غمِ خود را اگر در دل نگه داری…

1

هرگز تلاش نکرده‌ام که روی کسی اعمال نفوذ کنم و همیشه این باور را داشته‌ام که هر کس باید همان‌طور که می‌تواند بنویسد و زبان خودش را داشته باشد. برای همین هم دوست ندارم دست‌نوشته‌های جوانان تازه‌کار را بخوانم و به هیچ‌کس توصیه‌های ادبی بکنم.

فرناندو سورنتینو  | مجلۀ گلستانه | تیر 85

2

لابد خوب نمی‌خوانیم که نمی‌توانیم خوب بنویسیم.

3

محمود کیانوش شاعر مهمی است که تازه با شعرهایش آشنا شده‎‌ام.

شعر زیر را از «کتاب دوستی» برگزیده‌ام.

کیانوش این شعر را به نویسندۀ محبوب من، بهمن فرسی تقدیم کرده است.

خار و مروارید

غمِ خود را اگر در دل نگه داری

از این پنهانِ زهرآلود

به هر یک لحظه صدها خار خواهد رُست؛

دلت را با غمِ پنهان

مکن،

ای دوست،

زخمستان.

 

بیا،

من دل نه،

دریایی صدف دارم؛

به من ده هر غمی داری

و در دیدارِ دیگر

از منِ غمخوار

برای زینت شادیت

مرواریدها بستان!

1365

4

شکسته‌نویسی روز:

این روزا یکی دو تا روش خوب کشف کردم که کاراییم رو خیلی بالا بردن. منتظرم یه مقدار زمان بگذره و از نتیجۀ مثبت این برنامه‌ها مطمئن بشم و بعد برای شما هم توضیح بدم که ماجرا چیه. مثلاً یه چک لیست درست کردم که توش چهل تا کار مهم رو نوشتم، دسته‌بندی کردم و تیک می‌زنم. یا توی هزارکلمه‌ها، دارم مدل گفتگونویسی رو آزمایش می‌کنم. یعنی از اول تا آخرش با خودم کل کل می‌کنم. یه چیزی می‌نویسیم، بعد اینتر می‌زنم و یه سطر در مخالفت با همون حرف می‌زنم یا یه سوالی می‌پرسم که حرف رو کش بدم. با همین یه کار ساده، هزارکلمه‌هام یه جورایی به تمرین نمایشنامه‌تویسی تبدیل شدن. یه کتاب مهم هم دارم می‌خونم دربارۀ فلسفۀ دیالوگ. که فکر کنم حرفای تازه‌ای رو به ذهن من اضافه کنه.

این روزا خیلی می‌خونم. شعر، رمان، فلسفه، نقد ادبی و… ولی بعضی از رو بعضی کتابا مشق می‌نویسیم. دیدم برای فهمیدن عمیق بعضی حرفا چاره‌ای جز رونویسی نیست.

5

لینک‌های روز:

ناهید عبدی:

رؤیاها چگونه واقعی می‌شوند؟

حسین صفوی:

زمان نوشتن ذهنت قفل می شود؟ ۱۵ روش برای غلبه بر موانع نوشتن

طاهره شفیعی:

از کتاب‌سوزی تا کتاب‌سازی

حسین قربانی:

حس مالکیت و بهایی که برای آن می‌پردازیم

 

 پیشنهاد:

نقشه راه نویسندگی

دوره‌های حضوری و آنلاین نویسندگی و تولید محتوا

شاهین کلانتری در مدرسه نویسندگی | تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین

19 پاسخ

  1. سلام استاد کلانتری.
    چقدر این شعر دلنشین و پرمعنا بود…
    (دلت را با غمِ پنهان
    مکن، ای دوست،
    زخمستان.)
    و همینطور جمله ای که واقعا بهش اعتقاد دارم: لابد خوب نمی‌خوانیم که نمی‌توانیم خوب بنویسیم…

    مثل همیشه مطلبی پرمعنا و بامفهوم.
    زنده و پاینده باشید استاد.

      1. می نویسم استاد. اما با وقفه های پی در پی که دارم سعی می کنم کنترلش کنم.

  2. لابد خوب نمی‌خوانیم که نمی‌توانیم خوب بنویسیم.
    “تلنگر به خودم جان”

    وای بند چهارم چقدر خوب بود گفت و گو نویسی به نظرم جذاب اومد
    مخصوصا قسمت اینتر زدنش
    میشه بیشتر از گفتگو نویسی هاتون بگین برامون

    1. سلام زهرا جان
      این کار خیلی خیلی لذت بخشه.
      حتماً بیشتر هم خواهم نوشت در این رابطه.
      البته به نظرم بهترین چیز برای یادگیری این کار، خوندن نمایشنامه‌ست.

  3. چه قدر این شعر خار و مروارید به دلم نشست. با این شعر ایده جدیدی برام ایجاد شدبرای گسترده کردن روابط عاطفی ام.
    شاهین جان ، ممنونم برای وبینار تسلط کلامی ، بسیار عالی و کاربردی هست.

    1. سلام به روی ماه شما دوست همیشه نازنینم
      خوشحالم که وبینار براتون مفید بوده. من خودم حس خیلی خیلی خوبی به اون وبینار داشتم.
      بیشتر برام بنویسید.
      ارادت

      1. سلام شاهین جان منم ارادت دارم می خوام ایده ای رو که از این شعر گرفتم برات توضیح بدم .
        ببخشید که یه کم طولانی میشه.
        یکی از خصوصیات فردی من این همدردی با دوستان بود. تاچند سال پیش این موضوع به قدری در زندگی من پررنگ شده بود که همه منو به شکل دو گوش شنوا می دیدند و کار اونا شده بود درد دل کردن و کار منم شده بود فقط گوش کردن…
        اونا سبک می شدند و خوشحال و برعکس من سنگین و بدحال!
        چون من شناخت درستی از خودم نداشتم و خیلی هم کم حرف بودم.
        بالاخره یه روز تصمیم گرفتم جواب تلفن هیچ کس رو ندم تا درامان بمانم…
        اگر چه اکثر ارتباطاتم رو از دست دادم و تنها شدم اما به جاش دیگه بی حال و کسل و افسرده نبودم!
        وحالا که مدتی است در حال گذراندن دوره شفای ذهن هستم و قبل از اون هم به لطف خدا با شما و نوشتن آشنا شدم، می خوام از این توانایی نهایت بهره رو ببرم.
        همان طور که محمود کیانوش در این شعر میگه قرار نیست من غم های دیگران رو فقط در دل خودم بریزم؛ من با شناخت ساحت ذهن و یاد گرفتن واژه های بیشتر، می تونم با همدلی صحیح، غم های دیگران را تبدیل به مروارید کنم.
        می تونم از درون هر ناراحتی نکات مثبتش رو دربیارم تا هروقت دیگری بخواد همچون مرواریدی گرانبها بهش هدیه بدهم تا از گذشته تلخش، فقط شادیش رو به یاد بیاره.

        همدلی یک خیابان دو طرفه است.

        بازم متشکرم.

        1. چقدر زیبا نوشتید.
          من وجود نازنین شما افتخار میکنم.
          شما یکی از خوش‌قلب‌ترین و عزیزترین دوستان من هستید.

  4. سلام آقای کلانتری
    چه کار جالبی رو بیان کردید در هزار کلمه من خودم این نوع گفتگو بیشتر در ذهنم داشتم شاید خیلی از افراد دیگه همینطور باشند اما به ذهنم نرسیده بود میشه بیاریم روی کاغذ و یک تمرین بشه برای نمایش نامه نویسی. ممنون که به اشتراک گذاشتید.
    شعر محمود کیانوش عالی بود

    1. زنده باد محدثه عزیز و خوب
      حتماً بنویس و از تحربۀ خودت هم بگو برام.

  5. سلام…
    خوشحالم که دوباره دارید لینک مطالب خوب رو توی وبتون قرار میدید ، این کار واقعا لازم بود.. من که شخصا خیلی از خوندنشون کیف میکنم…

    واقعا نمایشنامه نویسی چقدر لذت بخشه!! شخصا این مدل نوشتن و حتی از رمان نویسی هم بیشتر دوست دارم اما نمیدونم چرا هیچوقت اون دیالوگی که مینویسم به نظرم اونقدری که خیال میکردم با جریان و موقعیت داستان پس زمینه ، جور در نمیاد… خیلی اعصاب خورد کنه!
    مطمئنا مطالعه بیشتر لازمه…تجویز میکنید چی بخونم؟

    اها راستی! توی یه قسمت از رادیو خودرنگ با خانم ناهید عبدی داشتید درمورد مصاحبه ها و فوایدشون و اینا صحبت میکردید و خب درنهایت تشویق شدم که برم مصاحبه ببینم یا بخونم و همون روز توی مدرسه به صورت کاملا یهویی توی کتابخونه دستم خورد به یه کتاب و از تو قفسه افتاد پایین وقتی از رو زمین ورش داشتم دیدم عنوان کتاب اینه : مکالمات جلال ال احمد
    اسمش وسوسه انگیز بود و البته حقم داشت….

    یه چیز دیگه … درمورد نقاشی هایی که به عنوان سردر پست هاتون ازشون استفاده میکنید ،باید بگم ایده جالبیه آدمو تحریک میکنه که پست رو باز کنه و بخونتش هم اون کاریکاتورهایی که یه آدم کله گلابی شکل داشت توشون مینوشت (انگاری که خودتون بودید که در این صورت من از شما عذر میخوام) و هم این نقاشی هایی که نمیدونم اسمشون چیه…

    ممنون و خسته نباشید…

    1. سلام ستاره جان
      تا میتونی نمایشنامه بخون. از هملت و مرغ دریایی و اینا شروع کن و بعد میتونی مارتین مک دونا و… رو هم بخونی. خلاصه هر چی دستت رسید بخون. برای تسلط به نمایشنامه‌نویسی باید دیوانه‌وار نمایشنامه بخونی.
      اما دربارۀ مصاحبه: آره منم خیلی خیلی دوست دارم اون کتاب جلال رو. شکسته‌نویسی بخش‌هایی از اون کتاب هم خیلی جالبه.
      نقاشی‌های فعلی هم جزو نقاشی‌های انتزاعی دسته‌بندی میشن.

  6. سلام وقت بخیر
    با نظر فرنادو موافقم
    به نظر من یه نویسنده تازه کار مثل یه کلاس اولی که کج و معوج مینویسه آثار ضعیف و نپخته ای داره و نباید خودش را در معرض اظهارنظرها و انتقادهای مخرب دیگران قرار بده و با این کار به خلاقیتش آسیب وارد کنه و باعث ناامیدی خودش بشه و برای همیشه راه رشد و موفقیتش را سد کنه
    هر چند گاهی بازخورد گرفتن برای آگاه شدن از ضعفها و قرار گرفتن در مسیر درست بد نیست ولی در نویسندگی که یه کار خلاقانه و خودجوش هست زیانش بیشتر از منفعتش هست
    لطفا اگر اشتباه فکر میکنم بگید

  7. سلام
    چقدر این روزها به این شعر دلنشین نیاز داشتم و لازمه بگم با این نوشته ها در زینت شادی هایت مرواریدها پروردی.
    روزهاتون سرشار…

    1. سلام پانیذ خوب و مهربان
      خوشحالم که به دلت نشسته.
      شاد باشی دوست خوب من

  8. سلام بر جناب کلانتری عزیز. من یک ماهه شروع کردم به نوشتن. نوشته هام رو مثل کتابهام که مث بچه هام هستند دوست دارم و خودم احساس میکنم که برای شروع خیلی خوبه و باید پرورشش بدم‌. با نوشتن احساس میکنم وارد دنیای جدیدی شدم و ذهنم برخلاف گذشته که تنها ورودی داشت الان خروجی داره و احساس سبکی میکنم.

    1. سلام مهسا جان
      چقدر عالی
      خیلی خوبه که به نوشته‌هاتون چنین حسی دارید.
      شاد و برقرار باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *