اشاره: «با هم بنویسیم» عنوان سلسله تمرینهایی است که در آن با هم «آنافورا» مینویسیم. لطفاً پیش از نوشتن تمرین حتماً تعریف آنافورا را بخوانید.
و اما تمرین جدید:
خوشحالی یعنی…
خوشحالی یعنی پیادهروی بدون موبایل.
خوشحالی یعنی نوشتن بدون ترسیدن.
خوشحالی یعنی تمرکز کردن روی یک کار مهم و رها کردن بقیه کارها.
خوشحالی یعنی خواندن چندبارۀ کتابهایی که دوست داریم.
خوشحالی یعنی امیدوار بودن در دل تاریکی.
خوشحالی یعنی یادداشتنویسی روزانه.
خوشحالی یعنی کشف ایدههای تازه.
خوشحالی یعنی تمرین روزانۀ مهارتی که دوست داریم.
خوشحالی یعنی کشیدن یک نقاشی تازه.
خوشحالی یعنی شنیدن آهنگهایی که دوست دارم.
خوشحالی یعنی خیره شدن به حرکت ابرها.
خوشحالی یعنی خواندن یک مجموعۀ کلمات قصار.
خوشحالی یعنی آشنایی با آثار یک نویسندۀ تازه.
خوشحالی یعنی برنامهریزی برای روزهای بهتر.
خوشحالی یعنی همیشه عاشق بودن.
تمرین شما:
در بخش کامنتهای این مطلب جملاتی بنویسید که با کلمات زیر شروع بشود:
خوشحالی یعنی…
تمرینهای قبلی:
153 پاسخ
خوشحالی یعنی روزت را با نوشتن شروع کنی.
خوشحالی یعنی صبح بیدار بشی و ببینی عزیزانت کنارت هستن.
خوشحالی یعنی شاگرد استاد کلانتری باشی.
خوشحالی یعنی هر روز چیز تازهای بیاموزی.
خوشحالی یعنی صبح که بلند بشی ببینی نیم ساعت هم برای خوابیدن وقت داری.
خوشحالی یعنی بزرگشدن پسرت رو با عشق تماشا کنی.
خوشحالی یعنی تو دورههای محبوبتد ثبتنام کنی.
خوشحالی یعنی هر روز کتاب بخونی.
خوشحالی یعنی شبها با آرامش بخوابی.
خوشحالی یعنی در دوره نویسندگی خلاق شرکت کنی.
خوشحالی یعنی شاگرد استاد کلانتری باشی.
خوشحالی یعنی صبح رو با نوشتن شروع کنی.
خوشحالی یعنی هر روز چیز تازهای بیاموزی.
خوشحالی یعنی برای رسیدن به هدفت تلاش کن.
خوشحالی یعنی چیزهایی برای خوشحال شدن داشته باشی.
نمیدونم کامنت منم میخونید یانه ولی خیلی دوست دارم جوابشو بگیرم…! 🙂
خوشحالی یعنی به اون مرتبه درک رسیدی که دوستداری عکستو بالبخند واقعی از ته ته ،ته دل بزاری پروفایلت وبدون اینکه به فکر قضاوت ها و حرف و نظر بقیه اهمیت بدی.
خوشحالی یعنی وقتی رازی میدونی ،سکوت کنی تا متوجه بشی چقدر پخته ترشدی
خوشحالی یعنی وقتی میری کتابخونه وسط های راه متوجه میشی تلف همراهتو برنداشتی.
خوشحالی یعنی برات مهم نباشه نگاه خیره مردم موقع تردد که کتاب بدست میری ومیای .
خوشحالی یعنی میپذیری من منم ، من دوست داشتنی، منی که قرار نیست همه دوستش داشته باشند
خوشحالی یعنی یاد بگیری از مسئله هات درس بگیری نه غصه
و….
کامنت زیبای شما رو خوندم مائده عزیز.
خوشحالی یعنی مادر
خوشحالی یعنی پدر
خوشحالی یعنی دل شاد خواهر ، برادر ، همسر
خوشحالی یعنی لبی را به خنده نشستن
خوشحالی یعنی آینده خوب کودکان
خوشحالی یعنی دیدن برق چشم کودک کار که به آرزویش رسیده
خوشحالی یعنی لبهای خندان دختران ایران زمین که قهقهه خندهایشان برسد به قله کوه های مرتفع و از انعکاسش زمین روشن شود
خوشحالی یعنی دانستن
خوشحالی یعنی رها شدن
خوشحالی یعنی درباره خوشحالی ننوشتن
چرا که
خوشحالی یعنی اشکی از سر اندوه سرازیر نشدن ، زندگی بدون ترسیدن اظطراب کشیدن
خوشحالی یعنی بنده ی خدا بودن، خوشحالی یعنی شنیدن گریه نوزاد بعد از بدنیا امدن، خوشحالی یعنی دیدن لبخند مادرم،خوشحالی یعنی بوسیدن دست پدرم،خوشحالی یعنی سلامتی مردم دنیا،خوشحالی یعنی دیدن دل های شاد و دلگرم ،خوشحالی یعنی رسیدن یک هدیه که انتظارش را نداشتم ،خوشحالی یعنی بدست اوردن ثمره ی تلاش ها،خوشحالی یعنی ی خیال راحت ،خوشحالی یعنی پیدا کردن خودم،خوشحالی یعنی ایمان قوی به حضور خدا در تک تک لحظه هام 🌹
خوشحالی یعنی کنار عزیزانم باشم.
خوشحالی یعنی دیدن نفس کشیدن پدر و مادر پیرم.
خوشحالی یعنی آرامش کنار همسرم.
خوشحالی یعنی آرامش همسرت باشی.
خوشحالی یعنی بتوانی بنویسی.
خوشحالی یعنی خواندن دوباره رمانهای قدیمی.
خوشحالی یعنی نگران نباشی که آیا فرزندانت خوشحال هستند یا نه؟
خوشحالی یعنی افتخار بچههایت باشی.
خوشحالی یعنی دیدن دوست دوران مدرسه بعداز سالها.
خوشحالی یعنی رؤیای شیرین چاپ اولین کتاب.
خوشحالی یعنی خوشبین بودن.
خوشحالي يعني :هيچ كودك كاري رو سر چهار راه ها ،بساط كنار پياده روها،تو كوره پزخونه ها ….كه زحمت ميكشن مثل ادم هاي بزرگ زندگيشون پول حلال در بيارن نبيني خوشحالي يعني:هيچ پدري رو شرمنده خانواده اش باشه بابت خريد اصلي ترين مايحتاج كه نميتونه تهيه كنه وتا دير وقت خونه نميره تا چشمش به چشم بچه هاش نيافته نبيني خوشحالي يعني:چشم هيچ پدر ومادري به در سراي سالمندان نمونه تا اولادش از در وارد بشه وحال دل پدر ومادرشو خوب كنه خوشحالي يعني:هيچ بي سرپناهي نبيني كه تا صبح از سرما به خودش بلرزه خوشحالي يعني:هيچ پدر ومادري فرزندشو رو تخت بيماري نبينه خوشحالي يعني:از داشته هات لذت ببري
خوشحال یعنی آنقدر بخندی که اشکهایت سرازیر شود.
خوشحالی یعنی آن قدر بنویسی که از خواندن نوشته هایت لذت ببری
خوشحالی یعنی ایده هایت کاربردی شوند
خوشحالی یعنی کنار دریا توی نسیم ملایم راه بری و بدون غصه وغم نفس عمیق بکشی
خوشحالی یعنی دیدن خوشبختی و پیشرفت بچه هایت
خوشحالی یعنی پاییز پرباران و زمستان پربرف داشته باشی و از پشت پنجره و درکنار بخاری گرم با نوشیدن یک فنجان قهوه داغ نظاره گر بارش آن ها باشی
خوشحالی یعنی صبح که بیدار بشی ببینی سالمی و هنوز فرصتی برای زندگی کردن داری
خوشحالی یعنی بتونی زیبایی گلها و صدای پرندگان و خنده کودکان را ببینی و لمس کنی
خوشحالی یعنی کودکانه و بی دق دقه خندیدن
خوشحالی یعنی پس از سالها انتظار گرمی آغوش مادر چشیدن
خوشحالی یعنی چاپ اولین کتاب
خوشحالی یعنی باعث افتخار پدر بودن
خوشحالی یعنی .عاشقانه در کنار معشوق زیستن
خوشحالی یعنی همین که چشمانت رامی بندی وبعدازبازکردنش تمام وجودت،سرتاپایت راآرامش فرابگیردیک جورآرامش درونی که خودراسرکش سازد.خوشحالی یعنی اینکه باوجودتمام مشکلات توانست لبخندی ازعمق وجودزد.
خوشحالی یعنی در خواب دیدن باباجونت درحالیکه سه ساله که از کنارت پرکشیده و رفته
خوشحالی یعنی درست لحظه ای که ترس بهت نزدیکتر میشه یک نفر از راه میرسه و بوی امنیت میده
خوشحالی یعنی وقتی مادرجونت خبر استخدام شدنت رو میشنوه
خوشحالی یعنی صدای ساعت زنگدارت که میپیچه نگاه کنی و ببینی هنوز ۱۰ دیقه واسه خوابیدن وقت داری
خوشحالی یعنی پایان نامه ارشدت درباره «کامنت گذاری» باشه؛ از یکی از این کامنتها توی پایان نامه استفاده کنی و علاوه بر اون از کامنتهای دیگه کلی ایده بگیری.
سلام حمید جان
چه جالب
منو در جریان پایاننامه خودت بذار حتما. من این موضوع رو خیلی دوست دارم.
چند سال پیش هم اینو در این رابطه نوشتم:
کامنت نویسی
خوشحالي يعني وراجي كردن با يك دوست صميمي
خوشحالي يعني خواندن كتاب
خوشحالي يعني چيدن سفره براي آنكه دوستش داري
خوشحالي يعني همين چيزهاي كوچك
خوشحالی یعنی نگاه کردن هر روزه به چشم های پر از شوق زندگی دخترک
خوشحالی یعنی در آغوش گرفتن دخترک
خوشحالی یعنی لبریز از عشق بودن
خوشحالی یعنی قدم زدن زیر باران با دخترک
خوشحالی یعنی دویدن و خندیدن با ثدای بلند با زیباترین دخترک جهان
خوشحالی یعنی با او بودن
خوشحالی یعنی خوشحال کردن دخترک
خوشحالی یعنی با یک عطر بهارنارنج به لحضاتی سفر کنیم که از کنارشان ساده گذشته ایم….
خوشحالی یعنی ساختن امیدی تازه
خوشحالی یعنی نشاندن لبخندی به لبان عزیزانت
خوشحالی یعنی برآورده کردن آرزوی کوچک دیگران نه چندان آشنا
خوشحالی یعنی خواب مادرو دیدن
خوشحالی یعنی دادن اطمینان به خواهر عزیزتر از جانت
خوشحالی یعنی داشتن خواهر حامی، مهربان، همراه، پشتیبان
خوشحالی یعنی لذت بردن از خواندن کتاب
خوشحالی یعنی لذت بردن از نوشتن
خوشحالی یعنی حرکت تازه ای شروع کردن
خوشحالی یعنی چه؟
چه مدت است که انسان ها این سوال را از خود می پرسند:
خوشحالی یعنی چه؟
خوشحالی یعنی نگرانی نداشته باشی؟
خوشحالی یعنی کسی را از دست ندهی؟
خوشحالی یعنی گذشته اهمیتی نداشته باشد؟
خوشحالی یعنی همه چیز درست پیش برود؟
خوشحالی یعنی گوشی ات همیشه ۱۰۰ درصد باشد؟
خوشحالی یعنی به خودت بنگری و فقط افتخاراتت را ببینی؟
خوشحالی یعنی نمره امتحانی زیر ۲۰ نداشته باشی؟
خوشحالی یعنی پشت کردن به مشکلات؟
یا خوشحالی یعنی فرار از مشکلات؟
فرار از ضعف؟
فرار از خود؟
خوشحالی یعنی جهانی خوب، یا جهانی ناقص؟
خوشحالی یعنی چه؟
خوشحالی یعنی مهم ترین آرزو و نیاز؟ یا فقط بخشی از آن؟
خوشحالی یعنی چه؟
که می داند؟
شاید روزی، کسی دانسته؛ یا می داند؛ و یا بالاخره خواهد دانست.
ولی تا آن روز،
خوشحالی یعنی چه؟
خوشحالی یعنی اینکه:
من،زنم
خداوندگار مهر ،
و ، وجود بی بدیل حق ،
صدف قلبم را، با مرواید عشق ،آذین بسته است
نسیم خنجری ((هاویر))
نسیم خنجری ((خاویر))
خوشحالی یعنیاینکه.:
من زنم،
خداوندگار مهر،
که ، وجود بی بدیل حق،
صدفِ قلبم را ،با مروارید عشق ،آذین بسته است .
و خوشحالی یعنی…عشق دستان خونینش را دور گردن باریک عقل بیندازد
و خوشحالی یعنی…زمان پنجه هایش را برای لمس حال باز کند
و خوشحالی یعنی…من…فقط یکبار برای همیشه…سلام میکنم…و تا ابد…همان را ادامه می دهم
خوشحالی یعنی همین کلمۀ خوشحالی .. تا آدم با این کلمه برخورد می کند خود به خود خوشحال می شود.
خوشحالی یعنی پیدا کردن وظیفه اصلی زندگی و قدم گذاشتن در راه انجام آن.
خوشحالی یعنی یه رفیق خوب را همیشه همراهت ببینی : خودت
خوشحالی یعنی انجام تکلیف .
خوشحالی یعنی عزیزانت را خوشحال و سلامت در کنار خودت ببینی .
خوشحالی یعنی وقتی که شب سرت را روی بالش می گذاری و یک روز پرکار یا پر رنج را پشت سر می گذاری.
خوشحالی یعنی احساس سلامتی پس از گذروندن دورۀ سخت بیماری
خوشحالی یعنی خوشحالی…. دلیل می خواد؟ معنا می خواد؟ نه!! خوشحالی یعنی خوشحالی!!!
خوشحالی یعنی حس زنده بودن … همین که حس کنی زنده ای یعنی کلی معنا ، یعنی کلی خوشحالی!!!
خوشحالی یعنی صادرات 1 میلیون دلاری
خوشحالی یعنی قبل از این که چیزی را در زندگی به دست آوری ظرفیت داشتن آن را به دست آورده باشی
خوشحالی یعنی آدم های اطرافت آدم های تنگ نظری نباشند تا مانع رشد تو بشوند
خوشحالی یعنی کسی را داشته باشی که بتوانی با او هر حرفی را بزنی(گاهی ممکن است این شخص فقط خودت باشی)
خوشحالی یعنی مثل سنگ به خواب بروی و مثل پر بیدار شوی
خوشحالی یعنی بتوانی در زندگی روزمره و کسالت بار هر روزه یک احساس جدید کشف کنی
خوشحالی یعنی تغذیه ی سالم
خوشحالی یعنی بتوانی مسافرت بروی
خوشحالی یعنی احساسی که بعد از ورزش کردن داری
خوشحالی یعنی احساسی که بعد از خواندن یک جمله ی زیابا در یک کتاب یا دیالوگی در یک فیلم پیدا میکنی
خوشحالی یعنی یکی از دوستان قدیمیت را ببینی و حس کنی هنوز می توانید مثل گذشته ها با هم ارتباط برقرار کنید و همان حال و هوا را داشته باشید
خوشحالی یعنی از خوردن یک شکلات هم لذت ببری
خوشحالی یعنی احساسی که بعد از دیدن اجراهای زنده ی کنسرت و تئاتر به دست می آوری
خوشحالی یعنی …
خوشحالی یعنی :
داشتن کاری که همه تو را بخواهذ و تو با کمال میل خودت رو وقف آن کنی
خوشحالی یعنی :
داشتن خانه
خوشحالی یعنی:
هر روز تغییر کنی
خوشحالی یعنی :
داشتن 6 تا دوست
خوشحالی یعنی :
داشتن پارتنر سکسی و سکس خوب
خوشحالی یعنی:
کافه رفتن
خوشحالی یعنی :
سواحل مدیترانه
خوشحالی یعنی :
هر روز یه تیکه از خود واقعیت رو دیجیتال کردن
خوشحالی یعنی :
داشتن تجربه های اوج
خوشحالی یعنی مزّهی نُقلرنگیهای سوغاتیِ مادربزرگ.
خوشحالی یعنی بوسیدنِ زیر گردنِ خواهر کوچولو.
خوشحالی یعنی خوردنِ یک کاسه فرنیِ گرم بعد از مدرسه.
خوشحالی یعنی در یک شب بارانی، زیر یک پتوی گرم و نرم خوابیدن.
خوشحالی یعنی با دوچرخه، از دستِ سگهای روستا، فرار کردن.
خوشحالی یعنی گوش دادن به این آهنگ افتخاری: «پرده بردار ای حیاتِ جان و جان افزایِ من».
خوشحالی یعنی آمپول نزدن و قرص نخوردن و شربت ننوشیدن، به علّتِ سالم بودن.
خوشحالی یعنی نوشتنِ بنام خدا، با یک خودکارِ نو، در اوّلین صفحهی دفتر.
خوشحالی یعنی روسریِ پُر نقش و نگارِ مادر.
خوشحالی یعنی شیرینکاریهای مجیدِ قصّههای مجید.
خوشحالی یعنی دست پُر برگشتنِ یک پدر به خانه.
خوشحالی یعنی یک نماز جماعتِ دو سه نفره، در صبحِ ماه رمضان.
خوشحالی یعنی نان و پنیر و سبزیِ دمِ افطار.
خوشحالی یعنی تماشای غروبِ آفتاب در کنار شالیزار.
خوشحالی یعنی قفل کردنِ دست، توی دستِ گرمِ یار.
خوشحالی یعنی مزّهی نُقلرنگیهای سوغاتیِ مادربزرگ.
خوشحالی یعنی بوسیدنِ زیر گردنِ خواهر کوچولو.
خوشحالی یعنی خوردنِ یک کاسه فرنیِ گرم بعد از مدرسه.
خوشحالی یعنی در یک شب بارانی، زیر یک پتوی گرم و نرم خوابیدن.
خوشحالی یعنی با دوچرخه، از دستِ سگهای روستا، فرار کردن.
خوشحالی یعنی گوش دادن به این آهنگ افتخاری: «پرده بردار ای حیاتِ جان و جان افزایِ من».
خوشحالی یعنی آمپول نزدن و قرص نخوردن و شربت ننوشیدن، به علّتِ سالم بودن.
خوشحالی یعنی نوشتنِ بنام خدا، با یک خودکارِ نو، در اوّلین صفحهی دفتر.
خوشحالی یعنی روسریِ پُر نقش و نگارِ مادر.
خوشحالی یعنی شیرینکاریهای مجیدِ قصّههای مجید.
خوشحالی یعنی دست پُر برگشتنِ یک پدر به خانه.
خوشحالی یعنی یک نماز جماعتِ دو سه نفره، در صبحِ ماه رمضان.
خوشحالی یعنی نان و پنیر و سبزیِ دمِ افطار.
خوشحالی یعنی تماشای غروبِ آفتاب در کنار شالیزار.
خوشحالی یعنی قفل کردنِ دست، توی دستِ گرمِ یار.
سلام
خوشحالی یعنی زیر بارون توی بین الحرمین قدم بزنی
خوشحالی یعنی کنار رفیقات توی روضه بشینی
خوشحالی یعنی نگران فردا نبودن
خوشحالی یعنی توی این سایت بودن
خوشحالی یعنی نوشتن بدون ترسیدن…
امروزی مطلبی که ذهنم رو مشغول کرده بود نوشتم.یه اعتراض کوچک برای مخاطبین اندک.
اما ترسیدم و بعد از منتشر کردنش حذف کردم.
خوشحالی یعنی داشتن همراهترین همراهان “خدا” ولمسش هر لحظه از زندگی
و چقدر ناراحت شدم از این ترسم…
خوشحالی یعنی
خوشحالی یعنی روبرو شدن با ترس ها
خوشحالی یعنی استشمام هوای تازه .
خوشحالی یعنی بغل کردن نوزاد.
خوشحالی یعنی رسیدن به قله ی پیروزی .
خوشحالی یعنی لبخند پدر و مادرت.
خوشحالی یعنی آب دادن به گل ها.
خوشحالی یعنی خواستن و رسیدن.
خوشحالی یعنی لذت بردن از طبیعت .
خوشحالی یعنی صدای پرنده ها.
خوشحالی یعنی باور کردن خودت.
خوشحالی یعنی وقتی میخندم صدای خنده خودم هم می آید.
خوشحالی یعنی وقتی گریه میکنم تنها کسی که اشک هایم را پاک میکند خودم هستم
خوشحالی یعنی داشتنِ من دوست داشتنی
خوشحالی یعنی حضور در مدرسه نویسندگی، شاهین کلانتری و شاهین بلاگ.
خوشحالی یعنی خواندن خوشحالی های دوستان در اینجا و ذوق کردن از آنها.
سپاس از مهر تو فاطیما جان.
خوشحالی یعنی:
گپ و گفت با کسی که دوستش داری
عکاسی همراه با همسر
بوئیدن چای تازه دم اول صبح
شنیدن آواز شجریان و بنان و نوای ساز شهناز، عبادی، کسایی، لطفی، مشکاتیان، موسوی و …
گفت و گوی عمیق با کسی که هرگز تو را نمی شناسد، آنهم با جادویی به اسم نوشتن و کتاب
توانایی انتقال آنچه یاد گرفته ای به دیگران
رانندگی در جاده و گوش جان دادن به آنچه دوست داری
کودک شدن و بازی با کودک با تمام وجود
گیلاس و لیمو ترش و هندوانه تابستان
کاپوچینو در دل زمستان
خوشحالی یعنی حس خوب زندگی
خوشحالی یعنی مثبت اندیشی
خوشحالی یعنی برای موفقیت کار کردن
خوشحالی یعنی شب خوابیدن کنار دوستان.
خوشحالی یعنی شعاع های کمرنگ نور صبحگاهی روی تاروپود گلیم.
خوشحالی یعنی صدای گریه های نوزاد پشت در اتاق زایمان.
خوشحالی یعنی خبر انتشار جلد جدید از مجموعه داستان مورد علاقت.
خوشحالی یعنی یه لیوان بزرگ چای آلبالو تو گرمای تابستون.
خوشحالی یعنی صبح بیدار شدن با بوی بربری داغ.
خوشحالی یعنی، کاری که دوست دارم انجام بدم.
خوشحالی یعنی، تنهایی.
خوشحالی یعنی، داشتن یک سایت خوب.
خوشحالی یعنی، رامتین بودن.
خوشحالی یعنی، برادر داشتن.
خوشحالی یعنی، توانایی ریسک داشتن.
خوشحالی یعنی، طغیان کردن…
خوشحالی یعنی بودن در کنار همه کسانی که دوستشان داری.
خوشحالی یعنی خوردن یک فنجان چای یا قهوه گرم که مزه اش را حس کنی و خستگی را از تنت بیرون ببرد.
خوشحالی یعنی خدا را در نزدیکیه خودت حس کنی ، نزدیکـِ نزدیک.
خوشحالی یعنی خندیدن به بی مزه ترین لطیفه ها.
خوشحالی یعنی از پنجره عشق به بیرون نگاه کردن.
خوشحالی یعنی حس خوب دوست داشتن.
خوشحالی یعنی، دیدن یک شاخۀ درخت که بیهوا سرک کشیده و از پنجره نگاهت میکنه.
خوشحالی یعنی، شنیدن حرفهای قشنگ.
خوشحالی یعنی ترانۀ مورد علاقهات را ناگهان بشنوی.
خوشحالی یعنی خواندن یک شعر خوب.
خوشحالی یعنی دریافت یک نامه غیر منتظره از یک دوست.
خوشحالی یعنی شنیدن آواز بارون.
خوشحالی یعنی پیدا کردن لانۀ مورچهها.
خوشحالی یعنی شنیدن یه خبر خوب.
خوشحالی یعنی یه غافلگیری ساده.
خوشحالی یعنی پیدا کردن چیزی که خیلی دنبالش میگشتی.
خوشحالی یعنی تعریف کردن دیگران از مربای توت سیاهی که پختی، و خودت فکر میکردی بدمزه شده.
خوشحالی یعنی میزبان عزیزانت باشی.
خوشحالی یعنی پیچیدن عطر نعناع تازه چیده شده در خونه.
خوشحالی یعنی ببینی گلدونت گل داده.
خوشحالی یعنی شنیدن خبر سلامتی خانواده.
خوشحالی یعنی در اخبار اعلام کنند ویروس کرونا نابود شد.
خوشحالی یعنی ببینی یه یاکریم کنار پنجرۀ اتاقت لانه ساخته.
خوشحالی یعنی شنیدن صدای یک پرندۀ کمیاب در صبح خیلی زود.
خوشحالی یعنی سفر به جایی که دوست داری.
خوشحالی یعنی دیدن یک دفعهای ماه تو آسمون.
خوشحالی یعنی شنیدن خبر موفقیت عزیزانت.
خوشحالی یعنی پخش مجدد سریال روزیروزگاری از تلویزیون.
خوشحالی یعنی خواندن کتابی که خیلی دنبالش گشتهای.
خوشحالی یعنی هم مسیر شدن با یه رودخانۀ مواج.
خوشحالی یعنی کوهستان گردی.
خوشحالی یعنی دعوت شدن به یک پیادهروی طولانی.
خوشحالی یعنی شنیدن خبر یک تولد.
خوشحالی یعنی دیدن یه قاصدک یا یک پروانه.
خوشحالی یعنی دیدن شادی دیگران.
درود و سلام بر شاهین عزیز
خوشحالی یعنی دعوت کردن یک دوست به خانه
خوشحالی یعنی ص ص رو اول صبح نوشتن
خوشحالی یعنی خوشحال کردن مادر بزرگ
خوشحالی یعنی فیلسوف زندگی خودت باشی و در پی حصول و حفظ ارامش باشی
خوشحالی یعنی خواب کافی
خوشحالی یعنی دیدن کتاب های خوانده شده در کتابخانه.
خوشحالی یعنی هر چقدر کتاب بخوانی باز هم کتابی برای خواندن هست.
خوشحالی یعنی میتوانی هر چقدر که میخواهی بنویسی و قلم و کاغذ خسته نشوند.
خوشحالی یعنی خنک شدن هوا در زل تابستان.
خوشحالی یعنی خواهرزاده ام اسمم را با زبان کودکانه به زبان بیاورد و صدا کند.
خوشحالی یعنی رفیقی داشته باشی که همیشه به یادت باشد.
خوشحالی یعنی خواهر زاده ام طوطی وار هر کلمه ای که بگویی تکرار کند.
خوشحالی یعنی تنمان همیشه سالم باشد.
خوشحالی یعنی عزیزانمان حالشان خوب باشد.
خوشحالی یعنی وقتی بر ادرزاده هفت ساله ات کلاس موسیقی میگذارد بهش نه نگویی و در کلاسش ثبت نام کنی .
خوشحالی یعنی حس خوب زندگی
خوشحالی یعنی به هدفت رسیدن
خوشحالی یعنی سوالها را بی دغدغه پرسیدن.
خوشحالی یعنی جوابها را صادقانه شنیدن.
خوشحالی یعنی به باطنها فکر نکردن.
خوشحالی یعنی سخت نگرفتن.
خوشحالی یعنی ساده انگاریدن.
خوشحالی یعنی بازیهای ویدیویی را با فراق بال بازی کردن.
خوشحالی یعنی با پدر فوتبال تماشا کردن.
خوشحالی یعنی با زندهها زندگی کردن.
خوشحالی یعنی از تنهایی لذت بردن.
خوشحالی یعنی فیلمها را برای تماشا زیر و رو کردن.
خوشحالی یعنی دیدن و کیف کردن.
خوشحالی یعنی قهوهای پر کافئین را چشیدن.
خوشحالی یعنی خلق کردن.
خوشحالی یعنی با نوشتن جملهای احساس غرور کردن.
خوشحالی یعنی اول صبح نیمرو خوردن.
خوشحالی یعنی برای سفر به فضا تایید صلاحیت شدن.
خوشحالی یعنی خندههای دلبر سابقت را که نمیتوانستی شادش کنی، دیدن.
خوشحالی یعنی اشکها را ندیدن.
خوشحالی یعنی بدون زجر، اشک ریختن.
خوشحالی یعنی با دوپا آب را لمس کردن.
خوشحالی یعنی حسرت نخوردن.
خوشحالی یعنی به موقع پشیمان شدن.
خوشحالی یعنی به تکههای طنز سریالهای مهران مدیری، خندیدن.
خوشحالی یعنی بدون ترس حرف زدن.
خوشحالی یعنی آرزو نکردن.
خوشحالی یعنی دلیل وجود انسان را دانستن.
خوشحالی یعنی بعد از نامیدی امیدوار بودن.
خوشحالی یعنی به قصد کشتن دیکتاتور درونت، نوشتن.
خوشحالی یعنی فراموشی گرفتن.
خوشحالی یعنی دیوانه بودن.
خوشحالی یعنی برای دیدن خدا سفر کردن.
خوشحالی یعنی پدر و مادرت را شاد دیدن.
خوشحالی یعنی نوشتن…
خوشحالی یعنی فکری پر از دغدغه اما تهی از نا آرامی
خوشحالی یعنی خط خطی کردن کاغذکنار دستت
خوشحالی یعنی نوشتن شعری از شاعر مورد علاقه ات، در گوشه کتاب یا دفتر درسی
خوشحالی یعنی حافظه ای که پر است از شعر های معنادار
خوشحالی یعنی داشتن ایده
خوشحالی یعنی تو، بودن در کنارِ تو
خوشحالی یعنی دانستن اینکه داری رشدمی کنی.
خوشحالی یعنی اینکه راه رسیدن به کمال رابدانی ودراین راه هرروزیک قدم به جلوبروی.
خوشحالی یعنی حرفهایت راباقلم وکاغذبزنی نه بازبان.
خوشحالی یعنی برای موفقیت ات مهلت تعیین کنی ونزدیک شدن به رویایت راهرروز بیشتراحساس کنی.
خوشحالی یعنی کتابی راورق بزنی ودرلابلای صفحاتش زندگی کنی.
خوشحالی یعنی داشتن کسی که حرفتو بشنوه و بفهمه.
خوشحالی یعنی گوش دادن اهنگ مورد علاقهات و غرق شدن تو رویاهای شیرین.
خوشحالی یعنی تو باشی و یک یخچال پر از گیلاس و بستنی.
خوشحالی یعنی تو حرفه مورد علاقهات بهترین باشی.
خوشحالی یعنی بغل کردن مامان و بابا.
خوشحالی یعنی هرچی دوست داشته باشی بتونی برا خودت بخری.
خوشحالی یعنی هرچقدر غذا بخوری، چاق نشی.
خوشحالی یعنی باشگاه رفتن.
خوشحالی یعنی هیچوقت اینترنتات تموم نشه.
خوشحالی یعنی مقدار زیادی شلیل شیرین در یخچال.
خوشحالی یعنی خواندن یک کتاب جنایی جذاب .
خوشحالی یعنی این که خواهر یک ماهه ات با نگاه تو رو دنبال کنه.
خوشحالی یعنی گرفتن یک عروسک اسب تک شاخ .
خوشحالی یعنی ۴ دور بازی( سیلور باندل)رو بردن.
خوشحالی یعنی به عنوان عیدی بری کتاب فروشی.
خوشحالی یعنی تو بازی مافیا ،مافیا بشی.
خوشحالی یعنی دیدن لبخند مادر .
خوشحالی یعنی خوردن سیب گلاب.
خوشحالی یعنی بازی با خانواده .
خوشحالی یعنی صحبت با دوستان .
خوشحالی يعنی کیک پختن .
خوشحالی یعنی همین حالا رو زندگی کنی .
خوشحالی یعنی همین لحظه !.
خوشحالی یعنی دویدن باهاش
دویدن با آهنگ توی گوشت
خوشحالی یعنی لبخند بزرگ بی صدا
خوشحالی یعنی خوابش رو دیدن و یادش موندن تو بیداری
خوشحالی یعنی دیدنش
خوشحالی یعنی بودنش تو حقیقت به اندازه ی رویا
خوشحالی یعنی گیر کردن دو نگاه با هم
خوشحالی یعنی دویدن و تو راه شاد بودن
خوشحالی یعنی بیشتر شنیدن
خوشحالی یعنی صداش رو شنیدن
خوشحالی یعنی رفتن پی کارت
خوشحالی یعنی دوست داشتن خودِ حالا و خودِ فردات
خوشحالی یعنی چشمان منتظر وبی قرار معشوق
خوشحالی یعنی دلی پراز شورعشق
خوشحالی یعنی دیدن شادی و خنده ی فرزندان
خوشحالی یعنی نقاشی یک تابلو
خوشحالی یعنی توانایی کارکردن
خوشحالی یعنی خنده ی بی غم
خوشحالی یعنی بیدارشدن هرصبح بدون درد
خوشحالی یعنی رسیدن به چیزهای خوب زمینی مثل مادیات وچیزهای دلچسب فیزیکی است ولی شادی خوبیهای معنوی ومتافیزیکی است .پس بر اساس این تعریف :
خوشبختی یعنی رسیدن از مرتبه مادیات به مرتبه والای معنویات است پس:
خوشبختی یعنی رسیدن از کمیت به کیفیت است .
خوشبختی یعنی در کلاس صد داستان استاد شاهین کلانتری شرکت کنی واو با شعار زیاد نویسی ولو شلخته نویسی به تو جرات بده که با یه جهش فوری بتونی از سکوی کمیت به سکوی اول کیفیت ارتقای مرتبه بدی .
خوشحالی یعنی با این ارتقا وایستادن در جایگاه خوب هم خدا وهم استادت از تو خشنود باشن وهم خواننده ات از کار با کیفیتت از تو راصی .
خوشحالی یعنی من هم سپاسگزار خداوند وکل فرزندانش باشم .آمین امین
خوشحالی یعنی شنیدن صدای مادرم که دیگر نه درد جسمی دارد و نه روحی
یعنی گپ و گفت با پدرم که در حال خط و نشان کشیده برای کسی نیست
خوشحالی یعنی نشنیدن خبر جدایی ها این روزهای تنهایی و قرنطینه
خوشحالی یعنی من و تو پسرک لپ قرمزمان
خوشحالی یعنی کافه رفتن های بعد کلاسمان
خوشحالی یعنی نهار های بی نمکمان
خوشحالی یعنی دور دور های نیمه شبمان
خوشحالی یعنی آواز مرغ عشق های همسایه مان
خوشحالی یعنی در چشم هم زل زدنمان
خوشحالی یعنی بی هوا جیغ زدنمان
خوشحالی یعنی-با تمام بدبختی ها-صبرمان
خوشحالی یعنی دادن آخرین قسط یخچالمان
خوشحالی یعنی حرف زدن بی وقفه مان
خوشحالی یعنی زیر نور ماه خوابیدنمان
خوشحالی یعنی کارخوب کردن بی ریایمان
خوشحالی یعنی چشم های قهوه ای مان
خوشحالی یعنی حس خوبِ عشق ورزیدنمان
خوشحالی یعنی تمام دار و ندارمان
خدایمان
زندگی مان
خوشحالی یعنی زیر باران ، ته یک کوچه خلوت، هرم موسیقی بدود در پیاده رو و یاد او مستت کند
خوشحالی یعنی “او” می داند و می خواهد
خوشحالی یعنی بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود،همان که منزوی گفت…
خوشحالی یعنی گو بیا امید و پارویی بگیر،همان که شاملو گفت…
خوشحالی یعنی راستی آیا شاید شرری هست هنوز، همان که اخوان گفت…
خوشحالی یعنی بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین، همان که حافظ گفت…
خوشحالی یعنی همین کورسوی امید که از محفل دوستان دیده و نادیده مانده است، این را من می گویم…
خوشحالی یعنی کتاب، کاغذ، صدای شجریان
خوشحالی یعنی درخت، باران، کمانچه ی کیهان
خوشحالی یعنی زیستن
خوشحالی یعنی جستجوی میان تلخ زیستن
خوشحالی یعنی این که زندگی را مثل قهوه ببینی و به قدر نیاز شیرینش کنی
خوشحالی یعنی بیداری، نوشتن، تحمل…
خوشحالی یعنی خواب دیدن، رویا، تخیل…
خوشحالی یعنی خوشحالی از بودن در زمانه شجریان ها و بیضایی ها و شعله ور ها
خوشحالی یعنی امکان خواندن شاملوها و فرسی ها و معروفی ها
خوشحالی یعنی تبر راسکولنیکوف وقتی داستایفسکی تصویرش می کرد
خوشحالی یعنی تحیر از ایبسن و حضور زن
خوشحالی یعنی گریستن از شکوه شکسپیر
خوشحالی یعنی خنده ی تلخ به انسان و چخوف
خوشحالی یعنی ادبیات از ابتدا تا انتهایش
خوشحالی یعنی هنر از رنگ ها و صداهایش
خوشحالی یعنی بودن ما کنار نوشتن
خوشحالی یعنی سگ دو زدن ما برای خواندن و ذوب کردن
خوشحالی یعنی تلاش ما برای ضرب زدن سکه خود در این تاریخ مبتذل
خوشحالی یعنی نیمه ی پر لیوان شکسته.
خوشحالی یعنی بیدار شدن قبل از طلوع خورشید و شنیدن صدای خدا.
خوشحالی یعنی دیدن انوار طلایی خورشید وقتی از پشت کوهها سرک میکشد و بالا میآید.
خوشحالی یعنی خندههای بلند پسرم.
خوشحالی یعنی هر روز یک چیز تازه نوشتن.
خوشحالی یعنی نفس کشیدن یعنی اینکه هنوز زندهام و زندگی میکنم.
خوشحالی یعنی دیدن پدر و مادرم که سالمند و سرحال.
خوشحالی یعنی داشتن یک دختر.
خوشحالی یعنی با کمترین امکانات، بهترین تفریحها را کردن.
خوشحای یعنی هر عصر جمعه کوه رفتن.
خوشحالی یعنی دیدن لبخند سادهی دخترک سوزندوز بلوچ.
خوشحالی یعنی دادن یک بطری آب خنک به کارگر زحمتکش پشت پنجره.
خوشحالی یعنی همیشه خوشحالی کردن با کوچکترین چیزها.
خوشحالی یعنی دیدار دوباره دوستان و عزیزان
بدون کینه بودن
وجودت پر از عشق باشد
خوشحالی یعنی بدونی سختی ها برای قوی کردنت هستند
خوشحالی یعنی تو سختی ها تنها نیستی
خوشحالی یعنی سختی ها تمومی ندارند، پس میتونی دائما رشد کنی
خوشحالی یعنی بهترین مشوقت خودتی
خوشحالی یعنی …
خوشحالی یعنی مقدار زیادی شلیل شیرین در یخچال .
خوشحالی یعنی دیدن خواهر .
خوشحالی یعنی دیدن یک کتاب جنایی جذاب .
خوشحالی یعنی خطور کردن یک ایده ی جدید برای نوشتن به ذهنت .
خوشحالی یعنی رفتن به کتابفروشی.
خوشحالی یعنی دیدن یک گل زیبا .
خوشحالی یعنی پیاده روی با خانواده .
خوشحالی یعنی صبح که بیدار میشی بارون بیاد .
خوشحالی یعنی لبخند مادر .
خوشحالی یعنی درست کردن اوریگامی پرنده ی درنا .
خوشحالی یعنی بازی با خانواده .
خوشحالی یعنی داشتن یه روز عالی .
خوشحالی یعنی لذت بردن از لحظه لحظه زندگی .
خوشحالی یعنی با یه چیز مادی ودنیوی وفیزیکی وجسمی خوشحال شدن.
خوشحالی یعنی ما بتونیم از این امتیازات دنیوی فراتر رفته وبه شادی واقعی که رضایت معنوی و روحی ومتا فیزیکی است برسیم
خوشحالی یعنی کمیت در برابر شادی که کیفیت است
خوشحالی یعنی از کمیت به کیفیت رسیدن .
خوشحالی یعنی در کلاس صد داستان استاد شاهین کلانتری شرکت کنی وبا نوشتن تعداد زیاد و نیز شلخته داستان ، که شعار این استاده وروش تدریسش است یک شبه از طریق یادگیری از ایشون از سکوی کمیت به کیفیت پریدن.
خوشحالی یعنی با نوشتن داستانهای با کیفیت در مسیر درستی قرار بگیرم انچنان که خدایم واستادم ومخاطبینم ازمن خشنود باشندومن از نوشته ها وتعهدم سرمست وشاد .آمین وآمین
خوشحالی یعنی بالخره تو مسیر درست قرار گرفن
خوشحالی یعنی در حال انجام کار مورد علاقه زمان رو احساس نکنی
خوشحالی یعنی با بقیه فرق داشتن
خوشحالی یعنی راه جدید کشف کردن
خوشحالی یعنی داشتن استاد کار بلد مثل شاهین کلانتری
مثل نگاربی ریا
که آموزش درست و اصولی دارن
لطف دارید شما نسرین عزیز و مهربان
خوشحالی یعنی برق خونه ات رفته بعد نگاه میکنی می بینی برای کوچه روبرویی هم رفته
خوشحالی یعنی توی دستشویی گیر کردی آب قطع بعد یهویی صدای توی لوله آب می شنوی که آب میخواد بیاد
خوشحالی یعنی یه کار خنده دار انجام بدی بعد یهویی خودت و همسرت بزنید زیر خنده تا اشکتون دربیاد
خوشحالی یعنی وقتی همسرت می فرستی خرازی یا لوازم التحریر فروشی می دونی بهت زنگ میزنه سوال پیچت کن
خوشحالی یعنی خوردن شله مشهدی
خوشحالی یعنی اوردن نذری همسایه در خونه
خوشحالی یعنی همسرت با گل سوپرایزت کن
خوشحالی یعنی پدرت به خاطر تو بره بیرون سیگار بکش
خوشحالی یعنی یه روز ببینی فقیری وجود نداره
خوشحالی یعنی روزی که دست دزد ها و اختلاس گرها قطع بشه
خوشحالی یعنی روزیکه یه رئیس جمهور کار بلد داشته باشیم
خوشحالی یعنی روزی بیاد که ظلمی نبینی
خوشحالی یعنی ناقوس چشمان آهویت باشم الگوی دنباله نگاهت من باشم
خوشحالی یعنی شبان که شمع وجودم را روشن میکنم و کنار پنجره منتظر می مانم، پروانه ام بیاید
خوشحالی یعنی روزی که آسمان دلم آفتابی است، چرا که تو برای استراحت پایین دلم فرش پهن میکنی
خوشحالی یعنی صدای ضربان قلبت لالایی شبانه ام شود و من در کنار تو به خواب عمیقی فرو بروم
خوشحالی یعنی یه هوای بارونی و خنک تو چله تابستون
خوشحالی یعنی بوی چای دم کشیده یه عصر جمعه خونه بی بی
خوشحالی یعنی یه عالمه لاک رنگارنگ
خوشحالی یعنی بوسیدن دست های کوچولو یه نوزاد