تجربهنگاری روز سیزدهم سمپوزیوم نویسندگی:
- امروز دربارۀ نوشتن خلاصۀ داستان فیلم حرف زدیم.
- نوشتن خلاصۀ داستان کتابها و فیلمهایی که میبینیم تمرین خوبی برای مهارتیافتن در نوشتن طرحهای داستانی است.
- بنا شد فیلم اجارهنشینها را ببینیم و خلاصۀ داستان آن را بنویسیم.
- در جلسۀ امروز از تاثیر مثبت ادبیات بر سینما هم حرف زدیم.
- داستان اجارهنشینها از غلامحسین ساعدی است، البته در تیتراژ فیلم اشارهای به نام او نشده. جواد مجابی در این رابطه میگوید:
«اجارهنشینها مال ساعدی است اما مهرجویی همیشه گفته که مال من است. او یک کلمه هم درباره ساعدی صحبت نکرد. (+)»
از میان نقلقولهای جلسۀ امروز:
استاد در کلاس درس دو وظیفه دارد:
1- شوق دانشاندوزی را در جان دانشجو بر افروزد.
2- روش کسب دانش را به او بیاموزد.
بقیۀ مطالب در کتابها هست.
از گفتههای فراموشنشدنی زنده یاد استاد علیمحمد حقشناس در کلاس
-نقل از صفحۀ فیسبوک عباس مخبر
تمرین:
خلاصۀ داستان اجارهنشینها را بنویسید و در این صفحه ثبت کنید.
140 پاسخ
خلاصۀ فیلم اجارهنشینها:
داستان دربارۀ آپارتمانی چهارطبقه است که ساکنان آن همگی اجاره نشین هستند اما یکی از این ساکنین به نام عباس آقا در ازای حفاظت از منزل اجارهای پرداخت نمیکند. صاحبخانه که در ایران نیست در حادثهای از بین رفته و حالا خانه مجهولالورثه است و این فرصتی برای عباس آقا ایجاد کرده که خانه را تصاحب کند. او برای این کار نیاز دارد باقی ساکنین را از خانه بیرون بیندازد و از یک بنگاهدار کمک میگیرد تا وکالتنامهای جعلی درست کند و خواستهاش را از زبان صاحبخانه در قالب حکم تخلیه به ساکنین اعلام میکند. یکی از ساکنین از طریق بنگاهداری که رقیب بنگاهی قبلی است از جریان بو میبرد و آن را با بقیۀ همسایهها در میان میگذارد. همین مسئله باعث کشمکش بین عباس آقا و همسایهها میشود.
خانه در حال تخریب شدن است و تاسیسات درست و حسابی ندارد. مهندس این ساختمان که برادر عباس آقاست چندین بار اعتراف کرده که پی و مصالح ساختمان براساس یک خانۀ یک طبقه محاسبه شده و وقتی مجبور شده آن را تا چهارطبقه ادامه دهد نتوانسته برای بهبود وضع کاری کند.
عباس آقا و همسایهها هر روز سر خرابیهای بیشتر با هم بحث میکنند آنها سعی دارند خانه را تعمیر کنند و عباس آقا میخواهد این خرابیها دست نخورده باقی بماند تا آنها سریعتر آنجا را تخلیه کنند. در این بین مادر عباس آقا نقش فرشتۀ خیر را بازی میکند و مدام وجدان او را بیدار میکند تا دست از کار زشتش بردارد. در همین گیر و دار خانه به علت تعمیرات نصفهنیمه و خرابی ستون و مشکلات ریز و درشت دیگر به شدت خراب میشود و تنها بخشی از طبقۀ اول باقی میماند.
در آخرین صحنۀ فیلم همسایهها در اوج استیصال دور هم در طبقه اول جمع شدهاند و ناامیدند که ناگهان یک نفر از طرف شهرداری از راه میرسد و اعلام میکند که اگر در این خانه اقساط خود را در قالب اجاره بپردازند طبق قانون املاک مجهولالورثه پس از اتمام اقساط، صاحب ملکشان خواهند شد. به این ترتیب همگی دوباره امیدوار میشوند و تصمیم میگیرند با تعمیراتی اساسی با انگیزۀ صاحبخانه شدن، همۀ خرابیها را بازسازی کنند.
خلاصه فیلم اجاره نشین ها
در یک ساختمان سه طبقه و نیمه در حوه تهران جاییکه بعد از آن بیابان است عده ای زندگی می کنند. طبقه هم کف عباس آقا با مادر و پسر و خانواده برادرش که زن و یک نوزاد دارد زندگی می کند. در طبقه اول آقای توسلی با همسرش زندگی می کند. در طبقه دوم آقای قندی با برادرش که معلول و روی ویلچر است ساکن است. در اتاق روی پشت بام آقای سعدی که خواننده اپرا است به تنهایی زندگی می کند.
ساختمان از نظر فیزیکی وضعیت خوبی ندارد و لوله های آب دچار ترکیدگی شده و نم و رطوبت همه آنرا فرا گرفته است. اهالی از عباس آقا که مباشر ساختمان است می خواهند آنرا تعمیر کند. ول عباس آقا معتقد است آنها اضافه بر زمان اجاره در آنجا مانده اند و باید آن را ترک کنند. ظاهرا صاحبان ساختمان به خارج از کشور رفته اند و مالکیت آن مشخص نیست.
به نظر می رسد عباس آقا با همدستی یک بنگاه املاک به نام غلام ترکه ای می خواهد ساکنان را بلند کند و با مستند سازی ملک را به چنگ بیاورد. ولی ساکنان بو برده اند که صاحبان اولیه ملک ورثه ای ندارند و کسی صاحب آن نیست. در بازدید یک خانم مهندس که خریدار ساختمان است مشخص می شود آقای سعدی پشت بام خانه را به باغچه گل و گیاه تبدیل کرده و احتمالا همین هم باعث نم دیدگی بخشی از بنا شده است.
از طرفی قندی با همکاری یک آژانس املاک دیگر به نام باقری که رقیب املاک اول است و با هم دعوا دارند تلاش می کند نقشه عباس آقا صاحب ساختمان برای فروش ملک را نقش بر آب کند.
برادر عباس آقا که مهندس طراح ساختمان بوده در دعواها بیشتر نقش بیطرف دارد. مادر عباس هم نقش میانجی و زبان خیر دارد و تلاش می کند با ساکنان مهربان باشد و عباس را از عواقب کارهایش آگاه کند.
ساکنان با راهنمایی باقری عمله و بنا می آورند تا با تعمیر ملک و به خاطر بدون ورثه بودن مالکان برای خود حق مالکیت ایجاد کنند. ولی عباس آقا کارگران را از ساختمان بیرون می کند و آنها بدون دریافت مزد بر می گردند. البته این اتفاق با دعوای عباس آقا و قندی و آسیب دیدگی آقای توسلی و مبلمان خانه قندی اتفاق می افتد.
بعد از خروج کارگران دو گروه یعنی اهالی و عباس آقا بخاطر ترس از شکایت کارگران دنبال آنها رفته و برای شام همه را به ساختمان و خانه عباس آقا می آورند. در این مهمانی همه اهالی همکاری می کنند و یک شب و شام لذت بخش را دور هم برگزار می کنند.
فردای آن روز مشاور عباس آقا، غلام به او می گوید تعمیر خانه توسط ساکنین باعث حق ماندگاری آنها شده و باید عملیات بازسازی را هرطور شده تعطیل کند. ضمنا یکی از پادوهای املاک خود را هم با سند سازی بعنوان آقای رام وارث ملک همراه او می کند تا ضمن تعطیلی کار تعمیرات، حکم تخلیه ساکنان را به دست آنها دهد.
دوباره آقای باقری مشاور ساکنان را در خانه آقای قندی جمع می کند و می گوید همه اینها صحنه سازی عباس آقا با همکاری غلام بوده و این دفعه باید ساکنان یک جور دیگر واکنش نشان دهند. البته نقشه او را بیننده نمی شنود ولی با مخالفت سخت اقای توسلی مواجه می شود که می گوید یک روز می گویید خانه را آباد کنید و روز دیگر می گویید آنرا خراب کنید. در دعوا و داد و هوار کشیدن آنها خانه هم واکنش نشان می دهد و سقف ترک برداشته و یک ستون در یکی از خانه که معلوم نیست کدام است می ریزد.
در سکانس بعد کتابخانه آقای توسلی بخاطر ترکیدگی لوله آب و ریزش دیوار پشت آن روی سرش خراب می شود و خودش هم زیر قفسه ها آسیب می بیند. این بار اهالی خودشان دست به کار شده و دیوار خانه آقای توسلی را تعمیر می کنند. در سکانس بعد که اهالی در حال چرت احتمالا بعد از ظهر هستند دو کبوتر روی مخزن فلزی آب که روی پشت اتاق اقای سعدی قرار دارد می نشیند و همین باعث خم شدن مخزن به یک سمت می شود. این اتفاق باعث می شود خانه به لرزه بیافتد و سقف و دیوارها شروع به ریزش کند.
دوباره اهالی شروع به تعمیر خانه می کنند و اینبار همزمان با کار اهالی، عباس آقا هم می رود و عمله بناها را می آورد و همه با هم می افتند به جان ساختمان. البته نتیجه کار آنها بیشتر تخریب بنا است تا تعمیر آن. بخاطر درگیری دوباره اهالی کارگران کار را تعطیل کرده و به خانه هایشان می روند. شب هنگام با بارش باران دوباره ساختمان به لرزه افتاده و دیوار و سقفها شروع به ریزش و می کند. اهالی در حال فرار از خانه هستند که با واژگونی مخزن آب و سرازیر شدن آب در راه پله همه در سیلاب آن به بیرون ریخته می شوند.
فردای آن روز که اهالی در خانه نیمه آوار شده عباس آقا خسته زیر پتو دراز کشیده اند مامورین شهرداری به آنجا آمده و اعلام می کنند به دلیل بدون وارث بودن ملک اهالی می توانند با اقساط طویل المدت آپارتمان خود را از دولت خریداری کنند.
اجاره نشینها
فیلم با نمایش خانه های مرتفع و زیبا و خیابانهای پراز ماشین های جورواجور از داخل شهر شروع می شود و کم کم به حآشیه ی شهر رانده می شود در حالیکه بک گراندی از کوه سپد از برف چشم نوازی می کند ؛ با خیابانهای خلوت و پراکندگی ساختمان تا در یک فضای خالی به یک ساختمان تک سه و نیم طبقه یاچهار طبقه می رسید که از چندین واحد تشکیل شده است . واحدی که شخصییت (عباس آقا که سوپر گوشت دارد )با مادر و برادر و زن برادرش و کودکشان زندگی می کنند .و سایر طبقات دست مستاجرین است . مامور پست یلاک می کوبد و مامور شهرداری به سوالات جواب می دهد و نوید اتوبان و آبادی می دهد اما سوال مستاجر این است که به ما وعدهی خانه ای که بغلش کوچه باشد داده اند و مامور شهرداری نگاهی به نقشه می اندازد و می گویید چنین چیزی نیست و ممکن وست بعدها نقشه تغییر کند .
عباس آقا مردی است بی زن که مباشر صاحب خانه است و از طرف او وکالت رسیدگی به امور مستاجرین را دارد اما آنها در اثر حادثه فوت کرده اند و ملک بدون وارث است و وکالت مباشر هم باطل شده است و این درحالی ست که مستاجرین خبر ندارند . تا این که بنگاه رقیب (باقر باقری ) توسط دوستش که ساکن ساختمان است لو می هد و مستاجرین را آگاه و همه به جان هم می افتند . از طرفی وضعییت فنی ساختمان بغرنج است و طراح و مجری و مهندس ساختمان برادر مباشر است ( مردی که پس از ساختن ساختمان حالت افسردگی دارد پروزه ای را که دست گرفته نمی تواند تمام کند . با همسرش کشمکش دارد و زنش خسته از بی پولی و سربار بودن گهندس را سرزنش می کند ) که به حرفش توجه نکرده اند و از مصالح نامرغوب استفاده کرده اند و حالا ساختمان در شرف ویرانی ست . لوله ها ترکیده سقف و دیوارها نم کشیده و کم کم بر سر اهالی فرو می ریزد . صاحبان دو بنگاه با نوچه هایشان با هم درگیر می شوند و به سرو کله ی هم می زنند . بنگاهی ذی نفع ( غلام ) به شخصییت راه و چاه نشان می دهد که به طریقی خیانت در امانت بکند وساختمان را به پول نزدیک کند و مشتری هم پیدا می شود . اما معامله سرنمی گیرد . ودست آخر مامور شهردای به دیدن مستاجرین درب و داغون ناشی از فرو افتاد منبع آب و ایجاد سیل و و یرانی ساختمان در واحد مباشر لابلای دیوارهای فروافتاده ، خودشان را بستری کرده اند می رود و با گفتن طبق فلان قانون و تبصره اجاره بها به منزلهی خرید قسطی خانه است و این بشارت باعث خوشحال مستاجرین می شود . و آنها با لبخند می زنند که به آرزویشان رسیده اند .
اجاره نشینها
کارگردان: داریوش مهرجویی، تولید سال ۱۳۶۵
ساکنین ساختمان چهار طبقه و چهار واحد، مستهلک، نمای بیرونی زیبا ولی نمای داخلی واحدها بسیار بد، زشت و کثیف با دیوارهای پر ترک، همگی مستاجر مالکی که مشخص نیست خود کجاست و مباشری ملک را به شخصی معروف به « عباس آقا سوپر گوشت» داده و او در عوض اجاره بهای سه طبقه را دریافت می کند.
«عباس» به توصیه مدیر یک بنگاه معاملاتی به نام «غلام ترکه ای» تلاش می کند همه آپارتمان ها را از آن خود کند. حکم تخلیه مستاجرها را هم می گیرد. در این میان، صاحب بنگاه معاملات ملکی دیگری که با «غلام» رقابت لجوجانه ای دارد، به نام «باقر باقری»، به واسطه دوستی با یکی از مستاجرها با بقیه هم آشنا می شود و آنها را از غیرقانونی بودن مباشری «عباس» آگاه می سازد و به آنها راه حل هایی نشان می دهد تا با « عباس» مقابله کنند.
وضعیت خانه از نظر فنی خیلی اسفناک است و روز به روز هم بدتر می شود. هرچند مهندس خانه ( برادر عباس آقا) به آن تعصب کورکورانه ای دارد و ساختمان مانند فرزندش است.
طبقه چهارم، در پشت بام خانه باغی برپا کرده، که از نظر مهندسی وزن آن و منبع های در نظر گرفته شده برای آبیاری در کل ساختمان هنگام ساخت در نظر گرفته نشد. البته یکی از دلیل های اصلی خرابی کامل ساختمان و فرو ریختن قسمتهای زیادی از آن همین است.
پایان فیلم خبرهای خوشی برای مستاجرین و ناخوش برای «عباس» آقا دارد.
اجاره نشین ها قصه مستاجرین ساختمان ۴ طبقه ای است که بدلیل عدم رعایت استانداردهای لازم در لوله کشی ساختمان در هنگام ساخت وساز با مشکلات زیادی درگیر می شوند.
یکی از ساکنان این ساختمان عباس آقا است. او مباشر ونماینده قانونی ورثه است که همراه مادر وپسر محصلش اکبر وبرادر وخانواده او در طبقه اول زندگی می کنند او. اصرار دارد مستاجرین آپارتمانها را تخلیه کنند. خانواده توسلی که از مستاجرین طبقه دوم است. از عباس اقا درخواست میکند که تا پیدا کردن جای مناسب تعمیرات جزیی انجام دهد ولی او نمی پذیرد. خانواده توسلی شنیده های خود را در مورد فوت مالکان ومجهول ورثه بودن ساختمان وهمچنین منتفی بودن وکالت عباس آقا بیان می کنند. عباس آقا منکر قضیه می شود وبا شتاب موضوع آگاهی مستاجرین را به گوش دوستش غلام می رساند او سعی دارد با فریب وجعل اسناد عباس آقا را مالک ساختمان کند وخود نیز بهره ای ببرد رقیب غلام، باقری بنگاهی است؛ که دوست آقای قندی است.
آقای قندی به همراه برادرش ساکن طبقه سوم هستند. طبقه آخر، متعلق به شخص هنرمندی است که پشت بامش را به باغچه ای زیبا پر از گل وگیاه تبدیل کرده است .
مستاجرین در طبقه سوم جمع می شوند غلام به آنها پیشنهاد می دهد که خودشان کارگر بیاورند تا تعمیرات انجام بگیرد روز بعد کارگران می آیند وقتی عباس آقا خبر دار می شود، با عصبانیت آنها را از سر کار بیرون می کند بعد از چندی مش مهدی سرپرست کارگران به همراه گروه خود صورتحساب خود را می آورند ولی هیچ یک از اعضاء ساختمان حاضر به پرداخت نمی شوند مش مهدی به همراه گروه خود با ناراحتی مکان را ترک می کنند مادر عباس آقا که زن با اخلاق وبا وجدانی بود پسرش را نصیحت می کند که مسیرش اشتباه است واو را راضی می کند که رفع کدورت از کار گران کند عباس آقا به دنبال کارگران می رود آنها را به خانه می آورد وبا شام مفصل از آنها پذیرایی می کند صورتحساب را مستاجرین پرداخت می کنند وقرار می شود کارگران به سر کار برگردند روز بعد که کارگران مشغول کار بودند عباس آقا با نقشه غلام فردی را به عنوان ورثه جا زدند و کارگران را دوباره از سر کار اخراج کردند مستاجرین مجبور شدن خودشان کارهای نیمه کاره را تمام کنند شب هنگام طوفان وباران شدیدی امد ومنبع های پشت بام که خوب نصب نشده بودند واژگون شدند اب فراوان وارد ساختمان شد وخرابی ها شدت گرفت وباعث زخمی شدن بعضی از ساکنین شد در حالی که مستاجرین نا امید وزخمی بودند از شهرداری آمدند واز مجهول وارث بودن ملک خبر دادند. به مستاجرین گفتند می توانند از قانون اجاره به شرط تملیک استفاده کنند و صاحب آپارتمان شوند..
خلاصه فیلم اجاره نشین ها
داستان فیلم مربوط به یک آپارتمان است در یک منطقه خوب تهران اما منطقه ای که هنوز رشد نکرده است و دوره تا دور ساختمان تا چشم کار می کند بیابان است و تازه در حال ساخت و ساز و خیابان بندی و جدول کشی هستند.
مالکان اصلی ساختمان فوت کردند و ورثه آنها هم از شواهد بر می آید که در تصادف قطاری که در آلمان انجام شده به رحمت خدا رفتند.
این آپارتمان در حال حاضر مجهول الورثه است. اما ساختمان یک وکیل داشت به نام عباس آقا که کارهای قانونی ساختمان را انجام می داد و آپارتمان را اجاره داده بود.
البته این ساختمان قرار بوده است که یک طبقه ساخته شود که سه طبقه روی پی نیم متری طبقه اول ساخته شده است. در این آپارتمان خانواده عباس آقا همراه مادرش و پسرش زندگی می کردند.اما برادرش به همراه همسر و فرزندش هم سربار عباس آقا بودند. البته لازم به ذکر است که برادر عباس آقا مهندس این ساختمان بوده و این ساختمان را با همکلاسی هاش ساخته بود.
خانواده دوم یک زن و شوهر تحصیل کرده و اهل کتاب و دفتر بودند که متوجه شدند که این ساختمان مجهول الوارث است و می توانند با بازسازی سالها در این خانه زندگی کنند و مالک آن شوند.
خانواده سوم هم دو تا برادر بودند که یک نفر روی ویلچر بود و یک نفر دیگر هم در املاک کار می کرد. همه نقشه ها را هم در برای تصاحب خانه را هم در خانه این دو برادر برنامه ریزی می شد.
خانواده چهارم هم یک موزیسین بود که پشت بام خانه را تبدیل کرده بود به یک باغچه و روی خرپشته ساختمان هم دو تا منبع آب بزرگ بود.
ساختمان به خاطر مشکلات و نداشتن زیرساخت درست در حال فرو پاشی بود و از طرف دیگر مشاوره املاک که دوست عباس آقا بود سعی می کرد با سندسازی بتوانند
آپارتمان را بفروشند و حتی یک خانم هم برای خرید حاضر شده بود این در صورتی بود که وکیل بتواند این مستاجران را این آپارتمان بیرون کند. اما با فاش شدن قضیه مادر عباس آقا شروع به نصیحت فرزندش کرد و از سوی دیگر هر کدام از مستاجران با همکاری هم سعی داشتند که عده ای را برای باز سازی به خانه بیآورند و ساختمان را مرمت کنند هر کدام از آنها بنا به سلیقه خودشان گوشه از ساختمان را خراب می کردند و در یا پنجره ای نصب می کردند.
در انتها براثر درست انجام ندادن و خراب کردن دیوارهای اصلی ملک ساختمان شروع به ریزش کرد در همین حین هر کدام از افراد ساختمان سعی می کردند وسایل ارزشمند خود را از ساختمان خارج کنند که اون دو منبع بزرگ آب ریزش کرد و ساختمان از درون منفجر شد و همه اهالی ساختمان بی خانه شدند در ماموران شهرداری خبر آوردند که مستاجران می توانند از قانون اجاره به شرط تملیک استفاده کنند و صاحب ساختمان شوند.
فیلم اجاره نشینها درباره ساکنین یک ساختمان چند طبقه در حومه است. جایی که عباسآقا و پسرش، آقای قندی، آقای توسلی و همسرش، و آقایی خواننده و هنرمند به اتفاق در این ساختمان استیجاری میخواهند زندگی کنند اما این ساختمان امان آنها را میبرد، چپ میروند و راست میروند نمیتوانند به آرامش برسند و ناخودآگاه این سوال را در ذهن بیننده فیلم تشکیل می دهد که گره کار این چند خانواده کجاست؟ چرا اینها سر و سامان نمیگیرند؟ چرا با اینکه صاحب مکانی اختصاصی برای زندگی هستند اما رنگ و بوی آن رفاه و راحتی را نمی بینند؟ چرا هر روز یک مانع دارند و چرا با اینکه از اول تا آخر فیلم یکسره جان میکنند همه ایدههایشان روی سرشان خراب میشود؟ ناسلامتی آدمهای کمی هم نیستند آقای توسلی حقوقدان و وکیل دادگستری است اما نمیتواند حق خود را از زندگی بگیرد. پسر عباس آقا تحصیلکرده مهندسی ساختمان است اما در کار ساختمانی که در آن زندگی میکند عاجز مانده است. عباس آقا با داشتن پدری پهلوان و جوانمرد پرخاشگری میکند و رفتار شرافتمندانهای ندارد. در این فیلم یک شخصیت را دوست داشتم و آن آقا صالح بود با آن ظاهر مسیحوارش پیامبرانه پیشگویی میکرد و مرا یاد جمله نسیم طالب انداخت که در آخر فیلم به ذهنم متبادر شد که جایی فرموده: سیستمها از طریق حذف کردن یاد میگیرند و جایی دیگر هم در قالب گزینگویه ای اشاره کرده: وقتی مشکلی در تمام یک سیستم وجود دارد راه حلی بجز فروپاشی آن سیستم وجود ندارد.
مش مهتی را هم خیلی دوست داشتم که برایم تداعیگر کارگر در یک جامعه بود. فیلم هزار و یک تمثیل بود اما برای من مهمترینش همان اشاره به نام تصادف قطار در شهر دوسلدورف آلمان بود. برای من دوسلدورف یادآور خانواده بخرهای آلمانی است که گویی مکتبی هنری است که از نظر سیاسی اجتماعی با مکتب فرانکفورت گره خورده است. همه آن سواستفادهها در بخش مسکن و بازار سرمایه که در درگیری دو تا دلال به ظاهر محترم اما کثیف و بیوجدان را در یک درگیری چاقو کشی در فیلم دیدم و لذت بردم. پرخاشگری و تجاوز به قصد جان همدیگر بخاطر مالکیت چند متر زمین در ذهن من ریشه هم جنگها در کل تاریخ بشر بود. اما یک نکته خوب دیگر هم ذهنم را به خود مشغول داشت و آن اینکه مالک نبودن و اینکه انسان مالک نباشد نسبت به دنیا خودش درونش یک آسیب دارد و آن هم بیتوجهی به اطرافش است. توی مثال خانه عباسآقا خیلی شیک و مرتب بود چون امید بیشتری به مالکیت داشت و با صاحبخانه و زمین رابطه نزدیکتری داشت. بقیه ساکنین ساختمان بی خیال بودند و خانه ها را به امان خدا رها کرده بودند. علت خرابی آن ساختمان چه بود و راه آبادی آن چه بود را تا مدتها بعد از دیدن فیلم در ذهنم نشخوار میکنم و به داریوش مهرجویی و روح مرحوم غلامحسین ساعدی درود میفرستم که گویی خودشان مانند آقاصالح فیلم در دهه شصت پیشگویی میکنند اتفاقات آینده را. فیلم بیشتر برای من سوالهای بیجواب بیشماری ایجاد کرد و همه آن آدمهای فرهیخته خانهخراب را دوست دارم و دلم میخواهد چون کتابی چند باردیگر این زوال آنها را دوباره ببینم و سوالهایم را مرور کنم.
فیلم اجاره نشین ها در مورد آپارتمانی است چهار واحدی در حومه شهر که ملک آن متعلق به وراث فردی به نام رام دامدار است. وراث در خارج از کشور زندگی میکنند. اداره و نگهداری اموال وراث به عهده همین عباس آقای پنجاه و اندی ساله است که صاحب سوپر گوشتی در همان حوالیست.
عباس آقا را به عنوان نماینده قانونی وراث می شناسند.
همسر عباس آقا فوت شده و او بهمراه مادر و پسر نوجوانش و خانواده سه نفره برادر مهندسش که کار طراحی و اجرای ساختمان را برعهده داشته زندگی میکند. این شش نفر در طبقه همکف سکونت دارند. در آپارتمان طبقه دوم خانم و آقای توسلی اقامت دارند. آقای قندی و هم خانه ی معلولش هم مستأجر طبقه سوم هستند و یک خواننده اپرا بنام سعدی سوییت مشرف به بام را اجاره کرده و بقول امروزیها روف گاردن با صفایی آنجا ساخته.
وراث رام دامدار در حادثه برخورد دو ترن در آلمان کشته میشوند. حال ملک کجهول الوارث گشته.
غلام ترکه ای صاحب بنگاه املاک مهتاب در منطقه، با توجه به طرح شهرسازی که در منطقه در حال اجراست و باعث بالا رفتن ارزش املاک و رونق ساخت و ساز در منطقه شده، عباس آقا را وسوسه میکند تا ملک را تصاحب کند. عباس آقا برای اینکار باید سایر مستأجرین را از ملک بیرون کند.
ساختمان به شدت بی کیفیت ساخته شده و نیاز به تعمیرات اساسی دارد. تمام دیوارها نم کشیده و سیستم تاسیسات به کلی باید تعویض شود.
این امر بهترین موقعیت را برای عباس آقا مهیا میکند تا به بهانه بازسازی حکم تخلیه اجاره نشین ها را به دستشان بدهد.
باقر باقری دیگر املاکی منطقه و رقیب غلام ترکه ای، از طرح رقیب و نیت عباس آقا مطلع میشود.
او برای چوب لای چرخ غلام کردن، مستأجرین را از حادثه ترن و مجهول الوارث شدن ملک آگاه میکند.
اجاره نشینان که گوشی دستشان آمده با مشاوره باقری تیمی علیه عباس اقا تشکیل میدهند.
آنها در مقابل عباس آقا می ایستند و به او میگویند که از جریان تصادف ترن خبر دارند و عملا او دیگر نماینده وراث به حساب نمی آید و این شروع جنگ بین آنهاست.
عباس آقا از دیوار حاشا بالا می رود ولی کارساز نیست.
باقری به هم پیمانانش پیشنهاد میدهد خود وارد عمل شوند و اقدام به تعمیرات کنند. از این راه برای آپارتمانشان هزینه کنند و مدعی مالکیت شوند.
آنها عمله و بنا اجیر کرده شروع به تخریب و باسازی می کنند. هیاهویی به پا می شود. عباس آقا مطلع میشود و به سراغشان میرود. درگیریها بالا میگیرد و کارگران دست از کار میکشند.
در آخر روز تقاضای دستمزد میکنند و هیچ یک از طرفین زیر بار نمی روند و کارگران بخت برگشته با قهر محل را ترک میکنند.
مادر عباس آقا که از قصد او برای تصاحب خانه آگاه شده لب به سخن باز می کند و او را نصیحت می کند و از اشتباه بودن نیتش می گوید و وجدان عباس آقا را بیدار میکند.
حال عباس آقا برای دلجویی از کارگران به سراغشان میرود و مستاجرین که به اشتباهشان در مورد کارگران پی برده اند به دنبالشان به راه می افتد و آنها را به ساختمان برمیگردانند.
همسایه ها با عباس آقا آشتی میکنند و پس از پذیرایی مفصلی از کارگران در آپارتمان عباس آقا دستمزدشان را میدهند و قرار میشود که از فردا برای ادامه تعمیرات به آنجا مراجعه کنند.
صبح روز بعد غلام ترکه ای به سراغ عباس آقا میرود و مجددا او را وسوسه میکند.
با جعل هویت شاگرد غلام را بعنوان وارث رام دامدار جا میزند و به سراغ ملک میروند. کار بنایی تعطیل میشود.
شب باقری که از نقشه غلام آگاه شده به منزل اجاره نشینها میرود. پیشنهادی غیر انسانی میدهد که با مخالفت شدید توسلی مواجه میشود.
مجدد دعوا بالا میگرد این بار عباس آقا و سایرین که متوجه بازیچه دست شدنشان توسط دو رقیب یعنی باقری و غلام ترکه ای شده اند با هم متحد میشوند آنها را از دور خارج میکنند.
اوضاع ساختمان وخیم است هرچه میگذرد خرابیها بیشتر میشود و طوفان باعث خرابی و نا امنی بنا میشود و اجاره نشینان آواره کوچه میشوند.
صبح کارمندان دولتی بسراغشان می آیند و از مجهول الوارث شدن اپارتمانها خبر میدهند و بنا به قانون، ملک به دولت میرسد که در صورت پرداخت اجاره بها از سوی مستاجرین آنها صاحب واحدهایشان میشوند.
اینگونه همگی صاحب خانه میشوند.
تمام
یه آپارتمان که عباس آقا نماینده قانونی وراث آن است با مهندسی برادر عباس آقا ساخته شد . آپارتمان ساختمان ضعیفی دارد به دلیل هزینه کم در ساخت. همه وراث خانه در تصادفی کشته می شوند . اما عباس آقا به ساکنان نمی گوید تا اجاره را بگیرد و وقتی یکی از واحدها نیاز به تعمیر دارد پیشنهاد تخلیه به ساکن آن واحد می دهد و تعمیر نمی کند.اما ساکنان می دانند به خاطر کشته شدن وراث نمایندگی عباس آقا غیر قانونی است. غلامی مشاور املاک پیشنهادمی دهد که خانه را به طور غیر قانونی به خانم مهندسی بفروشد. خانم مهندس در هنگام بررسی خانه متوجه ضعیف بودن ساخت خانه می شود و پشت بام خانه را بررسی می کند که یکی از ساکنان در وسط بام با ا مکانات ضعیف حوضی ساخته است . باقری مشاور املاکی که در رقابت با غلامی است دور از چشم عباس پیشنهاد تعمیر به ساکنان می دهد .کارگران فردا برای تعمیر می آیند و بحث عباس و یکی از ساکنان بالا می گیرد و کارگران در این بین می روند . همه برای دلجویی به کمک هم در منزل عباس آقا کارگران را مهمان می کنند.یکی از ساکنان هزینه را بر خلاف اصرار عباس پرداخت می کند . بعدا غلامی به عباس می گوید آنها از این طریق قسط اول خانه را دادند و می خواهند خانه را صاحب شوند .و یه نفر را به جای یکی از وراث بازمانده می زنند . و به طور غیر قانونی می خواهند ساکنان را بیرون کنند .اما شب هنگام با تکان کوچکی خانه خراب می شود . صبح سه نفر می آیند خبر می دهند. که همه مدارک را تحویل دولت باید بدهند تا در آن منطقه شهرکی ساخته شود و همه صاحب خانه می شوند.
سلام استاد خسته نباشید.
فیلم در مورد آپارتمانی است که غیراصولی ساخته شده و وراث آن همگی از دنیا رفته اند و مشاور املاکی از این موضوع باخبر است و می خواهد با همراهی عباس آقا نماینده قانونی صاحب آپارتمان سود ببرد، و از طرفی یک مشاور املاکی دیگر مستأجران را که از موضوع مطلع شده اند را تحریک می کند تا خانه را در حال خراب شدن است باز سازی کنند و از طریق صاحب آن خانه شوند و عباس آقا که از این موضوع با خبر می شود مانع از بازسازی خانه می شود و اوضاع خانه وخیم تر می شود، با نصیحت مادرش مجاب می شود که خانه را بازسازی کنند ولی مشاور املاکی باز او را تحریک می کند و یک وارث قلابی دست و پا می کنندکه وارث مانع باز سازی خانه می شود، ولی وقتی خانه خودش شروع به خراب شدن می کند کارگر می آورد تا تعمیرات کنند و مستأجران با تقلید از او شروع به تعمیرات می کنند ولی شب که باران شروع به باریدن می کند کارگرها کار رها می کنند و خانه شروع به خراب شدن می کند و همه اهالی به بیرون از خانه فرار می کنند ولی شدت خرابی آنقدر زیاد بود که آنها نیمی در ساختمان و نیمی بیرون ساختمان بودند. صبح روز بعد از طرف شهرداری می آیند و می گویند چون این خانه وارث ندارد در اختیار دولت قرار می گیرد ولی آنها را امیدوار به خانه دار شدن می کند اینگونه که اجاره خود را به عنوان قسط خانه پرداخت کنند.
در یکی از قسمت تهران یک اپارتمان چهارطبقه است که بیدون وارث و صاحب اصلی میباشد:
اما کاملا اپارتمان مخروبه است از لوله کشی گرفته تا ساخت معیاری آن که اساس ساختمانی درست ندارد و نیاز به بازسازی دارد
عباس آقا نیز یکی از مستاجرین این ساختمان است
اما با کلا برداری با مشوره یکی از املاک میخواهد اپارتمان را به اسم خود کنید
هر یکی از مستاجرین از بی وارثی این ساختمان با خبرشده کوشش میکنند که اپارتمان را به اسم خود کنند
با مشوره یکی از املاک محلی عباس آقا میخواهد اپارتمان را تخلیه کند که بخاطر همین تصمیم آن دعوای بین مستاجرین و عباس آقا صورت میگیرید
عباس آقا چندان اخلاق نیکو ندارد حتی با اعضای فامیل خود هم.
برای بازسازی اپارتمان هم کاری نمیکند و نه میخواهد که خود مستاجرین اپارتمان را بازسازی بکنند.
هر باریکه کارگر ها بخاطر بازسازی اپارتمان دعوت میشوند اما بعد از دعوای بین ایشان را میبیند کار شان انجام نمیشود
اما مادر عباس آقا که اشتباه اش را برای عباس آقا بازگو میکند آن هم متوجه اشتباه خود میشود و با مشوره مادر عباس آقا شام تدارک میبنند و همه را دور هم جمع میکنند و شام خوب نوش جان میکنند.
اما مخالفت های بین شان دوباره اغاز میشود
در طبقه چهارم هم یکی از ساکنین عوض اب و گیاه و گل برای خود ساخته که از آبیاری آن هم اپارتمان نمدار شده و باعث فرسوده گی شدن بیشتر آن شده ،
تا این که فرسودگی اپارتمان بیشتر و بیشتر شد در یک شب بارانی و باد از طبقه چهارم اب میریزد تا طبقه پاین و اپارتمان خراب میشود
مامورین ساختمان میاید برای شان میگوید : که طبق قانون به شکل اقساط طویل مدت هر یکی برای خود ساختمان را آباد کند و نقشهی را برای شان میدهد .
خانه¬ای غير اصولي ساخته شده در حومه شهر تهران محل زندگی چند خانواده می¬باشد.
بدلیل فوت همه وراث در یک حادثه برخورد ترن در خارج کشور، ساختمان مجهول الوارث بوده و عباس آقا كه خود يكي از مستاجرين است، بعنوان مباشر مالك قصد دارد با همکاری بنگاهداری بنام غلام، از این موقعیت استفاده کرده و صاحب ملک شود و با جعل سند و با استناد به نياز تعمیرات کلی ساختمان، به مستاجرین حکم تخلیه داده است.
مستاجرین ضمن شکایت از ترکیدگی مکرر لوله¬ها، پوسیدگی دیوار و سقف، به عباس می¬فهمانند که از مجهول¬الوارث بودن ساختمان اطلاع دارند بعدا مشخص ميشود اين خبر از جانب رقیب غلام، یعنی آقای باقری (شريك يكي از مستاجرها) به گوش همسايه¬ها رسيده است.
عباس با حرفهای غلام متقاعد می¬شود که هرچه زودتر خانه را بفروشد در حین نشان دادن خانه به مشتری، متوجه می¬شوند بعلت باغچه¬سازی ِ مستاجر طبقه آخر در پشت بام، روند تخریب ساختمان بيشتر شده است.
همزمان با تلاش عباس و غلام برای فروش، مستاجرین با راهنمایی باقری شروع به تعمیرات اساسی میکنند.
عباس آقا به محض اطلاع وارد ساختمان شده و طی درگیری، مانع ادامه کار تعمیرات می¬شود. کارگرها برای دریافت دستمزد بین عباس آقا و مستاجرها پاسکاری می¬شوند، آخر کار، مستاصل، از خانه می¬روند. عباس تحت تاثیر حرفهای مادر دنبال کارگرها می¬رود. مستاجرها هم به دنبال کارگرها رفته پس از پيدا كردنشان، برای رفع کدورت به خانه می¬برند. عباس همه را برای شام دعوت کرده و طی روند تهیه شام دسته جمعی، بین مستاجرها و عباس رفع کدورت می¬شود. همينطور عباس با برادرش که بعلت پرداخت نکردن حق-الزحمه طراحي ساخت خانه و سربار بودنش، با هم اختلاف داشتند، آشتی ميكند.
مستاجرها هزینه تعمیرات را به سرکارگر پرداخت می کنند. روز بعد تعمیرات از سر گرفته مي¬شود. اما غلام با معرفی شخصی دروغی، تحت عنوان وارث رام رامدار به مستاجرها، حكم تخليه را قانوني جلوه داده و بنایی دوباره تعطیل میشود.
روند تخریب ساختمان ادامه يافته و اینبار واحد عباس هم دچار مشکل میشود. او برای تعميرات، کارگر گرفته و مستاجرها هم تبعيت كرده و همه به جان ساختمان می افتند. شب ، مستاجرها با باقري كه به مستاجرها پيشنهاد تخريب ساختمان را مي¬دهد مخالفت مي¬كنند. با تشديد باران، منبع آبی که ظهر تعمیراتش نصفه مانده بود شروع به واژگونی می کند و ترک و تخریب زیاد میشود. مستاجرها هنگام فرار، با جریان آب منبع، بیرون می¬افتند و خانه تخریب جدی میشود. عباس، زخمي بهمراه برادر و مستاجرهای صدمه دیده، تحت پرستاری مادر هستند که سه نفر از نمایندگان دولت ضمن ارائه نقشه¬هاي جديد شهرسازي به مستاجرها، خبر می دهند که به دلیل مجهول الوارث بودن ملک و تعلق آن به دولت و طبق قانون، می توانند با پرداخت هزینه اجاره ماهانه، صاحب ملک شوند.
اجاره نشین ها
ساعت ها دورتر از شهر تهران خانه ی آپارتمانی دو نبش چهار طبقه ساخته شده بود که عباس آقا مباشر صاحب خانه شخص مجهول الحال در این آپارتمان واحدی داشت .
مهندس ساختمان، برادر عباس آقا بود ، در پی ریزی این خانه بنا به درخواست عباس آقا از مصالح نامرغوب استفاده شده بود، مستاجرها از ترکیدگی لوله و ترک دیوارها شاکی بودند و درخواست تعمیرات داشتند ولی مباشر حکم تخلیه ی آنها را گرفته بود تا ساختمان را بکوبد، از نو بسازد .
بنگاه داری که هوادار مستاجرها بود از حقّه ی عباس آقا و تبانی او با رضا بنگاهی خبر داشت که می خواهند خانه را از آنها بگیرند ،او به مستاجرها گفت ورثه ی این ملک در تصادف کرده و مباشر می خواهد خانه را به نفع خودش بالا بکشد.
عباس آقا مشتری برای خانه می آورد او که با ساخت نا مقاوم ساختمان رو به رو می شود علت یابی می کند، مهندس که از ساخت پولی طلب کار هست، می گوید: خانه در یک طبقه، روی پی یک متری ساخته شود ولی بعداَ ، چند طبقه دیگر روی آن می سازند .
همین موقع ، با صدای خواندن مستاجر توجه همه به پشت بام جلب می شود و یکی ازعلتهای خرابی که گل کاری روی پشت بام بود ، متوجه می شوند ولی مشتری خواهان خانه بود .
روز بعد مستاجرها بنا می آورند برابی تعمیرات ولی عباس آقا می رسد و با فریاد بیرونشان می کند، می گوید خانه را تخلیه کنید .
مادر عباس آقا و هوادار مستاجرها، با زبان چرب به او می گوید بدون کلاهبرداری راه پدرش را برود، با این تلنگر، او شبانه پیش بناها می رود، برای شام مفصلی به خانه دعوتشان می کند تا سر کار برگردند، رضا بنگاهی به عباس آقا می گوید شخصی را به جای ورثه معرفی کند.
شب، املاکی دیگر مستاجرها را از حیله ی او خبردار می کند.
در حین کشمکش، تمام لوله ها می ترکد، مستاجر دکتر، کتابهایش، مستاجر ویلچری شمعدان یادگاریش را برمی دارند ، از خانه بیرون می روند، ساختمان فرو می ریزد.
روز بعد شخصی از اداره ی املاک می آید و می گوید طبق قانون ، اهالی خانه های مجهول الورثه ، یا باید خانه را به دولت بدهند یا اگر می مانند با دادن اجاره، خانه به نامشان می خورد، نقشه ی بازسازی آپارتمان را نشان می دهد، مستاجرها متعجب و خوشحال می شوند.
فیلم اجارهنشینها ساخته داریوش مهرجویی و نوشته غلامرضا ساعدی، داستان مستاجرانی است که در یک آپارتمان (در حومه شهر) زندگی میکنند که توسط مهندسی تازهکار به صورت غیراصولی ساخته شده است. صاحبان اصلی این آپارتمان، وراثی هستند که طی حادثهای (تصادف ترن) همگی جان میسپارند و عباس آقا مستاجر طبقه اول که شغل اصلی او قصابی است و مباشر سابق مالک آپارتمان نیز بوده با همدستی صاحب بنگاه مجوز (حکم)تقلبی تخلیه ساختمان را به بهانه اتمام مهلت قرارداد مستاجرین میگیرد و از آنها میخواهد هرچه سریعتر واحدشان را خالی کنند. اما آقای قندی مستاجر طبقه سوم به کمک دوستش باقری که درحقیقت بنگاهدار رقیب است، شایعه فوت ورثه را میشنود و به سایرین نیز اطلاع میدهد. و از آن زمان درگیری و تنش اصلی بین عباس آقا (مباشر) و بقیه مستاجرها شروع میشود و طرفین تلاش میکنند با هرنقشه و ترفندی هست، ملک را به تصرف خود درآورند. به طوری که اجارهنشینها درصدد برمیآیند تا واحدی را که در آن سکونت دارند و در حال تخریب است، مرمت و بازسازی کنند اما با مخالفت عباس آقا مواجه میشوند زیرا از این جهت نگران است که مبادا هزینهکرد اینگونه تعمیرات دستاویزی شود برای ادعای مالکیت تدریجی ملک موردتصرف آنان. در این میان دعوای ساکنین بر سر آوردن اوس مهدی(بنا) و کارگرانش و مصالح ساختمانی جهت تعمیرات موردنیاز با مباشر و قهر و آشتی آنان نیز از صحنههای جالب و خندهدار فیلم به شمار میرود.
باری؛ کشمکشهای مابین دو طرف روز به روز بر میزان خرابی و فرسودگی ساختمان میافزاید تا جایی که علیرغم مشاهده آثار ترک خوردگی شدید و نمزدن دیوارها و سقف و تاخیر در بازسازی آن نهایتا در یک روز با واژگونی تانکر آب روی پشتبام منجر به نشست و تخریب کامل آپارتمان شده و بنای ساختمان بر اثر فرسودگی زیاد فرومیریزد و ساکنین همراه با اسباب و اثاثیه و جریان سیلاب درون ساختمان به بیرون پرتاب میشوند.
در صحنه پایانی فیلم شاهد بازدید کارشناسان شهرداری از ملک تخریبشده هستیم که صحت خبر مجهولالورثه بودن ملک را به مستاجرها میدهند و همچنین این خبر خوش را میدهند که در چنین شرایطی اموال باقیمانده متعلق به دولت است و ساکنان فعلی میتوانند با بازسازی بنا و پرداخت اجارهبها بصورت اقساطی و در طولانیمدت به مالک اصلی آن تبدیل شوند که درواقع با این شیوه آن را از دولت خریداری خواهند کرد.
در یک خانه چهارطبقه، چهار خانواده زندگی میکنند طبقه همکف از عباس آقا ،مباشر قانونی از طرف صاحب خانه است که به ازای مدیریت خانه بدون هیچ کرایه ای در انجا با برادر و زن برادرش و پسر و مادرش زندگی میکند
طبقه بعد از خانم و اقای توسلی
و سوم از اقای قندی وسالک مرد ویلچر نشین است
در طبقه چهارم اقای سعدی زندگی میکند …..
ولی از انجا که تمام وراث ان خانه
در یک حادثه ترن هوایی که هشت ماه پیش اتفاق افتاده است مرده اند و دیگر ان خانه هیچ ورثه قانونی ندارد
عباس اقا و غلام ؛مشاور املاکی آن محل درصدد است که این مسئله را از مستاجر ها پنهان کنند
تا انها را از ان خانه بیرون کنند و خانه را
برای خودشان بردارند
باقری مشاور املاک و رقیب کاری غلام می اید و زیر پای مستاجرین مینشیند و انها را از مجهول الورثه بودن خانه مطمئن میکند و سعی دارد ملک را از چنگ غلام و عباس اقا در بیاورد
روزی که مشتری برای خانه می اید
لوله های اب خانه اقای قندی میترکد و خانه را اب میبرد
عباس اقا همانطور که خانه را به خانم خریدار نشان میدهد متوجه میشود که اقای سعدی در پشت بام ،
باغچه ای از گل و گیاه متفاوت را بدون هیچ ایمنی ،برای جلوگیری از نشتی اب به درون سقف ، ساخته
عصبانی میشود و با اقای سعد بخاطر این بی احتیاطی که باعث نم کشیدن سقف و سست شدن ساختمان است بحث میکند
با اینکه همسایه ها برای چکه کردن اب از سقف و لوله های پوسیده و چاه های خراب شده به عباس اقا شکایت میکنند ولی او اجازه تعمیرنمیدهد
بی توجهی عباس اقا به اعتراض های مستاجرین باعث میشود که اقای باقری از همین مسئله استفاده کند و مستاجرین را ترغیب میکند تا خانه را با هزینه خود تعمیر کنند
فردای ان روز مستاجرین چند کارگر و بنا را برای تعمیر اساسی خانه می اوردند ولی عباس اقا به محض فهمیدن این ماجرا خودش را می رساند و همه ی کارگر هارا از خانه بیرون میکند ولی
هیچ یک از افراد خانه حاضر نمیشوند مزد ان روز کارگران را بدهند
و کارگران بدون دریافت مزد بارو بندیل خود را جمع میکنند و اقای توسلی میگویند که از همه ی انها شکایت میکنند
عباس اقا بخاطر حفظ ابرو خود و بقیه همسایه ها به خاطر شکایت کارگران
همه به دنبال کارگران میروند و انهارا برمیگردانند برای دلجویی شام را به خانه عباس اقا میروند و اقای قندی هزینه کار انروز را به کارگران میدهد
عباس اقا به همسایه ها اجازه تعمیر میدهد و قرار بر ان میشود که فردای انروز کارگران دوباره برای تعمیرات اساسی تر به انجا بروند
ولی از انجا که غلام زیر سر عباس اقا مینشیند که همسایه ها باهم دسیسه کردند و با دادن مزد کارگران میخواهند این هزینه را به عنوان اولین پیش قسط خانه بگذارند و خانه را از چنگ او در بیاوردند باعث میشود که
عباس اقا با ادم گریم شده که نقش وارث صاحب خانه را بازی میکند به همراه مدارک جعلی که غلام به او می دهد به سمت خانه برود و دوباره کارگران را بیرون کند و از مستاجران میخواهد که خانه را تخلیه کنند
اقای باقری اما بیخیال نمیماند و پیش همسایه ها رفته و انها را به تخریب خانه تشویق میکند که اقای توسلی با او بحث میکند
در همین گیر و دار دیوار ها ی خانه شکافت بر میدارد لوله های نشت کرده ،یکی از دیوارهای خانه اقای توسلی را پایین می اورد و چندجایی از سقف اقای سعدی میریزد
در ادامه این فیلم داریم که همسایه ها فردای ان روز برای چندمین بار کارگران را به سرکار می اورند تا خانه را تعمیر کنند
از انجا که هر کسی چیزی میگوید کارگران انجا را ترک میکنند تا همسایه ها تکلیف خود را با خود روشن کنند
تا شب طول نمیکشد که لوله های اب میترکد و مادر عباس عروس و نوه هایش را برمیدارد و بیرون میرود و درحالیکه عباس و برادرش به بحث و دعوا ی خود ادامه میدهند دیوار ها شکاف بر میدارند و سقف ها سست شده و اینجا و انجا خانه میریزند اهالی خانه که میبینند دیگر انجا جایی برای ماندن نیست و هرلحظه ممکن است خانه از هم فرو بپاشد وسایلشان را جمع میکنند تا از خانه بیرون بروند
اقای توسلی و خانمش موفق میشوند قبل فروپاشی خانه بیرون بروند ولی
بقیه اهالی خانه درپایین امدن از پله ها هستندکه تمام لوله ها ترکیده و اب تمام ساختمان برمیدارد و تمام کسانیکه در راه پله ها بودند با جریان شدید اب به بیرون خانه پرتاب میشوند سقف چهار، طبقه پایین می اید ودیوار ها فرو میریزند
فردای ان روز از چند مهندس راه و شهر سازی
برای پر کردن پرسش نامه هایی به خانه می ایند و به انها میگویند به علت مجهول الهویه بودن ان خانه میتوانند خانه را به دولت تحویل دهند و یا با اقساط بلندمدت ان خانه رااز دولت خریداری کنند
عباس درخشش مردی زودجوش اما مهربان است. او به همراه خانواده اش در خانه ای خارج از شهر زندگی می کند که توسط برادر کوچکترش ساخته شده است. خانه از درون ویران است؛ به خاطر صرفه جویی در هزینه ها، از مصالح بی کیفیت و ضعیف برای ساخت آن استفاده شده و همین باعث نشتی لوله های آب و ترک خوردن دیوارها شده است. خانم و آقای توسلی، مستاجرین طبقه دوم، دنبال خانه جدید می گردند اما قیمت ها بسیار زیاد است و آن ها توان پرداختش را ندارند. خانم توسلی به ناچار، لب به شکایت می گشاید و به عباس آقا می گوید: “خانه باید تعمیر شود نمی شود در این جا زندگی کرد.” عباس آقا زیر بار نمی رود و یادآوری می کند که حکم تخلیه خانه صادر شده است. خانم توسلی می گوید: “می دانیم شما نماینده ی قانونی ورثه هستید و حکم تخلیه هم به دست ما رسیده اما دو ماه وقت داریم.” آقای توسلی با من من و خجالت می گوید: “شنیده ام مالک و وارثین این خانه فوت شده اند و این باعث می شود نماینده بودن شما فاقد اعتبار شود.”
حرف آقای توسلی درست است. این حرف را از آقای باقری شنیده است. آقای باقری با یک مشاور املاک به نام غلام ترکه ای شاخ به شاخ شده است. غلام ترکه ای هم زیر پای عباس آقا نشسته که با مستاجرین سازش نکند. حتی به او پیشنهاد جعل سند می دهد.
کشمکش های بین مستاجرین و عباس آقا ادامه پیدا می کند. آن ها هرگاه به سمت توافق و اتحاد می روند غلام و باقری تمام سعیشان را می کنند که دوباره جنگ و جدل راه بیفتد. در آخر در یک شب بارانی خانه ویران می شود. فردا صبح که مامورین شهرداری از راه می رسند می گویند : “چون وارثین این خانه در قید حیات نیستند؛ خانه متعلق به دولت است و قرار است بازسازی شود. هر یک از شما در ازای اقساط بلند مدت می توانید صاحب یک واحد خانه شوید.”
خلاصه داستان فلم اجازه نیشین ها
در یکی از قسمت شهر تهران یک اپارتمان چهارطبقه است که بیدون وارث و صاحب اصلی میباشد:
اما کاملا اپارتمان مخروبه است از لوله کشی گرفته تا ساخت معیاری آن که اساس ساختمانی درست ندارد و نیاز به بازسازی دارد
عباس آقا نیز یکی از مستاجرین این ساختمان است
اما با کلا برداری با مشوره یکی از املاک میخواهد اپارتمان را به اسم خود کنید
هر یکی از مستاجرین از بی وارثی این ساختمان با خبرشده کوشش میکنند که اپارتمان را به اسم خود کنند
با مشوره یکی از املاک محلی عباس آقا میخواهد اپارتمان را تخلیه کند که بخاطر همین تصمیم آن دعوای بین مستاجرین و عباس آقا صورت میگیرید
عباس آقا چندان اخلاق نیکو ندارد حتی با اعضای فامیل خود هم.
برای بازسازی اپارتمان هم کاری نمیکند و نه میخواهد که خود مستاجرین اپارتمان را بازسازی بکنند.
هر باریکه کارگر ها بخاطر بازسازی اپارتمان دعوت میشوند اما بعد از دعوای بین ایشان را میبیند کار شان انجام نمیشود
اما مادر عباس آقا که اشتباه اش را برای عباس آقا بازگو میکند آن هم متوجه اشتباه خود میشود و با مشوره مادر عباس آقا شام تدارک میبنند و همه را دور هم جمع میکنند و شام خوب نوش جان میکنند.
اما مخالفت های بین شان دوباره اغاز میشود
در طبقه چهارم هم یکی از ساکنین عوض اب و گیاه و گل برای خود ساخته که از آبیاری آن هم اپارتمان نمدار شده و باعث فرسوده گی شدن بیشتر آن شده ،
تا این که فرسودگی اپارتمان بیشتر و بیشتر شد در یک شب بارانی و باد از طبقه چهارم اب میریزد تا طبقه پاین و اپارتمان خراب میشود
مامورین ساختمان میاید برای شان میگوید : که طبق قانون به شکل اقساط طویل مدت هر یکی برای خود ساختمان را آباد کند و نقشهی را برای شان میدهد
اجاره نشین ها:
داستان اجاره نشین داستان چند خانواده است که در یک ساختمان 4 طبقه قدیمی در حاشیه شهر تهران زندگی می کنند. و به خاطر اینکه مالک اصلی ملک مفقود شده است املاک اطراف دندان طمع به ملک کشیده اند و با تحریک مستاجران و مباشر ملک که وکالت از مالک دارد و حکم تخلیه مستاجران را گرفته است سعی دارند آنها را به جان هم بیندازند تا قدرت خود را در منطقه به رخ بکشند. این وسط ملک در حال خرابی است و به دلیل استفاده نادرست مستاجرین و البته مهم تر از آن ساخت ملک با مصالح درجه پایین و غیر اصولی بخصوص در بخش تاسیسات هر روز به خرابی آن اضافه میشود . مباشر ملک و مستاجران در دو جبهه مقابل هم قرار گرفته اند و در شبی مستجران با صحبتهای یکی از همان بنگاه دارها تصمیم به تصرف طبقاتشان گرفتند و از فردای آن روز با کلنگ و بیل به جان دیوارهای خانه افتادند تا طبق سلیقه خودشان نقشه خانه را عوض کنند و در این میان بی توجه به اصول مهندسی و بی اطلاعی از ساختار ملک باعث تخریب این خانه شدند.
عباس آقا قصاب، نمایندهی قانونی وراث فردی است به نام رام دامدار، آپارتمان چهارطبقهی ورثه در مکانی دوراز شهر توسط عباس درخشش و مهندسی برادرش ساخته شده که بسیار سست و بیپایه است.
همسرعباس فوت کرده و او با پسر وخانوادهی برادرش و مادرشان که مدام مراقب رفتار ناشایست عباس با پسر و برادرش میباشد، زندگی میکنند. در طبقهی دوم کارمندی به نام توسلی و همسرش ساکن هستند و در حقیقت اولین کسانی که قصد تخلیهی خانه را به دلیل پوسیدگی و ترکیدن لولههای ساختمان دارند. ورثهی دامدار در یک تصادف هشت ماه قبل از بین رفتهاند ولی با تبانی بنگاهداری نادری نام و عباس درخشش، بر سر تصاحب ملک، موضوع مسکوت میماند و درست زمانی که عباس حکم تقلبی تخلیهی اجارهنشینها را به اجرا میگذارد، توسط باقری، بنگاهی رقیب که دوست آقای قندی، مستأجر طبقهی سوم است و با برادر فلجش زندگی میکند، افشا میشود.
کشمکش مستآجرین برای تعمیر خانه و تلاش عباس برای تصاحب خانهای که در حقیقت مجهولالوارث شده و او را به مردی عصیانگر تبدیل کرده ادامه دارد. آپارتمان سست بنیاد و تخریب برخی دیوارها برای تعمیر توسط مستأجرین و سقف پر از گل و گیاه که متعلق به آقای سعدی هنرمند آوازهخوان ساکن طبقهی چهارم است، و به باغچهی زیبایش سیستم آبیاری وصل کرده، همه دست به دست هم دادند و در یک شب بارانی با واژگونی تانکر آب روی پشتبام، ساختمان فرو میریزد و همهی ساکنین با سیلاب آب به بیرون پرتاب میشوند.
همسایهها ناامید و درمانده با تنوجان زخمی در ساختمان تخریب شده ماندهاند که مأمورین شهرداری سر میرسند و به آنها مژدهی ساختمان جدید و اجاره به شرط تملیک میدهند.
8
سر راست، مختصر و مفید بود. لذت بردم.
“اجاره نشین ها” ماجرای مستاجرین یک ساختمان ۴طبقه ایست که در حومه شهر و کاملا غیر اصولی ساخته شده است. مستاجر طبقه اول مردی است که ظاهرا از طرف صاحب زمین نماینده ساخت و بعد رابط بین او و مستاجرین بوده است. اما بعد از اطلاع از فوت صاحب ملک و اینکه او ورثه ی مشخصی ندارد، با همدستی بنگاه داری به نام غلام، تصمیم میگیرد کهسایر مستاجران را بیرون کرده و خود ملک را تصاحب کند. به همین منظور برایشان حکم تخليه می گیرد. به دنبال این موضوع وقتی یکی از مستاجرها به دنبال خانه می رود توسط بنگاهدار رقیب غلام به نام باقری از ماجرا باخبر شده و سایرین راهم مطلع می کنند. سپس آنها با هم ائتلاف تشکیل داده و با مشورت باقری تصمیم می گیرند خودشان ملک را تصاحب کنند و برای این کار در پی خرابی های گسترده ساختمان به خاطر ساخت غیراصولی، تصمیم به تعمیرات اساسی می گیرند تا از این طریق صاحب حقی شوند. اما عباس آقا مانع اقدامات آنها شده و در نتیجه درگیری بین شان رخ می دهد. اما بعد به خاطر حرفهای مادرش دوباره با آنها از در دوستی در می آید. اما دوباره فردا با نقشه غلام، فردی رو به دروغ به جای ورثه ی صاحب ملک معرفی می کند تا با حکم تحلیه جعلی، مانع تعمیرات همسایگان شده و آنهذ را وادار به تخلیه کند.
همسایه ها دوباره به باقری رجوع می کنند و او طرح تخریب زیشتر ساختمان را می دهد که با مخالفت مواجه می شود. در نهایت صبح روز بعد به دلیل شدت تخریبهای ناشی از تعمیرات نیمه کاره و آسیب جدی لوله کشی، ساختمان به کلی نشست کرد و اهالی به شدت زخمی شدند.
در همین اثنا، ماموران شهرداری برای بازدید نهایی به محل می آیند و با دیدن ساختمان که به حالت نیمه مخروبه در آمده بود و با آگاهی از ماجرا به سکنه اطلاع دادند که می توانند با پرداخت اقساطی وجه به عنوان اجاره، در نهایت صاحب خانه خود باشند. در نهایت عباس ماند و افسوس آن همه نقشه ای که بر آب شد و خانه ای که نتوانست تصرفش کند!!!
8
داستان درباره وضع نابسامانِ ساختمانی چهار طبقه است که مستاجران آن، همه از وضعیت درب و داغون ساختمان شکایت دارند .
ساختمان ورثه ای بوده و توسط عباس آقا قصاب که به عنوان مباشر به حساب کتاب های ساختمان و جمعآوری اجاره ماهانه اهالی رسیدگی میکرد به خانوادهها اجاره داده شده بود.
عباس آقا که همسرش فوت کرده، با تنها پسر و مادرش به همراه خانواده برادرش که از قضا مهندس سازنده همان ساختمان نیز بوده در طبقه اول آن ساختمان زندگی می کند .
یک طبقه از این ساختمان متعلق به یک زوجِ کارمند است که قصد جابجایی دارند ولی پول کافی برای اجاره ی جای مناسب ندارند.
طبقه دیگر در اجاره دو برادر است که یکی از آنها فلج بوده و دیگری در بنگاه معاملات ملکی کار میکند.
و طبقه آخر هم در اجاره یک مرد هنرمند است که سرتاسر پشت بام را به فضای سبز تبدیل کرده و با گل و گیاه های اش سرگرم است.
در گیر و دار خرابیهای وقت و بی وقت این ساختمان که ظاهراً اشکالات اساسی دارد اهالی متوجه میشوند که همه وارثینِ ساختمان در خارج از کشور در یک حادثه فوت شدهاند . در واقع ساختمان مالکی ندارد.
و از آنجایی که عباس آقا حکم تخلیه برای همه مستاجرها گرفته ، ازترس لو رفتن این ماجرا دستپاچه شده و دست به دامان یکی از دوستانش که بنگاه معاملات ملکی دارد می شود.
او هم عباس آقا را مجاب می کند که ساختمان را در اسرع وقت به فروش رسانده و خود را از شر آن خلاص کند . او پیشنهاد میکنید، عباس آقا پس ازفروش میتواند دوباره آن را خریداری کرده به نام خودش سند بزند .
این اخبار دور از گوشِ بنگاه معاملاتی رقیب نمیماند و او نیز دست به کار شده و هر یک تلاش میکنند ساختمان بیصاحب را صاحب شوند.
یکی با حضور و نفوذ عباس و آن دیگری با برقراری ارتباط با مستاجران و شوراندن آنها بر علیه عباس .
دسیسه پشتِ دسیسه. جلسه پشت جلسه .
و در این گیرودار هر روز خرابی های این ساختمان بیش از روز قبل میشود .
مستاجرها هم پیشنهاد املاکی رقیب، برای ساخت واحدها و ترمیم آن و پرداخت هزینه به عنوان اولین قسط خرید آپارتمان هایشان ، خودشان اقدام به اجیر کردن تعدادی کارگر برای ترمیم های خرابیها می کنند.
عباس آقا که توسط دوست املاکی اش از این نیرنگ مستاجرها خبردار میشود مانع فعالیت کارگرها شده و جنجالی به پا میکد.
در همین حال خود مستاجرها هم به یک صراط نیستن و هر کسی حرف میزند و کارگرها مستاصل مانده اند که چه باید بکنند یکی میگوید بکن و دیگری می گوید پرکن.
در نهایت ساختمان در یک شب بارانی ، هنگامی که مخزن آب پشت بام واژگون میشود، خراب شده و همه اهالی را به بیرون می راند .
صبح روز بعد که همه زخمی و ناامید کنار هم مشغول استراحت بودند که ماموران شهرداری با نقشه هایی در دست و نوید ساخت و اجاره به شرط تملکِ ساختمان مجهول الوارث را به آنها میدهد.
8
مستأجرین ساختمانی چهار طبقه ، به دلیل فرسوده شدن بنا و براساس حکم تخلیهای که نماینده ی قانونی وراث اخذ کرده است، ناچار به جابه جایی هستند.
نماینده ی قانونی وراث، عباس آقا است که در طبقه ی اول، به همراه مادر، پسر، برادر و همسر و فرزند برادرش زندگی می کند که مشاجرات مکرری بین دو برادر صورت می گیرد.
مستأجر طبقه ی دوم زوجی جوان، مستأجر طبقه سوم دو برادر و ساکن طبقه ی سوم خواننده ی اپرا است.
سقف طبقه ی دوم ترک برداشته و شیر آلات نشتی فراوان دارند. عباس آقا زیر بار تعمیر نمیرود. مشاجرهای آغاز می شود و طی آن زوج جوان اعلام میکنند که از قضیهی فوت وراث قانونی ملک مطلعند و حکم تخلیه از درجه اعتبار ساقط است.
عباس آقا این قضیه را کتمان میکند و در پی یافتن راه چاره، نزد دوست بنگاهدارش میرود. در طی صحبتی که بین عباس آقا، دوست بنگاهدار و شاگردش صورت میگیرد، نتیجه بر این میشود که با تهیه مدارک جعلی اقدام به فروش خانه کنند و از خانم جوان سرمایهداری نیز برای بازدید دعوت به عمل میآورند.
در طبقه ی سوم، پس از آوازخوانی برادر بزرگتر و به علت نشتی لوله، بخشی از دیوار تخریب میشود. او که برای شکایت بردن نزد بنگاه داری میرود که دوست خودش و رقیب دوست عباس آقا است، از حادثه ای که به قصد جان بنگاه دار بود جان سالم به در می برد.پس از بازگشت، با زن جوانی که برای بازدید آمده از واحد ها دیدن می کنند. بنا مورد تایید خانم مهندس قرار می گیرد.
با راهنمایی بنگاه دار رقیب، مستاجرین اقدام به بازسازی می کنند که عباس آقا مانع از ادامه ی کار میشود و مجدداً جدلی بین اعضای ساختمان صورت می گیرد.
از ترس شکایت کارگران مبنی برعدم پرداخت حقوق و با توجه به نصایح مادر، عباس آقا طی یک مهمانی از کارگران و همسایه ها دلجویی می کند.
فردای آن روز مجدداً از سمت بنگاهدار تحریک میشود با ظاهرسازی، شخصی را به عنوان وراث قانونی اعلام می کند و دوباره رابطهی بین مستأجر و مباشر رو به تیرگی میرود.
شبی دیگر بنگاهدار رقیب راهکاری تازه به مستاجرین ارائه میدهد اما با خراب شدن هوا، منبع آب واژگون شده و ساختمان تخریب می شود.
اعضای ساختمان در اتاقی گرد هم آمده اند که مأمورین شهرداری از راه میرسند و خبر از طرح و قانون جدیدی می دهند که طی آن مستأجرین با پرداخت مبلغ مختصری، صاحب خانه میشوند.
8
تمرین: (خلاصۀ داستان اجارهنشینها)
ساختمانی که به تازگی توسط مأموران شهرداری پلاک شدهاست، از لحاظ فنی مشکلات اساسی دارد و با سمبلکاری ساخته شدهاست. ساکنان این ساختمان همگی مستأجر هستند، عباسآقا ساکن طبقۀ اول، سوپر گوشت دارد و با مادر و برادرِ مهندسش که سازندۀ ساختمان است زندگی میکند. ساکنین طبقۀ دوم خانم و آقایتوسلی هستند که کارمند هستند، ساکن طبقه سوم آقایقندی است که با برادر معلول و ناتنیاش زندگی میکند و اما ساکن طبقه چهارم، آقایسعادت است که باغچۀ باصفایی در پشت بام درست کردهاست.
عباسآقا که مباشر ورثه است، از مرگ ورثه خبر دارد و میخواهد با کمک آقاغلام املاکی، ساختمان را از آن خود کند، او با حکم تخلیه قلابی مستأجران را وادار به تخلیه کردهاست.
مستأجران که از طریق آقایقندی که در املاک آقایباقری رقیب آقاغلام کار میکند از قضیه مرگ ورثه با خبر هستند و زیر بار تخلیه نمیروند، و با توجه به مشکلات لولهکشی ساختمان، میخواهند واحدهایشان را تعمیر کنند.
عباسآقا که متوجه میشود مستأجران از همه چیز خبر دارند، به پیشنهاد آقاغلام تصمیم به فروش ساختمان میگیرد و همراه با خانممهندسافجهای که مشتری آقاغلام است برای بازدید به ساختمان میرود، خانممهندس با وجود وضعیت اسفبار ساختمان آنجا را میپسند و میخواهد آنجا را بخرد. مستاجران که میبینند قضیه جدی است به پیشنهاد آقایباقری تصمیم میگیرند مانع فروش ساختمان شوند و خودشان واحدهایشان را تعمیر کنند و هزینههایش را بپردازند. از این رو مشمهدی و کارگرانش را برای تعمیر به ساختمان میآورند، اما با تعمیرات غیراصولی و سلیقهای خود ساختمان را خرابتر میکنند. عباسآقا که از موضوع خبر دار میشود، جلوی تعمیرات مستأجران را میگیرد و درگیری شدیدی بین مستاجران و عباسآقا صورت میگیرد، و کسی این میان حاضر نمیشود دستمزد مشمهدی و کارگرانش را بپردازند، اما وقتی مشمهدی حرف شکایت را پیش میکشد ساکنین ساختمان برای اینکه مانع شکایت مشمهدی شوند از او دلجویی میکنند، و عباسآقا با برگزاری ضیافت شامی هم از دل مشمهدی درمیآورد هم با مستأجران آشتی میکند و بنا میشود مستأجران دوباره به تعمیر واحدهایشان ادامه دهند.
اما فردای آن روز دوباره آقاغلام زیر پای عباسآقا مینشیند تا همکارش را به عنوان خویشاوند ورثه جا بزند و مستأجران را بیرون کند، عباسآقا با ورثه قلابی به ساختمان میرود و مانع تعمیرات مجدد مستأجران میشود.
از طرفی دوبار پای آقایباقری به ساختمان باز میشود، او به مستأجران اطمینان میدهد که ورثه قلابی است و آنها اینبار باید عمداً ساختمان را خراب کنند.
سرانجام ساکنین ساختمان که بازیچۀ دشمنی املاکیها شدهاند، با تعمیرات غیراصولی کار را به جایی میرسانند که یک شب، با واژگونی منبع آب در پشتبام بخشی از ساختمان تخریب میشود و مستأجران آواره میشوند.
در پایان مأموران شهرداری که برای بازدید ساختمان آمدهاند خاطرنشان میکنند که خانۀ بدون ورثه متعلق به دولت است، مستأجران در ابتدا حسابی دلخور میشوند اما وقتی مژدۀ ساختمان نو و اجاره به شرط تملیک را میشنوند لبخند بر روی لبانشان نقش میبندد.
8
عباس آقا نمایندهی قانونی صاحبان آپارتمانی فرسوده در حاشیه شهر تهران است. او که خود از ساکنین این آپارتمان بوده مرگ صاحبان اصلی آپارتمان را از مستعجرین پنهان میکند تا خود بتواند به کمک مشاور املاک محل ( غلام ترکهای) مالک آپارتمان شود. او حکم تخلیه مستعجرین را صادر کرده و اجازهی تعمیر آپارتمان را به آنها نمیدهد. از طرفی دیگر اهالی که از مرگ صاحبان اصلی آپارتمان باخبر شدهاند (از طریق باقری دیگر مشاور املاکی و رقیب غلام ترکهای) ، قصد تخلیه خانههایشان را ندارند. آنها به توصیهی باقری برای تعمیرات آپارتمان بدون اطلاع عباس آقا اقدام میکنند و همین باعث ایجاد کشمکش و دعوای بیشتر بین اهالی آپارتمان با عباس آقا میشود. از طرفی دیگر کارگرانی که به واسطهی اهالی برای تعمیر آپارتمان آمده بودند به خاطر دخالت عباس آقا کارشان نصفه و نیمه رها میشود و بدون اینکه کسی مزدشان را پرداخت کند با دلخوری آپارتمان را ترک میکنند. بعد از این ماجرا عباس آقا به توصیهی مادرش، اهالی ساختمان و کارگران را برای رفع اختلافات و دلجویی و توافق بر سر هزینه تعمیرات به خانهاش دعوت میکند. فردای آن روز باوجود توافق عباس آقا با اهالی برای تعمیر آپارتمان، اما غلام ترکهای دوباره عباس آقا را از تعمیر منصرف میکند و او را نسب به اهالی بدبین.
دوباره کشمکش بین اهالی و عباس آقا از سر گرفته میشود و وضعیت آپارتمان هم روز به روز بدتر. تا اینکه در شبی بارانی منبع آب بالای آپارتمان سقوط میکند و آب کل ساختمان را برمیدارد و آن را به یک ویرانه تبدیل میکند. روز بعد ماموران شهرداری با یک سری اسناد و نقشه به سراغ مستعجرینِ آش و لاش شده بر اثر خرابی آپارتمان میآیند و اعلام میکنند که چون آپارتمان ورثه ندارد آنها میتوانند به صورت قسطی صاحب آن شوند.
7
چند خانواده ساکن یک آپارتمان قدیمی در حومه شهر تهران هستند. صاحب آپارتمان با همه ی ورثه اش در یک حادثه فوت شده اند. یکی از ساکنین نماینده قانونی صاحب خانه است. وی به همراهی یک بنگاه دار قصد دارد که از موقعیت سو استفاده کرده و صاحب آپارتمان شود .او سعی دارد مستاجرین را بیرون کند.
ساکنین که از ماجرا باخبر شده اند در پی چاره جویی بر می آیند. آنها با همفکری شخص دیگری که با بنگاه دار خصومت دارد تصمیم می گیرند تا قسمتهایی از ساختمان که در حال ویران شدن است را بازسازی کنند تا حقی در ساختمان پیدا کنند و نماینده مالک نتواند آنها را بیرون کند.
در این گیر و دار کار به دعوا و زد و خرد می کشد و ملک که ساختمانی بساز بفروشی است روز به روز بیشتر ویران می شود.
در نهایت شبی در اثر باران و رعد و برقی شدید بیشتر ساختمان فرو می ریزد و ساکنین در اخرین لحظات جان خود را نجات می دهند.
فردای آن شب مامورین دولت می آیند و به علت مجهول الهویه بودن مالک تصمیم می گیرند که هر کدام از ساکنین به خرج خود خانه ای که در آن ساکن بوده را باز سازی کرده و مالک آن واحد شود.
7
یک آپارتمان چهار طبقه که نیاز به تعمیرات و بازسازی اساسی دارد، در حاشیه شهر تهران قرار دارد. عباس آقا که مباشر مالک این ساختمان هست، اکنون قصد دارد با همکاری یک مشاور املاک محلی ملک را از چنگ بقیه مساجرها در بیاورد. و خودشان صاحب آن خانه شوند. این خانه نیاز به تعمیرات دارد ولی عباس آقا نه خودش قدمی برای این کار برمیدارد و نه اجازه میدهد بقیهٔ مساجرها کاری انجام دهند. و افراد ساکن در این خانه بهطور مداوم بر سر به کرسی نشاندن نظر و عقیدهٔ خودشان برای تعمیر خانه با هم کشمکش و دعوا دارند. تا اینکه به توصیهٔ مادر عباس آقا مباشر مالک این خانه یک مهمانی شام ترتیب میدهند در منزل عباس آقا که با هم بر سر تعمیر خانه توافق کنند. با همفکری همدیگر تصمیم میگیرند خانه را بازسازی کنند. اما با توصیهٔ یکی از دوستان عباسآقا و دخالت او، باز هم این پروژه نصفه و نیمه رها میشود. این نزاع و درگیری ادامه دارد تا اینکه در یک شب که باران زیادی بارید، منبع بزرگ آب ساختمان سقوط میکند و کل ساختمان را خراب میکند و به طور عجیب و خندهداری اهالی به همراه آب به بیرون از خانه میافتند. و در ادامهٔ این داستان، ماموران شهرداری به اهالی این خانه اعلام میکنند که بعد از بازسازیِ این خانه، بهصورت قسطی به آنها داده شود.
7
داستان فیلم درباره ی یک ساختمان کهنه و قدیمی ساخت در تهران است که عباس آقا به همراه پسر ،مادر و برادر مهندسش به همراه همسر و فرزند نوزادش در طبقه اول زندگی می کنند. آقای قندی و برادرش سالک ،که روی ویلچر می نشیند، در طبقه دوم و آقای توکلی و همسرش در طبقه سوم و آقای سعدی در طبقه چهارم زندگی می کنند. سعدی پشت بام خانه را گل و گیاه کاشته است. او هنرمند است و همیشه از خانه اش صدای آواز می آید.عباس آقا سوپر گوشت دارد و ساختمانی که در آن زندگی می کنند برای شخصی به نام رام دامدار بوده که فوت کرده و مدت هاست ورثه ای ندارد.
او فقط یک مباشر است و وکالتی ندارد. می خواهد به همراه آقا غلام که بنگاه دار است به شکلی که بقیه متوجه نشوند آن را بالا بکشند و در نهایت صاحب آن ملک شوند.
از همان ابتدای فیلم از شهر داری می آیند تا برای خانه پلاک بزنند و می گویند در این منطقه بزودی فضای سبز ایجاد می شود در حالی که آن ساختمان به شدت دچار مشکل است و خانم آقای توسلی اصرار می کند تا عباس آقا برود و وضعیت لوله ی آب را ببیند که حتی آب از سقف هم چکه می کند و ممکن است هر لحظه سقف روی سرشان خراب شود.
دو بنگاه دار هم در این میان با هم دعوایشان می شود در حالی که آقا غلام دارد با عباس آقا همکاری می کند. آقای باقری بنگاه دار ، دنبال ساکنین دیگر ساختمان می رود تا با آن ها صحبت کند و بهشان بفهماند که عباس آقا می خواهد سرشان کلاه بگذارد.
هر بار ساکنین می خواهند ساختمان را تعمیر کنند و کارگر و بنا می آورند اما عباس آقا ردشان می کند و موافق نیست.
حتی بار ها تکه هایی از گچ و آجر روی سرشان می ریزد و خودشان دست بکار می شوند.
عباس آقا کسی را به عنوان وارث جا می زند و در حالی که ساکنین و کارگر ها در حال تخلیه و برداشتن منبع های آب بالای ساختمان هستند، آن فرد را می برد تا باز هم آن ها را بی خیال کند.
این بار دیگر وقتی شب یک عده خوابند ساختمان به شدت ترک بر می دارد و وسایل روی سرشان می ریزد و آن ها تا وسایلشان را جمع کنند منبع های آب می ترکند و سیلی به پا می شود و کسانی که هنوز در ساختمان مانده اند را با شدت از راه پله ها به بیرون پرت می کند.
در نهایت در حالی که دوباره زخمی و آش و لاش در ساختمان ویران شده پناه گرفته اند، چند مامور شهرداری وارد آنجا می شوند و تعدادی پرسش نامه دارند که باید توسط ساکنین پر شود مبنی بر اینکه طبق ماده ی ششم قانون انحصار وراثت و تبصره اش موسسات تجارتی و اشخاصی که اموال مجهول الوارث نزد آن هاست مکلفند آن اموال را تسلیم و تعدیه به دولت نمایند. هر کسی هم می توانست محل سکونت خودش را با یک سری قسط بلند مدت که به اندازه ی همان اجاره بهاست طبق سند رسمی خریداری کند. در نهایت آن ساختمان مرمت می شود و همه به آرزویشان می رسند.
8
یک ساختمان چهار طبقه وسط یک بیابان هست که مالک آن خارج از کشور هست و مباشرش، عباس اقا هر طبقه را به یک نفر اجاره داده. عباس اقا میفهمد که مالک فوت شده، و قصد دارد با بیرون کردن مستاجرها، خودش صاحب آنجا بشود. ساختمان را خود عباس آقا ساخته است، برای اینکه ارزان تر تمام شود، سیستم لوله کشی بی کیفیت و غیرمهندسی استفاده کرده. هر بار لوله های یک طبقه نشتی میکند و خانه را آب بر میدارد. یکی از مستاجران از طریق اقای باقری که بنگاه معاملات ملکی دارد، می فهمد که صاحب ملک فوت شده، و ساختمان مجهول الهویه است. برای همین با بقیه مستاجران و با کمک اقای باقری نقشه می کشند تا خانه را برای خودشان حفظ کنند. آنها به این نتیجه می رسند که اگر خانه را بازسازی کنند، می توانند انجا ماندگار شوند. اما همین که کارگرها شروع به کار می کنند، عباس اقا از راه می رسد و کاسه کوزه شان را به هم می ریزد. و کارگرها را راهی میکند. مادر عباس اقا، با عباس صحبت می کند. و عباس از ترس اینکه کارگرها شکایت کنند، دنبالشان می کند و انها و را به خانه برمیگرداند و از آنها حسابی پذیرایی میکند. فردای ان روز، که عباس میفهمد، مستاجران با چه منظوری قصد تعمیر خانه را داشتند، یک نفر را جای یکی از بستگان مالک جا می زند، و انها را تهدید می کند که باید هر چه زودتر خانه را تخلیه کنند.
مستاجران که باز با آقای باقری میخواستند نقشه جدیدی بکشند، قسمت دیگری از خانه خراب شد. بعد هم که تانکر روی پشت بام، چون پایه هایش لق شده بود، افتاد و کل خانه را آب برداشت.
صبح روز بعد، چند نفر از شهرداری به انجا امدند و به مستاجران گفتند، میتوانند اجاره بدهند و صاحب انجا بشوند.
7
در یک ساختمان ۴ طبقه که 4 خانواده در انجا اجاره نشین هستند و صاحبانش دار فانی را وداع گفته اند و اکنون وارث مشخصی ندارد، عباس آقا که خانه نشین طبقه اول است با مشورت بنگاه داری بر آن میشود که طبقه اول خانه را برای خود و مابقی را برای خانواده اش قولنامه ای جع
لی جور کند و صاحب انجا شود.
ساختمان بسیار فرسوده است و نیاز به تعمیر و بازسازی دارد. اما عباس اقا که قصد بالا کشیدن انجا را دارد اجازه نمیدهد انجا را تعمیر کنند.
اجاره نشین طبقه اخر که هنرمند موسیقی دانی است بام خانه را به گلخانه تبدیل کرده که عامل نفوذ اب در دیوارهای ساختمان و ریزش آن شده است، همه ی همسایه ها درخواست تعمیر ساختمان را دارند اما عباس اقا رازی نمیشود چرا بنگاهی به او اجازه نمیدهد و او را از این کار باز میدارد.
پس همسایه ها خودشان به فکر چاره افتاده و کارگر آوردند برای بازسازی خرابی های به بار آمده. اما قصد دارند بازسازی را متوقف کنند و همه ی ساکنین با یکدیگر در جدال افتاده اند. خانه ای با زیرساز های مهندسی نشده که حتی تحمل سروصدا هم برایش زیاد است بر اثر نفوذ اب در دیوارها، و خرابی ناشی از اماده سازی تعمیرات کارگران طاقتش را از دست داده و بافروپاشی شدن منبع آب فرو میریزد و همگی ساکنان آواره میشوند. اما از بخت خوششان در ان محل خانه ها در حال بازسازی و مدرن شدن هستند و به آنها قول ساختمان نو با قراردادی جدید میدهند.
7
داستان از جایی شروع میشود که دو مَرد از طرف شهرداری منطقه میآیند تا به خانه های محله پلاک نصب کنند. شمارهی پلاک ساختمان ۱۹ است.
کارمندِ شهرداری یا عباس اقا، مباشرِ ساختمانی که ورثه اش پیدا نیستند و با مادر و پسرِ نوجوانش به همراه برادر و زن برادر و برادر زاده ی نوزادش در واحد اولِ ساختمان زندگی میکنند، حرف میزند.
در صحنه ی بعدی مستأجرهای ساختمان یکی پس از دیگری دیده میشوند.
زن و شوهری به نام خانم و آقای توسلی که به دنبال جایی دیگر برای اسکان میگردند و وقتی به عباس آقا بر میخورند از نشتیِ لوله ها و خرابی های ساختمان شکایت دارند.
آنها از عباس آقا تقاضا میکنند تا وقت بگذارد و برای بررسیِ مشکلات واحد، همراهی شان کرده و برای تعمیراتِ ساختمان اقدام کند. عباس آقا هم پیشنهاد میکند که با تعمیراتِ جزئی کار را فیصله دهند و به دنبال جای دیگری برای زندگی باشند.
زمزمه های خانم و آقای توسلی حاکی از آن است که این ساختمان مجهول الورثه است و عباس آقا حق ندارد آنها را از خانه بیرون کند.
در صحنه ای دیگر مستأجر طبقه ی سوم را میبینیم که به همراه برادرِ ویلچر نشینش در خانه ای به هم ریخته زندگی میکند. مرد برای استحمام واردِ حمامِ پر از آب و تا حدودی در هم شکسته میشود اما ناگهان دیوار تخریب شده و بر سرِ مرد فرو میریزد. از لوله های شکسته آب خارج میشود و به سر و صورت مرد میپاشد
عباس آقا و سایرین با شنیدنِ صدای مستأجر به طبقه ی سوم هجوم میبرند و با صحنهای نگران کننده مواجه میشوند.
برادرِ عباس آقا که از قضا مهندسِ ساختنِ همین ساختمان نیز هست اعلام میکند که ساختمان مشکل دارد و با مصالح ارزان قیمت و به درد نخور ساخته شده است.
از طرفی موضوعات پیش آمده و از طرف دیگر ماجرای مجهول الورثه بودنِ ساختمان، حساسیتِ عباس آقا را بر میانگیزد و او را بر آن میدارد که به دفترِ مشاور املاک دوستش که مردی حقه باز و کلاه بردار است برود.
با مشورتی که از دوستش میگیرد، مصمم به فروشِ خانه با وکالت نامه ای جعلی میشود. از این رو زن جوان و شیک پوشی را که هم مهندس است و هم مشتریِ ساختمان، برای بازدید از آپارتمان به آنجا می برد.
زن با دیدنِ سه طبقه ی نخست و سپس بازدید از طبقه ی آخر که محلِ سکونتِ مرد اپرا خوانی است که پشت بامِ ساختمان را به باغچه ای بزرگ بدل کرده و باعث نشت کردنِ آب در سرتاسر ساختمان شده است، تصمیم به خریدِ خانه میگیرد.
مستأجران ساختمان اما دست بردار نیستند و برای آنکه خانه را ترک نکنند با مشورتی که از آقای باقری، مشاورِ املاکِ دیگری در محل، میگیرند، مصمم می شوند که خانه را تعمیر کنند تا بتوانند در ساختمان بمانند و در آنجا زندگی کنند.
از این رو عمله و بنایی خبر کرده و شروع به تخریب و ساخت مجدد میکنند.
عباس آقا که به خانه بر میگردد و با این صحنه مواجه میشود، دعوایی به راه انداخته و همه ی کارگران را از خانه بیرون میکند.
کارگران تقاضای پرداختِ مبلغِ مزد و مصالح میکنند و هیچ یک از ساکنان اعتنایی نمیکنند. آنها هم با تهدید اهالی ساختمان به اینکه شکایت میکنند تا مزدشان را بگیرند از آنجا بیرون میزنند.
اهالی هم تصمیم میگیرند که کارگران را برگردانند تا بدین صورت از شکایت شان جلوگیری کنند. سپس از آنها با شام و میوه و شیرینی پذیرایی میکنند و دلخوریِ پیش آمده را از دلشان در میآورند.
در ادامه و کشمکش هایی که رخ میدهد، مستأجران به فکر تخریب ساختمان میافتند تا اینگونه از کلاه برداری عباس آقا و دوستِ کلاه بردارش جلوگیری کنند.
از این رو دوباره عمله و بنا را خبر میکنند تا برنامه شان را عملی کنند.
ساختمان به لطفِ کارگران از جاهایی که نباید، خراب میشود و ترک های ناگهانی ای که روی دیوارها و سقف ها ایجاد میشوند باعث نگرانی همه ی اهالی میشود.
در شبی بارانی که اهالی در خرابه های خود به سر میبرند، صداهای مهیبی از طبقه ی آخر شنیده میشود و همگان به این فکر میافتند تا ساختمان را ترک کنند. غافل از اینکه در حینِ جمع آوری وسایل شان، مخزن آبِ پشت بام سرنگون شده و تمام ساختمان و اهالی اش را غرق در آب میکند.
صبح، که تمامِ مستأجران، خیس و لرزان، در خانه ی عباس آقا که اکنون خرابه ای بیش نیست، جمع شده اند، گروهی از شهرداری با نقشه هایی در دست به آنجا می روند و اعلام میکنند که ساختمان مجهول الورثه بایستی از نو ساخته شده و به شهرداری تعلق گیرد و اهالی ساختمان می توانند با پرداختِ پولی به میزانِ اجازه بهای شان، واحدی را خریداری کرده و صاحب خانه شوند.
7
عباس آقا ظاهرا نماينده ي قانونی وراث ساختمانی ۴ طبقه است که غیراصولی ساخته شده است.
در این ساختمان به غیر از عباس اقا و مادرش و خانوادهی برادرش مستاجرهای دیگری هم زندگی میکنند.
خانه مشکلات زیادی دارد مثل ترکیدگی لولهها، خرابی دیوارها. مستاجرها از عباس اقا میخواهند که مشکلات را برطرف کند ولی او زیر بار نمیرود و میگوید طبق قانون و صحبت های قبلیاشان آنها باید خانه را تخلیه کنند.
از طرفی مستاجرها باخبر شدند که تمام وراث خانه در تصادفی در یک کشور دیگر از بین رفتهاند و ادعا میکنند که خانه مجهول المالک است و ادعای عباس اقا بیمورد است.
عباس آقا که میفهمد اجاره نشینها از موضوع باخبر شدهاند به مشاور املاک میرود و با دلالی به نام غلام که از ماجرا خبر دارد و باهم همدست هستند و میخواهند خانه را بالا بکشند، اطلاع میدهد. او به عباس آقا میگوید هرطور شده سریعتر خانه را بفروش و مشتری برایش پیدا میکند و مشتری را میفرستد تا خانه را ببیند.
از طرف دیگر دلال دیگری به نام آقای باقری که چشمش دنبال خانه است و با دلال عباس آقا در رقابت است، با مستاجرها حرف میزند و آنها را راهنمایی میکند که خانه را تخلیه نکنند، و به آنها میگوید در خانه ساخت و ساز کنند تا خانه را از آن خود کنند تا مجبور نشوند تخیله کنند.
اجاره نشینها تصمیم میگیرند تعدادی کارگر و مقداری مصالح ساختمانی را به خانه بیاورند تا کار بازسازی خانه را شروع کنند ولی هنگام کار عباس آقا از راه میرسد و مانع کار کردن کارگرها میشود و انها را از خانه بیرون میکند.
بعد از درگيري ها کارگرها طبقات ساختمان را بالا و پایین میروند تا دستمزد خود را بگیرند ولی هیچکس زیر بار نمیرود، آنها هم ناامید میشوند و میروند ولی عباس آقا یک دفعه تصمیم میگیرد دنبالشان برود و مستاجرها نیز به این نتیجه میرسند که دنبال کارگرها بروند و دستمزدشان را بپردازند و برای خانه هزینه کنند. همه با هم به ماشین کارگرها میرسند و انها را به خانه برمیگردانند. عباس اقا از مادرش میخواهد که از آنها پذیرایی کنند و همه همسایهها با هم خوب میشوند و کمک میکنند تا شام مفصلی را برای آنها تدارک ببینند، در این میان مستاجرها فاکتورهای کارگرها را جمع میکنند و پولشان را میدهند تا به قول خودشان بتوانند مالك خانه هايشان شوند. عباس آقا هم تصمیم میگیرد که خانه را بازسازی کند و به کارگرها میگوید از فردا کار را شروع کنند.
روز بعد غلام پيش عباس آقا میآید و با او حرف میزند و دوباره با نقشه اي سعي مي كنند مردي را جاي یکی از وراث جا بزنند و اجاره نشینها را وادار به تخلیه کنند. ولی اجاره نشینها زیر بار نمیروند و خودشان دست بهکار میشوند تا جاهای مختلف خانه که تخریب شده است را بازسازی کنند، همین روند درگیری ادامه پیدا میکند تا یک شب که باران شدیدی میبارید همهی لوله ها و دیوارهای خانه به طور کلی خراب میشود و همهی آنهایی که بر سر خانه درگیری داشتند با جریان آب به بیرون از خانه پرت میشوند. صبح روز بعد درحالی که با دست و پای شکسته در خرابهای خانه نشسته بودند و مادر عباس آقا از آنها پرستاری میکرد، سه مرد به خانه آمدند و به آنها اعلام کردند طبق قانون چون خانه دیگر وراث مشخصی ندارد آنها میتوانند با پرداخت همان مقدار اجاره صاحب خانه شوند.
9
عباس آقا نماینده قانونی ورثه یک ساختمان چهار طبقه است که حکم تخلیه این ساختمان است. خود عباس آقا این ساختمان را ساخته است البته قرار نبوده که در چهار طبقه ساخته بشه بخاطر این پی این ساختمان برای چهار طبقه استحکام لازم را ندارد و سیستم لوله کشی خوبی هم ندارد بخاطر پوسیدگی لوله ها و باغچه ای که که در پشت بام ساخته شده تمام ساختمان را نم برداشته است.
ورثه ساختمان در یک سانحه فوت می کنند و مستاجران از این قضیه بی خبر بودند ولی توسط بنگاه باقری خبردار میشوند.
به این ترتیب به عباس آقا می گویند که حکم تخلیه ای که گرفتید از درجه اعتبار ساقط است.
عباس آقا به بنگاه مهتاب اطلاع میده که ما لو رفتیم. بنگاه هم بهش می گوید که تا دیر نشده بفروشش و اگر خواستی دوباره بخرش پس یک مشتری جور میکند که ساختمان را ببسند. در این حین باقری با دارو دسته می آیند برای انتقام کشی و جعل سند و یک درگیری بوجود می آید. و بنگاه مهتاب هم متقابلا دزدکی می روند در بنگاه باقری و خرابکاری می کنند.
شب آن روز باقری با مستاجران حرف می زند که چون ورثه ای در کار نیست شما شانستان گرفته که می توانید ساختمان را تعمیر کنید و خانه تان را صاحب شوید.
فردا بنا و کارگر می آورند که تعمیر کنند. اما وسط کار عباس آقا میاد و نمی گذارد کار کنند. بالاخره بنگاه به عباس آقا اطلاع می دهد که چرا مستاجران اقدام به تعمیر کردند.
بعد نقشه میکشند که ورثه زنده است و یکی را بعنوان ورثه می برند پیش مستاجران و و وانمود می کنند که ایشان حکم تخریب ساختمان را بدلیل فرسودگی گرفته است.
وباید ساختمان را تخلیه کنند. بعد از این قضیه باقری دوباره با مستاجران حرف می زند که شما باید پیش دستی کنید و ساختمان را تخریب کنید تا بتوانید زمین را صاحب شوید
اما بین آنها اختلاف پیش می آید و عباس آقا که شاهد قضیه است بر اثر باد شدید و نشت آب ساختمان را آب می گیرد. و آسیب جدی می بیند بالاخره ماموران شهرداری ساختمان را طبق قانون بصورت اجاره به شرط تملیک به مستاجران واگذار می کند.
7
عباس آقا مباشر خانه ی چهار طبقه ای است که در طبقه ی اول خودش همراه با مادر و پسرنوجوانِ خود و برادر و خانم برادرش زندگی می کند و در سه طبقه ی دیگر به ترتیب یک زن و شوهر فرهنگی، دو رفیق که یکی شان معیوب است و دیگری کاراته کار و طبقه ی آخر هم مرد نسبتا جوانی که عاشق آوازخوانی و گل و گیاه است.
خانه ی به ظاهر آرام، در یکی از شهرک های تهران که به تازگی پلاک خورده،قرار دارد. ظاهر خانه بی نقص و ایراد است ولی وقتی وارد خانه می شوی تازه می فهمی که چقدر از نظر ساخت زیر بنایی، لوله کشی، و استقامت مشکل دارد. مستاجرین هر طبقه که از وضعیت خانه رنج می بردند قرار بر تخلیه ی ساختمان را داشتند. اما بنابر خبری که به تازگی به گوش شان رسید، دست شان را یکی می کنند و از تخلیه ی خانه سر باز می زنند. عباس آقا هم که از این موضوع خبردار بود، طوری وانمود کرد که انگار از هیچ چیز اطلاع ندارد و خبر را شایعه ای بیش ندانست. خبر از این قرار بود که گویا وارثین خانه همه شان در یک حادثه جان خود را از دست داده اند و خانه هیچ وارثی ندارد. این خبر باعث شد که مستاجرین به مالکیت آن خانه حریص بشوند و طی نقشه های مختلف برای بازسازی خانه، هم برای خود و هم برای عباس آقا و هم برای کارگرهایی که خودشان آنها را فراخوانده بودند، دردسرهایی بوجود بیاوردند. در این بین عباس آقای مباشر هم بیکار ننشسته بود و با یکی از شرکای آژانس مسکن دست به نقشه هایی می زد که وانمود کند خانه هنوز هم وارث دارد. تا اینکه بلاخره در همین کشمکش ها سقف خانه فرو می ریزد و خانه از پایه ویران می شود. بلاخره بعد از ویرانی خانه که همه را در بهت و نگرانی گذاشت، نماینده هایی از طرف شهرداری سر می رسند وخبر ساختمان جدید وقرارداد جدید با شرایط جدید را میدهند!
7
ورثه ی آقای رام که مالکان آپارتمانی 4طبقه در حومه ی شهر هستند که به تازگی جزء محدوده ی شهری شده، مدتی پیش در تصادف دو قطار در خارج از کشور فوت کرده اند. عباس آقا که مباشر و نماینده ی قانونی آنها بوده خود به همراه پسر، مادر و خانواده ی 3 نفره ی برادرش در یکی از واحدهای همان ساختمان سکونت دارند، از این ماجرا شده اما آن را از سایر مستاجرین مخفی کرده است. برادر او مهندس ساختمان است و سازنده ی این بناست اما با دخالت های عباس به دلیل صرفه جویی اقتصادی و منفعت بیشتر بسیاری از اصول اساسی ساخت و ساز در آن رعایت نشده و اکنون پس از گذشت چند سال مشکلات اساسی پیدا کرده است. عباس آقا به تحریک و باهمدستی یک دلال حکم تخلیه ی سایر مستاجرین را به بهانه ی اتمام قرارداد و فرسودگی ساختمان و نیاز اساسی آن به تعمیر گرفته و تصمیم دارد مالک کل آن شود. اما سایرین از طریق یکی دیگر از دلال های محل از این موضوع مطلع می شوند و با راهنمایی او تصمیم می گیرند با تعمیر ساختمان و با استناد به یک ماده قانونی ادعای مالکیت کنند. در این میان کشمکش و اختلافات عباس آقا و سایر ساکنین فراز و فرودهایی پیدا می کند. او تلاش می کند با معرفی کردن فردی جعلی به عنوان ورثه ی آقای رام سایرین را مجبور به تخلیه کند؛ اما آنها نیز با تعمیراتی که حالا دیگر شکل تخریب دارد سعی دارند به هدف خود برسند. نهایتا در یک شب بارانی آب کل ساختمان را فرامی گیرد و باعث تخریب بخش عظیمی از آن می شود. ساکنین نیز اکثرا مصدوم می شوند. نهایتا از طریق مامور شهرداری مطلع می شوند طبق قانون در صورت تمایل می توانند با پرداخت اقساط بلند مدت صاحب واحد خود شوند.
8
ساختمانی با پلاک ۱۹ در اطراف شهر بنا شده که به دلیل گرانی اجاره خانه ها اهالی ساختمان مجبور به زندگی در آن ساختمان هستند .
عباس آقا که مباشر این ساختمان میباشد وساختمان را با برادرش مهندس ساخته اند مدیر ساختمان هم هستند واجاره نشین ها اجاره هر ماه را به عباس آقا میدهند .
ولی ساختمان از اول قرار نبوده که ۴ طبقه ساخته شود به همین دلیل خیلی ساختمان دچار نقص فنی میباشد وتمام وسایل ارزان قیمت به کار رفته شده واهالی ساختمان که هر کدام مشکلات خاص زندگی خودشان را دارند تصمیم میگیرند که ساختمان را تعمییر کنند .
آقای غلامی که مشاور املاک میباشد وهدفش بدست آوردن این ساختمان است عباس آقا را هر بار اغفال میکند با حرفهایش وبا این کار سعی میکند بین اهالی ساختمان اختلاف بیندازد .
این ساختمان چون مجهول الورثه میباشد
مشاورین املاک هر کدام یک نظری براین ساختمان دارند .
یکی از همسایه ها به نام آقای قناد هم با آقای باقری مشاور املاک هماهنگ میکند وهرکدام از این مشاورین برای رسیدن به هدف خودشان اعضای ساختمان را به بازی گرفتند .
کم کم ساختمان روبه خرابی میرود واهالی گروهی کارگر میاورند برای تعمییر
ولی باز عباس آقا مخالفت میکند وکارگرها را بیرون میکند .
مادر عباس آقا با حرفهایش ، دل عباس آقا به رحم میاورد ومیرود دنبال کارگرها تا از دلشان دربیاورند.
بقیه اهالی ساختمان هم بدنبال کارگرها تا مزدی که پرداخت نکردند بدهند.
وهمان شب یک مهمانی برگزار میکنند وپذیرایی حسابی با همکاری تمامی اهالی ساختمان برای کارگرها به راه میندازند .
از فردا تصمیم به تعمییر ساختمان گرفته میشود با رضایت همه .
و آقای غلامی باز با حرفهایش باعث اختلاف عباس آقا با بقیه میشود وباز دردسر ودعوا وانجام نشدن کار .
تا اینکه ساختمان کم کم فرو میریزد ومجبور میشوند از ساختمان بیرون بروند وتعدادی از افراد هم زیر آوار ماندن وزخمی شدند .
بازهم با همکاری مادر عباس آقا همه اعضای ساختمان منزل عباس آقا جمع شده اند ومادر از همه پرستاری میکند .
ودرآخر به اهالی ساختمان ابلاغ میشود
بخاطر مجهول الهویه بودن وارث باید خانه را قسط بندی کنند وبه دولت بدهند ودر اصل همان اجاره را تا در آخر صاحب خانه شوند.
7