گاهی جملهای از مصاحبهای جوری تکانت میدهد که بعداً هم آن جمله لابهلای بسیاری از افکارت حضور مییابد. زندهیاد رضا دانشور (نویسندۀ رمان درخشان خسرو خوبان) در مصاحبهای که این پایین برایتان گذاشتهام حرف مهمی دربارۀ کار کردن برای تحقق تصویر ذهنی میزند که من دوست دارم آن را هزار بار دیگر مرور کنم تا یادم باشد که برای آنچه میخواهم، کار کنم؛ کارِ جدی، هر روز و همیشه.
شما یک زمانی تصمیم گرفتین در جواب سوال خودتون که چی دوست دارید بشید چیکار میخواید بکنید و تصویر(مطلوبتون) چیه مثلاً هنرپیشه بشید، مثلاً کارگردان بشید، مثلاً نویسنده بشید.
خب، در دنیا هیچ چیزی که از آسمون نمیفته. دیگه این رو یاد میگیریم به تدریج، روزگار نشون میده که باید کار کنیم برای اون چیزی که میخوایم بشیم.
در نتیجه میتونم بگم مثلاً آدمی مثل من از سنی که شروع کردم و به این موضوع رسیدم به طور دائم دارم زحمت میکشم که این تصویر بشه و میدونم که این تصویر به خاطر تصویر بودنش و به خاطر فاصلهای که با واقعیت همیشه داره خیلی شکنندهست و اگر که بهش نرسم اصلاً محو میشه میره تو فضا. نابود میشه. خب، در نتیجه باید براش کار بکنم.
منبع نقل قول (فقط با شیلترفکن! قابل مشاهده است):
3 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
سلام شاهین جان شیفته این کلمات معادل ابداعی ات هستم.شیلترفکن /انترنت/هوا شدن و…
فدای تو مهدی خوش ذوق و نازنین
خیلی از اینا رو از اینور اونور برداشتم.
چقدر میفهمم حرفش را؛ رویات مثل یه پریه که فقط وقتی بغلش کنی واقعی میشه در غیر این صورت امکان محو شدنش میره جوری که هیشکی سوگوارش نشه جز خودت آخه فقط خودت میشناختیش فقط توی جهان خودت بود. قلبم درد گرفت