گاهی آدم برخی کارها را هزار بار از نو شروع میکند. چطور؟ انگار با هر وقفه در انجام کار مجبور میشوی به شروع مجدد آن کار از صفر.
اگر اهل نوشتن و منتشرکردن باشید این را بهتر حس میکنید: کانالی راه میاندازی، یک ماه هر روز در آن چیزی هوا میکنی، یکهو دو روز فاصله میفتد، روز سوم برمیگردی میبینی انگار همه چیز از یادت رفته، همان آن احساسات بد، نابلدیها و موانعی که با اندک تداومی بر آنها غلبه کرده بودی باز سراغت میاید.
چگونه با این وقفهها مقابله کنیم؟
شاید بهترین راهکارش «نه گفتن» باشد.
به وقفهی قبلیتان فکر کنید، آیا ناتوانی در نه گفتن به چیزی یا کسی دلیل اصلیاش نبود؟
برای تداوم در کارهای ارزشمند باید نه گفت، بیرحمانه نه گفت و پیش رفت. پیشرفت میوهی نه گفتن است.
جک کنفیلد گفت: «نه گفتن به دیگران به معنای بله گفتن به خودتان است.»
یک پاسخ
چقدر این جمله جک کنیفیلد عالی بود اگر این جوری به قضیه نگاه کنیم میشه راحت تر نه گفت !
وقفه انداختن گاهی باعث میشه حتی از زیر صفر شروع کنی من تجربه اش کردم …