تشبیه و تنبلی

اغلب نوآموزان نویسندگی مصرند که آرایه‌های ادبی رایج را سریع‌تر بیاموزند و برخی نیز استفاده‌ی افراطی از آرایه‌ها را مزیتی هنری به‌حساب می‌آورند. خب. این بد است؟ بله. به‌مَثَل زیاده‌روی در تشبیه تنبلی می‌آورد. فرض کنید قرار است چهره‌ی کسی را توصیف کنید، می‌گویید «صورت طرف مثل ماه بود.» این یعنی تنبلی. اینجا شما هیچ تصویر مشخصی نمی‌سازید؛ ذهن خواننده را دایورت می‌کنید به ماه. باید زیبایی را نشان داد؛ ابرو و دماغ و دهان طرف چه شکلی است؟ چی کنار چی قرار گرفته که پرسوناژ داستان را زیبا می‌پندارید؟ (البته همیشه در هر متنی نیاز به جزئی‌نگاری نیست. و گاهی حتا تشبیه هم لازم نیست و همین که بگویید طرف زیبا بود کافی‌ست. اما این استثناست. داستان با تصویر ساخته می‌شود.)

هرمز شهدادی در مقاله‌ی «نویسنده‌ی منتشر» در این رابطه می‌نویسد:

نویسندۀ منتشر رمانتیک است
حتی زمانی که می‌خواهد مستقیما به «واقعیت» بپردازد، احساساتی است. ذهنی شاعرانه دارد، و چون شاعر نیست از شعر دور می‌ماند. نمی‌تواند دنیای بیرون را با چشم عادی بنگرد و با کلمه هایی وصف کند که مصداق عینی دارند. از کلیات حسی و کلمات کلی مدد می‌گیرد تا موقعیت‌هایی را بیان کند که در ذهن احساساتی‌اش شکل عینی خود را از دست داده‌اند. چون آسان‌گیر و احساساتی است، وصف‌های قراردادی و کلمه‌های کلی مصالح بیان او هستند. حتی هنگامی که می‌خواهد به خیال خود از واقعیت خام و خشن سخن بگوید، حالت‌ها و صفت‌های انسانی را، به قرارداد‌ی‌ترین صورت‌ها، به اشیا نسبت می‌دهد یا در بیان احوال انسانی و مفاهیم ذهنی کمک می‌گیرد. فراوانی کلمات «مثل»، «مانند»، «همچو»، «بسان»، «نظیر»، «گفتنی»، «انگار»، و غیره در نوشته‌ها مبین همین امر است. برای نمونه:
«دهکده‌ای در سکوت.
دهکده‌ای در تابوت.
و مرگ، بر تمامی اندام دهکده فرو افتاد.
ناگهان صدای ضجۀ زنی، سکوت را هم‌چون یک دیوار شیشه‌ای عظیم فرو می‌ریزد» («انسان، جنایت و احتمال» ، ص ۲۵)
«بادبان را بازکردند، بادبان مانند آدم خفته‌ای که  بیدار شود کش آمد. سینه صاف کرد و باد را پذیرا شد.» («کوفیان»، ص۳۵ )
«… و آن راهروی مشئوم، و آن جرق جرق به هم خوردن پاشنه‌ها و در‌های بی‌عصمت…» («نماز میت» ص۳)
«… به بالا نگاه کن و تشت تفته‌ی آسمان را ببین که روی صورت تب‌کرده‌ی شهر پایین می‌آید.» ( «گمرک چینواد» ، در نشریۀ «جنگ اصفهان» ، ص۱۰۵)
«… شاخه‌های آب را، که مثل پنجه‌های دراز رودخانه دویده بودند تو گیسوی نخلستان، پرکرده بودند.» («پسرک بومی»، ص۲۳)
«از تنگ غروب، آسمان بازارچه زخم خورده بود. وقتی صدای اذان مغرب بلند شد، انگار شمشیر اسلام افق را شقه کرده و خون راه انداخته بود.» («تولد، عشق، عقد، مرگ»، ص۲۳)
تا گمان نرود این موضوع به نویسندگان متاخر منحصر می‌شود، دو نمونه هم از کارهای نویسندگان با تجربه‌تر می‌آوریم:
«… هوای آبکی بندر همچون اسفنج آبستن هرم نمناک گرما را چکه چکه از توی هوای سوزان ور می‌چید و دوزخ شعله‌ور خورشید تو آسمان غرب‌ یله شده‌ بود و گردی از نم بر چهره داشت. » («تنگسیر»، ص۹)
«… گرما هیاهوی شهر را خوابانده بود، جنبش درختان دور را مکیده بود و سنگین و منگ در هوا دمنده بود. » ( «شکار سایه»، ص۳۴)

زیاده‌روی در استفاده از تشبیه و استعاره بر زیبایی متن نمی‌افزاید بلکه از تحرک و پویایی آن می‌کاهد. بیایید به توصیه‌ی ئی بی وایت عمل کنیم:

تشبیه و استعاره فقط گاه‌گداری و خیلی کم!
صنعت تشبیه ترفندی‌ست که به‌شدت متداول است و گاهی وقت‌ها خیلی هم به‌ درد می‌خورد، اما تشبیه‌های مکرر و پی‌درپی به‌جای این که روشنگر باشند، حواس خواننده را پرت می‌کنند. به‌ خواننده مجالی بده تا یک نفسی بکشد. چرا باید مدام وادارش کنی که هر چیزی را که حرفش را می‌زنی و نشانش می‌دهی با یک چیز دیگر که دم دست نیست و نمی‌بیند مقایسه کند؟
اندر آداب نوشتار، جعفر مدرس صادقی، نشر مرکز

پی‌نوشت:

یاد داستان «من تا صبح بیدارم» جعفر مدرس صادقی افتادم، گمانم هیچ تشبیه و استعاره‌ای در این کتاب نیست. اگر حوصله کردید خودتان نگاهی به آن بیندازید؛ اگر «گاو خونی» مدرس صادقی را می‌پسندید این یکی هم به دلتان می‌نشیند.

26 پاسخ

  1. خیلی خوب و مفید بود. من امروز سعی کردم هرجیزی رو که میبینم بدون استفاده ار ایتعاره با جزئیات ساده توصیف کنم

  2. سلام جناب کلانتری عزیز. ممنون از نوشته های زیبا و سودمندتان.
    به نظر شما این نکته میتواند یک قانون کلی باشد؟ در بعضی از کارها زیاد بودن استعاره و تشبیه به خوبی در کار نشسته. مردی به نام اوه و مجموعه داستانهای جودی (کتاب کودک) دو نمونه از کارهایی است که تشبیهات جذاب و خنده دار آن کمک زیادی به طناز شدن متن کرده. به گمانم فضای داستانی تا حدودی در این انتخاب بی تأثیر نیست.

    1. درود خانم میرمحمدصادقی عزیز
      البته هیچ جای این نوشته حرفی از یک قانون کلی نیست. نمی‌دونم چرا باعث ایجاد چنین تصوری شده.
      مثلن به همین بخش متن نگاه کنید:
      «صنعت تشبیه ترفندی‌ست که به‌شدت متداول است و گاهی وقت‌ها خیلی هم به‌ درد می‌خورد»

  3. سلام و دورود. متن آموزنده ای بود. به نظر من متن اگر تشبیه نداشته باشد خیلی رئال میشود، کمی تشبیه چاشنی داشته باشد خیلی خوب میشود.انسان های رئال پندار همه چیز را در واقعیت می بینند و خیلی صمیمی نیستند و واقع گرا هستند. شاید در این عصر ارتباطات خوب باشد. مخاطب خاص خودش را دارد.

  4. دقیقا استاد گرامی!
    گذشته از دید یک نویسنده، وقتی در جایگاه خواننده هستم دوست دارم یک صحنه واقعی را در نوشته ببینم تا تشبیه‌هایی که تصورشان ناممکن است.
    ولی خیلی‌ها به من می‌گويند جزئی نگری بی‌خود می‌کنم. ولی یک‌عده‌یی هم هستند که شیوه‌ای نوشتنم را می‌پسندند.
    بنظرتون بیان یک صحنه به طور کامل در داستان زننده و گزاف گویی‌ست؟!

    1. نیلوفر عزیز
      هر چیزی اگر درست و به‌اندازه باشه زیباست.
      بنابراین نمی‌‌شه هر نوع از جزئی‌نگاری رو خوب و جذاب دونست.

  5. ممنون از شما استاد عزیز که دید ما و جهان ما را به گستردگی دید خودتان نزدیک می‌کنید، ماندگار باشید تا ما همچنان استادی گرانقدر و دانا داشته باشیم.

  6. خسته نباشید آقای کلانتری
    من تازگی ها احساس کردم که بعضی متن هام دور از احساس ادیبانه ایه که گاهی دلم می خواد. برای همین می خواستم روی تشبیه و استعاره متمرکز بشم و کمی تمرینش کنم. حالا به نظرتون نباید این کار رو بکنم؟

    1. باور کنید که حرف این مطلب این نیست که تشبیه و استعاره بده. من خودم تو کلاس‌هام اینا رو درس می‌دم و تمرین می‌کنم. و هزاران بار تو نوشته‌هام از تشنبیه و استعاره استفاده کردم.
      حرف این مطلب درباره‌ی استفاده‌ی به‌جا و متعادل از تشبیه و استعاره‌ست.
      🌷

  7. سلام استاد وقت به خیر
    از نکته های مفید و کاربردی سپاس گزارم.

  8. سلام الگوی پویای من و خیلی های دیگه
    در رابطه با تشبیه و تنبلی مطلبی به نطرم رسید
    خالی از لطف نیست
    تشبیه تا جایی در نوشته جایز است
    که به زیبایی کار بیفزاید بیشتر از آن دل را میزند
    و البته نیاز به تبهر دارد و تکرار و تمرین
    مثلا
    از چشم‌هایش صدای شکستن قندیل‌های یخ به گوش می‌رسید.

    از بیژن نجدی عزیز دل👆

    حالا اگر من بندیسم ممکنه متن و داغون کنم

    یک تمرین میتونه رونویسی باشه
    یکی هم یک جمله رو به چند مدل نوشتن…
    برای تنبلی نکردن هم چند تا راهکار میدم:
    پیاده روی ذهن و خلاق میکنه
    دیدن دقیق اطراف آدم رو وادار به زیبا نویسی میکنه
    چند تا دیگه هم بلدم، ذهن شما رو ممکنه خسته کنه 😊

    1. زنده باد
      عالی
      راستی خیلی خوبه که پیجتون رو فعالانه به روز می‌کنید. می‌دونم که رشد و پیشرفت در انتظار شماست.

  9. سلام استاد ممنون خدا به قلمتون برکت بده عالی
    استاد من تک تک این نویسنده ها رو با شما شناختم. از آقای جعفری مدرسی اگر اسم داستان را اشتباه نکنم “عالیجناب ” رو سه دور خوندم و هر بار بیشتر از دفعه قبل لذت بردم ممنون

    1. شوق شما در آشنایی با پیشنهادها تحسین‌برانگیزه خانم قهرمانی عزیز.

  10. ممنونم استاد مطلب خیلی مهمی است🙏🙏🌺🌺🌺
    میخواستم بپرسم نمونه هایی مثل قلم خانم مهشید امیرشاهی در مادران و دختران یا مادام بوواری به ترجمه ی آقای سحابی هم خوب خیلی تشبیه به کار رفته و خواننده درست می تونه در آن موقعیت زمانی و مکانی خودش را قرار بده هم بنظر شما زیاد استفاده شده ؟
    متاسفانه من هم علاقه ی زیاد به تشبیه دارم و هم تمام نوشته هام تشبیه زیاد داره اما نمی دونم واقعن این بسیار تا چه حدی باید باشه

    ممنونم از آموزش های مفیدتون 🙏🌺🌺🌺

    1. مریم نازنین
      حرف این مطلب اصلن این نیست که تشبیه و استعاره بده و هیچوقت نباید به کار بره.
      اصل مطلب اینه که یه جاهایی نباید تشنبیه باعث تنبلی ما بشه و جلوی تصویرسازی رو بگیره.
      تو همون کارهای مهشید امیرشاهی به جزئی‌نگاری‌های درخشانش دقت کنید. آیا همه جا از تشبیه استفاده کرده؟

      1. سپاس استاد نازنین 🙏🌺🌺نگاهی به قلم خانم امیرشاهی انداختم البته با دقت بیشتر متوجه شدم همه جا از تشبیه زیاد استفاده نکرده اند ، جاهایی خاص که نیاز به تصویرسازی بیشتر داشت ، استفاده کردند ،
        بازهم ممنونم از پاسخ کاملتون همیشه طرح پرسش ذهن آدمو بازتر می کنه 🙏🙏🌺🌺🌺🌺

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *