واژه‌نامۀ ابدی | یک تمرین فوق‌العاده برای افزایش دایرۀ لغات

واژه‌ها علاوه بر معنای لغت‌نامه‌ای می‌توانند می‌توانند یک خروار معنی شاعرانه، فلسفی، روانشناسانه، فیلسوفانه، بدبینانه، خوش‌بینانه و غیره هم داشته باشند. طنزنویس‌ها از این قالب بیش از سایر نویسندگان استفاده می‌کنند. چند نمونه از نوشته‌های رسالۀ‌ ده فصل عبید زاکانی را بخوانید:

الدنیا: آن‌جا که هیچ آفریده در او آسایش نبیند.
الفکر: آن‌چه مردم را بی‌فایده بیمار دارد.
دارالتعطیل: مدرسه.

«فرهنگ شیطانِ» آمبروز بیرس هم یکی از بهترین نمونه‌های این نوع لغت‌نامه‌هاست. چند مثال هم از این کتاب بخوانیم:

آینده: به دوره‌ای زندگی گویند که در آن کار و کاسبی ما پررونق،‌ دوستان‌مان یکدل و یکرنگ و خوشبختی‌مان حتمی است.
تبریک: حسادت مؤدبانه
خارپشت: کاکتوس عالم حیوانات
خانه: آخرین پناهگاه؛‌جایی که سرتاسر شب به روی شما باز است.
قطعۀ‌ ادبی: در ادبیات به نوشته‌ای گویند که نویسندۀ‌ ان قابلیت به پایان رساندنش را نداشته باشد.

شاید بد نباشد به این مطلب و کامنت‌های آن هم نگاهی بیندازید: نوشتن چیست

چرا این تمرین برای افزایش دایره لغات مفید است؟
با لغت‌نامه‌نویسی روی واژه‌ها حساس‌تر می‌شوید و به ریشه و معنای آن‌ها بیشتر توجه می‌کنید.
ضمن اینکه با این تمرین ذوق شما در برخورد خلاقانه با کلمه‌ها افزایش می‌یابد.

با این مقدمه می‌خواهم بروم سراغ کتاب «واژه‌نامۀ ادبی» از زنده‌یاد احمد عزیزیِ شاعر. این کتاب را انتشارات روزنه در سال 1375 چاپ کرده و الان نشانی از آن در بازار موجود نیست. ذوق‌ورزی شاعر در نوشتن این لغت‌نامه قابل اعتناست. حیفم آمد پاره‌ای از نوشته‌های این کتاب را اینجا نقل نکنم:

ابر: ترکیدن دل آسمان را گویند. تخیل دریا. وقتی خیال کوه به سر دریا می‌زند ابر متولد می‌شود. ابر میل دریا به گلگشت و تماشاست،‌ قدم دریاست بر فرق زمین، ابر، قدم زدن دریاست،‌ ابر، پرواز دریا بر کرانه‌های جهان است،‌ وقتی دریا از فکر آسمان به جوش می‌آید و نهنگِ معرفت،‌ دمِ موج بر جمجمۀ دریا می‌کوبد،‌کودکان خیالش را برای بازی در ماسه‌های جهان،‌ می‌فرستد. دریای زندانی،‌سر بر سنگ می‌کوبد،‌ و ابر،‌ دریای رهائی‌یافته است،‌ دریایی که به فراست آزادی می‌افتد، دریا،‌ آیینۀ خورشید است و ابر تصویر بی‌کرانگی آن،‌ دریا کودکی است که ذره‌بین خود را به کانون گرفته است،‌ و خاشاک اندیشه خود را می‌سوزاند. ابر،‌ سوختن دل دریا از دوری خورشید است.
ابر سپید: گلۀ‌ فرشتگان کوچک،‌ رمه‌های ملکوتی،‌ لباسِ نوزادانِ قبیلۀ‌ آسمان،‌ شادباشِ‌ سحری،‌ دستمال رقصِ‌ فرشتگان، کنسرت روحانیِ‌ بهار،‌ عروسیِ‌ سایه‌ها،‌ جشنِ‌ تولد‌ِ دریاچه‌ها، بادبان بیشه‌ها،‌ اسباب‌بازی دختربچه‌های بهشت.
باران: صدای تیک تاکِ ساعتِ طاقچۀ آسمان، پایکوبی فرشتگان بر روی آب‌ها،‌ آب‌بازی ملائک،‌ چک چکِ شیرهای آسمانی،‌ سر ریز شدن آب از رندۀ فرشتگان، قطرات اشک اهالی آسمان. فرزند اول ابر که پس از معاشقۀ‌ دوشیزه الکتریسته و آقای ابر به‌وجود می‌آید،‌ شکم اول ابر،‌ بسته‌بندی برکت در قوطی قطره‌ها. روز جشن جوانه‌ها و پایکوبی پروانگان،‌ جشن تولد پیله‌ها و هجرت پروانه‌ها، کارت پستال نوروز برای چمن‌ها.
بالش: تکیه‌گاه تخیل،‌ بستر رؤیاها، ییلاق استراحت،‌ محل استکاء آرامش،‌ محل تولد گلدوزی‌ها، کشتارگاهِ ساس،‌ جمجمه‌دانِ‌ خواب،‌ شکارگاه کابوس.
بالزاک: یکی از عجایب هفتگانۀ نویسندگی،‌ نویسنده‌ای که هنگام نوشتن بال درمی‌آورد و تمام مسافت یک رمان هزار صفحه‌ای را در یک بال به هم زدن می‌پیمود.
برق: لبخند شیشه‌ها،‌ حرف زدن استکان‌ها،‌ مسواکِ دندانِ مروارید.
برنده: صاحبِ‌ قمارخانه، کسی که از طرف گوینده معرفی می‌شود،‌ دوندۀ تیزپای مسابقۀ شانس، قهرمانِ اقبال، فاتحِ الکیِ خوشبختی، رسیده به خط پایان دلهره،‌ کشتی‌گیر نمونۀ‌ زندگی، غارتگر مدال‌ها، دروگر حمایل‌ها و نشان‌ها، فاتح کاپ‌ها، فرمانروای جام‌ها، خان قبیلۀ‌ افتخارات و سرمایه‌دار سوابق.
برگ: معاشر دائمی کوبیده، لباس آدم و حوا.
برکه: آیینۀ صبحگاه آهوان، محل تولید نیلوفر، میتینگ قورباغه‌ها، کنسرت جیرجیرک‌ها، نمایشگاه دائمی نرگس، میهمانی معطر پونه‌ها، جایگاه ابدی جلبک،‌ خاستگاه ازلی خزه، بستر شبانۀ ماهتاب، آب-انبار پلنگ،‌ غدیر خُم بلبلان، مبعثِ پروانه، هوای دُرناها، سینای پرستوها،‌ طور سنجاقک‌ها.
برنزه: پوست طلایی گندم، رنگ گیاهانِ ساحلِ پاییز،‌ پاداش شنای تابستان، مدال شناگران،‌ جایزۀ ساحل.
باغ: پرورشگاه گل‌ها، کودکستان میوه‌ها، آبادیِ پروانه‌ها، استراحتگاه تابستان، ییلاق شاعران، ویلای کبوتران، گردشگاه نهرها، قلمرو رودها، تالار جیرجیرک‌ها، سالن سبدها،‌ مهمانخامۀ زنجره‌ها، مسافرخانۀ قاصدک‌ها، پرستشگاه پوپک‌ها، بالۀ بلبلان، رقاصخانۀ‌ آوازها، گهوارۀ گلابی‌ها، سینیِ‌ سیب‌ها، زرادخانۀ آلوها، دهکدۀ درختان، ولایت شکوفه‌ها.
باک: محل بنزین ترس، مفسر واهمه، گزارشگر دلهره،‌ برادر بیم.
باشگاه: محل تجمع عضلات،‌ کنفرانسِ ماهیچه‌ها، استخر ورزش،‌دریاچۀ ماهیچه، سکوی قهرمانی اندام، حمام عمومی زور، محل تجمع افسران، محل عرق‌خوری و عرق‌کُنی.

31 پاسخ

  1. سلام کتاب واژه نامه ابدی رو از کجا میتونم تهیه کنم؟ هر جا که میگردم گفتن که موجود نیست اگه جایی رو میشناسید لطفا معرفی کنید
    ممنون از مقاله مفیدتون.

  2. سیب: عامل کشف گرانش، برند شرکت آیفون، یکی از هفت‌سین، قلب سرخ درخت، هتل کرم‌ها، تندیس سلامت، رفیق موز در ساندیس، پرچمدار سرکه پس از انگور

  3. چقدر خوندن این معانی خلاقانه برام جالب بود.
    منم قبلن این تمرین رو داشتم ولی خیلی وقته انجامش ندادم.
    فکر میکنم از اون تمریناست که به افزایش خلاقیت ذهن ما خیلی کمک میکنه.
    سپاس استاد گرامی

  4. چقدر لذت بخش بود برام خوندن این مطلب،هنوزم لبخند روی لبام دارم.چقدر میشه خلاق بود تو نوشتن.منم یه کلمه رو نوشتم.
    بهار:جشن تولد جوانه ها، مهمانی شکوفه ها، رستاخیز گل ها،موعد دیدار باران و چمنزار،فصل تق و لق شدن مدرسه ها،فصل آب رفتن قد شب ها ، موعد قدکشیدن روزها،فصل چادر به سر کردن درختان

  5. چه جالب بود برام ، من خیلی وقتها درون ذهنم از این کلمه ها رد میشن ولی توجه نمیکنم با خودم میگم خب الان بیان کنم مسخره ام میکنن …
    دوست دارم یه چند مثال بگم
    ماشین لباسشویی: حمام لباس ها ؛ کشتی گرفتن لباس ها با هم
    وقتی دولباس رنگی و سفید مخلوط باشند ضربه های لباس های رنگی به جان لباس های سفید ورنگی شدن .
    عقربه های ساعت: راه رفتن روی کره ی زمین ، دور خودمون چرخیدن وگیج خواب شدن .

  6. نمی توانم بیان کنم چقدر از خواندن این مطلب شگفت زده شدم. گویی از خواب بیدار شدم و خود را در دنیایی تازه یافتم.

  7. بسیار زیبا و شور انگیز، با خواندن هر کلمه اش لبخند روی لب های پهن تر میشد. ممنون استاد عزیز بابت گذاشتن این مطالب مفید. حیف که حسرت داشتن این کتاب رو باید تو ی سینه مون نگه داریم.

  8. خیلی جالب بود ودلنشین
    منم یه واژه ای رو بر اساس ذهنیات خودم معنی کردم.
    بوسه؛شاهکارِ حس لامسه،پیامبر عشق،آیه مهر
    اکسیر عیش،آخرین توشهء سفر فرزند…

  9. تصمیم گرفتم منم دایره المعارف خودم رو درست کنم.
    اما استاد آیا این کار به گسترش دایره لغات کمک میکنه یا فقط برای ارتباط ما با واژه ها مفیده؟ البته به نظرم در هر دو مورد موثره. به خصوص که کلا بهانه ای برای نوشتنه

    1. به افزایش دایره لغات خیلی کمک می‌کنه زینب عزیز.
      فقط کافیه امتحان کنید.

    1. عالی بود استاد عزیز. کلی لذت بردم و برام خیلی مفید بود. 🙏🙏🙏

  10. موردی هست که به نظرم جالب آمد.
    فتوسنتز: دو نوع دارد.
    گیاهی: مواد معدنی را جذب کرده و با کمک نور غذا سازی می کند.
    انسانی: مواد غذایی را خورده، سپس جلوی نور دراز می کشد.

      1. راستش رو بخواید استاد، از یه گفتگوی سر میز ناهار نشات گرفته…
        بله خودم نوشتم

  11. شنیدن و یا خوندن واژه‌ نامه‌ی ابدی منو سر جام نگه می‌داره و نمی‌زاره تکون بخورم.
    اولش نمی‌دونستم که این کتاب چاپش موجود نیست. حسابی توی کتابفروشی‌ها گشتم و بعد متوجه شدم که ای داد، هیچوقت پیداش نمی‌کنم. با این حال امید دارم که چنین هدیه‌ای از شوق و عشق به نثر فارسی به نسل‌های بعد انتقال پیدا کنه. امیدوارم از بین کسایی که این کتاب رو دارن یه نفر اون رو به پی‌دی‌اف تبدیل کنه و یا اینکه روی چاپ دوباره‌ی اون سرمایه‌گذاری کنه. در نهایت آدمی به امید زنده‌ست…

  12. سلام آقای کلانتری
    چقدر این مطلب شما دلنشین و مفید بود و این واژه‌ها با معنی جدیدشان چقدر جذابتر شده بودند، صد حیف که این کتاب دیگر موجود نیست. امیدوارم بتوانم این تمرین را هر روز انجام دهم به نظرم بازی با واژه‌ها و معنی تازه بخشیدن به آنها زیبا‌ترین کار دنیاست. سپاس از مطالب آموزنده‌ای که در سایتتون می‌گذارید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *