نویسنده قرن بیست و یکمی و مسئله انتشار آثار

پانزده سالم بود؛ یکی از کاریکاتوریست‌های پیشکسوت و شناخته‌شده گفت اگر این‌جوری ادامه بدهی از پا درمیایی. من در هفته بیش از صد تا طرح و کاریکاتور جدید می‌کشیدم و در ماه شاید یکی از کارهایم چاپ می‌شد، ولی ذره‌ای از انگیزه‌ام کم نمی‌شد و انتشار کارهایم آخرین اولویتم بود. به نظرم هر هنرمند نوآموزی باید پیه ندیده شدن و بسیاری از چیزهای دیگر را به تن بمالد و علیرغم تمام ناامیدی‌ها از رسوب تنبلی و آسان‌گیری در خود جلوگیری کند.

بعضی از دوستانم که سودای نویسنده شدن را در سر می‌پرورانند نگرانی اصلی‌شان چاپ شدن است، می‌گویند ما اگر بنویسیم چه کسی چاپ کنید و اصلاً به فرض چاپ آثارمان توسط بهترین ناشر کشور هم تیراژ کتاب بیشتر از هزار نسخه نخواهد بود و این ما را دلسرد می‌کند.

نمی‌خواهم بگویم که نویسنده نباید دغدغه چاپ شدن و دیده شدن داشته باشد و … ولی به گمانم اغلب ما در رابطه با انتشار آثارمان دچار واپس‌ماندگی فکری هستیم و از ظرفیت‌های فوق‌العاده ‌موجود آن‌چنان‌که باید بهره نمی‌بریم.

نویسنده قرن بیست و یکمی ابزار کارآمد و توسعه‌پذیر اینترنت دارد، سایت شخصی هر نویسنده می‌تواند دفتر انتشارت و مرکز نشر آثار او باشد. فقط باید شکیب و توان این کار را در جنگل پرپیچ‌وخم محتوای دیجیتال داشته باشیم؛ در برابر چشم‌غره‌ها جرت و جسارت به خرج دهیم و بی‌پروا و صادقانه، بهتر فکر کنیم و بیشتر بنویسیم.

وبلاگ نویسی فقط نقل و قرقره کردن حرف‌های دیگران نیست. رسیدن به محتوای اصیل و رهایی از بند ترجمه‌ باید مسئله اصلی ما و گریبانمان را رها کند.

خوب بخوانیم و به‌راستی بفهمیم و مثل پهلوان‌پنبه‌های اینستاگرامی ادای فهم را درنیاوریم؛ کژ و کوژ‌نویسی‌های ذهن‌های واپس‌مانده تلگرام خوان را جدی نگیریم؛ و بدانیم زبان لوده و بی‌سروسامانی که این روزها در شبکه‌های اجتماعی رواج یافته گیجی و گولی و حماقت را در پی دارد.

سایت و وبلاگ شخصی و مستقل برخلاف شبکه‌های اجتماعی به نسبت جای بهتری برای روان‌تر، تواناتر، سالم‌تر و نوآورتر نوشتن است. (+)

دریافت کتاب قدرت نوشتنتنها راه نویسنده شدنکانال مهارت های نویسندگی در تلگرام

8 پاسخ

  1. سلام و تشکر
    مطلب بسیار مفیدی بود.
    من به تازگی و از طریق سایت مدرسه نویسندگی با شما آشنا شده ام.
    در خصوص این مطلب یک اشکال تایپی وجود دارد: «می‌گویند ما اگر بنویسیم چه کسی چاپ کنید» به نظر می رسد باید «چاپ کند» باشد.
    اما در رابطه با موضوع، به نظرم می آید بحث کپی رایت و سرقت علمی و ادبی با آنچه نوشته اید ارتباط مستقیم پیدا می کند.
    اجازه بدهید یک مثال بزنم. من برای یک نشریه دانشجویی مطلبی نوشتم. اما هرچه منتظر شدم نسخه چاپ شده اثر به دستم نرسید. بعد از مدتی متوجه شدم که یادداشت من را به نام شخص دیگری در جشنواره نشریات دانشجویی شرکت داده اند و اتفاقا مقام نخست را هم به دست آورده است! جالب اینکه نه یک کلمه سوال کردند (که مثلا اجازه بگیرند) و نه حتی از منافع مادی جایزه اثر حرفی به میان آوردند!
    تجربه دیگرم نوشته ای بود که برای روزنامه همشهری فرستادم. باور می کنید؟ یکی از نویسندگان سرشناس این روزنامه نوشته من را به نام خودش چاپ کرد! تنها زحمتی که کشیده بود، لابلای مطالب و پاراگراف ها، چیزهایی اضافه کرده بود! که لابد آنها هم از نویسنده دیگری بود!
    بنابراین فکر می کنم بحث «تولید محتوا» در اینترنت، با «سرقت علمی و ادبی» ارتباط مستقیم دارد و چه بسا با توجه به شرایطی که در کشور ما وجود دارد، نباید به اینترنت اعتماد کرد.
    البته بله، من هم برای تولید و انتشار محتوا در فضای مجازی نقشه هایی دارم و تجربیاتی به دست آورده ام. اما قطعا نشر مطلب در وبلاگ یا سایت شخصی (کم اعتبار) را پیشنهاد نمی کنم.
    با تشکر فراوان

    1. درود احمد جان
      البته چیزی که شما گفتی ربطی به انتشار آنلاین نداشت. چون اگر اول روی وب منتشر کرده بودی، خب دیگه همین یه سند بود که خودت این متن رو نوشتی. موارد که گفتی چه ارتباطی با نشر آنلاین داره؟ شما برای نشریات کاغذی مطلب فرستادی چاپ کنن، اون‌ها هم خیلی زشت و غیرمنصفانه مطالب شما رو دزدیدن. این یه بحث کاملاً جداست.

  2. شاهین جان امروز در کتاب خلق مدل کسب و کار الکساندر استرودلر به ایده خلاقانه و جالب LULU.com برخورد کردم. به احتمال زیاد تو که انقدر به نویسندگی علاقمند و آگاهی بشناسیش.
    فقط کوتاه بگم ایده این موسسه اینه که هرکسی بتونه کتابش رو بنویسه و به فروش بذاره، مثل هر موسسه چاپ دیگه. اما نکته اینجاست که بسیاری از اهالی نشر که به طور سنتی کار میکنند ریسک قرارداد چاپ با نویسنده های غیرمطرح یا تازه کار رو به جون نمیخرند. اما این موسسه با دریافت و به اشتراک گذاری کتاب شما “به هر تعدادی که به فروش برسه” کتاب رو چاپ میکنه و تحویل مشتری میده. درواقع ریسکی سرمایه گذاری چندانی رو هر نویسنده نمیکنه اما این امکان رو به هر نویسنده ای میده که بتونه معرفی بشه و اثرش رو به اقتضای مخاطبش بفروشه.

  3. ..از شما چه پنهان از تلخترین و غیرقابل افتخارترین قسمتهای وبلاگ نویسی برای من سر زدن به صفحه مدیریت برای چک کردن کامنتهاست که متاسفانه برایم حس شرم آوریست. خیلی دوست دارم به جایی برسم که بی دغدغه خوانده شدن و بازخورد بنویسم اما انگار خیلی دوره این هدف. باید آدم گیر لذتش بیفته!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *