اگر زمانی، بین خلق و نشر، ماهها و سالها فاصله میافتاد. حالا فاصلۀ نوشتن متن و انتشار آن به ثانیه و دقیقه رسیده است.
شاعری که پس از زادن شعر ماهها و سالها به انتظار نشر آن مینشست، حالا چند دقیقه پس از تولد شعر میتواند ختنهسوران آن را هم جشن بگیرد!
گاهی اوقات وقتی پست وبلاگم را یک روز پس از نوشتن آن منتشر میکنم، متوجه میشوم که همین فاصلۀ کوتاه، جرقۀ هزار تغییر ریزودرشت را در ذهنم رویانده.
حالا که فاصلۀ بین تولید و انتشار برداشته شده، چگونه میتوانیم دیوار محکمی بین این دو بکشیم؟ اصلاً چرا باید دیوار بکشیم؟ این را در پایان متن میگویم.
اما قبل از آن میخواهم قدری شما را با برنامۀ روزانۀ خودم آشنا کنم:
برنامۀ روزانۀ من به دو دستۀ ساعات خلق و ساعات نشر تقسیم میشود.
سمت راست جدول برنامههایم، نوشتهام:
میز خلق: اولویت اول
این مرحلۀ خلوت است، اینجا باید درونگرا باشم. اینترنت باید قطع باشد و موبایل خارج از دسترس.
در این مرحله حداقل 6 نوبت 33 دقیقهای را به خواندن و نوشتن و فکر کردن میگذرانم. با حداقل حواسپرتی. با خویشتنداری برای تن ندادن به وسوسهها.
صفحات صبحگاهی و هزار کلمهها و مطالعۀ 21 گرمی در همین دسته قرار دارند.
اگر در این مرحله شکست بخورم؛ در مرحله دوم دستخالی خواهم بود.
حالا مرحلۀ دوم، یعنی سمت چپ جدول برنامههای روزانۀ من:
میز نشر: اولویت دوم
حالا گزیدۀ آنچه در مرحلۀ قبل خلق شده را به ترتیب اولویت منتشر میکنم. از وبلاگ و تلگرام تا توییتر و اینستاگرام.
وبگردی و ولگردی در شبکههای اجتماعی هم از بخشهای ناگزیر میز نشر است.
*
حالا میتوانم ریشۀ مشکلات اساسی ما در تولید و نشر محتوا را توضیح بدهم:
عدم تمرکز ما، خستگی ما، ناتوانی ما در نوشتن و نشر محتوا، همه و همه به این دلیل است که دو مرحلۀ خلق و نشر را در هم خلط میکنیم.
یک جمله مینویسیم، ذوق تمام وجودمان را میگیرد، جختی میپریم توی اینستاگرام، جمله را که گذاشتیم، خواهناخواآگاه ده تا چیز دیگر را هم میبینم و سر بلند میکنیم میبینیم نیم ساعت گذشته و هیچدرهیچ.
به خاطر همین است که روزبهروز کتابخوانی برایمان سختتر میشود، تعارف که نداریم، کتاب کاغذیِ بیرنگورو، همیشه از موبایل شکست میخورد، موبایل جاندار است، رنگین است و وسوسه کننده.
و درست به همین دلیل است که توان پرورش کامل هیچکدام از ایدههایمان را نداریم. درنهایت به جایی میرسیم که حتی پست اینستاگرامی هم نمیتوانیم بگذاریم، بسنده میکنیم به استوری که رویمان نمیشود 24 ساعت بیشتر در دیدرس دیگران باشد.
بعد التحریر:
من این یادداشت را در ساعت خلق نوشتهام، تا ساعت نشر سر نرسد، دست به انتشار آن نمیزنم. هر چند وجودم سراسر وسوسه است تا این نوشته سریعتر توسط دیگران خوانده شود.
فکر میکنم بعد از مطالعۀ این پست، خواندن لینک زیر هم برای شما سودمند باشد:
چرا عموم فعالان شبکههای اجتماعی نمیتوانند در وب موفق شوند؟
شاهین کلانتری در تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین
29 پاسخ
نکته فوق العاده ارزشمندی را به اشنراک گذاشتید، تجربه بسیار با ارزشیه
هنوز شهامت نشر محتوای آموزشی ام را ندارم و امیدوارم علیرغم یادداشت ها و ایده های که در آموزش ام دارم بتوانم با نکات آموزش بسیار خوب و کاربردی شما، به آرزوی عملی کردن ایده هام در همین هفته برسم سپاس بسیار
سلام عرض ادب
چه تفکیک جذابی . خیلی عالیه استاد . امیدوارم منم بتونم با استفاده از این دسته بندی به نتیجه خوبی برسم .
من بعد از مدتی به مرحله خلق رسیده ام . اما متلاسفانه فاصله ی بین این دو دسته راعث وسواس بیش از حد من شده و آنقدر محتوای خلق شده رو زیر و رو می کنم که در نهایت هم با استرسِ خوب نبودنش به طرف نشر می رم که در اکثر مواقع به نشر هم نمی انجامه …
موفق و برقرار باشید استاد🍀🌻
تفکیک این دو واقعن خلاقیت آدم رو افزایش میده.
موفق باشید سمیه عزیز.
خیلی دستهبندی خوبی بود. تمایزگذاری میان نشر و خلق نکتۀ مهمی است که باید حتماً به آن دقت کنم. تا حالا انجامش نمیدادم.
سلام میترا جان
مرسی از توجهت.
آره، بعد چند سال کماکان فکر میکنم که این دستهبندی خیلی مهمه و باید بهش توجه کرد.
دسته بندیه خیلی خوبیه …ساعات خلق و ساعات نشر…اما من فکر میکردم نوشتن در هر قالبی باید در دسته بندی دوم قرار بگیره !
زنده باد مریم عزیز
موفق باشی.
به گمان من روی مسئله مهمی دست گذاشتید خیلی خیلی حایز اهمیت استو الان که بهش فکر میکنم من با علم اینکه این مبحث را می دونستم اما قدرت انجام ندادنش را به خودم نمی دادم و در این زمینه تلاشی نمی کردم اما الان مثل اینکه تلنگری بود برای من که بهش بیشتر توجه کنم.
خیلی وقتا اهمیت دادن به خواسته دیگران باعث میشه ما از مسیر اصلی مون دور بشیم چون وقتی ما به تماس و پیام یه فرد دیگه اهمیت میدیم دقیقا مثل این است که به خودمون اهمیت ندادیم.
مرسی آقای کلانتری نازنین
زنده با فرزانه خانم عزیز
مرسی به خاطر این نوشتن این کامنت زیبا و خوب.
امیدوارم که همیشه با نهایت تمرکز و آرامش پیش برید.
موفق باشید.
بسیار عالی
این دقیقا همون چیزیه که اغلب اوقات باهاش درگیر بودم.👌
ارادت
امیدوارم که بتونه بهتون کمک کنه.
سلام خسته نباشید شاهین عزیز
من از نوشته های بد خودم میترسم و این مانع نوشتن میشه دوست دارم هر چیزی ک مینویسم رو با اطمینان و امید ثبت کنم و ماندگار باشه و هیچوقت از خوندنشان حس نا خوشایند نداشته باشم ب نظر شما این یک ایراده ؟اگه هست چطور درستش کنم ؟
سلام
بله این ایراده الهام جان.
اول باید به خودتون فرصت اشتباه کردن و بد نوشتن بدید، تا بعد از مدت ها به نوشته های خوب برسید.
تازه حرفه ای ترین نویسنده ها هم کلی آشغال تولید میکنن و بعد از دلش طلا میکشن بیرون.
این پست شما رو که خوندم یاد یه چیزی افتادم! یه مثال سینمایی.
پیشنهاد یه کارگردان و فیلمنامهنویس ایرانی بسیار موفق و شناخته شده: اصغر فرهادی.
تو یکی از مصاحبههاش گفته بود و در واقع به دانشجوها توصیه کرده بود که: موقعی که طرح داستانی و فیلمنامه رو نوشتید، برای رسوندنش به تهیهکننده و کارگردان عجله نکنید. یه کم صبر کنید. هول نشید تا هر چه سریعتر ساخته بشه. یه کم بیشتر روش کار کنید و به اصطلاح بذارید {اون نوشته و متن} دم بکشه!
شاید ضعیف بودن خیلی از فیلمهای ایرانی، علتش همین فیلمنامههاست که با دقت کم نوشته میشن که طبیعتاً کیفیتشون پایین میاد.
این “جختی” که گفتین اصفهانی بود:)
در ضمن خیلی عالی گفتین مخصوصا قسمت استوری واقعا درسته
سپاس نگین جان.
سلام
عذر می خوام اون عکس کیه روی دیوار؟
آنتون چخوف
سلام آقای کلانتری عزیز
برای من همیشه دنبال کردن والبته عمل کردن به توصیه های شما بسیار کاربردی تر ازخواندن کتابهایی مثل راه هنرمندویابنویس تا اتفاق بیافتد،بوده است.وقتی اون کتابها رو میخونم انگار یهو از سه راه آذری پرت میشم وسط نیویورک!! غریبم وناآشنا حتی زبونشون رو هم نمی فهمم انگار یه جور رویای آمریکایی توی این کتاباست که با ذائقه ی من جور درنمیادنمیتونم خیلی بهشون عمل کنم البته به غیر از صفحات صبحگاهی.قطعا اینها بهترین کتابهایی هستندکه میشه خوانداما نوشته های وطنی چیز دیگریست.به محض خواندن پست شما چیزی که خلق شدهمین بود!!!!!!!
سلام زهره عزیز
خوشحالم این رو ازت میشنوم. چون طی سالهای گذشته تمام تلاش من این بوده که این سایت مثل صدها سایت دیگه که صرفاً به ترجمه اکتفا کردن نباشه.
من دلم میخواد از چیزهایی بنویسم که زندگیشون کردم و تو همین شرایط فعلی ایران قابل اجرا هستن.
چقدر خوب درد را تشخیص میدهید و چقدر خوبتر راه درمان و پیشگیری را ارایه میدهید. دست مریزاد
ممنونم مرضیه عزیز. موفق باشید.
بنویس ، “بلافاصله” منتشر کن . دنیا منتظر شنیدن افکار توست .
عکس بگیر ، “بلافاصله” منتشر کن . دنیا تشنه نگاه توست .
اینترنت این شعار ها را تبلیغ می کند و سیستم امتیاز دهی و اعلام بهترین نفرات را برای همین کار ، راه انداخته است .
گوگل برای سایت ها و شبکه های اجتماعی برای افراد و کانال ها از عناصر بازی سازی ( گیمفیکیشن ) استفاده می کنند .
اگر بخواهید بین خلق و نشر ، بجای “بلافاصله” ، ” فاصله ” بگذارید ، جنگی نابرابر در پیش دارید .
شاید روش مقابله به مثل ، همان گیمفیکیشن باشد . یعنی برای کسانی که خلق می کنند و سپس برای باز بینی مخلوق شان ، مکث پیشه می کنند امتیاز داده شود . برای کسانی که درنگ بیشتری پس از خلق می کنند تا به نشر برسند ، نفرات برتر اعلام شود .
آیا سیستم کنونی چنین اجازه ای می دهد ؟
بعید می دانم .
سیستم به شدت محتاج دیتا است . سیستم به فکر بنا نهادن امپراطوری ” بیگ دیتا ” ی خودش است . هرچقدر بیشتر و سریعتر بنویسیم و منتشر کنیم ، کارمندان بهتری برای سیستم بحساب می آییم .
جایزه ما دریافت لایک بیشتر یا صدرنشینی گوگل است .
البته بطور تناقض آمیزی ، اگر درنگ مان توام با مطالعه و کنکاش بیشتر درباره چیزی باشد که خلق کرده ایم و باعث شود به آن ، سر و شکل بهتری ببخشیم و بعد نشر دهیم ، سیستم کنونی اینترنت آن را می فهمد و شاید هم گاهی به ما جایزه بدهد . ولی دیدن سلبریتی ها ی بی سواد و سیاستمداران در تاپ لیست های اینتر نت ، جای امیدواری زیادی برای ما باقی نمی گذارد .
شاهین عزیز ، یکی به نعل زدم یکی به میخ . فکر می کنم شرایط خلق و نشر هم به همین اندازه غیرقابل تفکیک است . گاهی ” بلافاصله ” می طلبد و گاهی ” فاصله ” .
ممنون که مرا به فکر وا داشتی .
سلام مصطفی جان
به واقع کامنت تو رو میشه بخش مهمی از یادداشت من دونست. نه صرفاً نظری که پایینش اضافه شده.
خوشحالم که انقدر خوب به موضوع پرداختی.
و نثر فارسی تو هم خیلی خوب شده. این رو تو ترجمه هات هم خیلی خوب میشه دید.
اولش که کانال طعم ست گادین رو راه انداختی، فکر کردم مثل هزاران نفر دیگه بعد یه مدت به هر دلیلی ولش میکنی، اما ثبات قدمت ثابت کرد که جدی هستی و قابل پیگیری.
برات همیشه بهترین ها رو آرزو میکنم.
مثل همیشه عاااالی و کاربردی.
ممنون که هستی شاهین عزیز.
عکس روی دیوار رو میشه معرفی کنید ؟
سلام امین عزیز
ممنونم از مهرت.
آنتون چخوف.