق دیدارتم.

  13. سلام آقای کلانتری ایام به کام من تو مسیری که تو زندگیم کشف کردم به شما برخوردم
    من از نوشتن هراسی ندارم نوشتن تمام منه از سال هفتاد و هفت مینویسم به جای حرف زدن غر زدن و درددل مینویسم این بزرگ ترین ثروت منه من پدری دارم که از وقتی یادمه می نوشت هر اتفاقی می افتاد می نوشت نسبت به همه اتفاق ها عکس العمل نوشتاری داشت شما حتما میتونید کمکم کنید این آشنایی بخشی از کائناته برای من

    1. سلام منیره خانم عزیز
      خیلی خوشحالم که اینجا هستید.
      چه رفتاری شگفت‌انگیزی دارن پدر گرامی شما. عمرمون طولانی باشه ان شا الله.
      من در خدمتم.
      حتما از دغدغه‌های خودتون برای من بنویسید.

  14. درود
    من تازه با وبلاگ شما آشنا شدم. چند روز که مطالبتون رو می‌خونم واقعاً عالی هستن.
    دقیقاً با این حرفتون موافقم «برای دوری از اینستاگرام لزومی ندارد که به ارادۀ زیادی خرج کنیم یا از اپلکیشن‌هایی قفل‌کننده و سایر ابزارها استفاده کنیم. فقط کافی است برای خودمان کارهای بهتری بتراشیم. کارهایی به مراتب‌ جذاب‌تر از پرسه‌زدن در اکسپلور اینستاگرام…»
    هر موقع می‌خوام رفتن به اینساتگرام رومحدود کنم خودم به خودم می‌گم اول یه غذای خوشمزه‌تر بده بعد اینستا رو ازم بگیر.

    1. سلام مریم خانم عزیز
      بسیار خوشحالم از اینکه اینجا هستید.
      سپاس از مهر شما.
      چقدر عالی. امیدوارم که در این مسیر موفق باشید.
      حتما برای من بیشتر بنویسید.
      با آرزوی بهترین‌ها.

  15. سلام بر شاهین عزیز
    با مورد اینستاگرام موافقم ، هر چقدر کار مهم یا اصلا کاری با درجه ی نه چندان اهمیت بالا داشته باشیم که مشغول ش باشیم فرصت پرسه زدن در اینستاگرام و … اتوماتیک وار کاهش پیدا می کند . این روز ها که همراه شما در دوره ی پر کاری هستم خیلی مشتاق تر از زمانم استفاده می کنم ! چرا نمی گویم خیلی بهتر و یا … چون من ذاتا ادم برنامه و برنامه ریزی هستم ! و ترجیحم همواره روی برنامه عمل کردن است … اما وقتی بدانی برنامه ت قرار است تو را در چه نقطه یا نقاطی متمرکز تر کند و خروجی ات چه باشد خیلی متفاوت تر است .
    { روی برنامه انلاین و افلاین برای خلق و نشر محتوا باید دقت بیشتری بکنم }

    طوری کار کن تا کار از تو معنای دیگری بگیرد.
    این جمله رو باید با خط درشت بنویسم و بزنم رو به رویم تا الهام بخش تر و موثر تر کار کنم 🙂

    برقرار باشی

    1. سلام به عزیز دل، معصومۀ ماه و نازنین
      خوشحال شدم از خوندن کامنت خوبت.
      تو ماشالا فعال و پرشوری. و من تداومت رو خیلی دوست داری.
      میدونم که آیندۀ بسیاری خوبی در انتظارته.
      با قدرت ادامه بده.

