من هنوز هم آدم نشدهام. (اصلاً کدام آدم را سراغ دارید که آدم بشود؟!) گاهی ساعتها پرسه میزنم تا ایدهای به ذهنم برسد تا پس از آن نوشتن را شروع کنم. دریغ که خودم هزار بار نوشتهام: نوشته، هنگام نوشتن شکل میگیرد.
حالیا، به گمانم اگر به این 6 نکته که در ادامه فهرست کردهام توجه کنیم به احتمال قوی نوشتن و ننوشتن کمتر کلافهمان میکند.
1
منتظر ایده نمانید و شروع کنید
ایده را حین نوشتن بسازید. اگر میخواهید به نویسندهای حرفهای و پرکار تبدیل شوید نمیتوانید صبر کنید.
انتظار برای ایده زندگی را زهرتان میکند. دیگر نمیتوانید روی هیچ کار دیگری تمرکز درست و حسابی داشته باشید.
به نوشتن اعتماد کنید. سوژه را حین نوشتن کشف کنید.
با مقداری آزادنویسی شروع کنید و از خود نوشتن بخواهید تا ایدۀ مناسب را در اختیارتان بگذارد.
2
دربارۀ نتیجۀ کار خیالبافی نکنید
وقتی مینویسید فقط به متن فکر کنید. بسیاری از ما قبل از نوشتن، حین نوشتن و بعد از نوشتن مدام به نتایج کار فکر میکنیم:
«این نوشته چقدر لایک میخوره؟»
«اگه بذارمش رو اینترنت کسی ایدهمو نمیدزده؟»
«این کتاب رو چجوری چاپ کنم؟»
«اگه کتابم چاپ بشه، تو فلان سالن جشن رونمایی میگیرم براش»
«اگه کتابم رو چاپ کردم و حتی یک نفر هم نخوندش چیکار کنم؟»
«اگه بعداً از چاپ این نوشته پشیمون بشم چی؟»
«اگه فلانی این نوشته رو ببینه چی فکر میکنه؟»
و هزار نشخوار ذهنی مثبت و منفی دیگر.
دربارۀ شکست و موفقیت کار خیالبافی نکنید. شما نویسندهاید. پس بهتر است فقط دربارۀ نوشتهتان فکر کنید و برای بهبود آن وقت بگذارید.
فکر کردن به نتیجه شما را از دل سپردن به خودِ کار دور میکند.
قوۀ تخیلتان را صرف نوشتن کنید، نه نتایج نوشتن.
3
در تحقیق و آمادگی زیادهروی نکنید
نوشتن هر متن خوبی نیازمند تحقیق و مطالعه و بررسی و آمادگی است. اما بنا نیست خودتان را در این مرحله هلاک کنید. هر چقدر هم که زور بزنید نمیتوانید تمام منابع را بخوانید و دربارۀ همه چیز تحقیق کنید. پس باید حد معینی را در نظر بگیرید و از جایی به بعد ترمز را بکشید و به اصل کار بپردازید. استیون پرسفیلد قانون جالبی دارد که من آن را بسیار میپسندم:
فقط 3 کتاب. شما اجازه دارید که دربارۀ موضوعتان فقط 3 منبع را مطالعه کنید، بعد از آن باید کارتان را شروع کنید.
البته که بسته به کار شما حجم منابع متغیر خواهد بود. اما در هر صورت نگذارید که منبع به مانع شما تبدیل شود.
به قول توآیلا ثارپ از نویسندگانی نباشید که ساحل امن تحقیقات را به دریایی طوفانی نویسندگی ترجیح میدهند.
4
از سرعت تایپ و زیبایی خط غافل شوید!
هزاران هزار تایپست حرفهای و خطاط درجه یک داریم که میتوانند سریع و زیبا بنویسد. اما آیا این مهارت از آنها نویسندگانی حرفهای و پرکار ساخته؟
پس به خاطر موضوعات حاشیهای برای خودتان مانعتراشی نکنید.
مهم نیست یک انگشتی تایپ میکنید یا صد انگشتی، مهم نیست خرچنگ قورباغه مینویسید یا نستعلیق، مهم این است که بنویسید و ایدههای خودتان را به کلمات ملموس و قابل مشاهده تبدیل کنید.
هر وقت حس کردید که چیزی باعث نگرانی شما دربارۀ روند نوشتن شده، سریع روی آن خط بکشید و به نوشتن ادامه بدهید.
نوشتن ارزشمندتر از آن است که با بهانههای واهی از آن دور بیفتیم.
5
دنبال شرایط مساعد نباشید
سردرد، دلدرد، کمردرد و مابقی بلایا همیشه هست.
عرعر همسایه، وز وز تلویزیون و تلق تولوق ماشین لباسشویی هم همیشه هست.
به اینها اضافه کنید: گرسنگی، کمخوابی، گرما، سرما، بوی پیاز داغ و صدای سنگ فرز و هزارها چیز دیگر را.
اگر منتظرید تا این مزاحمتها تمام شود و بعد نوشتن را شروع کنید. احتمالا فقط ماهی یکی دوبار مجال نوشتن خواهید داشت.
بنابراین بیایید ایدهآلگرایانه و رمانتیک به موضوع نگاه نکنیم. همیشه نمیتوان در سکوت و آرامش عود روشن کرد و آرام و بیوقفه نوشت.
چرک بودن را بپذیرید، هم در نوشتن و هم در محیط نوشتن.
به نوشتن متعهد باشید. سخت و مدام کار کنید. شاید زمانی رسید که توانستید با پول حاصل از کارتان محیط ایدهآل خودتان را بسازید.
6
عذاب وجدان دور افتادن از تمرین و خجالت از شروع دوباره
جوگیر میشوید، تصمیم میگیرید از فردا روزی هزار کلمه بنویسید، دو سه روز، یا حتی دو سه ماه مینویسید. اتفاقی میافتد، دو سه روز، یا حتی دو سه ماه از نوشتن دور میافتید. و بعد مکافات شروع میشود.
یادتان هست وقتی بچه بودیم و خرابکاری میکردیم، برای حضور در جمع خجالت زده میشدیم و توی اتاقمان قایم میشدیم.
اینجا هم چنین اتفاقی میافتد. خجالت میکشیم دوباره پیش نوشتن برگردیم. احساس میکنیم دل نوشتن را شکستهایم و به عهدمان جفا کردهایم.
بسیاری از علاقهمندان نویسندگی به خاطر همین شرم شروع دوباره برای همیشه نوشتن را کنار گذاشتهاند. اما شما از آنها نباشید. روی نویسنده باید سنگ پای قزوین باشد!
صد البته که نوشتن مهربان است. هزار بار هم که به اون بیمهری کنید دوباره آغوش گرمش را به روی شما میگشاید! (جملۀ باسمهای)
بله این هم از این 6 نکته. کدو حلوایی هم اگر به این 6 نکته توجه کند قطعا میتواند به رستگاری خودش در مسیر نویسندگی امیدوار باشد، شما که اشرف مخلوقاتید.
پینوشت:
حرف کدو شد: مدتی است این کدو در یخچال ما جا خوش کرده ولی هیچ کسی به آن ترتیب اثر نمیدهد. تا نگندیده اقل کم عکسش را برای شما بگذارم:
من هر چند وقت یکبار برای دوستانم ایمیلی میفرستم که در آن جدیدترین جملات الهامبخشی را که خواندهام به اشتراک میگذارم. اگر به دریافت این نامهها علاقه دارید فرم زیر را پر کنید:
[sibwp_form id=2]
170 پاسخ
از کدو حلوایی گفتید که در یخچالتان غریب افتاده. اگر اینجا بود، زندایی من تا ته آن را در میآورد. کم مونده تویِ فسنجون و خورشت سبزی کدو بریزه.🤪 دایی هم نخورده، تعریفش شروع میشه. ما هم ناچار کدوهارو به یک نحوی مهدوم میکنیم.🤭🤭🤭
گاهی نوشتنی که آزاد باشد زیباتر از نوشتهای است که موضوع دارد و مستلزم چارچوبی است.
از کدو حلوایی گفتید که در یخچالتان غریب افتاده. اگر اینجا بود، زندایی من تا ته آن را در میآورد. کم مونده تویِ فسنجون و خورشت سبزی کدو بریزه.🤪 دایی هم نخورده، تعریفش شروع میشه. ما هم ناچار کدوهارو به یک نحوی مهدوم میکنیم.🤭🤭🤭
درود خانم کمالی عزیز
چه خوب که پای زندایی گرامی شما هم به این صفحه باز شد😍
خیلی زیبا بود؛هم لذت بردم ،هم خندیدم.
قلمتان رقصان باد!
سپاسگزارم خانم اکبری عزیز.
از این کدوها تو ذهن نویسنده ها هست ، اگه بهشون توجه نکنیم و باهاشون غذای خوشمزه درست نکنیم خراب میشن و بوی بدشون ذهنمون رو فرا میگیره ، براهمین هرروز حداقل سه وعده با اضافه کردن چاشنی های دیگه به کدوی ذهنم ، غذای جدیدی درست میکنم….
👍😍
از این کدوها توی یخچالهای همه هست مهم اینه که باهاش چی درست کنن. آش شما که خوب شد و خوشمزه بود.
مقاله خوبی بود ممنون
سپاس.