هر علاقهیی را میتوان به درآمد رساند، بهشرط آنکه قید آن علاقه را بزنیم؛ نه، شوخی کردم. (اخمو نشو و نگو «مگه من با تو شوخی دارم؟») بله، میگفتم. البته منظور از علاقه هر چیزیست که ارزشآفرین باشد و دیگرانی باشند که بتوان در آن زمینه بهشان خدمات داد. اما پیش از راهکاردهی، جملهی اول را جور دیگری ادامه بدهیم: هر علاقهیی را میتوان به درآمد رساند، اما باید بدانی پس از آن، شکل علاقهات تغییر میکند، مثبت یا منفی، در هر صورت تو دیگر نمیتوانی به آن موضوع مانند قبل بنگری.
از کجا بیاغازیم؟
با شناسایی آدمهایی که در رساندن آن علاقه به درآمد شکست خوردهاند. بله. دقیقن برو سراغ شکستخوردهها.
مثلن تو به مطالعه خیلی علاقه داری و دوست داری از این طریق درآمدی هم داشته باشی، اول برو ببین چه کسانی خاستهاند از این راه به درآمد برسند اما با فرق سر خوردهاند زمین. خوشبختانه در گورستان عنترنت یافتن این نمونهها سهل است.
«ادب از که آموختی؟ از بیادبان» لوس و شدیدن نخنماست. پس من نمیگویم: ببین آنها چه کردهاند و نکن یا ببین چه نکردهاند و بکن.
تنها میگویم ببینشان، و اگر همچنان توانستی امیدوار باشی و حس کردی که تو هیچرقمه به سرنوشت آنها دچار نمیشوی، شروع کن، بد شروع کن، حتا تا مدتها بد ادامه بده (چون ناگزیری). امتیاز تو در امیدواری توست (چیزی که ممکن است دیگران متوهمانه بپندارندش.) فقط متوقف نشو.
همهی درسهای ارزشمند دستاوردِ تداومند.
تمایزْ میوهی درخت مداومت است، همانطور که درآمد میوهی درخت تمایز .
یک پاسخ
بسیار عالی 👌🌹🍃