  16. سلام
    بسیار عالی بود.
    «طوری کار کن تا کار از تو معنای دیگری بگیرد.»
    گاهی من هم حس می کنم شبیه همون هایی شدم که نباید می شدم. باید از زندگی و کار لذت برد…
    من نمی تونم عادت سه نقطه م رو ترک کنم:))
    برای من سه نقطه یعنی محو شدن در افق های دور:))
    مطالب مفیدتون رو باید یک مرتبه ی دیگه مزمزه کنم.
    واینکه
    شبکه های مجازی گاه ذهن و فکر آدم رو عجیب کور می کنه.
    برقرار باشید…:)

    1. سلام بر مهدیه خانم نازنین و خوب
      شوخی با سه نقطه خیلی خوب بود… 😂

      راستی وبلاگتون رو دیدم. کاریکلماتورها خیلی خوب بود. (ولی یادتون باشه کاریکلماتور داستان حساب نمیشه… 😉)

      با آرزوی بهترین‌ها…
      و افراط نکردن در استفاده از سه نقطه…!

  17. استاد این شیوه برام جذاب بود شاید این یکی بیشتر از بقیه کاربرد داشته باشه برای من حتی به دو جمله نوشتن..
    چون بارها گفته بودید شده دو جمله هر روز در سایت بنویسید و من برام هنوز معنی دار نبود، اما فکر میکنم شاید اگر اینطوری پیش برم قدم نرم تری باشه برای من
    ممنون از همه تجربه هایی که با سخاوت در اختیار ما میذارید

    1. سلام بر محدثه خوب و نازنین
      خوشحالم که این شیوه از نوشتن رو دوست داری.
      برای ما که گرفتاری‌های کاری زیادی داریم این مدل نوشتن کمک می‌کنه تا از نوشتن دور نیفتیم.
      برات بهترین‌ها رو آرزو می‌کنم دوست عزیز و خوبم.

  18. سلام استاد گرامی
    سپاس که این چالش یک هفته‌ای برای تکمیل مقاله گذاشته اید.
    با گفته شما در مورد اینستاگرام گردی موافقم. خودم از زمانی که پرسه‌زنی‌ام را کاهش داده‌ام به کارهای مهمتری رسیده‌ام. زمانی افزایش فالوور ایستاگرام و لایک‌هاشون برام مهم بود، الان نوشتن مقاله‌های سایتم برام ارجح شده‌است. و راستی یه پیشنهاد مقاله‌نویسی در مورد کتاب اتاقی از آن خود ویرجینیا وولف را در رادیو خیابان هم گرفته‌ام.
    همه اینها را مدیون شما هستم.
    سپاسگزارم

    1. سلام به روی ماه شما معصومه خانم نازنین
      شما بی‌نظیرید. کار شما در این مدت تحسین‌برانگیز بوده. هر بار یادداشت‌های روزانه کانالتون رو میخونم کلی کیف می‌کنم.
      بابت نوشتن برای رادیو هم خیلی خوشحال شدم.
      براتون بهترین‌ها رو آرزو می‌کنم.

  19. درود استاد خوبم. مطلب شما را خواندم و از آن یاد گرفتم. کار به شیوه ساعت خلق و ساعت نشر را از شما یاد گرفتم و به کار بردم و می برم. فوق العاده اثرگذار بود. بی صبرانه منتظرم که این مقاله تکمیل بشه. جمله “طوری کار کن تا کار از تو معنای دیگری بگیرد” زیبا بود و ترغیب کننده. موفق و پیروز باشید

    1. سپاس لیلای بی نظیر
      تو خیلی ماهی. و من خیلی خیلی خیلی لذت میبرم از این همه ذوق و فعال بودن تو.
      برات بهترین‌ها رو آرزو می‌کنم.

  20. ممنون شاهین عزیز.
    چقدر جذاب و دلنشین روایت کردید از چگونه کارکردن و نیز اقدام‌ها و توصیه‌ها و تصمیم‌ها و عادت‌های روزانه تان. آدم متوجه گذر زمان نمی‌شود چطور تمام مقاله را یک‌نفس می‌خواند و هنوز هم نفس دارد!
    سپاس و درود.

    1. سلام بر عزیز دلم
      مجید جان تو خیلی ماهی. من بسیار دوست دارم.
      بی‌نهایت سپاس از مهرت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *