فرض کن به محض اینکه نوزاد از شکم مادر بیرون میآید محکم بزنی پس گردنش بگویی «کرّه خر چرا آرام نمیگیری چند صفحه کتاب بخوانی؟ چرا به جای آبغوره گرفتن نمیروی برای خودت کاری دست به پا کنی؟ چرا چیزی نمیگویی دلمان باز شود؟» فقط از یک دیوانه چنین توقعاتی برمیآید؛ اما ما با نوشتههایمان برخوردی غیر از این داریم؟ نخستین نسخههای ارتکابات ما چه فرقی با یک نوزاد دارد؟ نوزاد مهربانی و توجه میخواهد. باید برایش فرصت رشد و بالندگی فراهم کنی. نمیتوانی از نوزاد بینوا توقع راه رفتن و دوچرخهسواری داشته باشی. اگر با نوشتههای خودمان مانند یک نوزاد برخورد کنیم، آنگاه شاید دست از سرزنش بیهودۀ خودمان برداریم و گمان نبریم که نقصهای نوشتار ما نشان تنکمایگیست. نوشتۀ خوب با مراقبت و توجه شکل میگیرد. این حرف دربارۀ کل مهارت نویسندگی صادق است. چقدر طول میکشد تا یک بچه وارد کلاس اول ابتدایی شود؟ هفت سال. ریچارد براتیگان گفت:
«من هفت سال شعر نوشتم که یاد بگیرم چطور جمله بنویسم، چون واقعاً میخواستم رمان بنویسم و تصور میکردم تا وقتی نتوانستهام جملهای بنویسم، رمان هم نمیتوانم بنویسم.»
آنوقت بعد از یک سال تمرین نیمبند میگویی: «لابد استعداد ندارم که خوب نمینویسم.»
ده دوازده سال که بنویسی تازه میرسی به نوجوانی مهارتت. به زندگی نویسندگان چیرهدست بنگر، بسیاری از آنها اولین اثر شاخص خود را پس یک دهه قلمفرسایی نوشتهاند.
به نوشتههایت، به مهارت نویسندگیات مانند یک نوزاد نگاه کن، شاید اینگونه از ارزیابی نابهنگام کارهایت دست بکشی و تازه بفهمی لذت نوشتن یعنی چی.
در همین رابطه:
11 پاسخ
چه پست جذابی بود 😍 مرسی🌻💮🌸🏵
سپاس آرزو جان.
بسیار عالی بود استاد جان
واقعا اگر به عنوان یک نویسنده همیشه سعی در اصلاح نوشتههامون بکنیم نتیجه خیلی بهتری میگیریم تا اینکه خودمون رو به خاطر نوشتههامون سرزنش کنیم.
این موضوع خیلی برای من پیش میاد. هر بار که میرم سراغ نوشتههای فبلی کلی ایده جدید و یا جملات تازه به ذهنم میرسه که متن رو زیباتر و جذابتر میکنه.
تجربه به من ثابت کرده که مثل هر شغل دیگه در مسیر نویسندگی هم باید تجربه کرد. این درس گرفتن از تجربههاست که هر بار نوشتههامون رو زیباتر، روانتر و جذابتر میکنه. لذت چنین نوشتههایی هم کام خودمون رو شیرین میکنه و هم کام خوانندگان رو.
استاد سپاس بیکران برای حضور ارزشمندتان❤️🌺
سلام خانم فربد نازنین
همیشه از دیدن اسم شما خوشحال میشم.
من باید یه تشکر ویژه هم بکنم از شما به خاطر کتاب زیباتون.
کتابتون در بهترین جای کتابخونهی منه و امیدوارم روزی بتونیم راجع بهش حرف بزنیم.
سلام به استاد عزیزم
واقعاً این پیام شما برام خیلی ارزشمنده استاد جان. از اینکه پادشاه نویسندگی در مورد اولین کتاب من این لطف و محبت رو دارن باید سپاسگزار خداوند باشم.
انشاءالله به زودی جلد دوم کتابم که از تأثیر مدرسه نویسندگی در نویسنده شدن خودم صحبت کردم، چاپ میشه.
چقدر باعث افتخاره که این جلد از کتابم هم توی کتابخونه شما استاد توانمندم جا بگیره.
سپاس فراوان به خاطر حضور ارزشمندتون
ارادتمندم.
بینهایت قدردان مهر و لطف شما هستم.
و چه خوب و خوشحالکننده که کتاب دوم هم در راهه.
مشتاقانه انتظارش رو میکشم.
امیدوارم همیشه شاد و سرزنده باشید.
با سلام
من بر طبق راهنمایی شما استاد عزیز سیاه مشق روزانه رو تمرین کردم ودر عین حال برای نوشتن مطلبی روزانه برای یک ایده هم تلاش کردم البته نه بطور منظم اما بعد از مدت یک سال جرات بخرج دادم ووبلاگی براه انداختم خوشحال میشم نظرتون رو بدونم ممنون برای زحماتی که می کشید.
http://faribasadeghi20.blogfa.com
چقدر عالی خانم صادقی عزیز
تبریک میگم.
وبلاگتون رو باز کردم تا مطالعه کنم.
سلام بر شاهین خان عزیز
اولین روزهای بهاری بر شما و نویسندگان بهاردوست شاد و مبارک باشه
دو هفته مانده به پایان سال 1400 تصمیم گرفتم در مورد سبک رآلیسم جادویی
که سبک نوشتاری چند نویسنده آمریکای لاتین بویژه سبک غالب استاد گابریل گارسیا مارکز است
مطالعه کنم .
رفتم محله کتاب فروش های جلوی دانشگاه تهران و چند جلد
از ترجمه های آثار گابریل گارسیا مارکز روزنامه نگار و نویسنده کلمبیایی را خریدم.
قبلا با آثار «صد سال تنهایی» و «پاییز پدر سالار» ایشان آشنا بودم
بعد در طول مسیر خانه رفتم محله کتابفروش های زیر پل کریمخان
برای خرید چند جلد دیگر از مجموعه آثار ایشان.
روی شیشه ویترین انتشارات گویا نوشته ای را دیدم که حس خوشحالی غریبی به من داد.
« 25 درصد تخفیف » و کتاب خوان ها و کتاب دوست ها می دانند که این تابلو آنهم در این روزهای قیمت های سریع الرشد چقدر می تواند هر خریدار علاقمند کتاب را خوشحال کند.
القصه به اولین کسی که در سالن داخلی کتابفروشی گویا رسیدم
سراغ آثار نویسندگان و شعرای آمریکای لاتین را گرفتم
و به هدایت ایشان رسیدم به قفسه ای از ترجمه های آثار ، مصاحبه ها و زندگینامه ها
که مربوط بودند به همان اساتیدی که دنبالشان بودم
و لابد می توانید حدس بزنید که چه اتفاق قشنگی افتاد .
بله با چهره ای خندان و یک نایلون بزرگ پر از کتاب آمدم بیرون .
تقریبا هشتاد درصد از آثار ترجمه شده استاد مارکز روزنامه نگار و رمان نویس
به همراه چند اثر از استاد کولتاسار ؛ دیگر نویسنده آمریکای لاتین .
تصمیم گرفته ام از همین روزهای ابتدای سال 1401 شروع کنم
به مطالعه و الگو برداری از آثار سبک رآلیسم جادویی
که نزدیک به سبک نوشتاری حقیقت – داستان
یا سبک گزارش روایی « Fact-Fiction » است کار کنم
بعد از حدودا هفت دوره شش ماهه آزادنویسی روزانه که سه سال و نیم لذت بردن از نوشتن آزاد و رها بود
یواش یواش فکر می کنم خود قلم دارد مرا می برد به طرف نوشتن گزارش های روایی
از آنچه می بینم ، می شنوم و می خوانم .
با اضافه کردن مقداری چاشنی ها و افزورنی های مجاز داستانی .
دیشب داشتم قسمتی از کتاب « آزاد و رها می نویسم » را می خواندم
که در حوزه جستار نویسی است .
توصیه نویسنده کتاب این بود که بدون دغدغه « بی عیب و نقص نوشتن »
شروع کنی به نوشتن و آزاد و بی تکلف بنویسی
و اگر بعدا تصمیم گرفتی نوشته ات را منتشر کنی
می توانی آنرا برای رسانه ای که می خواهی بفرستی تنظیم کنی.
حتی می توانی مطالبت را در قالب نامه ای برای یک دوست واقعی یا خیالی بنویسی
و بعد آنرا در قالب یک جستار یا گزارش یا مقاله
برای رسانه و مخاطبان خاص مورد نظرت تنظیم کنی و بفرستی.
من هم دوست دارم گاه گاهی به اساتیدم نامه بنویسم
و گزارشی از برنامه های کاری آینده ام و کارنامه های کارهای انجام شده ام را بنویسم .
این نوشته را هم بگذارید به حساب همین گزارش من خدمت اساتیدم .
استادی که جسارت دست به قلم بردن را بعد از تست نویسندگی اش بدست آوردم .
سال پر برکتی برای شاهین خان عزیز و دوستان نوشتن دوستشان دارم.
درود پرویز جان
به به. مبارکه. سراغ چه نویسندههای خوبی رفتید.
ژانر جالبی رو انتخاب کردید.
امیدوارم در این مسیر خوش بدرخشید.
نویسندگی خیلی سخت و درازمدت به درآمدزایی می رسه. چیزی که به تجربه دیدم و می بینم. عاشق میخواد نویسندگی؛ نه جوزدگی و کارهای مقطعی
احسنت