در طول روز، وقتی به بنبست میخوری چه میکنی؟
- نق میزنی؟
- چرت میزنی؟
- با دیگران گپ میزنی؟
- توی سر خودت میزنی؟
- توی موبایل پرسه میزنی؟
- گشتی در کوچه و بازار میزنی؟
- همهی موارد؟
اما یک کار دیگر هم میتوان کرد.
«با او حرف بزن (Talk to her)»
(این اسم یکی از فیلمهای درخشان پدرو آلمادوار است.)
با او حرف بزن، با خودت، انگار که با دیگری سخن میگویی.
با صدایی از بیرون، مسیر خودگویی درونیات را تغییر بده.
با او حرف بزن.
17 پاسخ
درود.خیلی عالی
منم اینکارو میکنم و هربار که با خودم حرف میزنم سورپرایز میشم از چیزهایی که بهم میگه!
چه خوب.
چه خوب گفتید گاهی ما این منی که میشه باهاش به راحتی به دور از قضاوت حرف زد رو فراموش میکنیم و در طول روز دائم دور خودمون می چرخیم و به چه کنم می افتیم. اگر یاد بگیریم که راه حل را از این من بخواهیم ان هم به صورت مکتوب، فکر می کنم خیلی از مشکلات را خودمون حل کنیم.
بار اول خیلی برام سخت بود. ولی الان یکم یاد گرفتم. اولش که واگویههامو مینوشتم میگفتم اگه یکی اینا رو بخونه میگه دختره خود درگیره. ولی سعی میکنم بهش توجه نکنم. انجام میدم و امیدوارم یه روز بیام اینجا بنویسم با این روش به نتایج مثبتی رسیدم.
سلام به روی بهتر از ماه شما استاد عزیز
از زمان انتشار این پست تا به امروز دوبار از تجربهٔ دیدن شاهکار با او حرف بزن کیف کردم. البته که دیدن فیلمهای دیگر پدرو آلمادوار هم در همین چند وقت لذتی کمتر از با او حرف بزن نداشت.
کارهایی درخشان و دلگرم کننده. آثاری تسکینبخش و عمیق. دیدن این فیلم در کنار خواندن پست ارزشمند شما نه تنها شورانگیز بود بلکه باعث شد در همین زمان کوتاه به ذهنیاتم آگاهی ژرفتری پیدا کنم.
حالا وقتی تلخکامیها زاویهٔ دیدم را به سمت تاریکی میبرد با تمرکز روی ستارهها التیام مییابم. ستارههای دوستی، مهر، امید، خواندن، نوشتن، یادگیری و بینهایت ستارهٔ دیگر.
دوستی دارم که شما و خیلی از مخاطبانتان میشناسید. دوست عزیزی از جنس ماه و نور.
نامه نوشتن به این دوست باعث شده که در کنار حرف زدن با خودم تا نوشتن نامهٔ بعدی با او هم در ذهنم حرف بزنم. هر بار در این ذهن آگاهی و حال خوش به یاد محتوای ارزشمند شما میافتم و با لبخندی بزرگ قدردانتان میشوم.
این دوست عزیز و نازنین کسی نیست جز مبینا اهل ایمانی. نامه نوشتن برای مبینا جان اجازه میدهد به رنج روزمرگی غلبه کنم و در برابر گزشهای غافلگیر کنندهٔ روزگار صبورتر باشم. روزها و هر آنچه در دایرهٔ زمان میچرخد؛ انگار همه کلماتی شدند که در نهایت قرار است به نامه تعلق پیدا کنند.
پس وقتی پای تجربه وسط میآید من هم تیزتر و هشیارترم. دغدغهٔ دور شدن از کلیشه و حرفهای کهنه یا تسلیم نشدن دربرابر نق و ناله باعث میشود تمام روز حتی در ذهنم مشغول نوشتن نامه برای او باشم.
هر بار که فیلم، کتاب یا منبعی تازه معرفی میکنید من از ذوق تهیه و خواندن یا دیدنش سر از پا نمیشناسم.
چه کسی گفته موفقیت راه میانبر ندارد؟ (البته منظورم نگاه جاهلانه به اعتقاد ارزشمندتان نبود. مفهوم این اعتقاد ناب را درک میکنم.)
هر بار که میبینم شما با نهایت دقت و تیزهوشی منبعی تازه معرفی میکنید؛ وقتی در کمال سخاوت برای یادگیری و یافتن محتوای کمیاب و دسته اول زمان و هزینه میکنید؛ و در نهایت آن را به رایگان و با سخاوت به اشتراک میگذارید؛ میبینم که دنبال کردن افراد ارزشمندی مثل شما راه میانبری برای موفقیت.
مگر چند تا عمر داریم که بتوانیم برای سعی و خطای کورکورانه هدرش دهیم.
برای این همه لطف بینهایت قدردان شما هستم.
امیدوارم همیشه بدرخشید.
بهار نازنین
خیلی دیر دارم به این پیام ارزشمند تو جواب میدم.
خیلی خیلی خیلی خیلی خوشحالم که فیلمهای آلمادوار رو دیدی.
امیدوارم بتونیم راجع بهش کلی حرف بزنیم با هم.
و چه خوشحالم که با مبینا در ارتباطی. مبینا حقیقتن ماهه، مثل خودت.
من هم با خودم حرف می زنم.امیدوارم شمارو به خنده نندازم ولی حتی توی ذهنم با آدم های حسابی و روشن فکر هم حرف می زنم چون گاهی از هم نشینی با خیلی از آدم های سنتی خسته می شم.
زنده باد مهسا جان. عالیه.
استاد كلانتري عزيز، وبسايت شما و مدرسه نويسندگي يك كلاس درس بزرگ است، براي من اصلي ترين منابع براي موضوعات مختلف است.
محبت دارید زینب نازنین و ارجمند.
سلام
من از این فیلم خبر نداشتم.اما همیشه با خودم حرف میزنم. در میان این خودگوییها اغلب راه برون رفت از آن جریان را پیدا میکنم.
درود
البته موضوع این فیلم با خود حرف زدن نیست، من فقط اسم این فیلم رو دوست دارم و ازش استفاده کردم.
برقرار باشید.
با خود حرف زدن معجزه میکنه. چند روز بود خیلی کسل و ناخوش بودم. امروز ۲۵ صفحه با خودم حرف زدم و نتیجهی این خودگویی فوق العاده بود.
اشکالاتم رو به وضوح فهمیدم و کلی تصمیم جدید گرفتم، تصمیماتی که بتونه برای حرکت انرژی بیشتری به من بده.
خلاصه بعد از چند روز و بعد از این صحبت با خودم، پر از انرژی و انگیزه شدم.
استاد عزیزم شما بی نظیر هستید.
یکی از انگیزه بخش ترین آدمهای زندگی من.
بی نهایت خوشحالم از آشنایی با شما.
بله فاطمه جان
حقیقتن خودگویی بهترین ابزاریه که آدمیزاد برای تغییر خودش داره.
من این روزها بسیار بیشتر از قبل از به خودگوییهای خودم توجه میکنم و اونها رو در جهت اهدافم ویرایش میکنم.
تقریبا میشه گفت قبل از نوشتن دست کم یکبار با خودم نوشتههایم را حرف زدهام. بعد قلمی برداشتهام و کاغذی. آن را نوشتهام و از خودم سپاسگزاری کردهام. و چه همصحبت خوبی پیدا کردهام. کسی که از ذهنش آگاهم و از قضاوتهایش واهمهای ندارم. چرا که خوب میشناسمش. او خیر مرا میخواهد. درست راهنماییم میکند و در تمام مسیر همراه من است.
زنده باد. چقدر عالی مجتبی جان.
تغییر مسیر خودگویی،عالیه.
میشه فکر کرد ،خودت همون دوست صمیمی گمشدهایه که دلت میخواد از هردری باهاش حرف بزنی.
باهاش حرف میزنم و خود سراپاگوش میشه و با حوصله گوش میده،میشه بی پرده حرف زد باهاش،بدون ترس از اینکه مبادا حرفی از تو رو جایی بگه.
گفتگو با خود ،همیشه من رو به نتیجههای بهتری رسونده تا دیگر