شروع نوشتن حتی از خوردن ماکارانی هم سختتر است. البته شاید شما ماکارانی دوست داشته باشید، پس احتمالا نوشتن را مثل آب خوردن شروع میکنید. بسیار خب، حالا میبینید که حتی حرف زدن دربارۀ ماکارانی باعث شد من هم نوشتن را راحتتر شروع کنم. پس آیا بهتر نیست کمی دربارۀ ماکارانی بنویسم؟ نه، گمان میکنم برای کار دیگری آمده بودم اینجا. آهان یادم آمد میخواستم از یکی از استعارههای جالب دربارۀ تولید محتوا بگویم. هیو مکلیود که یک وبلاگنویس و کارتونیست پرکار و پرطرفدار است پیشنهاد میکند که به تولید محتوا به شکل هدیه دادن نگاه کنیم. پس کسی که قصد هدیه دادن دارد هر بار به این فکر نمیکند که با این محتوا چگونه میتوانم کالا یا خدمات خودم را بفروشم. او فقط به این فکر میکند که با فراهم کردن هدیهای مناسب مخاطب خودش را خوشحال کند. به یک طرف دیگر ماجرا نگاه کنید: اگر به تولید محتوا مثل آماده کردن یک هدیه نگاه کنیم پرداختن به این کار چقدر لذتبخشتر میشود؟ (البته شاید شما هنگام کارت کشیدن برای خرید هدیه برای حمامزایمان زنداییتان چندان لذت نبرید) بله، وقتی به محتوا به شکل هدیه نگاه میکنی خواهناخواه خلاقیت بیشتری به خرج میدهی. آنوقت حتی اگر مثل من به ماکارانی هم علاقه نداشته باشی، شروع نوشتن چندان برایت سخت نمیشود.
خب، هنوز به نوشتن دربارۀ عنوان این مطلب نرسیدهام. ایده برای نوشتن کتاب. فرض من این است که شما قصد دارید یک کتاب غیرداستانی بنویسید. چون ایدهیابی برای داستان ماجرای متفاوتی است و در جاهای دیگری از آن گفتهام. پس بگذارید از کتابهای خودم بگویم. وقتی موبایل هوشمند تازه باب شده بود من فکر کردم که چه خوب میشود دربارۀ رابطۀ خودم و موبایل کتابی بنویسم. پس این وسوسه را با دوستی در میان گذاشتم و با هم کتاب کوچکی نوشتیم که شکل خلاقانهای هم داشت. متن کتاب شبیه صفحۀ چت کردن بود و من و رفیق سابقم تمام چیزهایی را که داشتیم به شکل گفتگویی دو نفره سامان دادیم. قطع کتاب هم اندازۀ یک موبایل بود. اما خب، دو سه هفته بعد از چاپ نمونههای اولیۀ کتاب، زدیم به تیپ و تار هم، و کتاب هم رفت هوا. بله، کتاب فدای اختلافی دوستانه شد!
کتاب بعدی من دربارۀ حرف زدن بود. به یک دلیل ساده: حرف زدن را دوست داشتم و دارم. وقتی حرف میزنم چیزهایی میگویم که خودم هم خوشم میاید! اندکی خودپسند بودن برای محتواگرشدن لازم است. وگرنه همه چیز را باید توی گنجه پنهان کنی. البته خیالتان راحت من به اندازهای که مقبول خاطر جمع افتد از خودم متنفر هم هستم. در سرزنش خودم هیچ فروگذار نمیکنم. باری. داشتم از کتاب «چرا باید زیادتر حرف بزنیم؟» میگفتم. صرفاً از سر هوس دربارۀ این موضوع نوشتم. چون حس میکردم حرف زدن، زر زدن، ور زدن، اضافهگویی و گزافهپردازی گاهی اوقات چندان هم بدک نیست. به شرط اینکه بخش عمدۀ ماجرا در خلوت ما بگذرد. دربارۀ این کتاب اینجا کمی گفتهام: نوشتن کتاب
حالیا، کتاب جدیدم که این روزها در انتظار مجوز است دربارۀ یکی از دغدغههای شخصی من است: «تمایز خلاقانه» و گزیدهایست از پارههایی که در این باره قلمی کردهام.
خلاصه که دربارۀ موضوعات موردعلاقهتان بنویسید. دربارۀ هر چیزی که عشقتان میکشد. چون اگر اینجوری نباشد انجام کار سخت میشود. موضوع موردعلاقۀ شما لزوماً بنا نیست چیزی باشد که در آن تخصص زیادی دارید. شروع نوشتن کتاب میتواند گامی برای تخصص یافتن در یک موضوع باشد. اگر ماکارانی دوست داشته باشید سرعت رشد شما بهمراتب بیشتر خواهد بود. اگر هم دوست ندارید فقط کافی است چند کلمهای دربارۀ آن بنویسید تا ترس شما از نوشتن بریزد.
یک ایدۀ دیگر این است که دربارۀ یکی از مشکلات اصلیتان بنویسید. یکی از گرفتاریهای ظاهراً لاینحل زندگیتان را انتخاب کنید و شروع کنید به نوشتن دربارۀ آن به این امید که در جریان تحقیق برای نوشتن بتوانید درد خودتان را دوا کنید. این محرک خوبی برای کتاب نوشتن است. مثلاً تا به حال کسی دربارۀ مشکل انگشت در بینی گرداندن چیزی ننوشته است. ممکن است به نظر شما چندشآور برسد. اما زندگی خرج دارد. ضمناً رسالت نویسنده برای حل مشکلات جامعه را از یاد نبرید! تصور کنید اگر بتوانید با ایدههایی که در کتابتان میدهید حتی یک صدم از میزان انگشت در بینی گرداندن آدمها کم کنید تا چه میزان میتوانید جلوی شیوع کویت 19 را بگیرید. (کویت را بیشتر از کووید دوست دارم. خوشآهنگتر است. ادیب باید اینجور جاها ذوقش را نشان بدهد.)
یک ایدۀ دیگر هم برای کتاب نوشتن دارم که البته لطفاً به آن توجهی نکنید، چون مال خودم است و خودم دوست دارم بنویسمش (البته این یکی هم احتمالا به سرنوشت هزار کتابی دچار میشود که بعد از چند صفحه نوشتن رهایشان کردهام). میتوانید دربارۀ خودِ کتاب کتاب بنویسید. قصدم این بود کتابی بنویسم با این عنوان: «چرا نباید کتاب بنویسیم؟»
میخواستم پنبۀ هر نوع کتاب نوشتنی را بزنم. البته فکر بیسروته و ناقصی بود، ضمن اینکه نمیخواستم نان خودم را آجر کنم. پس بیخیال این پروژه شدم. اصلاً مال خودتان. شما اگر دوست داشتید با این دکمه کت خودتان را بدوزید.
راستی استادی فرانسوی کتابی نوشته بود با عنوان: «چگونه دربارۀ کتابهایی که نخواندهایم حرف بزنیم؟»
میبینید که ایده برای نوشتن کتاب زیاد است. به ماکارانی فکر کنید و همین الان بروید سراغ نوشتن.
من هر چند وقت یکبار برای دوستانم ایمیلی میفرستم که در آن جدیدترین جملات الهامبخشی را که خواندهام به اشتراک میگذارم. اگر به دریافت این نامهها علاقه دارید فرم زیر را پر کنید:
[sibwp_form id=2]
45 پاسخ
سلام به نظرتون این ایده خوب یه دختر 20 ساله که کلی سختی و مشکل داشته و الان تبدیل به یک ادم موفق شده الان چجوری شروع کنم به نوشتنش
پریناز عزیز
بله، خیلی هم خوبه.
این مطلب میتونه بهتون کمک کنه:
نوشتن داستان
سلام استاد محترم! ببخشید سوالم یهکم نامربط و ناجوره. میشه لطف کنید بگید تو این سایتتون از کدوم فونت استفاده کردید.
در ضمن، اگه در مورد اینکه چگونه این سایتتونو ساختید یه رهنمایی بکنید خیلی بیشتر ممنونتون میشم!
سلام احمد عزیز. فونت سایت ایران سنس هست.
سایت من هم یه سایت وردپرسیه. قالبش هم آمادهست.
اینجا در این رابطه یه چیزایی گفتم:
ساختن سایت شخصی
سلام
استاد عزیز من چند وقتی هست که شروع به نوشتن یک رمان کردم ، موضوع جذابی داره و برای خیلی ها که تعریف کردم از موضوع خوششون اومده و اینکه الان حدودا یک سوم اول داستان و تموم کردم و هیچ حسی نسبت به ادامه دادن ندارم ، واقعا خسته شدم و دیگه مثل قبل شور و شوق نوشتن ندارم انقدری که اصلا به سمتش نمی رم و شاید روزی یه بار اونم وقتی که یا متن خوب بخونم از حسودی برم و در حد چند پارت ادامه اشو بنویسم !!!
لطفا مطالب انگیزشی هم بزارین ممنون
یاسمن جان
این هم یه بخش طبیعی از کاره.
ولی پیشنهاد میکنم هر طور شده داستانت رو تموم کن.
اگر خودت رو به نیمهکاره رها کردن عادت بدی، بعداً کار برات خیلی سخت میشه.
به خودت اجازه بد بودن بده. بعداً میتونی توی بازنویسی برای خوب شدن تلاش کنی.
مطلب تازه هم در این رابطه خواهم نوشت حتما.
بله شما درست می گید ولی اینکه هر موقع متن های دیگه ای رو می خونم و می بینم که نویسنده به همه جوانب توجه کرده و یه متن عالی رو به وجود آورده همه انرژیه منو می گیره .
یجورایی دوست دارم نویسنده ای باشم که در رمانم به همه جوانب اهمیت بدم و اتفاق هایی که در رمانم می افته متفاوت باشه ولی نمیشه.
یاسمن عزیز
همۀ این کارها رو تو هم میتونی بکنی؛ اما زحمت و تلاش و تمرین و صبر میخواد.
شاهین! یک ایدهی من از وبلاگنویسی، روان شدن انگشتهام در نوشتن و آشنا شدن بیشتر با چموخم کار کتابنویسی بود.
اما یک مدت که گذشت،به این فکر افتادم که نباید برای کتاب نوشتن کتاب بنویسم! این دغدغهی اساسی این روزهای منه. دوست ندارم کتاب نوشتنم برای رزومه و پز دادن باشه. میخوام بقدری پر باشم از لحاظ علمی که مطالب کتابم لبریزهای ظرف علمی من باشه. البته که این کار نوشتن کتاب رو اندکی سخت میکنه و چه بسا به تأخیر بندازه. نظر تو چیه؟
محمد جواد! خود مسیر بهت میگه چه باید بکنی. تو فقط تداوم داشته باش.
مثل همیشه به دردبخور و زیبا.
ممنونم از اینکه الگوی کمیابی در تولید محتوا و آموزش این کشور هستید.
کیفیت و صداقت در کارتان موج می زند
من عاشق این دو هستم.
و از شما می آموزم.
سلام آزاده خانم نازنین
این نظر لطف شماست.
امیدوارم در مسیر فوقالعادهای که در پیش گرفتید خوش بدرخشید.
استاد یک شبهه که برای من ایجاد شده! اینکه همه این روش های نویسندگی اعم از نویسندگی خلاق و… و حتی اینکه تولید محتوا و… همگی به سمت رمان نویسی و داستان نویسی میره و راه همه به این مقصد ختم میشه، تولید محتوایی هم که نامبرده میشه همینه! اما روشی دیگه که محتوای نو و تازه بیرون میده آیا چیزی غر از این هست که اصلا به صرف داستان نویسی ختم نمیشه و تعالی بسیاری رو در پیش داره! این رو برام توضیح میدید ممنون میشم تشکر
رضا جان
در کل، موضوع کاملاً اشتباه در ذهنت شکل گرفته.
در این زمینه بیشتر بخون. خیلی بیشتر.
چون الان تو یه کامنت واقعاً نمیتونم این موضوع رو برات روشن کنم.
میتونی با این مطلب شروع کنی:
آموزش تولید محتوا
وبلاگ نویسی
سلام، خوبین؟
خیلی نوشته نو و جالبی بود (: منم خیلی دوست دارم کتاب بنویسم، ولی واقعا هنوز نتونستم درباره یه موضوع چندین صفحه بنویسم. درواقع اگه هم بنویسم ممکنه یک چیز رو به چندین روش مختلف توضیح بدم، چون شاید چیز جدیدی برای گفتن نداشته باشم. شایدم هنوز موضوع مناسبی نتونستم پیدا کنم، بالاخره موضوع هم باید چیزی باشه که بشه کلی چیز ازش بیرون بکشی.
ممنون ازتون.
سلام متین جان
همین وبلاگنویسی تو گام خیلی خوبی در مسیر کتابنویسیه. فقط ادامه بده.
سلام استاد عزیز
کتاب نوشتن بهنظرم امر چالشبرانگیزی هست مخصوصا برای کسانی مثل من که تازه نوشتن را شروع کردند. اما قبل از شروع نوشتن همیشه به جزوه یا کتاب نوشتن غیر داستانی یا حتی داستانی فکر میکردم.
چند روز پیش با یکی از دوستان صحبت میکردم که همرشته من بود منتهی از نظر تحصیلات پایینتر اما از لحاظ دانش بنظرم اگر بیشتر از من نمیدونست، کمتر هم نبود. واقعا از آن روز تا الان فقط دارم به این فکر میکنم که فقط فکر نکنم😐
دستبهکار شدن میخواهد این راهِ نوشتن و متخصص شدن!
نوشتههای شما من را همیشه به عملگرا بودن توصیه میکنه و واقعا رای من تاثیرگذار بوده و هست.
سپاس بیکران
سلام فائزه جان
خوشحالم که موضوع عملگرایی برات جدیتر شده.
و با ذوقی که من دور تو میبینم، مطمئنم با تداوم به جاهای درخشانی میرسی.
سلام
اول اینکه تمایز خلاقانهتان مبارک
بعد هم، توی پست قبلی گفتید برای وبلاگنویسی حرفهای چهار ساعت وقت لازمه، دیگه نوشتن از خوردن ماکارونی هم سختتر میشه!
من برای ماکارونی یه راهکاری پیدا کردم. دستور غذایی چند تا کشور دربارهٔ پخت ماکارونی رو بخونم و امتحانشون کنم. احتمالا ذائقهٔ غذاییم دربارهٔ ماکارونی با چند ده میلیون نفر دیگه در یک جای دیگه از این کره خاکی منطبق باشه. البته ماکارونی دغدغهم نیست ولی انگیزه و بهانه خوبی برای آشنایی با غذاها و فرهنگهای جدید هست. اینجوری ایدههای جدیدی هم برای نوشتن ازش به دست میاد.
پینوشت: فکر کنم این ماکارونی قضیهش خیلی جدی باشه:)
درود زهرا جان
بینهایت سپاس از مهر تو
اتفاقا نوشتن از غذا یه تمرین خیلی خوبه برای نوشتن.
تو این کتاب توصیه شده: کتاب تا می توانی بنویس
اینجا هم قبلاً یه چیزی از همین کتاب نقل کرده بودم:
رابطۀ غذا و نویسندگی
بسيار عالي مثل هميشه زيبا و تاثير گذار
عزیز دلید. نظر لطف شماست.
درود بر روان پاک قلمتان! که مثل همیشه آموزنده تر از هر کلاس درسی است برای من،واقعا یکی از بهترین اتفاقات امسال من آشنایی با شما بوده. همیشه سالم باشید و برامون بنویسید🌹
سلام به الهام خانم نازنین
مهر شما دوست عزیزم برام خیلی ارزشمنده.
براتون بهترینها رو آرزو میکنم.
گفتگو
برای من خوردن ماکارانی چهارسالی میشه که به لطف سلف دانشگاه سخت شده!
کتاب باید با طعم فسنجون باشه 🙂
😉😉
درود بر شاهین عزیز با مطالب ارزشمند و سودمند و هدفمند.
سپاس حسین خوب و عزیز
متن شما هر چقدر هم که ساده نگاشته شود، اعتماد به نفس در آن موج میزند. این ویژگی را دوست دارم.
سپاس مرجان خانم عزیز🌸🌸🌸
سلام استاد
وقتی پیشنهاد میاد باعث میشه انگیزه پیداکنیم.لطف کنیددرباره تولید محتوا بیشترصحبت کنید
درود زهره جان
این سلسله مطالب رو خوندی؟
آموزش تولید محتوا
استاد ماکارونی که خیلی میپسندم.
تنها غذایی که خوب درست میکنم.
در ضمن آش محتوا و نوشتن را هم یک جوری هم میزنم ته نگیره.
به به. پس تو هیچ مانعی در مسیر نوشتن نداری. نوش جان.
درود استاد عزیز، من چندهفته ای هست که نوشتن یک کتاب رو شروع کردم وامید زیادی دارم که بتونم به پایان برسونمش. اولا میخواستم بگم اگه یه روز نویسنده بشم فراموش نمی کنم که چقدر ازنوشته های شما انرژی گرفتم وچقدر خوندن مطالب سایت وکانالتون برام مفیدبود. یکیش هم همین متن بالا.
دوم اینکه بزرگترین مانع نوشتن من ترس هست. شایدترس ازدیده شدن، شاید شکست…
اگه مطلبی دراین رابطه دارید لطفا راهنماییم کنیدتا بخونمش.
سلام به روی ماهت ملودی جان
مرسی از محبتت
من حس میکنم اگر به اندازۀ کافی تو این وبلاگ بگردی، در نهایت ترست از نوشتن میریزه.
در حال حاضر صفحات صبحگاهی رو مینویسی یا نه؟
چرا ماکارانی؟! مگه ماکارونی درست نیست؟
من خیلی چیزا رو جوری که تلفظ میکنم مینویسم.
خیلی متن نو،جالب و البته مفیدی بود.
ممنون استاد.
سپاس از مهر تو پوریا جان.
عالی بود درود بر قلمتان!
“مشکل انگشت در بینی گرداندن” واقعا مشکل جمعیت کثیری از جامعه است 🙂
دوست دارم یه روزی برم سراغش و کتابش کنم.
درود بر مسعود جان
😉
سلام خدمت آقای کلانتری عزیزم.
راستش من از چند هفته پیش شروع به نوشتن کتابی کردم که آن را توی یک دفتر نوشتم. یک جور شکل اسکلت اصلی داستانم بود. تصمیم داشتم کتاب را تموم کنم و بعد اون رو توی ورد تایپ. کتابم توی دفتر تموم شد و حالا شروع کردم به تایپ کتاب ولی اتفاقی ذوق من رو از بین برد. فقط به ین دلیل:
1.تعداد خط های درون دفتر محدود و نوشتن با دست برایم آسان بود ولی حالا انگار یک صفحه درون ورد نیاز به چندین و چند خط برای اتمام دارد دارد و تایپ کردن به نظر طاقت فرسا و سخت می آید. و این به مراتب صفحات کتاب من را کمتر از درون دفتر می کرد و تایپ آن را نسبت به نوشتن درون دفتر بسیار زمان بر و سخت می کرد.
خودم حدس زدم که شاید با نوشتن بسیار در دفتر دستم قوی تر و با کم نوشتن در ورد تایپم ضعیف تر شده است.
حتی خواستم که کتاب رو برای تایپ به کسی دیگر بدهم و در عوض پولی به او تقدیم کنم ولی به دو دلیل از این کار هم منصرف گشتم:
1.به نظرم خودم باید کتاب خودم را تایپ کنم و در صورت نیاز به پاک کردن و اضافه کردن بعضی کلمات آن را (با اینکه میتوانم بعد از تایپ تایپیست به فایل ورد آن اضافه کنم.) در حالت تایپ اضافه کنم.
2.مهم ترین دلیل. به خاطر سریع نوشتن خط من در این دفتر به شدت بد است و شک دارم که تایپیست بتواند آن را بخواند.
حالا استاد من، شما به من پندی دهید و بگویید که چگونه از این دام نویسندگی رها شوم؟ آیا همان تایپ کتاب توسط دیگری ایده خوبی است؟اگر نه پس چه کنم؟
درود سامیار جان
البته این دام و هچل نیست. به راحتی قابل حل شدنه مشکل تو.
کمی وقت بذار و این مشقت رو تحمل کن. در عوض مهارت خوبی رو یاد میگیری.
سایت یوتایپ هم شاید بتونه کمکت بکنه.
زیاد دیگری کیفیت و حجم متن و…نشو. مثل بازی بهش نگاه کن. تایپت که بهتر بشه از این کار خیلی لذت میبری.