جمله جوشان

 

از هزارها جمله که از بام تا شام می‌ریزد تو کله‌ت، چندتاییش به جوشاجوش میفتند، ‌قرصِ ‌جوشان‌‌طور. یکی‌ش را بردار بنویس، با همه حباب‌های سرگردان تو لیوان.

به همسفران مدرسه نویسندگی بپیوندید:

پیشنهاد مطالعه:

17 فروردین 1399

17 فروردین 1399

12 خرداد 1402

12 خرداد 1402

11 اسفند 1403

11 اسفند 1403

17 اردیبهشت 1402

17 اردیبهشت 1402

یک پاسخ

  1. همه آدمها مثل ما نمی اندیشندچه خوب میشد ترجمه زبان بدن هم می‌داشتیم چون خیلی‌ها توقع دارند بدون آنکه لب ازلب بازکننده توبتوانی تمام حرفهای ناگفته آنها راازنگاهشان بخوانی واین انتظار کشنده نه تنها رفته رفته خودانهارا ازپای درمی‌آورد بلکه نا خود آگاه لطمات جبران ناپذیری به فرد مقابل میزندوبه خاطر همین من به این نتیجه رسیده ام که قبل ازآنکه انتظار تورا بکشد تومهارانتظاررا در دست بگیر واورا سرجایش بنشان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *