چند سال پیش در مطلبی با عنوان «سیزده نکته درباره ماندن در اتاق» از سوزان سانتاگ نقل کرده بودم:
«اگر بخواهید پایتان را از حد یک اثرِ صرفا خوب و امیدوارکننده فراتر بگذارید و به خطرپذیری و رضایتی حقیقی برسید که در بسیاری از آثار وجود دارد، ناچارید در خانه بمانید.»
حالا که بهسبب جبر روزگار خانهنشین شدهایم؛ اما آیا واقعاً میتوانیم تنهاییِ خلاقانه را تجربه کنیم؟
مسلماً با وجود اینترنت و شبکههای اجتماعی، جو منفی حاکم، ناتوانی در مدیریت کار در خانه و به قول تارکوفسکی کمبود عزت نفس لازم برای ماندن در اتاق، همۀ ما آن نوع از تنهایی خلاق و سازندهای را که سانتاگ گفته تجربه نمیکنیم.
چند روز پیش در یک نظرسنجی توییتری که اغلب شرکتکنندگان آن فعالان فضای دیجیتال بودند، اکثریت دورکاری را باعث کاهش بهرهوری و عملکردشان عنوان کردند.
لابد چون ترافیک و فشار مترو و آلودگی هوا و کرایه تاکسی حواسپرتیهای رایج در محیط کار بوده که بهرهورترشان میکرده.
به فهرست کارهای روزانۀ بسیاری از مایی که پُزِ پرکار بودن میدادیم نگاه کنی چیزی جز این نمیبینی:
جلسات بیهوده
کارهای اداری بیهوده
پرسههای بیهوده در اینترنت
حضور در رویدادهای بیهوده و کمثمر و بعضا بیثمر
و تمام مشغولایتی که به عبث روی آنها اسم کار گذاشته بودیم.
خیلی از ما به خاطر فرار از خانه، نگرشهای غلط خودمان و کارفرما دربارۀ کار، مشکلات روحی و ناتوانی در انضباط شخصی است که به ارتباط فیزیکی تن میدهیم. (حساب کارهایی که ذاتاً به ارتباط فیزیکی با مخاطب گره خوردهاند جداست.)
حالا اما ناچاراً میتوانیم کمی روی سبک زندگی خودمان تامل کنیم و مزایای واقعی اینترنت را بفهمیم. (+) البته اگر اینترنت بگذارد!
قرنطینه در قرنطینه
کار کردن توی خانه ناممکن نیست. اتفاقا توی خانه میتوان بهترین و اثربخشترین نوع کار را تجربه کرد. بسیارند کارآفرینانی که در شرکتشان حاضر نمیشوند (به فرض اینکه دفتری برای شرکت در کار باشد) و با مدیریت مجازی تیم نهایت بهرهوری و آرامش را تجربه میکنند. هیچ بعید نیست که شرکتی بدون هیچ دفتر کاری، با نیروهای پراکنده در سراسر کشور یا حتی جهان، از بالاترین انسجام سازمانی برخوردار باشد.
برای کار در خانه به قرنطینۀ دیگری نیاز است که این یکی نه از ترس بیماری، که از شوق کار است.
منصفانه که نگاه کنید، این سایر اعضای خانه نیستند که مانع کار ما میشوند، این خود ما هستیم که به حواسپرتی راه میدهیم. کمی انضباط و قاطعیت میتواند نفوذناپذیربودن قرنطینۀ کاری ما را به همۀ افراد خانه گوشزد کند.
اما راز نتیجۀ گرفتن از قرنطینۀ دوم ساختن یک قرنطینۀ سوم است برای گوشی موبایل (به طور موقت در ساعاتی که کار آنلاین ضرورتی ندارد)، که بهتر است که در دل قرنطینۀ اول باشند!
قرنطینه در قرطینه زیاد شد، باقی ماجرا را خودتان میدانید.
چند مطلب مرتبط:
حین نوشتن آنلاین باشیم یا آفلاین؟
دورۀ جدید مدرسه نویسندگی: پرُکاری و پولسازی در خانه | با مربیگری شاهین کلانتری + تیم پشتیبان برای پیگیری انجام کارهای شما
38 پاسخ
استاد عزیز این فرصتی شد تا خودم و دنیای اطرافم رو بیشتر بشناسم و فهمیدم که چقدر میشه از هر فرصتی خوب استفاده کرد. ممنون از شما برای همیشه.
سلام ، عالی بود !!!
سلام استاد من فقط فايل هاي صىوتي دوره پولسازي در منزل از كانال دوره مطلوب تا روز دهم گوش كردم يه عالمه سوال دارم ولي نه گروه شما رو دارم نه كانال شما رو ميشه من عضو همون گروه ٤٠نفره بشم خيلي به كمك شما نياز دارم
سلام فاطمه جان
متوجه نشدم.
چطور یعنی؟
همۀ دوستان مدام با ما در تماس هستن.
لطفاً یه پیام به پشتیبانی تلگرامی مدرسه نویسندگی بدید:
@madreseonlinenevisandegi
سلام استاد فایده ای که قرنطینه برای من داشت این بود که با کلاس پرکاری شما مسیر تازه ای در جهت رشد فردی من باز شد که همسو با اهدافم و چشم انداز زندگیم است و علاوه بر اون هر روز مشغول مطالعه و یادگیری هستم و میل و اشتیاقش طوری است که گذشت زمان را نمیفهمم و از این بابت خدا را شاکرم
فاطمه جان
اینکه تو یادگیری رو در اولویت خودت گذاشتی، به معنای واقعی کلمه قابل ستایشه.
برقرار باشی.
قبلاها که کلافه بودم از ننوشتن اقتصاد تأثیر، خیلی تلاش میکردم که جایی برم و مثلا ده پانزده روی خودم رو قرنطینه کنم و بشینم به نوشتن. قرار بود آخر شهریور این کار رو انجام بدم. البته نشد. بعدها فهمیدم که حتی اگر یه روز و یه ساعت هم بتونی خودتو قرنطینه کنی، کاری که باید رو انجام میدی. اما بخشی از فرآیند توی ژنهای ما رفته انگار.
انگار صبح از خونه نیایم بیرون و دو ساعتی قدم نزنیم و چند تایی چای و قهوه و صحبت بیخاصیت با همکارا نداشته باشیم، کار نکردیم.
خیلی وقتها الکی الکی وقت گذروندنه در واقع.
خواستم یه چیزی رو امتحان کنم این وسط. 20 صفحه اول «ناقوس مرگ» رو نوشته بودم. دوشنبه بود. رفتم و به مدیرم گفتم: من دو روز آینده رو مرخصی نیاز دارم. امروز هم باید زود برم. به همکارانم هم هیچ چی نگفتم. تا شنبه نیومدم سر کار طبیعتا.
نشستم به نوشتن. روز اول قرنطینه سخت بود. نمیشد. کلمهها نمیومدن انگار.
بعدش که مثل سیل کلمه داشت جاری میشد. خنده دار بود که صد باری رفتم توئیتر و یوتوب و … که جریان روان داستان دیوونهام نکنه، که بزاره کمی راحت باشم. ولی نمیشد. انگاری یه سیل داشت از انگشتام روی کیبورد جاری میشد و هیچجوری نمیتونستم جلوشو بگیرم.
خیلی هم درد داشت. چهارشنبه و پنجشنبه خیلی سخت تر شدند. 25 ساعتی میشد که یکضرب داشتم تایپ میکردم. وسطش فقط شاید سه ساعت خواب و یکی دو ساعت هم غذا و مجموع قدم زدنام تو اتاق بوده باشه.
داستان ولم نمیکرد. حتی توی خواب هم دست از سرم بر نمیداشت. سه صبح پنجشنبه تا هشت صبحش یک ضرب نوشتم و بالاخره تموم شد.
بالاخره ولم کرد. بالاخره گذاشت نفس بکشم.
میخوام بگم بعضی وقتها ما خودمون خودمون رو قرنطینه هم نکنیم، شبانه روز هم با ابزارها و مزاحمان سر و کله بزنیم، باز هم سیل جاری میشه. منتهی به شرطی که قبلش اون قدر توی کوهستانها بارون باریده باشه که ته دره سیل بیاد.
واسه من نوشتن چند میلیون کلمه تو این چند سال اون بارونی بود که روی کوهستان باروندم.
سه شب سیل اومد و همه چیز رو با هم برام آورد.
اون روزا ناقوس مرگ متولد شد. تو گوشه خلوت یه اتاق خلوت که به جای قفسه کتاب، دو تا کارتون موزی و یه در کابینت شکسته داره، با یه میز کار و یه صندلی با پایه شکسته.
الان هم که دارم این متنو مینویسم به این نتیجه رسیدم که کار عمیق کردن نیازمند «زمان» و «گذشت زمان» زیادیه. باید بپزه تو ذهنت. باید خوب خوب پخته بشه. باید ذوبت کنه. تا آروم آروم جاری بشه.
البته که قرنطینه کردن و تمرکز کردن و «بارون باروندن» شرط اساسیشه.
با مهر
یاور
سلام یاور عزیزم
کامنت تو رو نگه داشته بودم که با حوصله و آرامش بخونم.
حالا که خوندمش دیدم کار درستی کردم.
توی کامنت انرژی و قدرت و امید یه انسان پرتلاش رو میشه دید.
من حس میکنم نوشتن این داستان از تو آدم بزرگتری ساخته.
تاثیر بزرگش رو شاید ماهها و سالها بعد بیشتر حس کنی.
یاد یه جملۀ معروف از فاکنر افتادم: بشر نهتنها تاب خواهد آورد، که استیلا خواهد یافت.
به قول خودت:
با مهر
شاهین
سلام سپیده جان.
ممنونم لطف داری.
انشاءلله که همیشه شاد و سلامت باشی: )💓
سلام.برعکس اکثر افراد که از قرنطینه ناراحتن من خیلی هم خوشحالم چون کار ما یعنی من و همسرم در خانه هست.کارگاهمون در طبقه ی بالای خونه قرارگرفته و هرروز برای رفتن به محل کار چند پله باید طی بشه و البته ناگفته نمونه که من و میز کارم هم در کنار آشپزخونه قرار گرفتیم.شاید از کافه رفتنهامون دور مونده باشیم و گاهی ناامیدی بهمون غلبه کنه و مشکلات زیادی هم داشته باشیم اما بنظرم آرامشِ خاصی هم حکمفرما شده و بااینکه شاید کمی بی برنامه شده باشیم ،مثلا من کتابهایی رو قاطی میخونم و در خلال مطالعه باید طراحی هم بکنم به مشتری جواب بدم،آشپزی کنم و مواردی ازین قبیل اما بازهم این آرامش رو ترجیح میدم.
شبها هم که لایوهای شمارو میبینم و کلی انگیزه میگیرم برای ادامه دادن مسیر.
راستی من طراح جواهراتم و همسرم سازنده جواهرات ایرانی
اگر دوست داشتید به صفحه ی کاری ما هم سربزنید
dastan.jewellery@
من محتوانویسی رو از صفحه ی کاریمون شروع کردم..
🙏🙏🙏با سپاس از شما
سلام مریم خانم نازنین
چه خوب که شما از این فرصت به این خوبی بهره میبرید.
امیدوارم همیشه همراه با همسر عزیزتون شاد و برقرار و موفق باشید.
حتماً پیجتون رو دنبال میکنم.
باز هم حتماً برای من بنویسید.
سلام جناب استاد این قرنطینه هم عالمی دارد آدم در یک تبعید خودخواسته است اولش سخت بود مدام مثل یک کش به نهایت کشیده شده مدام در آستانه در رفتن بودم اما بعد کاغذها و قلم ها مرا صدا زدند هر روز آرزوهایم را دوباره و دوباره نوشتم رمان نیمه نوشته ام صدایم کرد و خواست تکلیفش را مشخص کنم یا به جوب آب بسپارمش برود پی تقدیرش یا به سرانجام برسانمش
و بعد کتابها به صف شدند که باید خوانده شویم ….و همه این ها را مدیون این منفور نورسیده هستم .
کرونا صد داستان کودک به من آموزش داد بی ربط هستند اما دلچسب
جناب استاد کرونا نجاتم داد با دفتر و کتاب ها در زوایه بودیم ….
با شما که صحبت میکنم چانه ام گرم می شود و یادم می رود خلاصه اش کنم هر چه که به ذهنم میرسد تند تند مینویسم و سریع ارسالش میکنم ….دریافت نامه شما بسیار دلگرم کننده بود .
و شما علاوه بر وبلاگ به ایمیل ها هم رونق یخشیده اید …
پاینده باشید و در سلامت و سعادت
درود عزیز
چه خوب که جنبۀ مثبت این روزها رو دیدی.
امیدوارم ثمرۀ این روزها برات اتفاقهای درخشانی باشه.
بخون و بنویس و کیف کن.
سلام و خداقوت
این که هر اتفاقی که میوفته شما از اون به نفع کارتون استفاده میکنید عالیه.
قرنطینه خوبه اما یکی از مهم ترین راه های ورودی رو بسته. با این که کتاب می خونم اما انگار یه منبع بزرگِ ورودی یعنی دیگران و محیط رو ازم گرفتند. چند روزه نتونستم چیز به درد بخوری بنویسم… اما گویا این قرنطینه قراره طولانی باشه پس باید دنبال راه حل بود..
ممنون که همیشه انگیزه میدید. خوشحال میشم به سایت نوپای من هم سری بزنید.
سلام زهرا جان
عیبی نداره. گاهی راندمان ما تو خونه میاد پایین.
ولی اگه تلاش کنیم بالاخره قلق گار دستمون میاد.
با انرژی ادامه بده.
حتماً برای من بیشتر بنویس از این روزات.
سلام
ممنون از مطلب خوبتون .
قسمتی که در مورد کارآفرینان و داشتن انسجام سازمانی با نیروهای پراکنده نوشته بودید من رو یاد جمله ای که قبلا تو سایتتون خونده بودم انداخت . «زندگی در دنیای آنلاین نیاز به معلم های تازه ای دارد که هنوز کسی به هوش و سواد آموزش آن دست نیافته است .» برای استفاده از قابلیت های زیادی که اینترنت برای ما به وجود آورده هنوز نیاز به آموزش های زیادی داریم و شاید به همین علت باشه که هنوز مزایای در خونه موندن و کار کردن رو درک نکرده ایم . چون کار کردن رو اغلب بیرون رفتن از خونه میدونیم ، کمتر به به وجود آوردن سیستم هایی کاری مثل چیزی که در مورد کارآفرینان تو این مطلب بهش اشاره کردید فکر میکنیم .
سلام فاطمه جان
زنده باد. این جمله رو خودم هم یادم رفته بود.
این جمله رو این روزها خیلی بهتر میشه فهمید.
باعث شدی پست جدید شاهین بلاگ رو بر اساس همین جمله بنویسم.
سلام برشما…
نگاه جالبی به قضیه ی دور کاری داشتید و بهانه های واهی..
احسنت
سپاس طهورا جان
محبت دارید.
سلام به استاد عزیز و همیشه پرانرژیام 🙂
خیلی وقت بود اینجا چیزی ننوشته بودم، این روزها حسابی درگیر کاری که جدیداً راه انداختم هستم. روزهای اولی که کار رو شروع کرده بودم، واقعا از اینکه بتونم روزی با قلم خودم در سایتم یادداشتی بگذارم، ناامید بودم و تصمیم گرفته بودم تا جایی که میشه ویدیو درست کنم. (در واقع سایت کاری)
ولی حالا چند ماهه که در کنار تولید ویدیو، خودم می نویسم. آرزویی که همیشه داشتم… 🙂
نمی گم نوشته هام عالیه چون تازه اول راهم و هنوز خیلی راه دارم برای بهبود محتوایی که تولید می کنم و باید کلی مطالعه کنم تا فقط یک نوشته خالی نباشه و مضمون مفید و اثرگذار و پختهای هم داشته باشه.
و هیچ وقت یادم نمیره که این انگیزه و مداومت رو از اینجا یاد گرفتم.
ممنونم و همیشه براتون آرزوی موفقیت و رشد بیشتر و بیشتر رو دارم.
سلام سلام ساقی جان
دلتنگت بودم.
چه خوب که نوشتی برام.
خیلی خوشحال شدم از خوندن کامنتت.
خیلی خوبه که نوشتن برای «جدی» شده.
این روزا خیلی مواظب خودت باش.
شاد و برقرار باشی دوست پرمهر من.
بنظر میاد که اینطوری خیلی بهتره اگه یکم حواس پرتی ها رو بزاریم کنار و ملاحظه کنیم. شبکه آموزش که درس هارو میزاره اینترنت هم برقراره برای تولید محتوا و کلی کار دیگه، چه فرصتی از این بهتر (:
کاملا درسته. ما دانشجو ها هم وقت زیادی رو در دانشگاه هدر میدیم. گاهی میزان اتلاف وقت بین کلاس ها و نیامدن استاد و خوب درس ندادن بعضی اساتید و… به حدی میرسه که اعصابم رو حسابی داغون میکنه و از این همه بیکاری و بی هدفی به شدت خسته میشم. ماندن در خانه فرصت بسیار خوبی برای یادگیری بهتر و هدفمند تره.
یک مورد دیگه هم که میخواستم بهش اشاره اینه که خیلی ها مثل من روزها تا ظهر می خوابند و شب تا صبح بیدارند. اما این ساعات بیداری رو به جای این که به کار مفیدی بپردازند، صرف وبگردی و پرسه زدن در شبکه های اجتماعی و هزار کار بی فایده دیگه میکنن.
به نظرم ساعات شب که همه ی اعضای خانواده خوابند، بهترین فرصته تا به دور از حواس پرتی و صدای آزار دهنده تبلیغات تلویزیون، به کار متمرکز بپردازیم.
درود علی جان
بله، این فرصت جون میده برای یادگیری بیشتر و بهتر.
با شب هم موافقم. شب میتونی آرامش و انرژی زیادی به ما بده.
قرنیطینه ها را باید ساخت…جور دیگر باید زیست…
چقدر زیبا به چالش میکشید ذهن ادمها را…
درود بر شقایق بی نظیر و عزیز
خوشحال شدم اسم زیبای تو رو اینجا دیدم.
عالی بود
عزیز دلی رعنا جان
خیلی ماهی.
سلام. وقت بخیر. کرونا به دور.
از تعطیلی مدارس خیلی خوشحال شدم.
داشتم می نوشتم.
دستم خسته شد.
گفتم بیام یه سر به وبلاگ بزنم شاید پست جدیدی نوشته باشین.
دیدم در مورد قرنطینه نوشتین.
خودم که تنهاتو اتاق نشستم.
باید گوشی رو هم تو کمد قرنطینه کنم.
بلکه این خلاقیت بیاد سراغم.
یا من برم سراغش. . .
از اونجایی که سا کن قم هستم
(البته متولد آبادان ام)
وسیستم ایمنی بدنم ضعیفه اگه به مدت یه ماه کامنت نذاشتم بدونین مردم.
یه فاتحه هم بخونین.
“بعدش نوشته هامو بخونین و زورکی لذت ببرید.
…..
بدرود
درود آلا جان
بیهوده نگران نباش.
اول اینکه تو سن و سالی نداری.
دوم اینکه این ویروس درصد کمی از افراد رو میکشه.
سوم اینکه به جای این حرفا بهتره کاملاً مواظب خودتون باشید.
پس با روحیه خوب و مثبت ادامه بده.
همیشه شاد ببینمت دختر.
اول اینکه انشااله همیشه سلامت باشی .
دوم فکر نکنم کسی “زورکی” لذت ببره.همین کامنت چند سطریت که دل منو برد.
سلام
بلا دوره آن شا الله
بسیار زیبا بود. از وقتی با وبسایت شما آشنا شده ام نوشتن که برای من بسیار سخت بود به یک لذت وصف ناپذیر تبدیل ده و انصافا بیشتر میخوانم و بیشتر مینویسیم.
درود رضای خوش ذوق و خوب
خوشحالم که چنین حسی داری.
تو بخش دوستان من به سایت خوبت لینک میدم حتما.
خیلی خوب بود
ممنون از شما 😊🌹
مثل همیشه یک مطلب خوب با موضوعی عالی منم همچنین مشکلی رو داشتم با اینکه توی خونه بودم ولی چون قرنطینه درستی نداشتم زمانم رو از دست دادم
ممن ن بابت این مطلب ارزشمند
درود مهدی جان
سپاس از تو.
هنوزم برای قرنطینۀ خلاق دیر نشده. از همین الان شروع کن.