وقفۀ خلاق

بهترین کاری که بعد از خواندن، دیدن یا شنیدن یک چیز می‌توان کرد توقف است.

صبر کن بگذار ته‌نشین شود. آن را بسنج. قفسۀ مناسب آن را در ذهنت پیدا کن. اگر به کارت نمی‌آید بیندازش دور.

فرض کن توی اینستاگرام یک پست خوب می‌بینی. جمله‌ای است تأمل‌برانگیز و الهام‌بخش. آنجا نقطه‌ای است که باید بایستی. اگر وسوسه شوی و سریع سراغ مطالب دیگر بروی همه چیز به باد می‌رود.

مصرف بی‌وقفه استرس‌زاست، ذهنت را به‌تدریج‌ فلج می‌کند. باید به ذهنت فرصت بدهی، تا به چیزی که دریافت کرده سروسامان بدهد و آن را به قطعۀ موثری در رشد فکری تو تبدیل کند.

‌ثمرۀ این وقفه‌ها فکرها و ایده‌ها و تصمیم‌های تازه است.

10 پاسخ

  1. درست مثل این است که در حال گردش هستی و در اطراف تو پر است از مناظر جذاب و دیدنی،‌ بعضی ها گاز میدهند تا مناظر بهتری ببینند،‌ بعضی اما گاهی می‌مانند و آنچه که هست را درک میکنند. در نهایت هر دو برای دیدن رفته بودند،‌ اما یکی دیده و دیگری از طمع زیبایی بیشتر همه را از دست داده.

  2. از دیدن تا نوشتن یک فاصله است: فاصلهء خلاقانه
    از دیدن تا رسیدن به ایده یک فاصله است: فاصلهء خلاقانه
    از شنیدن تا پاسخ دادن، یک فاصله است: فاصلهء خلاقانه
    فاصلهء خلاقانه چیست؟ به فرصتی است که ما در اختیار مغزمان قرار می‌دهیم.
    وقتی می‌خواهم چالش صد روزه ام با لغات لغت نامه به انجام برسانم، ابتدا کلمات را می‌نویسم و کمی به آن‌ها نگاه می‌کنم. به معانی آن‌ها نگاه می‌کنم. یادم می‌آید یک‌بار برای این کار5دقیقه درنظر گرفتم. اما بارهای بعدی روش را زیرپا گذاشتم وتنها به انجام آن اکتفا کردم. روش این است: ابتدا باید کمی دورخیز برداری و دربارهء آن چه قرار است به خورد مغزت بدهی فکر کنی. دیده‌ای رستوران که می‌روی ابتدا غذا را جلوی رویت می‌گذارند. بعد توبعد از رفتن گارسون و نگاه کردن به غذای خود و سایر اعضای خانواده است که تصمیم به خوردن می‌گیری.
    اگر تو همان زمان و بلافاصله به خوردن مشغول می‌شوی، باید بگویم از دستهء همان‌هایی هستی که رسیدن آنی به چیزی برایشان مطلوب است.
    از این رو چند روزی است که بیشتر فکر می‌کنم. از کنار اشعاری که می‌خوانم ساده عبور نمی‌کنم. ممکن است معنی آن‌ها را متوجه نشوم. یا ذهنم برای دستور شعری و نوع خواندن آن ها قد ندهد.اما کمی روی آن ها می‌مانم. گاهی هم دربارهء اتفاقات توی مغزم توقف می‌کنم. در دنیای واقعی به یک گوشه خیره می‌شوم و تکان از تکانی نمی‌خورم. اول فکر می‌کردم اتلاف وقت است اما حال آگاه شدم که به ذهنم فرصت حلاجی و جداسازی موضوعات را می‌دهم. دوستی می‌گفت تو خیلی خوب می‌توانی موضوعات را در ذهنت دسته بندی کنی و درباره‌شان حرف بزنی. راستش آن دسته بندی منظم را مدیون ضبط کردن صدایم و فکر کردن به مقدمه و موخره و آن وسط هایش هستم.
    من این منظم بودن فکری را بیش از هرچیزی مدیون تکرار و مطالعه دربارهء خودشناسی می‌دانم. هرچند سرعت رشد بسیار آرام طی می‌شود.
    حالا چند روزی است مشغول خواندن نمایشنامهء مرغ دریایی چخوف شده‌ام. روی دومین پاراگرافش توقف کرده‌ام. می‌خواهم دربارهء علائم نگارشی به خودم فرصت بدهم. ایده های خوبی هم شکل گرفته است. ایده که یکپارچه نباید به تولید نوشتاری یا چیزی دیگر منجر شود. گاه ایده تصویر است. به ذهنم آمد دربارهء علائم نگارشی یا به طور اختصاصی، تعلیق، پستی ترتیب دهم و آن را در صفحهء اینستاگرامم منتشر کنم. هم‌چنین درمورد برنامهء روزانه‌ام به ستون نویسی رسیده‌ام. شاید این هم از برکات دقیق شدن باشد. زیرا تصمیم دارم دوباره همان آدم دقیق و جزئی‌بین قبلی شوم. نوشتن یعنی قدم برداشتن در جهت توسعهء فردی.

    1. خیلی خوشحالم که داری اون نمایشنامۀ رو اینقدر خوب و دقیق می‌خونی.

  3. عرض سلام و ارادت
    مطلبی که فرمودید این روزها بسیار ملموس و قابل درکه.
    این روزهایی که ذهن بیچاره ما در حد وحشتناکی در معرض بمب باران اطلاعاته، واقعا ایجاد وقفه و کنترل میزان این ورودی‌ها کاری بس دشواره.
    به امید اینکه بتونیم مهارت مدیریت ذهنمون رو افزایش بدیم.

    سپاس بیکران🙏🏻

  4. با سلام خدمت شاهین گرامی
    یه انتقاد به شما داشتم و البته این انتقاد ناشی از انتظاری هست که به شما دارم. شما در تیتر وب سایت نوشتید “قبل از ساعت 9 نوشته هوا میکنید” و مدتی است که این رویه را رعایت نمیکنید. اگر میبینید که این رویه برای شما زحمتی ایجاد میکند به نظر بنده از تیتر وب سایت حذف کنید.
    موفق باشید

      1. با سلام
        به هر حال بنده وظیفه داشتم این تذکر را به شما بدهم، حالا شما در قبال این تذکر جواب سربالا میدهید یه بحث دیگس.

        1. محمدجواد عزیز
          جواب بعضی چیزها واضح و روشنه. بنابراین جز با شوخی نمی‌شه به اون‌ها واکنش نشون داد.
          مشخصه که حساسیت من روی کیفیت مطالب و همینطور مشغله‌های بسیار گاه باعث می‌شه نرسم مطالب رو ویرایش کنم و روی وبلاگ بذارم. این چیزی نیست که به خاطرش نویسندۀ یه وبلاگ شخصی رو بازخواست کنیم.
          ضمنن من اگه شما رو «جدی» نمی‌گرفتم باهاتون «شوخی» نمی‌کردم.

  5. دقیقا من این روزها درگیر همین قضیه هستم. از مصرف زیاد و تولید کم محتوا خسته شدم.
    سعی میکنم با آزادنویسی و نوشتن یادداشت تعادل را برقرار کنم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *