هجوم خانوادۀ ما به پایتخت با کوچیدن به اسلامشهر شروع شد! البته نه به راحتی. پدرم خوش نداشت بند و بساطش را جمع کند، او که از کودکی در تهران بزرگ شده بود، دیگر میل دود خوردن نداشت. دوست داشت در همان باغچه و مغازۀ اجارهایِ شهرستان، ماست خودش را بخورد. اما مادرم مخالف بود: «بچهها آینده دارند، تو این خرابشده حیف میشوند». و سکونت یکی از همشهریهایی که در اسلامشهر به فروش نوشیدنی (!) مشغول بود عزم پایتختنشینی را در مادرم جزم کرد.
باری، در اولین ماههای زندگی ما در اسلامشهر یکی از سرگرمیهای پدر و مادرم این بود که هر وقت میرفتیم میدان ترهبار، سر راه از دکۀ روزنامهفروشی دو سه تا هم بلیت بختآزمایی میخریدند.
من همیشه خیال میکردم بالاخره با برنده شدن یکی از این بلیتها اوضاع ما هم مثل آن همشهریِ نوشیدنیفروش طوری خوب میشود که میتوانیم هر روز چند کیلو موز بخریم بخوریم. (پیداست که میل من به موز نشانگر شباهت عمیق ما با عموزادههایمان، یعنی میمونهاست!)
بعدها بساط بختآزمایی جمع شد، و من هم در مهمانیهای مختلف بیشتر موز خوردم و کل ماجرا از یاد رفت.
اما حالا حس میکنم هر بار نوشتن برای من مانند خرید بلیت بختآزمایی است.
من هر روز غالباً 10 تا 10 دقیقه مینویسم. یعنی در هر لحظه از شبانهروز که حس کنم ده دقیقه فرصت آزاد دارم، ساعت شنی را بر میگردانم و شروع میکنم به نوشتن. لیستی هم دارم که این ده دقیقهها را با آن اندازه میگیرم. این لیست در حکم مشوقی است که این کار را برایم جدیتر میکند.
ثبت کردن هر چیز باعث جدیتر شدن آن میشود.
اما چرا بختآزمایی؟
چون ممکن است در یکی از همین نشستهای نوشتاری به ایدهای برسم که به یکباره زندگیام را دگرگون کند. و این خیال باطل نیست.
من به نوشتن اعتماد دارم. من انتظار نمیکشم که سوژه به ذهنم برسد و بعد شروع کنم. من شروع میکنم و سوژه را از نوشتن میطلبم.
و ایده صرفاً قرار نیست برای خلق شعر و داستان و هر اثر ادبی دیگری باشد. گاهی هنگام نوشتن ایدهای مییابی برای بهبود روابطت، گاهی ممکن است به راهکاری برسی برای توسعۀ کسبوکارت و گاهی اوقات هم ممکن است نوشتن وادارت کند تا مسیر زندگی خودت را تغییر بدهی.
بارها برای پیش آمده که پس از پنج دقیقه آزادنویسی چنان به وجد آمدهام که اطرافیانم از شدت هیجانی که با بشکنزدن بروز دادهام، مبهوت شدهاند.
من هر روز اغلب گرههای کارم را با نوشتنآزمایی میگشایم، و خلق ایدههای تازه برای تحقق اهدافم را به نوشتنآزمایی واگذار کردهام.
اینها همه از شگفتی تفکر مکتوب است.
و یک دلیل عمدۀ اصرار من بر اینکه «نوشتن میتواند برای همه مفید و موثر باشد» همین است. چرا که همۀ ما برای دوام آوردن و رشد کردن به ایدههای تازه نیاز داریم.
همۀ ما مجبوریم تصمیم بگیریم و انتخاب کنیم. همۀ ما مجبوریم حرکت کنیم و پیش بریم.
و برای بهتر انجام دادن همۀ اینها، چرا از بلیت بختآزمایی نوشتن بهره نگیریم.
در بختآزمایی کمتر کسی شانس برنده شدن دارد، اما در نوشتنآزمایی تقریباً همه میتوانند جزو برندگان باشند.
فکر میکنم با نوشتن این یادداشت پاسخ بسیاری از سوالات را داده باشم، از جمله این نوع سوالها که مکرراً میشنوم:
«من که ایده ندارم، راجع به چه چیزی بنویسم؟» یا «من میخوام رمان بنویسم، آزادنویسی چه فایدهای واسه من داره؟»
در نوشتنآزمایی به محصول و نتیجه فکر نمیکنیم. فقط خودمان را در معرض شانس قرار میدهیم. شروع میکنیم به نوشتن و هر چه در لحظه از ذهنمان جاری شد قلمی میکنیم. همین. و همین نهتنها از بهترین تمرینهای راحت و بهتر نوشتن است که بستری برای یافتن ایدهها و راههای تازه است.
خودتان را به نوشتن بسپارید.
من هر چند وقت یکبار برای دوستانم ایمیلی میفرستم که در آن جدیدترین جملات الهامبخشی را که خواندهام به اشتراک میگذارم. اگر به دریافت این نامهها علاقه دارید فرم زیر را پر کنید:
[sibwp_form id=2]
59 پاسخ
تاکنون ۳۲ حرف را چه محدود میدیدم. درحالیکه با کنار هم قرار دادن واژهها، دستمان به خدا هم میرسد. کافیست قدم را جای پای استاد شاهین بگذارم.
زنده باشید و برقرار 🌸
همیشه با دیدن دکتر یا مهندس خوب این ترس رو داشتم که نکنه بزاره بره و از ایران دست بکشه و از بابت شاهین کلانتری خیالم راحته گره خورده به زبان فارسی
عزیز دلی شما.
نوشتن باعث شد که خاطرات جالبی که در ته انباری مغزم با تار عنکبوت پوشیده شده بود خودشان را به من نشان بدهند. حالا اما با نوشتن غبار آنها را پاک کردم و خیلی شیک و تمیز روی صفحه کاغذ قرار دادم.
سپاس آقای شاهین کلانتری عزیز که شوق نوشتن را در من زنده کردی!
سلام هما خانم عزیز
من همیشه کیف میکنم از خوندن نوشتههای شما.
واقعاً خوش ذوق هستید و چه خوب که با نوشتن این ذوق رو شکوفا میکنید.
با آرزوی بهترینها برای شما دوست عزیزم.
چه خوب گفتی شاهین کلانتری نازنین
کاملاً درسته …
ممنونم سارا خانم گرامی.
بهترین اتفاقات و شاید بزرگترین تصمیماتم رو در مورد نوشتن در این دوران کرونایی که با شما آشناتر شدم. گرفتم.
کمی بیشتر از همیشه شجاعت به خرج دادم تا به صدای درونی ام برای نوشتن گوش کنم. ممنونم استاد
ممنونم از اینکه اینقدر خوب هستید
سلام زهرا خانم نازنین
شما بسیار عزیز و ارجمند هستید.
ممنونم از مهری که به من داری.
براتون زیباترین لحظهها رو آرزو میکنم.
ممنونم استاد از سخاوت و مهربانی نگاهتان
با چه واقعه ی عجیبی مواجه شدم در مناسبت آشنایی با شما!
چه وسعتی به نوشتن دادین! مثل کاناپه ای که میشه روش دراز کشید و روان خسته روش سیال و رها کرد. چه بسطی به واژه ها دادین با مهربانیتون که می نویسید و مینویسانید(چشمک). خداوند کلام مکتوب برکتتان دهاد! یاد گرفتیم و ممنونیم!
سلام دنیا جان
خیلی خوشحالم که اینجا هستید.
سپاسگزارم از مهر شما.
باز هم برای من بنویسید.
شاد و برقرار باشید.
ممنون از شما که هستی تا به موج ها دریا رو بدی…
سلامت باشی دنیا جان
ترسم از آن روزی هست که عمر بگذرد و ما چیزی نیاموزیم
سلام و درود بر استاد شاهین کلانتری
هر وقت ذهنمان مشوش است، هر وقت نمی دانیم چکار کنیم، هر وقت تصمیم می گیریم از عمرمان مفید استفاده کنیم، شروع به نوشتن کنیم. آنوقت مطمئن باشیم که هم از عمرمان مفید استفاده کردیم و هم آرامش یافتیم و هم می دانیم کاری انجام دادیم.
زنده باد فرهاد خوش ذوق و پرتلاش.
شاهینجان بنا دارم از این به بعد برای تکتکِ مطالب جدید وبلاگت،و قدیمیها تا جایی که در توانم باشه کامنت بذارم.
راستش رو بخوای،وبلاگنویسی رو به طور فرا جدی شروع کردم.هرچند هنوز مشکل هاست دارم و روی هاست رایگان دارم مینویسم،اما چند روزی هست که شروع کردم به نوشتن روزانه در وبلاگ،و دارم تقویم محتوایی تهیه میکنم.کامنتنویسی هم که جزو مهمترین درسهایی بود که بهمون یاد دادی.پس،کامنت زیاد خواهم گذاشت واست.
از طرفی،دارم مدام وبلاگت رو زیر و رو میکنم و در حد توان خودم،بیشتر و بیشتر راجع به وبلاگنویسی ازت یاد میگیرم.
راستی یه مطلب هم امروز نوشتم که اگه دوست داشته باشی،خوشحال میشم یه سفر توریستی بیای به کشور تازه تاسیس من و نگاهی بهش بندازی:
http://pourya-jamei.gigfa.com/2020/07/31/%da%86%d8%b1%d8%a7-%d9%88%d8%a8%d9%84%d8%a7%da%af-%d9%85%db%8c-%d9%86%d9%88%db%8c%d8%b3%d9%85%d8%9f/
سلام پوریا جان
به به. خیلی عالیه.
من طی روزهای گذشته میدیدم که چقدر خوب داری به وبلاگت میرسی.
امیدوارم که بیوقفه ادامه بدی و از این مسیر بهترین نتایج رو بگیری.
مرسی به خاطر لینک.
سلام استاد عزیزم
من به تقلید و تبعیت از شما چنین لیستی درست کردم و هرکدوم از این دایرهها بقدری وسوسهکننده و انگیزاننده هستن که پر کردنشون من رو به وجد میاره و حس پیروزی بهم میده!
در رابطه با روزانه نویسی ها هم من لیستی تهیه کردم و هربار که نوشتمشون، خونهی مربوط به اون روز را یک ضربدر قرمز میزنم که خیلی بهم میچسبه!
سلام زهرا جان
چه خوب که تو هم این هیجان رو حس میکنی. واقعاً که کیف میده رنگ کردن این دایرهها.
با قدرت ادامه بده. اگه یه وقتی دور افتادی، دوباره از نو شروع کن و پیش برو.
نوشته هایتان مرا به نوشتن وا می دارد.
راستی استاد چقدر وبینارهای پنج شنبه ها با شما عالی بود.
کلا دوره هزار و یک محتوا عااالیست.
خوشحالم که هستید تا مهربانانه به نوشتن تشویقمان کنید.
سلام خانم طایفی نازنین
نظر لطف شماست.
محبتتون برام خیلی ارزشمنده.
شاد و سلامت باشید.
بسیار زیبا و عالی نوشتید 🙂
سپاس امیریوسف عزیزم
سلام شاهین عزیز
به زیبایی اول متن از داستان استفاده کردی
همیشه من و بعضی دوستان دیگه سوال و دغدغه مون اینه چطوری میشه در یک نوشته فنی آموزشی از داستان استفاده کنیم
اینجا خودت به خوبی از یک داستان که ظاهرا ربطی به اصل نوشته هم نداشت استفاده کردی
راستی من این چند روز خیلی به همین خشک و بی روح نبودن نوشته های فنی فکر کردم
یک جستجوی انگلیسی کردم به نمونه های جالبی رسیدم
بعضی کتابهای تاریخ صنعت یا مهندسی همین روش رو در اول نوشته هاشون به کاربردن و نوشته خیلی جذاب تر کرده
ترغیب شدم خودم هم در این مورد مطلبی بنویسم
سلام رضا جان
زنده باد. خوشحالم که توجهت به این موضوع جلب شده.
من هر چقدر که پیش میرم بیشتر و بیشتر به قدرت قصه و روایت پی میبرم.
اگر متنی نوشتی که چاشنی قصه رو در خودش داشت، حتما لینک بده منم بخونم.
راستی اینجا هم با داستان شروع کردم:
تولید محتوااین مطلب رو خونده بودی؟
بله خونده بودم از اونجا هم کلی ایده گرفتم
سلام آقای کلانتری عزیز، ایده ی نوشتن آزمایی به حدی مرا جذب کرده که از بعد از نوشتن این کامنت اولین راند رو شروع میکنم. اما چون همیشه در شروع کردن عالی و در ادامه دادن شکست خورده بودم، مسیر سختی رو دارم تا پیوستگی خودم رو حفظ کنم. باشد که در راه رستگارای استقامت بورزیم:) دمتون گرم!
زنده باد غزل عزیز
همین که این ذوق رو داری و بلافاصله شروع کردی جای تحسین داره.
با قدرت ادامه بده.
درود آقای کلانتری
من هرروز چندین بار به سایت شما سر میزنم به صفحات اینستاگرامیتون و این به مدت دوساله.
فوقالعاده از نوشتههاتون انرژی میگیرم و همین بدون هیچ ایدهای منو به سمت نوشتن سوق میده.
