خودم را می‌نویسانم

 

گفت:

«یا باید مست شوی تا بنویسی یا آنقدر بنویسی تا مست شوی.»

دومی را برگزیدم، و آرزومندم سحرگاه هر روز از خودم بپرسم:

«امروز چگونه می‌توانم بیشتر بنویسم؟»

 

پایه‌اید فردا صبح همگی سه صفحه در پاسخِ همین پرسش بنویسیم؟

به همسفران مدرسه نویسندگی بپیوندید:

پیشنهاد مطالعه:

27 مرداد 1397

27 مرداد 1397

15 شهریور 1403

15 شهریور 1403

2 پاسخ

  1. قلم روی کاغذ جاخوش کرده ازجابش تکان نمی‌خورد وبا اینکار خود شاهین ااقبالم را از من میرنجاندولی باپرپروازی که استادم در اختیارم قرار داده در آسمان خیالم اوج میگیرم وتا شکارم را در آغوش نکشم لحظه ای پلک بر هم نمیزنم وعاقبت اولین آثار قلم بروی کاغذاول آهسته آهسته و سپس دوان دوان شروع به حرکت میکند تا جاییکه من حتی به گرد پایش نمی‌رسم نمیدانم از خوراکی که خوردش دادم مست کرده وسرازپا نمی شناسد یا میخواهد رفیق نیمه راه باشد ومنرا آنچنان خسته کند تا خوابم ببردبلایی که هرچند وقت یکبار به سرم میاوردوباز این من هستم که بایددوبار ه دستم را دور کمرش قلاب کنم و به او اجازه بدهم تا کجدار مریض مرا به سرمنزل مقصود برساند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *