تا اینجای روز خوب کار کردهام:
-چهار پومودورو تحقیق و یادداشتبرداری
-طراحی بخشی از کارگاه جدید
-شاهنامهخوانی
-روزانهنویسی
و چند کار کوچک اما مفید.
الان ساعت ۱۲ ظهر است. تا الان بهطرز مشکوکی همهچیز خوب پیش رفته. وسوسه میشوم ببینم دلیلش چیست تا بتوانم در ادامهی روز همینطور پیش بروم.
برخی از دلایلی که به ذهنم میرسد:
خواب خوب
دیشب، پیش از خواب دوش گرفتم. متیو واکر، پژوهشگر حوزهی خواب، میگوید دوش آب گرم سبب میشود خواب عمیقتری داشته باشیم. خواب کافی باعث شد صبح با لبخند از خواب بیدار شوم.
شروع با روتین
پس از بیدار شدن صفحات صبحگاهی نوشتم، قهوه نوشیدم، دوش گرفتم و قدری کتاب خواندم. هنگامی که این روال را بهم نمیزنم خر کیف شدن مغزم را حس میکنم.
موبایلپرهیزی
هنوز به گوشیام دست نزدهام. همین سبب میشود تمرکزم از دست نرود. گاهی با سه دقیقه پرسهی نابهنگام در جایی مانند اینستاگرام و خواندن پیامی و دیدن خبری تمرکز ما به کل از دست میرود و حس میکنیم رغبتی برای انجام هیچ کاری نداریم.
اولْ اولویت
وقتی روز را با طفرهرفتن از انجام کارهای مهمتر و سختتر شروع میکنیم، دمبهدم استرسمان بیشتر میشود، به کارهای کماهمیت میپردازیم و انرژیمان را مفت از چنگ میرویم. با این حساب یکی از دلایل رضایتم از امروز آغاز کار روزانهام با مهمترین اولویت برنامهام است.
مطالعه
همین که بتوانیم حداقل نیمساعت بهطور متمرکز مطالعه کنیم حسوحالمان تغییر میکند. نوع متن فرقی ندارد، نفس تمرکز روی یک کتاب مهم است. کورت ونهگات گفته بود مطالعه نوعی مراقبه است. بنابراین پس از چنین مراقبهیی نیروی بیشتری برای تمرکز روی کارهای مهم پیدا میکنیم. من امروز قدری شاهنامه خواندم. و برخی مصرعها را هم یادداشت کردم، از جمله: «بکوشید تا رنج کوته کنید»
تغذیهی مناسب
وقتی از خوراکیهای قندی میپرهیزم کمتر دچار ضعف و گرسنگی میشوم. اینجوری حواسم برای خوردن چیزی پرت نمیشود و زمان و انرژی بیشتری برایم باقی میماند.
علاوهبر این نوشیدن قهوه تا پیش از ساعت ۲ ظهر برای بدن من مناسب است و باعث اختلال خواب شبانهام نمیشود. پژوهشی تازه میگوید که قهوه نه فقط به خاطر کافیین بلکه به خاطر سایر چیزهای هم که دارد روی بهبود عملکرد ذهن اثر میگذارد.
گفتوگوی صحیح با خود
روی ذهنم اسم گذاشتهام؛ کوشان. امروز به کوشان گفتم:
«ببین. آدم نمیتونه هی به خودش و تواناییهاش و کاراش شک کنه. خودتو دوست داشته باش، البته با فروتنی کامل. و سعی کنی کارتو به بهترین شکل ممکن انجام بدی. لازم نیست نگران هزار تا کار عقبافتاده باشی، مهم اینه که بعضی از کارها رو همین امروز خوب انجام بدی.»
چند فرمان به خودم برای ادامهی روز:
-از پرسه در شبکههای اجتماعی بپرهیز.
-از موسیقی مناسب برای تغییر حسوحالت استفاده کن.
-برو پیادهروی.
14 پاسخ
فقط نگذارید افسردگی به سراغتان بیاید و انرژی شما را ببلعد و روحتان را غل و زنجیر بزند، بقیه روز خوب پیش میرود فقط اگر افسردگی مانعتان نشود………………………………….
استاد عزیز،
کلمه خرکیف را خیرکیف نوشتید.
خرکیف شدن، چه کلمه باحالی
سپاس از دقت و توجه شما. اصلاح شد.
سلام استادوقتتون بخیر
تمام این متن یک طرف این جمله های آخر که به کوشان گفتید یک طرف.
میدونم توی روان درمانی چیزی هست به اسم گروه درمانی.ادما میشینن کنارهم از مشکلی ک دارن میگن بعد میبینن توی اون مشکل تنها نیستن و خیلیای دیگه مثل اونان و اصلا اونقدر ک فکرشو میکنن بیمار نیستن!
این جمله هارو ک خوندم اولا ک انگار به ذهن خودم بخوام اینارو بگم دوما با خودم فکر کردم یعنی برای استاد هم پیش اومده که به خودشون و توانایی هاشون هی شک کنن؟یا هزار کارعقب افتاده داشته باشن؟چه جااالب…
و میخوام که این متن رو هی برای خودم تکرار کنم…
زنده باد استاد.
سلام استاد گرامی.
من با خواندن نیمی از کتاب (راه هنرمند) از جولیا کامرون، صفحات صبحگاهی را بیشتر درک کردهام. بیشتر قدر زمانبندیها را میدانم. به درکی رسیدهام که بتوانم با موانع (چه درونی و چه بیرونی) روبرو شوم و از کنارشان بگذرم، بدون اینکه ترسی داشته باشم.
داستان آموزشی را، که گفتید بنویسیم، برای معرفی این کتاب آغاز کردم.
نویسندهای که همهچیزشو علاقهاش را فدای دیگران کرده و الان در چهل سالگی، با یک سردرگمی ذهنی، دست و پنجه نرم میکند و درست وقت ناامیدی، امیدی دلش را روشن میکند و اتفاقانی که میافتد.
دوست دارم وقتی تمام شد براتون بفرستم تا نظرتون رو بدونم.
به شخصه با اینکه هنوز صد صفحه از این کتاب راخواندم ولی یک حس خوبی در من ایجاد شده و به همهی تمرینها که نه، به بعضی توانستم برسم و نیرویی در من ایجاد میکند که قابل وصف نیست و این تجربه را در داستانم میخواهم بازگو کنم. و مشتاق همراهی شما هستم.
با تشکر از شما، مهربان
درود بر شما
چقدر عالی.
سپاسگزارم.
لینک برای ارسال متن:
ارسال متن
سلام استاد
از وقتی پادکست رادیو نویسندگی ۱ رو گوش دادم پرسه زدن تو فضای مجازی رو خیلی کم کردم مخصوصا اینستاگرام رو . و این باعث شد که زمان خیلی بیش تری داشته باشم .
این روز ها که گزارش های شبانه دوستان رو میخونم از اینکه خودم در طول روزم کار زیادی انجام نمیدم شرمنده میشم .
روزهایی که نمی نویسم و یا یه کار مربوط با نوشتن و خوندن انجام نمیدم فرداش حالم گرفته اس .
همه اش دلم میخواد خودمو مجبور به نوشتن کنم ولی خیلی وقتا نمیشه . بعضی وقتا اینقدر خسته ام که تا میرسم خونه دیگه زمانی برای خوندن یا نوشتن ندارم ولی بازم سعی میکنم حتی شده یه کوچولو بنویسم .
اما همش احساس میکنم دارم کم کاری میکنم و این حس بدی داره . بعدش یادم میافته که من معمولا ده الی سیزده ساعت سرکارم و خودمو دلداری میدم و بعدش باز به خودم میگم اینا همه اش بهونه اس خیلیا هستن که با وجود مشغله کاری بازم مینویسن .
من تازه شروع کردم به نوشتن دوباره .میخوام به خودم سخت بگیرم ولی یاد اون متنتون میافتم که گفته بودین نزاریم نوشتن هم دلیل پریشونیتون بشه . و نمیخوام بزارم این اتفاق بیافته .
ولی گاهی حس بد میاد .
من تمام تلاشمو میکنم دارم حلزون وار جلو میرم .
من قبلا مینوشتم. البته نوشتن انچنانی که نه در حد دو سه تا رمان
ولی از یه جایی دیگه نتونستم بنویسم .
همش سمتش رفتم و ولش کردم .
با شما که آشنا شدم شما دلیل وصل بودن من به نوشتن شدین.
تو تمام این چهار سال شما دلیل اتصالم به نوشتن بودین و دلیلی که نوشتن و رها نمیکردم هر چند زیاد چیزی نمی نوشتم و کلا نوشتن رمان و کنار گذاشته بودم . نوشتنم برمیگشت به پنج دقیقه هایی که تو وبینار مینوشتم و قبلش گاهی فقط گاهی چیزهای کوچیک.
اما شرکت تو سمینار باعث شد نویسنده ی درونم زنده بشه و خوب بفهمم که چقدر نوشتن برام مهمه . از همون روز دارم کم کم مینویسم هر چی دستم میرسه مینویسم . میخواد خاطرات باشه میخواد اتفاقات سرکار باشه میخواد نوشتن درباره ی وبینار باشه.
و حالم خوبه و همه اینا رو مدیون شما هستم
ممنون که باعث شدین من دوباره با نوشتن آشتی کنم .
ممنون که راه روشن و بهم نشون دادین.
من واقعا از اینکه میتونم دوباره حسایی که وقت نوشتن سراغم میاد و حس کنم ازتون سپاسگزارم
هر چی تشکر کنم بازم کمه
ممنونم بابت وبینار ها و اینکه هر دفعه یه چیز جدید یادمون میدین
اصلا نمیدونم چی دارم میگم . میدونم نوشتنم کلی ایراد داره . میدونم همه چی رو در هم نوشتم . از این موضوع به اون موضوع پریدم .
عذر خواهم بابت نوشتن در هم برهمم .
خودمم بیشتر وقتا نمی فهمم چی مینویسم .
فقط میخواستم بنویسم و ازتون تشکر کنم
بازم ممنونم
امیدوارم بتونم یه روز نویسنده بشم
نویسنده ای که همیشه مینویسه
چه پیام خوبی
زنده باد ندا جان
با قدرت بنویس.
مدیریت استفاده از موبایل کمک خیلی بزرگی به افزایش تمرکز انسان میکنه
مثل همیشه الهامبخش بود.
یک چُرتِوسطِروز، وقتی حسابی خسته باشی بهاضافهی آب کافی نوشیدن و استفاده از تکنیک پومودورو سازندهترین کارهاییست که میتوانم در روزم انجام بدهم.
برای روزهایی مثل امروز هم که انرژیام کم است، راه چاره زیستن در حالت پاورسیوینگ است. اینجا بخوانیدش: https://fatemehebrahimi.ir/%D8%B2%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AD%D8%A7%D9%84%D8%AA-%D9%BE%D8%A7%D9%88%D8%B1-%D8%B3%DB%8C%D9%88%DB%8C%D9%86%DA%AF/
زنده باد فاطمه بینظیر
خیلی خوبه که وبلاگت رو زنده و پویا نگه داشتی.
سلام استاد.
یه نکته درمورد خواب بگم.
این تجربهی خودمه.
اگه میخوای خوابِ با کیفیت داشته باشی، نیم ساعت یا یک ساعت قبل از خوابیدن، گوشی و لپ تاپ و… رو بذار کنار.
این رو بارها تجربه کردم. تا یکِ شب نشستم پایِ سیستم و بعد رفتم خوابیدم. و انگار که اصلا نخوابیده بودم!!
یه چیز دیگه هم بگم.
اممم.
کلا این رو میدونیم که چُرت زدن، باعث میشه سرحالتر بشیم.
و خب یکی از بهترین زمانهای چُرت زدن(nap)، قبل از ناهار هست.
چون اگه بعد از ناهار بخوابیم، چون ناهار خوردیم و سنگین شدیم، بیشتر میخوابیم و دیگه شب هم نمیتونیم راحت بخوابیم.
اینها تجربیاتِ من درمورد خواب بود.
امیدوارم که براتون مفید بوده باشه 🙂
فعلا یاعلی.
چه عالی
واقعن برنامهی درست باعث میشه ذهنمون منظم شه و حس خوبی هم در طول روز داشته باشیم. منم مدتیه بیشتر و دقیقتر برنامهریزی میکنم و متوجهی یسری چیزا شدم که هر هفته دارم بهترش میکنم.