ممنونم به خاطر حس خوبی که به زندگی من تزریق میکنین.
مانا باشید
سلام پریسا جان
سپاسگزارم.
خوشحالم که اینجا هستید.
براتون شادترین و زیباترین لحظات رو آرزو میکنم.
🌸🌸🌸
سلام اقای كلانتری عزیز. من یكی از كسانی هستم كه تقریبا خود واقعی ام را با نوشتن شناخته ام. از ۹ سالگی شروع به نوشتن خاطره نویسی كردم و همان ثبت خاطرات معمولی روزانه كم كم تبدیل شد به ابزاری برای خودشناسی. محور فكری ام از مدار سطح به مدار عمق رسید و توانستم با نوشتن ویژگی های اخلاقی خودم، افكارم و رفتارم را بیشتر تحت كنترل بگیرم. در همین راستا به همه دوستانم هم وبلاگ یا كانال نویسی و یا خاطره نگاری را شدیدا پیشنهاد می كنم.
چقدر عالی ویدا جان
مرسی که از تجربۀ فوقالعادۀ خودت نوشتی.
سلام استاد :)))
ایده 10 تا 10 دقیقه فوق العادست…حتما امتحانش می کنم.امیدوارم بتونم از پسش بربیام…
ممنونم :)))
زنده باد فاطمه عزیز
امتحان کردی؟ چطور بود؟
البته زیاد به خودت سخت نگیر. من هم گاهی هر ده تا رو پر نمیکنم.
سلام استاد
بله امتحان کردم. حسی که اون لحظه دارم غیر قابل توصیفه.
چون حس می کنم دارم یک کار مفید رو به ثمر می رسونم.
ولی متاسفانه بعضی روز ها هر ده تا پر نمیشه :))))
باز هم ممنونم برای پیشنهاد 10 تا 10 دقیقه
من هم نمیتونم هر روز پر کنم فاطمه جان.
حتی اگه یکی دوتاش رو هم پر کردید باز هم موفقیت خودتون رو جشن بگیرد.
تداوم مهمترین چیزه. حالا به هر شکلی.
استاد جان من عاشق اون ساعت شنی شدم چون فکر میکنم انگیزه خوبی میده برای مرتب و منظم نوشتن
قابل شما رو نداره آزاده خانم نازنین.
از موز که گفتید یاد بچگیهای خودم افتادم. با خودم میگفتم “هر وقت بزرگ شدم. شاغل شدم. نصف حقوقم رو موز میخرم و بقیهش رو هم لواشک و آلوچه!”
تا وقتی بچه بودم این فکر برام خیلی جدی و حیاتی بود. اما مشخصا که الان وقتی بهش فکر میکنم خندهم میگیره.
۲. دقیقا همون روزی که عکس چک لیستتون رو استوری گذاشته بودید. نمیدونم شوق بود یا حسودی، سریع رفتم سراغ کاغذ و قلم که یکی از این چک لیستها برای خودم درست کنم!.. امروز روزِ ششم از چک لیستم هستش، به درخشانی ِ چک لیستِ شما نیست، اما همین که سعی میکنم هر روز حداقل یکی دو خونه رو پر کنم برام کلی ارزشمند هستش.
و به همین خاطر به شدت از بانیِ این ماجرا، متشکرم.
سبز باشید و نویسا استادِ از راهِ دور…
سلام الهام عزیز
ماجرای موز لواشک خیلی خوب بود 😂
تو خیلی خوش ذوق و فعالی. با همین فرمون برو جلو. مطمئن باش با تداوم به نتایج خیلی خوبی میرسی.
استاد عزیز آقای شاهین کلانتری من از سن ۱۳ سالگی علاقه وافری به نویسنده شدن داشتم اما به هردلایلی بی خیال این ذوقم شده بودم …هرچند که همیشه عشقه به نوشتن درمن شعله ور بود وبرای خودم گهگاهی می نوشتم ..گذشت تا یکی دوماه اخیر با صفحه شما به طور کاملا اتفاقی در اینستا آشنا شدم وصفحه رو دنبال میکردم .چندبار لایو شمارو تماشاکردم وهمچنین وبلاگ و…ومیتونم اعتراف کنم که بعدآشنایی باشما رفیق عزیز نویسنده شدن در وجود من صدبرابر بیشتر شعله کشید وبیقرار شدم …در حال حاضر هم جزو رفقایی هستم که دردوره صدداستان در صدوپنجاه روز عضو هستم ولذت می برم ..امیدوارم که همیشه موفق وپیروز باشید وسپاس برای تمام خوبیهاتون …متن بسیار روان وزیبا وآموزنده مثله همیشه که از خوندنشون سیر نمیشم ….😍😍😍
سلام به روی ماهت سمیه نازنین و عزیز
بهت تبریک میگم که در این سن کم انقدر خوشذوق و فعالی.
باز هم برای من بنویس حتما.
🌸🌸🌸
سلام استاد عزیز! یکی از جملههاتون برای من خیلی جالب بود : من به نوشتن اعتماد دارم! به نظرم دلیل خیلی از سوالهایی که برام در مورد نوشتن پیش میاد همینه! شاید هنوز بهش اونطور که باید اعتماد ندارم. و برام این سوال پیش اومد که چطور میتونم این اعتماد رو تقویت میکنم؟ شاید یکی از راهها تقویتش همین خوندن شاهین کلانتری دات کام باشه! اینطوری آدم میتونه نتیجهی یه اعتماد ریشهدار رو با چشماش ببینه:)
سلام به روی ماهت محمدعلی عزیز
به نظرم مثل هر رابطه دیگهای، در رابطه با نوشتن هم این اعتماد به تدریج به دست میاد. حشر و نشرت با نوشتن رو بیشتر کن تا به این جریان سرعت بدی.
شاد باشی و برقرار
مثل همیشه عالی و بینظیر
محبت دارید مریم عزیز
سلام استاد عزیز به شدت اون لیست ده تا ده دقیقه ای تون منو به وجد میاره و امیدوارم منم از پسش بر بیام
امیدوارم بازهم بهترین ها رو رقم بزنید
سلام مهرشید جان
بینهایت سپاس از مهر تو.
مطمئنم که تو با ذوقی که از خودت نشون دادی، از پس هر کار خلاقانهای بر میای.
خیلی متشکرم 🌸🌹
دورد بر شاهین عزیز .من نیاز به ساعت شنی دارم اصفهان نمی تونم پیدا کنم.
درود مهدی جان
البته که ساعت شنی چیز مهمی نیست. یه چیز اضافهست که اگه نباشه خللی در کار ایجاد نمیشه. با همون ساعتی که داری شروع کن و پیش برو.
ضمناً توی اینترنت اگر سرچ کنی احتمالا بتونی تو بعضی سایتها ساعت شنی پیدا کنی و سفارش بدی.
فدایت.
جناب کلانتری عزیز سلام!
خوشا به حالتون که با بشکن زدن سر و ته قضیه رو هم میارین. من در چنین شرایطی معمولا مثل بلبل
شروع می کنم به غار غار کردن.
ولی از شوخی گذشته این بلیط های بخت آزمایی نوشتن سریع آدم رو برنده می کنه. نمونهاش در همین پنچ ـ شش روزی که حرکت صد داستان شروع شده ایدهی یک نمایشنامه به نظرم رسیده که لااقل به نظرم خودم خیلی خلاقانه است.
آقای کلانتری یک سوال هم داشتم: «روش صحیحِ رونویسی از کتاب ها به چه صورت هستش؟ (منظور اینکه چطور باید این کار رو انجام بدیم که بهترین بازده رو داشته باشه چون بعید میدونم با صرف نوشتن آنچنان تغییری در روند نوشتنمون ایجاد یشه!)»
سلام بر علی عزیزم
😂 غار غار!
زنده باد. چقدر عالی. به خاطر ایده بهت میگم. امیدوارم کامل اجرا کنی ایدۀ خودت رو.
دربارۀ رونویسی قبلاً یه چیزایی نوشتم که فکر میکنم خوندنش بدک نباشه:
رونویسی
ما مینویسیم پس هستیم- من تقریبا هر موقع از خواب بیدار میشم سایت شما رو چک میکنم که مطلب جدیدی گذاشتید یا نه! ما معتاد قلمتون شدیم استاد با اینکه ندیدیمتون:)
تازگیا دیر به دیر مطلب میزارید:|
برای قلم های هم دیگه دعا کنیم جوهراشون خشک نشه.
موفق باشید
سلام محمد علی عزیزم
سپاس از توجه تو.
البته هر روز در شاهین بلاگ مینویسم: شاهین بلاگ
نوشتن این روزها مثل یک دوست در کنار منه و هیچ دارویی نمیتونه مثل نوشتن بهم آرامش بده.و من نوشتن را این روزها از هر چیزی بیشتر دوست میدارم .ممنون استاد
چقدر عالی مریم عزیز
خیلی خوبه که چنین نگاهی دارید.