بسیاری از اتفاقات خوب از زمانی آغاز میشود که چند نفر دور هم جمع میشوند تا یک کار مشترک انجام دهند، هدف مشترکی را دنبال کنند و دربارۀ آیندهای مشترک طرح بریزند.
وقتی برای کار و زندگیتان هدفگذاری و برنامهریزی میکنید، چقدر به تشکیل یک گروه میاندیشید؟ آیا ایجاد یک گروه که کاری جمعی به نظر میرسد، میتواند بخشی از هدفهای فردی ما باشد؟ یا نه همیشه باید منتظر این باشیم که از سر شانس و اتفاق عضو گروه خاصی بشویم؟
پیش از اینکه به راهاندازی یک شرکت، استارتآپ یا هر چیز دیگری اقدام کنیم، بهتر است روی ساختن یک گروه خوب تمرکز کنیم. کسبوکار و سازمان موفق، میتواند خروجی طبیعی یه گروه خوب باشد.
به گمانم هدفگذاری برای خرید ماشین و خانه و داشتن شغل دلخواه و… چندان محرک و سازنده نیست. من داشتن چنین هدفهایی را رد نمیکنم. اما در فهرست اهداف شخصی من قطعاً عضویت در یک گروه خوب و سازنده از چیزهای دیگر مهمتر است. چون چنین گروهی، اگر با ارزشهای کلی من همسو باشد، در نهایت راه رسیدن به دیگر دستاوردها را نیز هموار میکند.
گری همل میگوید: موفقیت معمولاً ناشی از خوب انجام دادن کارهای معمولی به روش غیرمعمول است. بنابراین اگر بناست گروهسازی ما، به گپزدنهای نامنظم و ساخت گروه تلگرامی منجر شود، به جز اتلاف وقت، راه به جایی نمیبرد.
ساختن یک گروه، اگر با نگاه بلندمدت و پذیرفتن دشواریهای این کار، انجام شود در نهایت از تمام کارهای انفرادی اثربخشتر خواهد بود. اما به شرطی که فردیت افراد را از بین نبرد. گروه برای حمایت ایدههای فرد فرد اعضای گروه است. نه حل کردن همه در ایدۀ یک یا بخشی از اعضای گروه.
از میان گروههای نمونه و الهامبخش، همیشه به گروه موفقیت بنجامین فرانکلین و دوستانش اشاره میکنم. فرانکلین با دوازده نفر از دوستانش، باشگاهی برای پیشرفت مشترک ایجاد کردند که تا چهل سال هر هفته دیدار داشتند.
شاید مهمترین سؤال من در ابتدای راهاندازی یک گروه پاسخ به این سوال باشد:
آیا من حاضرم چهل سال تمام عضو این گروه باشم؟
جملۀ جالب و هشداردهندهای دربارۀ کار گروهی وجود دارد که نقل آن خالی از لطف نیست:
ما معمولاً به کار گروهی اعتقاد داریم، اما به شرط اینکه رهبر گروه باشیم.
به زعم من بلوغ ذهنی ما در گروهسازی زمانی متجلی میشود که بپذیریم که به عنوان مؤسس گروه، الزاماً قرار نیست رهبری گروه را هم بر عهده بگیریم و انتخاب رهبر گروه باید توسط اعضای گروه صورت بگیرد.
برایم بگویید که شما هم به ساختن گروه فکر کردهاید؟ در حال حاضر عضو گروه پیشبرنده و سازندهای هستید؟ دوست دارید در چه زمینهای یک گروه خوب بسازید؟
پینوشت: این نوشته مقدمهای بر بحثهایی است که بعد از این با عنوان گروهسازی خواهم نوشت.
احتمالاً بعد از مطالعۀ این نوشته، مطلب زیر هم برای شما سودمند باشد:
یک تیم خوب چگونه ساخته میشود؟
چند پیشنهاد دیگر:
دورههای حضوری و آنلاین نویسندگی و تولید محتوا
شاهین کلانتری در مدرسه نویسندگی | تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین
24 پاسخ
من دوباره اتفاقی به این متن سر زدم. دو سال است که کلمۀ سال من، رهبری است و مسبب آن همین متن بود.
ممنونم.
ممنون از پیشنهاد خوبتون. من موسس یک گروه شدم . امیدوارم به جاهای خوبی برسیم.
خیلی دوست دارم با دوستاتنم گروهی تشکیل دهیم که راجع ادبیات حرف بزنیم.
یکی از سال اول های مدرسه آزویم را برآورده کرد. اما خب بیشتر آن افراد هم که عضو گروه بودند هفته ای یک بار به نوشته های نگاه هم نمیکردند.
از آن 35 نفر که عضو بودند فقط 10 نفر در جلسه های آنلاین حضور یافتند. آن 10 نفر هم فقط راجب کتاب حرف میزدند. یکی از هم کلاسی هایم دست به قلمش نسبت به بقیه بهتر است. اما هروقت چشمه اش جوشیید شعر میگوید. فکر کنم زحمت یادداشت کردن آنها را هم به خودش نمی دهد.
سلام شاهین عزیز،به نظر تیم سازی و تشکیل گروه از اهمیت بالایی برخوردار هست.قطعا یک خودرو برای حرکت به جلو علاوه بر بدنه،اجزای تخصصی زیر مجموعه ای داره که این اتفاق رو رقم میزنه.همه با هم برای یک هدف
سلام بر سامان نازنین
دقیقا.
خوشحال شدم اسمت رو دیدم.
سلام شاهین جان
درمورد گروهسازی بله اتفاقا برعکس طعنهای که تو متنت به گروههای تلگرامی زدی
من معتقدم گروه تلگرامی رو هم میشه ازش استفادهی مؤثر کرد
و همون خاصیتی که تو از گروه تعریف کردی رو درش رشد داد
مدتی هست در یک گروه سینمایی تمرین نقدنویسی و دیالوگ میکنیم و توانستیم در این زمینه کیفیت کارمان را با کمک همدیگر بالا ببریم.
همینطور یک گروه برای حامیان حیوانات داریم که در آن داریم استراتژیها و شیوههای مختلف حمایت از حیوانات رو به بررسی میگذاریم ببینیم چطور میشه جنبش موفقتری داشت
هر هفته برنامههای کتابخوانی و تماشای فیلم درمورد موضوع حیوانات داریم. و هر هفته یک شب با یکی از حامیان باتجربه جلسه تلگرامی برگزار میکنیم به صورت ویس مصاحبه میگیریم که قراره بعدا تدوین بشه و فایلش منتشر.
نظرت درمورد این جور گروهها چیه؟
عالیه فرید جان
خیلی هم خوبه.
ما خودمون یک گروه چهارصد نفره داریم توی تلگرام. که منشا خیلی ار اتفاقای خوب بود. گروه مدرسه نویسندگی.
با سلام .
واقعا چطوری می تونم شغل دلخواه و مورد علاقم رو پیدا کنم ؟
واقعا چیزی نمی تونم سر در بیارم از اینکه می گید شغل مورد علاقه ی من نوشتن است .
کمکم کنید .
امیر معین عزیز
این موضوع رو راحت نمیتونی کشف کنی.
باید کلی آزمون و خطا کنی و زحمت بکشی.
یه سری به متمم برن. احتمالاً مطالبش برات مفید باشن.
سلام روزتان بخیر
به نظرم من اگه قرار باشه یه گروه یا ی وبلاگ بزنیم باید یه جوراب ذهن مستقل داشته باشیم چون دراین صورت نوشته هامون رو به سلیقه ی اعضا گروه مینویسیم وهمراهان این نگرانی رو داریم که نکنه اعضا رو از دست بدیم و سلیقه ی شخصی ما در نوشتن یا هرکار دیگه ای به حداقل میرسه.
نمیدونم یادت میاد یا نه، اما قبلا یه بحثی بود توی گروه چند سال پیش که یکی از دوستان میگفت، ایرانیها شعور کار تیمی ندارن، و بچهها هم تایید کردن این حرف رو. من این حرف رو خیلی جدی نگرفتم و گفتم «شعور کار تیمی» دیگه چیه؟ و فکر کردم دقیق مفهومپردازی نشده این جمله. اما الان احساس میکنم بهتر حرفش رو می فهمم. داستانش مربوط به وقتیه که قرار بود با تعدادی از دوستان یه سری امضا جمع کنیم برای یه کار عامالمنفعه. سر جلسه که این تصمیم رو میگرفتیم، همه موافق بودن یکی دو نفر هم چیزی نمی گفتن، قرار شد هر کسی یه گوشه کار رو بگیره.
بخش اول: اهمالکاری خودم. بعد از دو روز دیدم خبری نیست، برای همین خود من شروع کردم به کار و سراغ بقیه رو گرفتم.
بخش دوم: از اون ده نفر فقط چهار نفر کمک کردن.
بخش سوم: از این ۴ نفر یک نفر فقط پیشنویس رو نوشت. و دیگه کاری نکرد. سه نفر باقی مونده هم فقط دو نفرشون فعال بودن).
بخش چهارم: با فعالیت یک نفر باقی مونده این کار شش ماه به طول انجامید، کاری که میشد با کار منظم همهی افراد و هزینهی ناچیز برای همهی افراد (و نه هزینهی سنگین برای یکنفر) توی یک هفته انجامش داد.
حالا من با پوست و خونم میفهمم «شعور کار تیمی» یعنی چی ؛)
سریعالقلم یه بار در همین مورد یه صحبتی داشت که میگفت برای ایرانیها این عادی نیست که بشینن کنار هم یه تصمیم بگیرن و با هم انجامش بدن، انگار باید حتما یه دستوری از یه جایی از اون بالا (سازمان، کشور، گروه، رئیس) بیاد تا فردی خودش رو وادار به کار کنه: yon.ir/tafarrod
همینطور بحث تو منو یاد کتاب استارتاپ شما، رید هافمن انداخت. از دید من بحث تو رو میشه یه جورایی خلاصهی اون کتاب دونست.
سلام ایمان
دلتنگت بودم.
یه روز که تهران بودی، حتماً خبر بده، بیا دفتر ما با هم گپ بزنیم.
و اما دربارۀ کامنتت:
به موضوع درستی اشاره کردی. من هم بارها درگیر این مسئله شدم. دوست من سجاد سعیدنیا، در این رابطه حرفای جالبی داره. به یهانۀ کامنت تو ازش میخوام که اونم از تجربیات خودش بنویسه برامون.
حتما خبرت میکنم شاهین. باعث افتخار منه که من رو دوست خودت حساب میکنی. خودم علاقه دارم بیام ببینم تو و همکارات رو.
ست گادین هم در کتاب قبیله نوشته های پراکنده ی جالبی درباره گروه سازی دارد که آن زمانی که مطالعه می کردم برایم جالب بود. نکته مهمی را اشاره کردی. جمع این نکته با تحولات موج سوم زیبا می شود
سلام مهدی عزیز
اون کتاب خارقالعادهست. واقعاً کتاب الهامبخشه.
یادآوری کردی تا دوباره بخونمش.
درود شاهین عزیز
مطلبتون در بارۀ گروه و ویژگی های گروه و اعضا جالب بود. همین الآن یک ایده در ذهنم شکل گرفت. سعی می کنم بیشتر فکر کنم شاید به بار نشست و میوه داد!
در بین گروه هایی که ما عضوشون هستیم، یکی از بهترین ها «گروه دوستان» هست که ما در اون بیش از سایر گروه ها راحتیم و در کنار دوستان لذت می بریم. باید جَوّ گروهی که قصد تشکیلش رو داریم، صمیمانه مثل گروه دوستی باشه! اینطور فکر کنم نتیجۀ بهتری می شه گرفت!
سلام آقاي كلانتري- بنده مشتري پر و پا قرصتون هستم. به قول معروف تا هر روز سايتتون را چك نكنم خوابم نميبره. ولي تو اين چند وقت نميدونم چرا اينقدر دير مطلب ميگذاريد. آخه شما خيلي قائل بوديد كه روزانه بفرستيد ولي الان تقريبا هفتگيش كردين؟!!
سلام محمدجواد عزیز
وجود دوستان عزیزی مثل تو باعث شده تا من وسواس بیشتری روی نگارش مطالب جدید داشته باشم.
تاخیر این روزها هم صرفاً به خاطر مطالعه بیشتر من و تامل من روی برخی از موضوعات جدیده.
گروه نویسندگی داشتن را چطور میشه ایجاد کرد؟
به نظرم داشتنش خیلی میتونه ارزشمند باشه
یه وبلاگ بزن آرزو جان
یه مدت منظم بنویس. بعد به تدریج مخاطب پیدا میکنی، بعد از اون هم میتونی با کمک مخاطبان خودت یک گروه بسازی.
این روزها دغدغه اصلی من هم تشکیل یک گروه است. تازه کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی رو تمام کردم. مطالعات آزاد و شخصی خیلی زیادی هم داشته ام. حوزه علاقمندی و مطالعاتی من حوزه کودک است. از شش ماه پیش یه دوره کارورزی مشاوره با کودک رفتم. اونجا چون در یک گروه از درمانگران کار می کردم هم کار لذت خیلی بیشتری داشت و هم میزان یادگیری بالاتر بود. به همین دلیل تصمیم گرفتم ادامه فعالیتها یا پروژه هام بیشتر در قالب کار گروهی باشه.
حتما این کار رو بکن آرش عزیز
و پیشنهاد میکنم که حتماً وبلاگینویسیِ حرفهای رو جدی بگیر.
بهنظر من افراد یه گروه باید تلاششون بر کمک به همدیگه متمرکز باشه و مشکل دیگری رو مشکل خودشون بدونن