احساس چیزها

بیا خیال کنیم اشیا به هم حسادت می‌کنند؛‌ لیوان به فنجان، کتاب به گوشی، انبردست به پیچ‌گوشتی. حسدشان را چگونه به زبان می‌آورند؟ 

سنگ زیر پایت چه حسی دارد وقتی به او بی‌اعتنایی و  به ابر می‌نگری؟

بیا همه‌ی احساسات انسانی را سوار اشیا کنیم. به مهر و کین و شادی و اندوه آن‌ها بیندیشیم. این شعر را بخوان:

«آنک

شیون دریا

از آنکه خویش را-

                  در چشمه می‌شویی.*»

از زبان دریا نیست، اما شاعر شیون دریا را شنیده و با زبان خویش سروده. 

قلمت چه می‌گوید وقتی احساساتت را پنهان می‌کنی و نمی‌نویسی؟‌‌‌

 ‌

*از دفتر شعر «خروسها و دریا»، احمد بهشتی، ۱۳۵۱

یک پاسخ

  1. درخت‌ها دست به دعا برداشته اندچرا که ریشه هایشانقدرت مقابله با زمین خشک را ندارند وپایی هم ندارند که ازدست آفتاب سوزان وبیرحم خودرآ نجات دهند با را دعوت میکنند شاید نسیمی بوزد ودل آتش گرفته شأن کمی خنک شود اما افسوس چله تموز است و بیشتر دلشان را به آتش میکشدشاخو برگشان به هم میپیچدوزوزه کشان دادشان بلند میشود ابرهاغرغرکنان تکانی به خود میده ازاینک دراین ظهر تابستان هم باید انجام وظیفه کنند شروع میکنند بهعرعرگریستن وواهمه ایهم ندارن کبا آن هیکلهای گنده شأن های های شروع به گریستن کنند و ریشه ها سیراب میشوندودلشان خنک غاردرخت‌ها دست به دعا برداشته اندچرا که ریشه هایشانقدرت مقابله با زمین خشک را ندارند وپایی هم ندارند که ازدست آفتاب سوزان وبیرحم خودرآ نجات دهند با را دعوت میکنند شاید نسیمی بوزد ودل آتش گرفته شأن کمی خنک شود اما افسوس چله تموز است و بیشتر دلشان را به آتش میکشدشاخو برگشان به هم میپیچدوزوزه کشان دادشان بلند میشود ابرهاغرغرکنان تکانی به خود میده ازاینک دراین ظهر تابستان هم باید انجام وظیفه کنند شروع میکنند بهعرعرگریستن وواهمه ایهم ندارن کبا آن هیکلهای گنده شأن های های شروع به گریستن کنند و ریشه ها سیراب میشوندودلشان خنک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *