از این گونه «یعنیها» توی گفتار و نوشتار روزمره بسیار است، با هر «یعنی» لغتی از واژهنامهی شخصیمان را معنی میکنیم.
از ارتکابات من:
نوشتن یعنی کوهنوردی در اتاق.
نوشتن یعنی تمرین نوشتن.
آزادنویسی یعنی خلق فرصتی برای گفتوگوی خردمندانه با خود.
آرامش یعنی اطمینانِ نسبی از انتخاب درستِ عادتها.
خوشبختی یعنی اطمینان از دوام خوشبختی.
تمدن یعنی تبدیل شبهای تهدیدآمیز به روزهای تهدیدآمیزتر.
خیالبافی یعنی به جای اصل کار به نتیجهی کار و دستاوردهایش فکر کنی.
برندسازی شخصی یعنی خلق نوعی تمایز که سبب میشود به انتخاب اول جامعهی هدفمان تبدیل شویم.
نوشتن یعنی رفتن و نرسیدن، بیذرهیی احساس باخت.
نثر نارایج یعنی ذوقورزی با واژهها و ساختارها.
نثر نارایج یعنی بهانهیی برای خلق تازگی با کهنهها.
بچگی یعنی بازی و بازی یعنی زندگی
یادگیری یعنی تکرار.
نوشتن یعنی وجدآفرینی با زبان.
نوشتن یعنی دیدن دنیا از گوشههای گوناگون.
عشق یعنی حرکت؛ احساسیست که تو را به حرکت وامیدارد.
نوشتن یعنی راحت نوشتن.
و از دیگران:
«خاندن یعنی دوباره خاندن»
-ولادیمیر ناباکوف
«سیاست یعنی نفی جنگ»
-موریس دورورژه
«خوشبختی یعنی نظم در مغز یا کنترل لحظه به لحظهی خودآگاهی»
-فرهنگ هلاکویی
«عشق یعنی بخشیدن همهچیز به یکدیگر. همه چیز.»
-میلان کوندرا
«عشق یعنی خنده در عمق نگاه یاسها.»
-ناشناس
«عصبانیت یعنی تنبیه خود به خاطر اشتباه دیگران.»
-ناشناس
«پختگی انسان یعنی کشف دوبارهی همان جدیتی که در کودکی به هنگام بازی داشته است.»
-نیچه
«داستان یعنی تعریفِ حرکت.»
-احمد محمود
«داستان یعنی یک آدم، چند واقعه، کمی احساس.»
-مصطفی مستور
«نوشتن یعنی زندگی با “دیگری”»
-احمد اخوت
«شعر، یعنی نگاه بر لبِ سیب
شعر، یعنی نسیم بر گلِ توت
شعر، یعنی سکوت، یعنی ماه
شعر، یعنی تو
میرسی
از راه.»
-منصور اوجی