یکی از پرخانندهترین نوشتههای وبگاهم مطلبیست با عنوان «چگونه اسم داستانم را انتخاب کنم؟» که البته بیشتر خانندگان آن بهجای مطالعهی مطلب و اجرای پیشنهادش، متمایلند نظری بگذارند و دربارهی اسم اثرشان مشورت بخاهند. اما نام خوب، زورکی به چنگ نمیآید. مثال بزنم.
نام برخی کتابها را بیش از خودشان و نام برخی را هم به اندازهی خود آنها دوست دارم، از جمله: «از شیطان آموخت و سوزاند». رمانِ مهم فرخنده آقایی که باید صد برابر افزونتر قدر ببیند. نویسنده این عنوان را از متنی قدیمی وام گرفته که عین متن پشت جلد داستان آمده است:
«نادرشاه را کشتند
گفتیم دنیا از شر آسوده شد
عادل شاه جدید او را خواندند
گفتند دنیا آسوده شد
دنیا از اول بدتر شد
از ایل لر شکایت سر کنیم
میگویند میآید و آباد میکند
سردار دادگستر
از آمدن سردار خوشحال شدیم
تا فهمیدیم قحطی انداخت
نیرو و نفس از ما برخاست
هر کسی شلغمی آورد و پول بار کرد
نان شد هشت عباسی
زردک شد یک بیستی
از شیطان آموخت و سوزاند
آنگاه دیوانه شد و تاب نیاورد…
-تاریخ جلفای اصفهان
از مرثیهی باقر اوغلی دربارهی ویرانی جلفا»
اسم خوب جوشیدنیست. کوشش برای جوشش را دریاب.