1
حرفها که غالباً تکراریاند. مارک تواین هم میگوید: تنها حضرت آدم بود که از تازه بودن حرفش اطمینان داشت.
نویسندههایی موفقترند که بهجای نگرانی روی «چه» گفتن روی «چگونه» گفتن تمرکز میکنند. این فرم و شکلهای تازه در بیان حرفهای بعضاً قدیمی است که میتواند ایدههای ما را متمایز کند.
استعاره یکی از راههایی است که در چگونه گفتن ما را یاری میکند.
استعارهها خون تازهای به مفاهیم میدهند و چهبسا استعارۀ خوبی که میسازیم در همهگیر کردن حرفی که سالهای سال مورد غفلت بوده چنان مؤثر عمل کند که آن را به مفهومی جاودانه تبدیل کند.
از گاو بنفش ست گادین تا قوی سیاه نسیم طالب، هر دو استعارههای هنرمندانهای هستند که ایدۀ کلیدی این دو کتاب را همهگیرتر و ماندگارتر کردهاند.
2
اینها را نوشتم به این بهانه که تمرینی برای نوشتن استعاره داشته باشیم.
چند روزی است که هرازگاهی به عکس این پست خیره میشوم.
عکس خاصی نیست، ولی خیلی دلم میخواهد چیز ظاهراً بیربطی را بهنوعی با چای کیسهای ربط بدهم و استعارهای قابلفهم و خوب بسازم.
مثلاً اول فکر کردم به اینکه کلمهها مثل چای کیسهای هستند، باید از آنها به حد کافی بهره بگیری و هدرشان ندهی؛ اما این ایده آنچنان راضیام نکرد، چندبعدی نبود و آنچنانکه باید به فکر بیشتر راه نمیداد.
بعد به این فکر افتادم که بعضی آدمها خودشان را مثل چای کیسهای میبینند، البته شاید آگاهانه به این موضوع واقف نباشند.
برخی از ویژگیهای آدمهای چای کیسهای:
-تکبعدیاند، فکر میکنند یکی دو تا کار و وظیفۀ اصلی را باید مثل ربات انجام بدهند و تمام.
-آدم چای کیسهای نزدیکبین است و تفکر سیستمی و بلندمدت نمیداند.
-نگاه وسیعی به زندگی ندارند، ممکن است صدسال عمر کنند، اما مثل چای کیسهای عمر کوتاهی دارند، یعنی عمر آنها کیفیتی ندارد، فقط طول، بدون عرضِ قابلعرضی. آدم چای کیسهای نهایتاً به یکی دو تا چای رنگ میدهد و بعداً میافتد گوشهای و میخشکد و تمام.
-آدم چایکیسهای به خودش اجازۀ کشف و ماجراجویی نمیدهد. یکگوشه میماند و شاید عمری در شغلی که دوست ندارد جان میکند. او به فکر گریز از محدودیت نیست. چنین آدمی مثل چای کیسهای به رنگ دادن یکی دو تا استکان چای قناعت میکند و تمام. به فکر دادن رنگ و لعاب تازه و بیشتری به زندگی و دنیای آدمهای دیگر نیست.
3
خب این هم از چای کیسهای؛ چیزهایی که خواندید بخشی از تمرینهای من بود برای استعاری فکر کردن.
قطعاً من به این زودی دست از چای کیسهای نمیکشم، ممکن است درنهایت به این نتیجه برسم که چای کیسهای به ساختن استعارهای خوب و مفید راه نمیدهد؛ اما تا وقتیکه حسابی با آن زندگی نکردهام نباید رهایش کنم. درست مثل آخرین چای کیسهای باقیمانده در سفر باید حسابی بچلانمش.
22 پاسخ
چقدر جاب بود این ویژگی های آدم های چی کیسه ای و از آنجا که همیشه با چای کیسه ای مخالف بوده ام حتی در سف نیز از چای دمی استفاده مینم ولیوانی دارم برای دم کشیدن فوری چای و خوردن چای یکی از اولویت های زندگیم هست . تشابه صفات آدم ها به چای کیسه ای برایم ملکموس وقابل باور بود .
چه تمرین جالبی شاهین جان. من می خوام این تمرین رو از جنبه مثبتش انجام بدم، جنبه مثبت آدم های چای کیسه ای:
1. یک کار رو بلدن ولی همون کار رو خوب بلدن
2. در تصمیم گیری و عمل سریعن، ساعت ها و روزها و ماه ها کاری رو کش نمی دن. کاری که باید انجام بدن رو از کوتاه ترین راه ممکن به اتمام می رسونن
3. کمال گرا نیستن، سرعت بالا در رسیدن به نتیجه ای مطلوب رو به سرعت پایین در رسیدن به نتیجه ای عالی ترجیح میدن
4. به واسطه ی خودتراشی (این کلمه همین الان به ذهنم رسید، می تونی کامنت گذاشتن زیر پست های وب سایت وزینت رو به تمرین های نویسندگی اضافه کنی شاهین جان) و خودآموزی و کسب تجربه از درون پر شدن و حالا دیگران می تونن از پری درون اون ها استفاده کنن و کاری رو که سال ها زمان می بره به کمک اون ها در چند ماه انجام بدن
5. فداکار و بخشنده هستن، هر چیزی که در تمام این سال ها برای خودشون پر کردن و جمع کردن در نهایت به دیگران می بخشن و میرن و به همین دلیل میشه اون ها رو یک رهبر سطح 5 دونست (مراجعه شود به کتاب از خوب به عالی)
عالی بود.
بسیار لذت بردم.
سلام
من هم در کنار شما تمرین می کنم:
————
چایی کیسه ای مثل آدم هایی می مانند که کم کتاب خوانده باشند و خیلی زود حرفاهایشان تمام می شود. یا شاید اگر بخواهیم مثبت تر نگاه کنیم چای کیسه ای مثل آدم هایی است که حتما باید در سختی قرار بگیرند تا گوهر وجودیشان نمایان شود تا شکوفا شوند چای کیسه ای را اگر در آب سرد بگذاری نتیجه ای نمی گیری به کمال نمی رسد ولی وقتی داخل آب در حال جوش بگذاری اثرش را می گذارد. رنگ می دهد و رسالتی که برایش خلق شده را به خوبی، انجام می دهد.
گاهی انسانها تا در سختی نباشند شکل نمی گیرند، ساخته نمی شوند و به هدفی که برایش خلق شده اند نمی رسند.
سلام مهدی عسگری گل
چقدر زیبا و هنرمندانه نوشتی.
جنبه متفاوتی از موضوع رو دیدی. زنده باد.
با سلام و احترام خدمت شاهین عزیز و همراهانش
مبحث جالبی را مطرح کرده ای و می تواند جای تمرین و کار بسیار داشته باشد. موقع خواندن این مطلب به یاد مقاله ای افتادم که حدود 12-13 سال پیش، کم و بیش، از HBR برای نشریۀ گزیدۀ مدیریت ترجمه کردم. موضوعش دربارۀ کاربرد استعاره (metaphor) در دنیای کسب و کار و معایب و سودمندیهای آن بود. اگر پیدایش کردم برایت میفرستم بخوانی ولی بعید است زود باشد، چون آرشیو مجلاتم، بجز تک و توکی، در جایی خارج از تهران است. البته شاید اصل انگلیسیش را هم پیدا کنی. شاید خواندنش خالی از فایده نباشد. عنوان مقاله یک تناقض جالبی داشت: «معایب سودمند استعاره ها» یا چیزی در همین ردیف.
شاد و تندرست باشید
سلام محسن واژثی عزیز
چقدر عالی
ممنون میشم اگر پیدا شد برام بفرستی.
سلام شاهین عزیز
از روی سی دیِ محتویِ آرشیو مقالاتی که داشتم پیداش کردم. یک پرینت با قالب پی دی اف گرفتم که نمیدونم به چه آدرسی برات ایمیل کنم. لطفا راهنمایی بفرمایید.
شاد و تندرست باشید
زنده باد محسن عزیز
ایشالا جبران کنم زحمتتو
shahinkalantary@gmail.com
خواهش میکنم. وظیفه بود. فرستادم.
شاد و تندرست باشید
شاهین جان امکانش هست لطف بزرگی کنی و فایلی که دوستمون بهت دادن درموردکاربد استعاره ها برام ارسال کنی البته اگر دوستمون راضی هستن
چشم
شاید واست جالب باشه که بدونی من همیشه چای کیسه ای رو ترجیح میدم چونکه بنظرم دردسر کمتری داره.البته اینم باید بدونی که من اصلا چای خور حرفه ای نیستم و چه چای و چه آب جوش خیلی برام فرقی نداره.
راستی ما تو خوابگاه با یه چای کیسه ای،یه فلاسکو رنگ میدیم.
تفسیر جالبی از آدم هایی با حرف های تکراری داشتی..
نگاه جذاب و جالب شما به چای کیسه ای، ایده ای بی نظیر برای استعاره پردازی است.زندگی با استعاره ها یا کشف استعاره هایی که با آن ها زندگی میکنیم، تجربه ای است خلاقانه که می تواند زندگی و افکار مارا را دگرگون کند. این پست شما و بحث از استعاره ی مفهومی، بخشی از رمان “کافکا در کرانه” از هاروکی موراکی،در ارتباط با استعاره های مفهومی را به خاطرم آورد که دوست دارم آن را اینجا برای شما هم بنویسم:
_ به هر حال تو و فرضیه ات پرتاب سنگی هستید به هدفی خیلی دور. حرفم را می فهمی؟
_ سر می جنبانم، “می دانم؛ اما استعاره می تواند فاصله را کم کند.”
_ما استعاره نیستیم.
_ می دانم، اما استعاره ها به کمک محو آنچه من و شما را از هم جدا می کند، می آیند.
*نگاهم که می کند لبخند خفیفی به لب هایش می آید. این عجیب ترین تمجیدی است که تاکنون شنیده ام.
_چیزهای عجیب و غریب زیاد است؛ اما احساس می کنم کم کم دارم به حقیقت نزدیک می شوم.
_درواقع به حقیقت استعاری نزدیک تر می شوی یا از لحاظ استعاری به حقیقت واقعی؟ یا شاید اینها یکدیگر را تکمیل می کنند؟!…
شاهین جان من اینجوری فکر میکنم
بعضی آدمها مثل چای کیسه ای اند سریع رنگ می بازند.
بعضی آدمها مثل چای کیسه ای اند اصیل نیستند. لذت و طعم واقعی بودن را به تو نمی دهند.
بعضی آدمها مثل چای کیسه ای اند قانع شدن به آنها ازسر ناچاری ست شاید.
بعضی آدمها مثل چای کیسه ای اند یکی دوباردیدن آنها کافی ست.
امابعضی آدمهامثل چای اصیل لاهیجان اند در آن استکانهای کمرباریک که روی شیشه شان تصویر دختری زیبا ازعهد قاجار نقش بسته است لب سوز لب دوز لبریز عطرشان تمام خانه را مست میکند و تو را میبرند به خواب و خیالهای دور
نصیبت از این چای هاباد که خستگی یک عمر را از تنت میکاهند.
دوست شاعر و هنرمند من
مثل همیشه زیبا نوشتی.
برخی آدما در صورت لزوم مثل چای کیسه ای کارگشا هستند.
از بین آدمای چای کیسه ای می توانیم همان طعمی را پیدا کنیم که می خواهیم.
تکلیفمان با آدم چای کیسه ای مشخص است. می دانیم باید چقدر از او انتظار داشت.
می دانم آدم چای کیسه ای باید در محیط مناسبی قرار بگیرد تا آنچه را که در درون دارد، بیرون بریزد. این وظیفه ی من هست که محیط مناسب رو براش ایجاد کنم.
اگر مسئولان از نوع کیسه ای باشند بهتر است. آدم چای کیسه ای پیری خودش را می بیند و می داند چه زمانی باید کنار رود.
مهمتر از چای کیسه ای، فردیست که چای را کیسه کیسه کرده. همه چیز کیسه ایست. فقط متولی کیسه کیسه کردن متفاوت است. از کوزه همان برون تراود که در اوست.
سلام و ارادت فراوان
دوست دارم اینها رو اضافه کنم به استعاره ادم های چای کیسه ای
آدم های چای کیسه ای،کم تحمل اند.مثل کیسه نازک کاغذی ،چای کیسه ای،به هر فشار کوچکی ،پاره میشه و محتویاتش میریزه بیرون،ادم های چای کیسه ای هم در برابر فشار ها از هم می پاشند و کم تحملند.برای همین بدنبال فرار از زندگی واقعی هستند
ادم های چای کیسه ای ،هویت شون رو از بیرون و ظاهرشون میگیرن و از درون چیزی برای عرضه ندارن.مثل چای کیسه ای که وقتی کاغذ برندش ازش کنده میشه،دیگه معلوم نیست از کجا اومده و چی هست.
ادم های چای کیسه ای ،افکار مغشوشی دارند که بر یک هدف خاص متمرکز نیستند.اونها این افکار رو به جهان اطرافشون میدن و عملا هیچ واکنش و جواب موثری دریافت نمیکنن.مثل نخ انتهای چای کیسه ای که درون آب لیوان چای بی هیچ هدفی،سرگردان غوطه میخوره و هیچ تاثیری در طعم چای نداره،ضمن اینکه حتی نمیتونه کیسه رو بدرستی در لیوان نگه داره و گاهی ازش کنده میشه.
ادم های چای کیسه ای،دنیای فوری دارن،ارتباط باهاشون جذاب نیست.بعد دو بار گپ زدن،دیدار کردن،میفهمید همه ی چیزی که داشتن همون لعاب و رنگ اولیه بود که بعد هربار دیدار کردن و گپ زدن،کمرنگ تر میشه و نهایتا دلتون رو میزنه و باید بزارینشون کنار.اونها مثل آدم های چای دم کشیده عطر و طعم دائمی و بالذات ندارن که طعمش بمونه زیر زبونتون و هی بخواین ازش سیراب بشین و لذت ببرین و مدام برید سراغشون،تا شما رو در لحظه هایی که نیاز به أرامش و آگاهی دارید،همراهی کنن.
دست اخر اینکه،چای کیسه ای ها در ذات زودگذرن.شاید باید باشن تا چای های اصیل به چشم بیان.اما اونها همدم خوب لحظه هایی هستن که نیاز به لذت آنی دارید.میتونن شارژ تون کنن،کمک تون کنن برای مدتی هم شده،لذت ببرین.پس ارزش خاص خودشون رو دارن.
🙏😊
به به
نگاه خارق العاده ابی خلاق و نازنین
سلام آقای کلانتری عزیز
تلاش و پشتکار شما برای نوشتن در این وبلاگ ستودنی هست .
قسمت آخر متن یک استعاره جدید برای من تداعی کرد :
فرصت ها مثل چای کیسه ای هستند ، لازمه که تا حد امکان نهایت بهره رو از اونها ببریم ، ولی نکته مهمتر، تشخیص زمانی هست که چای دیگه چیزی برای تراوش نداره و باید اون رو کنار گذاشت.