حسرت نوشتن | چرا نمی‌توانیم بنویسیم؟

حسرت نوشتن

ابتدا این دو نقل قول را بخوانیم:

«حقیقت این هست که دلم می‌خواست بیشتر بنویسم و بیشتر فیلم درست کنم.» (+)
-ابراهیم گلستان در 94 سالگی

…آغاز مریضی‌اش بود و برای تشخیص به بیمارستان رفتیم، می‌گفت: «این­‌بار که خوب شوم، دیگر همۀ­ این کارها، مجله و این­‌ها را کنار می­‌گذارم و فقط می‌نویسم.» که دیگر از بیمارستان بازنگشت. (+)
-فرزانه طاهری | دربارۀ هوشنگ گلشیری

این دو جمله از زبان دو تن از نویسندگانی‌ست که شاهکار آفریده‌اند، و هر دو به حدی کار کرده‌اند که نامشان برای همیشه در تاریخ فرهنگ و ادبیات ایران باقی خواهد ماند.

با دیدن حسرت و افسوس این دو نویسنده، با خودم می‌گویم پس وای بر ما!

چرا نمی‌توانیم بنویسیم؟

به زعم من بزرگ‌ترین گرفتاری امروز ما موبایل هوشمند و شبکه‌های اجتماعی است. با همیشه آنلاین بودن چند چیز مهم را از دست می‌دهیم:

تمرکز:

کم‌طاقت شده‌ایم. نمی‌توانیم مرتب و منظم و طولانی بخوانیم. وقتی کتاب را باز می‌کنیم حتی اگر موبایل کنار دستمان نباشد، فکرمان کماکان پیش موبایل است. پس به اولین لازمۀ نوشتن به حد کافی نمی‌پردازیم.

از طرفی نوشتن دشوار است. آدمیزاد پیش از موبایل و اینترنت هم مدام از نوشتن طفره می‌رفت. حالا اوضاع خراب‌تر هم شده. چه کسی حوصله می‌کند چند ساعت روی نوشتن یک صحنه از رمانش وقت بگذارد و در برابر وسوسۀ چک کردن استوری اینستاگرام مقاومت کند؟ برای گریز از ملال نوشتن، اولین انتخاب ما دنیای پر زرق و برق موبایل است.

فرصت خیساندن ایده‌ها:

گابریل گارسیا مارکز پانزده سال به «صد سال تنهایی» فکر کرد، و بعد آن را نوشت. البته که این پانزده سال را بیکار ننشست. چیزهای دیگری نوشت تا وقت نوشتن صد سال‌ تنهایی هم برسد (+). اما به زعم من و بر اساس آنچه برخی پژوهشگران می‌گویند ذهن مشوش آدم‌های دنیای دیجیتال توان و زمانی برای ورز دادن ایده‌ها ندارد.

ذهنی‌نویسی:

ذهنی‌نویسی کمی جدی‌تر و فعالانه‌تر از خیساندن ایده‌ها در ذهن است. در این مرحله  توی ذهنتان به جملات و پاراگراف‌‌ها شکل می‌دهید. مثلاً می‌بینید در حال قدم زدن هستید و جملات متنتان را با خودتان زمزمه می‌کنید؛ دقیقاً به همان شکل و صورتی که می‌خواهید روی کاغذ بیاورید. که خب ذهن موبایل‌زده احتمالا چنین مجالی را نمی‌یابد.

راهکار

از اوقات فراغت خودتان لذت ببرید و نگذارید موبایل کیفیت خلوت شما را زایل کند.

برای شروع، فاصله گرفتن از موبایل و فضای دیجیتال، حتی به اندازۀ چند ساعت در روز، بسیار مفید است.

از بی‌حوصله‌گی نترسید، و برای رفع ملال به موبایل پناه نبرید.

ذهن خودتان را با چیزهای دیگر مشغول نکنید. فیلم و سریال که جای خود، حتی گاهی کتاب هم نخوانید.

بیکار نشستن را تمرین کنید.

پیاده‌رویِ بدون موبایل را جدی بگیرید.

از چُرت‌زدن لذت ببرید.

بعد می‌بینید که اشتهایتان برای نوشتن صد برابر شده. البته اگر دوست دارید که بعدها حسرت کم نوشتن را نخورید.

+شاید این کتاب هم بتواند کمکتان کند: هدایت خودکار | هنر و علم بیکار نشستن

 

30 پاسخ

  1. سلام استاد ممنون برای همه راهنمایی هاتون.
    منظورتون از نوشتن، نوشتن داستانه یا اون مزخرفاتی که راجع‌به روزمرگی خودم مینویسم هم نوشتن حساب میشه؟

  2. از وقتی با شما و مدرسه نویسندگی اشنا شدم خیلی کم با موبایل میرم فضاهای دیگه !
    دارم فضای مجازی رو محدود و محدودترش می کنم ..
    امیدوارم روزی بشود که فضای مجازیم محدود بشود به فضای هوا شدن لایو شبانه شما !!!!!
    (امیدوارم منظورمو رسونده باشم آخه خیلی فضا تو فضا شد )

  3. از مصاحبه فرزانه طاهری خیلی خوشم اومد و بخاطر خیلی چیزها تاسف خوردم و از خیلی نوشته ها و صراحت کلام خانم طاهری لذت بردم . گلشیری و نوشته هایش عالی .
    اما از مصاحبه با آقای گلستان خوشم نیومد خیلی مغرورانه حرف زده بود مخصوصا در مورد فروغ

  4. سلام بر استاد نازنینم
    درود بر شما بخاطر این مطلب ارزشمند
    چه گویم چه بنویسم یا چه دارم
    کدامین حسنت ای گل بر شمارم
    استاد واقعا این موبایل خیلی درگیرشیم. در واقع به اسارت فضای مجازی در اومدیم . همیشه ذهن آشفته دنیال یه چیزی هست ولی اون رو پیدا نمیکنه. امیدوارم یه روزی به این نتیجه برسیم که دیر نشده باشه . کتاب که میگیریم دست مان انگار یکی میزند توی سرمان و هل میدهد به طرف موبایل . همیشه میگم لعنت به تکنولوژی که ما رو از زندگی و عشق های واقعی دور کرد . نوشته هایم و آنچه خوانده ام در پس این همه اراجیف فضای گم می‌شود . حتی خودم دست و پا میزنم در این سیلاب مجازی .

    1. سلام حسین جان
      می‌فهمم چی میگی.
      من فکر می‌کنم موفق‌ترین آدم‌های زمانۀ ما کسانی هستن که می‌تونن خودشون رو از موبایل نجات بدن.

      1. زنده باد استاد نازنینم
        در هر حلقه زنجیر
        خواندم راز آزادی …

        من از زنجیر سازانم چه می گویی؟
        برای حسرت ها و توجیه ها و ننوشتن هایم قصه می گویی؟
        من و این قلاده بر گردن به یک راهیم و بر یک نطع
        و از یک باده سر مستیم، وای من
        پیامک ها،
        پی ام ها،
        رها در مجازی
        بلایت دور
        چنان در خویش سرگردانیم که گویی سرگردانی درمانی است ،

        گزیده ای از اشعار نصرت رحمانی البته دستکاری شده .
        امیدوارم شما و نصرت خان ما رو ببخشید 🙏🌹

  5. سلام حرفاتون بسیارعالی بود البته این رو هم به مایادندادن اگر چیز جدیدی به زندگیمون اضافه شد قرار نیست کل زندگی مارو مختل کنه عدم برنامه ریزی ونداشتنه هدفه که باعث میشه موبایل رفیق شفیق بشه اون فقط ابزار پیشرفته حتی میشه باهاش کتاب خوند کتاب صوتی گوش داد و حتی نوشته هامون توپیاده روی ضبط کرد البته که هیچی به نوشتن و قدرت بینظیرش نمی‌رسه
    ممنون ازشما

  6. سلام استاد عزیزم
    دو روز پیش تصمیم بزرگی گرفتم و آن، پاک کردن اپلیکیشن‌های تلگرام و اینستاگرام از تلفن همراهم بود.
    آرامشی بی انتها و میلی عجیب به نوشتن را در این دو روز تجربه کرده‌ام و دوست دارم با تمام دنیا این آرامش را به اشتراک بگذارم.
    البته کاملا از شبکه‌های اجتماعی جدا نشده‌ام و آن‌ها را در لپتاپ شخصی‌ام دارم و چک کردن تلگرام و اینستا را به یک بار در روز آن هم به چند دقیقه‌ی کوتاه محدود کرده‌ام.
    همین که دسترسی‌ام به این ابزارها را آگاهانه محدود کرده‌ام و مجبور نیستم مدام در طول روز تلفن همراهم را به همراه داشته باشم بسیار خوشحالم.
    با این کار چیزی را از دست نداده‌ام (یک صدای پنهان در درون ما هست که مدام به ما می‌گوید با نبودن در شبکه‌های اجتماعی چیزهای زیادی را از دست می‌دهی!)
    توجه، تمرکز، آرامش روان و ذهنی ترمیم یافته و حریص برای نوشتن دستاوردهای این اقدام است.

    1. سلام سلام مرتضی جان
      چه کار خوبی
      بهت تبریک می‌گم.
      امیدوارم گزارش موفقیت خودت رو در قالب یه مقاله خوب بنویسی رو سایتت.
      وجودت باعث افتخاره.

    1. سلام امید نازنین
      بی‌نهایت سپاسگزارم از مهرت.
      برای من بیشتر بنویس.
      شاد و برقرار باشی.

  7. سلام آقای کلانتری، امیدوارم خوب باشید.
    متن مثل همیشه بی‌نظیر و آموزنده بود (: از نقل قول‌های ابتدای مطلب بگیر تا راهکارها و دلایلی که مطرح کردید.
    ولی برای من یه سوالی پیش اومد و درباره بحث خیس خوردن ایده هست که گفتید.
    بنظر شما این کار باعث نمی‌شه که کمال‌گرایی توی ما زیاد بشه و به کارایی که می‌کنیم کمتر برای به اشتراک‌گذاری اعتماد داشته باشیم؟
    یا اینکه این اتفاق برای هرکس متفاوت نیست؟

    1. سلام متین عزیز
      فدای تو
      اشاره کردم توی متن که کار رو نباید متوقف کرد.
      یعنی همزمان که داریم یه سری کار رو تکمیل و ارائه می‌کنیم، یه سری ایده هم تو ذهنمون خیس میخوره. نه اینکه بشینیم یه گوشه تا یه ایده تو ذهنمون خیس بخوره و چند سال بعد بنویسیمش.

  8. واقعا از ته دل دوست دارم کسی بیاد و این موبایل رو از من بگیره تا بتونم به کارهایی که دوست دارم برسم! اونقدر وسیله و کلاس برایِ خودم فراهم کردم که مامانم فریادش به آسمونه ، نه بخاطر هزینه هاش بخاطر اینکه فقط خریدم ولی بهره‌ی کافی رو نمی‌برم!
    باید از فردا شروع کنم و حداقل چندساعتی رو از گوشی دور باشم و تویِ اون چند ساعت کتاب بخونم و داستان بنویسم ،شایدم یه نقاشی جدید کشیدم یا کمی گیتار تمرین کردم.بالاخره باید از یه جایی شروع کنم.
    خوشحالم که این صفحه اجازه داد بدونِ نگرانی خود واقعیم رو آشکار کنم و بدون بهانه‌ی الکی بگم که با اینکه وقت زیاد دارم و حتی وسیله‌ی کار هم فراهمِ ولی واقعا کارایِ مفید زیادی انجام نمی‌دم!
    (البته اینو بدونید که خودم می‌دونم اون کسی که باید گوشی رو از من بگیره فقط و فقط خودم هستم!)

    1. سلام مریم جان
      چه خوب که چنین تصمیمی داره.
      از نتایج برنامۀ جدیدت برام بنویس حتما.

  9. همونقد که بیکار نشستن میتونه آدم رو از موبایل جدا کنه و دریچه های جدیدی به رومون باز کنه
    کار کردن هم میتونه به نظرم.چند روزی کار اجباری باعث شد از موبایل دور بشم وکلی فکر کنم و در ذهنم سفر کنم حین کار
    ممنون شاهین جان

  10. حسرت نوشتن را هنوز نچشیده‌ام اما حسرت خواندن را چرا. اگر روزی را بدون خواندن کتابی بگذرانم… حتا فکرش را هم نمی توانم بکنم. خیالش هم برایم محال جلوه می کند.
    تا چند ماه پیش متوجه جذابیت و کشش موبایل بودم اما الان… الان دیگر نمی توانم بفهمم که چرا موبایل جذاب است. نمی توانم توانم بفهمم که چرا مردم اینستاگرام را به نمایشنامه‌های بکت و ایبسن و… ترجیح می دهند؛ یا نمی فهمم چرا اینقدر عاشق سریال های نمایش خانگی هستند. وقتی جایی می نشینم که در مورد این سریال ها حرف زده میشود با خودم می گویم خدایا چرا به جای این اراجیف و کلیشه ها نمی روند و از چخوف و تولستوی چیزی نمی خوانند، چرا؟ واقعا چرا؟ من که نمی دانم

  11. همه ی این مطالب لایک داشت…تجربه کردم تمامش رو ..این که چن ساله به کتابی که میخوام بنویسم فک میکنم و تمام شخصیتا و دیالوگ هاش توی مغزم ورجه وورجه میکنن❤

  12. دلم می‌خواهد اینستاگرام را پاک کنم از روی تلفنم (شاید هم از روی جهان). دیگر دارد حالم ازش بهم می‌خورد. راستش هیچ‌کس حرفِ تازه‌ای نمی‌زند. همه‌جا از بورس می‌گویند و کشت‌وکشتارهای خانوادگی و نظریات چرتِ سیاسی که هیچ پایه و اساسی ندارد. من از این‌ها چیزی نمی‌دانم و احساس می‌کنم دارم در این مرداب غرق می‌شوم.
    راستش همین حالا به ذهنم رسید که این برنامه را حذف کنم و با خیال راحت زندگی کنم. سابقه‌اش را دارم. بارها این کار را انجام داده و نتیجه‌های درخشانی هم گرفته‌ام و این‌بار هم می‌خواهم عاقلانه‌تر و منطقی‌تر انجام‌اش دهم. آخر تجربه نشان داده که تصمیم‌های آنی و شتاب‌زده، خیلی زود فرومی‌ریزند و بعد هم روز از نو، روزی از نو. یعنی امیدوارم که بشود و کمی سروسامانم بدهد و رهایم کند از این آشفتگی که اجازه نمی‌دهد ایده‌هایم را بنویسم و لذتم را ببرم.

    1. زنده باد فاطمه عزیز
      بعد از این نتایج این اقدام خودت برای من بنویس.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *