آیا اینستاگرام ما را خلاق‌تر می‌کند؟

آیا می‌توان در عرض یک هفته خلاق‌تر شد؟

با توجه به تجربۀ شخصی خودم در یک هفتۀ اخیر می‌توانم بگویم بله.

اما قبل آن برگردیم به یکی دو هفتۀ پیش:

ماجرا از روزی شروع شد که حرف‌های زیر را در استوری اینستاگرام منتشر کردم:

اینستاگراماینستاگراماینستاگراماینستاگراماینستاگرام

بعد از آن هم توییت زیر نوشتم:

همین چند کلمه باعث شد که طی روزهای اخیر بازخوردهای متفاوت و متضادی را از طریق تلگرام و ایمیل و سایت دریافت کنم.

توجیه موافقان اینستاگرام توسل به نمونه‌های موفق فعالان اینستاگرامی بود؛ و معتقد بودند که من یک طرفه توی قاضی! رفته‌ام.

باری، من نظر شخصی خودم را با توجه به فعالیت محدود خودم در این رسانه گفتم و قصد تعمیم آن به دیگر حوزه‌ها را ندارم.

اما در این یک هفته که اینستاگرام را از روی موبایل پاک کردم چه اتفاقی افتاد؟ (البته که من صفحۀ خودم را حذف نکردم و هر از گاهی آن را به‌روز می‌کنم.)

سخنران بدونِ موبایل

سال گذشته که مارتین لیندستروم به ایران آمده بود، از تمام نکاتی که در سخنرانی‌اش گفت این نکته از ذهنم پاک نشد:

خلاقیت به بی‌حوصلگی نیاز دارد. این روزها آدم‌ها حوصله‌شان سر نمی‌رود، تا کلافه می‌شوند سراغ موبایل می‌روند. موبایل قاتلِ دیدن است. مانع اصلی مشاهدۀ دنیای اطراف است. بسیاری از ایده‌های خلاقانه در اوج بی‌حوصلگی و وقتی هیچ‌چیزی برای مشغولیت ذهنی نداریم به سراغ ما می‌آیند. موبایلتان را کنار بگذارید و به دنیای اطرافتان نگاه کنید. (نقل به معنی)

حرف لیندستروم البته چندان تازه نبود. نمونۀ بهتر و دقیق‌تر این حرف‌ها را سال‌ها پیش محمدرضا شعبانعلی هم با نوشتن و هم در عمل نشان داده بود.

و من حس می‌کنم یکی از بهترین دوره‌های یادگیری و فعالیت نوشتاری‌ام، زمانی بود که تحت تأثیر محمدرضا شعبانعلی به‌طورکلی از اینستاگرام دست کشیدم و یکی دو سالی، فقط روی سایتم تمرکز کردم.

برگردیم به اول بحث؛ طی این یک هفته، شب و روز، در وضعیت‌های مختلف؛ دستم به موبایل می‌رفت تا استوری اینستاگرامم را چک کنم، و چند ثانیه پس از خیره شدن به صفحۀ موبایل متوجه می‌شدم که اینستاگرام را از موبایلم حذف کرده‌‌ام.

بارها و بارها هم پیش‌ آمده که چیز جالبی می‌دیدم، یا ایده‌ای به ذهنم می‌رسید و به‌سرعت وسوسه می‌شدم آن را استوری کنم، و بعد جای خالی اینستاگرامم را با دفترچه یادداشت پر می‌کردم.

تازه این اتفاق برای کسی افتاده که اصولاً خودش را معتاد اینستاگرام نمی‌دانسته و مصرف روزانه‌اش کم‌تر از نیم ساعت بوده.

حالا شاید باور نکنید، اما طی همین یک هفته تعدادی از همان جرقه‌ها و ایده‌هایی را که می‌خواستم استوری کنم، در ذهنم خیس خوردند، و حالا به ایده‌هایی برای نگارش کتاب و طراحی دوره و… تبدیل شده‌اند.

پس می‌رسیم به:

فاجعۀ ارضای فوری

فاجعۀ ارضای فوری، بزرگ‌ترین تهدید برای ذهن ماست.

اگر یک ایدۀ خام را، بلافاصله در اینستاگرام و توییتر و جاهایی از این قبیل منتشر کنی، عملاً شانس تبدیل آن به یک ایدۀ کامل را برای همیشه نابود کرده‌ای.

و متأسفانه روزبه‌روز، وسوسۀ انتشار فوری در ما بیشتر می‌شود، و توان ما برای خلق «اثر» تحلیل می‌رود.

به خاطر همین دیگر چندان از رمان‌های بزرگ، جستارهای عمیق و ایده‌های تحول‌زا، خبری نیست که نیست.

درهرصورت من از خودم عذر می‌خواهم که نطفۀ ایده‌هایم را در جوب اینستاگرام خفه می‌کردم.

 

 احتمالاً بعد از مطالعۀ این نوشته، مطلب زیر هم برای شما سودمند باشد:

چرا عموم فعالان شبکه‌های اجتماعی نمی‌توانند در وب موفق شوند؟

چند پیشنهاد دیگر:

نقشه راه نویسندگی

دوره‌های حضوری و آنلاین نویسندگی و تولید محتوا

شاهین کلانتری در مدرسه نویسندگی | تلگرام | اینستاگرام | توییتر | ویرگول | لینکدین

36 پاسخ

  1. هر چه از زیبایی نوشته هایتان بگویم کم است عجیب با جان و دل ما عجین میشوند و به واقع مسائلی را بیان میکنید که درد همه ی ماهاست. ممنون و الحق و الانصاف که اینستاگرام بلای خانمانسوزیست بارها و بارها علیل کردن ذهنم را آنهم فقط با دستان خودم دیده ام اما همچون شخص معتاد و با اعتماد بنفس به اینکه من توانایی کنترل خودم را دارم شروع میکنم و یکهو به خودم که می آیم و میبینم دو ساعت است در اینستاگرامم دوساعت وقت پرارزش جوانیم را ، اینترنتم و پولم را صرف هیچ و پوچ کرده ام و در این دو ساعت یک جمله ی مفید و آموزنده هم یاد نگرفته ام
    بازهم ممنون از کلامتون

    1. شما خیلی به من لطف دارید زینب خانم عزیز
      آشنایی با شما باعث افتخاره.

  2. به نظرم هر اثری اثر خودش را داره، البته وابسته به خصلت خودش. اینستا همانطور که سریع اثر میگذاره سریع هم بدون ردپا محو میشه و مثلا یک کتاب وزین اثرش برای همیشه هست بهمراه رد پا اما دسترسی و اثرگیری ازش زمان می طلبه. گاهی برام سئوال میشه جهان اولیها از کدوم کوچه گذشتند از چه مسیری، با وجودیکه هنوز تو خیلی چیزها جلو نیستند و به قولی کامل نیستند اما تو خیلی چیزها عالی هستند انگار ردپای تغییر فرهنگ آنها پاک شده، چون مدام تغییر شکل پیدا کرده مثلا من کتابی نمی شناسم که به ما یاد داده باشه قضاوت نکنیم اما الان مدتهاست که به هم یادآوری میکنیم به فلان دلیل ها قضاوت نکنیم بعد یک ورژن جدیدتر میاد میگه ما محکوم به قضاوت کردن هستیم و این اشکالی نداره اما میتوانیم خودمون را به جهتی سوق بدهیم که با قضاوتمان دیگری را آزار ندهیم و همیشه برای به روز کردنها و حتی اثبات به اشتباه بودن قضاوتهامون جا داشته باشیم، این یک فرهنگ سازی مجازی سریع الانتقال بدون رد پاست حالا چطور میشه تو یک کتاب وزین این تاثیر را روی مخاطب گذاشت. نتیجه ام این هست که همانطور که گفتم هر اثری اثر خودش را داره و خوبه اینها کنار هم باشند، ما باید بلوغمان را بالا ببریم که تشخیص بدهیم این تفکر ما یک ایده ایه ست که میتوانه رشد کنه و درخت بشه یا نه یک بوته ای هست و به کار اینستا میخوره؟

    1. درود لیلا جان
      چه تحلیل خوب و عمیقی و داری. واقعاً کیف کردم.
      حتماً برام بیشتر بنویس. دوست دارم با افکارت بیشتر آشنا بشم.

      1. ممنون از شما بله مطالب شما هم برای من خیلی جالبه هر زمان وقت کنم به شما سر میزنم

  3. سلام شاهین عزیز (:
    من کارم برنامه نویسی اپلیکیشن های موبایل هست، موضوع شبکه های اجتمائی مدتی بود خیلی ذهنم رو درگیر کرده بود، من از سال 2016 حتی قبل تر از اون، اینستاگرام رو نصب شده دارم رو گوشیم (: خیلی در مورد مدیریت و روند بازگشت به اپلیکیشن توسط کاربران تحقیق و سرچ کردم، تونستم به نتایج خوبی (حداقل برای خودم!) برسم. اینجا هم مینویسیم، امیدوارم به درد کسی بخوره!
    1- اولین کاری که کردم این بود از لیست فالووینگ 400 نفره، تک به تک از اول بررسی کردم کدوماشون آموزش میدن(صفحه آموزشی)، کدوماشون روایت گر زندگی روزمره خودشون هستن(صفحه شخصی، مثل دوستان دبیرستان، دانشگاه، خانواده و…)
    2- اپلیکیشن feedly.com رو نصب کردم، با کمک queryfeed.net تونستم از صفحه های آموزشی فید درست کنم. بعد هم رو feedly دسته بندی ساختم، مثلا دسته توسعه فردی، دسته موسیقی، دسته کتاب… داخل هر کدوم از این دسته ها، صفحه های آموزشی مرتبط رو اضافه کردم!
    3- از اونجایی که اندرویدم 9 هست، اپلیکیشن Digital Wellbeing که گوگل توسعه داده، به صورت پیش فرض نصب بود رو گوشیم. بنابراین، زمان مجاز استفاده از تمام شبکه های اجتمائی رو گوشیم رو 0 کردم! (یعنی انگار که اون برنامه ها پاک شدن! ولی نشدن! و نمیشه دسترسی داشت بهشون! حتی نوتیفیکیشن)
    4- با گوگل کلندر تنظیم کردم هر 5 شنبه، ساعت 8 شب زمان چک کردن دایرکت ها هست (: گوگل هم سر همون زمان نوتیفیکیشن میده

    خداروشکر با انجام این کارها نتیجه خوبی گرفتم! تقریبا 3 ماه هست که چنین سیستمی رو ادامه دادم، استرس بی اطلاع موندن از جمع هم ندارم! هر بار که میرم تو feedly دقیقا میدونم برای چه کاری اومدم!(آموزش)، هر بار هم که میرم تو اینستاگرام دقیقا میدونم چرا اومدم! (اطلاع پیدا کردن از دوستانم یا…)

    1. سلام علی جان
      چقدر خوب. واقعاً بهت تبریک به خاطر این تدبیر هوشمندانه.
      امیدوارم که همیشه شاد و موفق و رو به رشد باشی.

  4. “فاجعۀ ارضای فوری، بزرگ‌ترین تهدید برای ذهن ماست.
    اگر یک ایدۀ خام را بلافاصله در اینستاگرام و توییتر و جاهایی از این قبیل منتشر کنی، عملاً شانس تبدیل آن به یک ایدۀ کامل را برای همیشه نابود کرده‌ای”

    * این مورد رو من خیلی قبول دارم … به خاطر محدودیت های اینستاگرام، مجبوریم خیلی از مواقع متن مون رو کوتاه کنیم و نتونیم اون چیزی رو که تو ذهن مونه، بطور کامل و مفصل شرح بدیم …

  5. شاهین عزیز درود
    من به جرات می توانم بگویم بیشتر شبکه های اجتماعی را روی گوشیم نصب و استفاده کرده ام. اپلیکیشن هایی مثل: اینستاگرام، تلگرام، لاین، وی چت، وایبر، واتس اپ و … که از آن میان امروز فقط اینستاگرام و تلگرام را دارم.
    میزان استفاده ی من از اینستاگرام نیم ساعت در روز هم نمی شود، اما تلگرام را روزی یک ساعت استفاده می کنم. البته برای استفاده از کانال هایی که مطالب مفید در جهت بهبود فردی ارائه می کنند.
    به نظر من شبکه های اجتماعی قاتل خلاقیت و پیشرفت هستند و عمر ما را هدر می دهند. انسان اگر یک شبانه روز بیندیشد تا یک جمله ی ناب بنویسد، بهتر از آن است که صدها مطلب جالب و سرگرم کننده را ببیند و احتمالا چیزی هم از آن ها بیاموزد.
    بیشتر این شبکه ها جرات اقدام کردن درست و معقول را از انسان می گیرند. زیرا انسان ناخودآگاه تصور می کند از دیگران بسیار عقب مانده و توان پیش رفتن را ندارد و انگیزه ی تلاش برای ایجاد یک اثر مطلوب را از دست می دهد.
    مطالبتان به انسان جرات و جسارت اقدام کردن را می دهد. از این بابت از شما و تیم همراهتان سپاس گزارم.

    1. زنده باد سعید خوش ذوق و دقیق
      این جمله تو رو بسیار پسندیدم:
      انسان اگر یک شبانه روز بیندیشد تا یک جمله ی ناب بنویسد، بهتر از آن است که صدها مطلب جالب و سرگرم کننده را ببیند و احتمالا چیزی هم از آن ها بیاموزد.

  6. در مورد اینستا موافقم ولی توییتر واقعا فرق داره. خود شمام کلی در مورد خلاقیتی که توییتر به ادم میده نوشته بودیدا!

  7. سلام
    اتفاقاً من چند روزی بود برام سوال شده بود که چرا ازتون خبری نیست و البته حدس زدم که ترجیح دادید وقت بیشتری رو اینجا بگذرونید.
    من دیروز تصمیم گرفتم با یک گوشی معمولی برم بیرون، انقدر حس خوب بعدش رو دوست داشتم که تصمیم گرفتم چند شبانه روز دیگه هم تکرارش کنم و به مدت 10-12 روز استفاده از گوشی هوشمند رو کنار بگذارم. البته تصمیم ندارم برای همیشه این کار رو بکنم، بنظرم رسید برای تغییر عادت می تونه مفید باشه. با خودم گفتم بجای این که هر بار که حوصله م سر رفت گوشی رو بردارم و بی هدف صفحه روشنش رو نگاه کنم (!)، بجاش به یک کتاب زل بزنم، حتی اگر قرار نیست که بخونمش.
    امیدوارم تجربه خوبی باشه.

    1. زنده باد ساقی جان
      تونستی این کار رو بکنی؟
      نتیجه چطور بود؟
      اجرای مقطعی این کار تاثیرات مفید و خیلی خوبی داره.

      1. سلام
        راستش چون گوشی خیلی قدیمی بود، خراب شده :)))
        ولی همین چند روزی که ازش استفاده کردم عالی بود.
        داشتم به یکی از دوستانم می‌گفتم که تو فکرشم برم یک گوشی معمولی بخرم و این گوشی رو بذارم تو خونه بمونه و مواقع اضطراری ازش استفاده کنم. گفت حالا که چند میلیون صرف خرید این گوشی کردی، نکن این کارو. من گفتم اگر می‌دونستی چه آرامشی داره، حتی اگر ده میلیون هم پولشو داده بودی، حاضر بودی بذاری کنار. آرامشی که آدم پیدا می‌کنه طوریه که واقعاً نمی‌ارزه با فکر اینکه چند میلیون هزینه گوشی کردم، از خیرش بگذرم.
        می‌شه آدم فقط چندتا برنامه ضروری رو بذاره بمونه، من قبلا هم این کارو کردم، چند ماه طولانی از شبکه‌های اجتماعی دور بودم ولی هیچ‌وقت مثل ۷-۸ سال پیش اون آرامش رو پیدا نکردم. نمی‌دونم چرا…
        احساس رهایی و آرامشی که قبلاً داشتم جنسش خیلی متفاوت بود.

  8. سلام آقای کلانتری خسته نباشید.
    مثل همیشه زدین به هدف دیگه بحثی نمیمونه.
    منم حدود دو سه سالی میشه اینستاگرام ندارم. همون زمانی هم که داشتم دستگیرم شد که هم مخاطباش بی حوصله و دنبال نوشته های تیتری هستن هم مغز خودم راحت طلب شده. ولی الان مجبورم اعتراف کنم این کنکور باهمه ی بدیاش که مغزمو گوشه نشین کرده بود ولی باعث شد به قول شما وقت بدزدم و ایده هایی که تو اوج بی حوصلگی بین تست زدن میومد سراغم تو دفترچه یادداشت تبلتم بنویسم… خودم که نمیتونم صبرکنم تااون ایده هایی که تقریبا از هیچی به وجود واومدن و بسازم.
    میگن مارسل پروست وقتی درجستجوی زمان از دست رفته رو خلق می کرد حتی پنجره های اتاقشم پوشونده بود. وقتی اون میتونست از آفتاب هرروزش چشم بپوشه دل کندن از اینستاگرام که خیلی راحت تره….
    درضمن ممنون بابت راهنماییتون درمورد بازنویسی حسابی کمکم کرد.
    این طوری که پیش میره فکر کنم بعد کنکور سوال بارونتون کنم…

  9. من هم به عنوان کسی که یک سال تقریبا در مجموع یک الی دو ساعت از اینساتگرام استفاده کرده (سال 1397) و همینطور سال یک سال قبل دریافت نوتیفیکیشن های اینستاگرام را کلا بستم (سال 1396 تحت تاثیر مجموعه فایل های صوتی مدیریت توجه شعبانعلی) می توانم در این باره بگویم که کمترین اثر را در خلاقیت من داشته. بیشتر تاثیر مثبتی که از اینستاگرام و پروفایل شخصی خودم گرفتم این بود که رفته رفته عکس های بهتری می گرفتم و سوژه ها بهتر از قبل تشخیص میدادم، همین.
    البته که با توجه به استفاده کمترم از اینستاگرام زمان بیشتری را در توئیتر گذراندم و هم لذت بیشتری بردم، هم ایده های بیشتری دریافت کردم. اما خب با توجه به اینکه دیدم اون هم زمان زیادی ازم میگیره روی باطری تنظیم کردم که بیشتر از یک ساعت نتونم از توئیتر هم استفاده کنم.
    الان میانگین استفاده ام از اینستاگرام زیر ده دقیقه در روز است.

    1. درود بر دوست خوب خودم، مهدی نازنین
      چقدر خوب که نسبت به رفتار خودت در شبکه‌های اجتماعی خودآگاهی لازم رو داری.
      من هم توییتر رو بیشتر از اینستا میپسندم. البته به شرط اینه یه ربع بیشتر وفت نگیره.

  10. برا جذب مخاطب و اطلاع رسانی خوبه. بالآخره یه نفرم وسوسه بشه بیاد تو وبلاگ تون و بتونین از طریق اینستا یا تلگرام با مطالعه و کتاب آشناش کنین بازم خوبه. ولی به شرطی خود آدم وابسته ی لایک و کامنت و به به و چه چه های ملت نشه چون اکثر اونایی که پستا رو لایک میکنن شاید اصلا اونو نخونن.

    1. سلام عصمت عزیز
      البته معمولاً چنین اتفاقی نمیفته. مخاطب اینستاگرام کم حوصله‌تر از اینه که بخواد سراغی از وب و مطالعۀ جدی‌تر بگیره.

      1. خب این کم حوصله گی هم میتونه نتیجه ی نیاز به ارضای فوری باشه. به قول یکی از دوستان حال کردن با لایک و این چیزا که باعث ترشح دوپامین و ایجاد سرخوشی میشه کاملا درسته ولی مشکل اینه که اگه کنترل نشه این حس سیری ناپذیری ما رو به سمت مصرف بیشتر سوق میده و به این ترتیب گیرنده های دوپامین کاهش پیدا میکنن این بالا رفتن تولورانس خیلی خطرناکه چون دیگه ما در برابر خوشی های مفید مثل ورزش کردن یا خوردن یک غذای خوشمزه یا در کنار خانواده بودن هیجان زده نمی شیم. خلاصه مطلب در این باره زیاده و نیاز به تأمل و تحقیق بیشتر داره.

  11. دوپامین!
    دوپامین یک ماده خوب که در مغز و بدن حیوانات و نوعاً در این حیوان فرگشت یافته (یا از آسمان افتاده) تولید می‌شود. این ماده خوشگل مشکل نقش حیاتی دارد و البته در مواد مخدر هم پیدا شده و سبب سرخوشی و مخصوصا اعتماد به نفس نیز می‌شود.
    فلذا عزیزان این نوع از خوشی و موشی سبب اعتیاد شدید خواهد شد. همچین های میشی.
    دقیقا تحقیقات درست به نتیجه رسیدن:)

    وقتی لایک میگیریم قدیما در فیس بوق و فیو در توییتر باعث می‌شد خیلی حال کنیم. حالا اینستاگرام هم همینطور. هر لایک = یک دوز کوچک دوپامین. حالا لایک ویو و کامنت و … . صد البته که خوبه مثل حرف زدن مثل رابطه برقرار کردن دیگه. وقتی با کسی خوش مشرب باشی لذت میده و حالا سوای معنوی گرایان این بحث آزادسازی دوپامین هم انجام میشه.

    وقتی هم زیاد شد خب اعتیاد میاره چون قدیما در نوع بشر موفقیت و دستآوردها باعث این حس خوب میشد مثل الان ورزشکارا یا کسب و کار و بستن قرارداد و … . اما این لایک لعنتی همون حس رو سیمولیت میکنه حال میده.

    هرکیم میگه لذت نبرده از لایک و اینا خودش بره جلو آینه چهار استخوان پشت دستش را در دهان خویش محکم فرود آورد:)

    حالا مشکل اینجاست که اینا چون دستاورد نیست همین یه لایک تموم شد و رفت، خود به خود مغز آدمی به دنبالش بیشتر میره تا به یه چیز ملموس برسه و نمیرسه. (= یکی از دلایل اعتیاد). لایک و … شبیه سازی میکنه مثل مواد. مواد اول دوپامین میده یا آزاد میکنه بعد میره آدم تو توهم (سوای چیزای دیگه غیر دوپامین هم داره) این شبیه سازی میکنه بعد دوپامین آزاد میشه. اخر سر هم به افسردگی ممکنه بکشه و درصد بالایی خطر ابتلا به افسردگی میاره. چون بعد مغز میفهمه (خر هم باشه میفهمه) که هیچ دستاوردی نداشته هیچی.

    با ارضای فوری خیلی موافقم واقعا خطرناکه
    من فکر میکنم ارضای فوری برای مغز زودارضایی میاره برای همین یواش یواش ایده‌ها پخته نمیشن و فقط برای بیرون ریختن میان.

    البته این فقط وقتی هست که ما معتاد بشیم (و میشیم). اما به نظرم خود شبکه اجتماعی مجازی چیز بدی نیست.

    آخر سر هم خاطر نشان کنم که دوپامین یک ماده بسیار مفید و بسیار حیاتی برای بدنه. (بعدا کسی نیاد آلترناتیو بازی دربیاره بگه وای دوپامین رو برده زیر سوال)

    1. علیرضا
      خوب نوشتی.
      نشر مازیار هم جدیداً یه کتاب خیلی خوب و جذاب دربارۀ دوپامین چاپ کرده که شاید ازش نوشتم تو سایت.

  12. یجورایی اعتیاد مدرن محسوب میشه و واسه ترکش باید مثل روش های ترک سیگار و مواد مخدر عمل کرد.هر روز دز کمتر (ساعات و دقایق کمتر) و اینکه بنویسیم امروز تو اینستا چیز بدرد بخور دیدم یانه

  13. شاهین خوشحالم که اینستاگرام نیستی:) یا کمتر هستی.
    منم این هفته تصمیم گرفتم نباشم چه خیال راحتی داشتم و چقدر احساس ارزشمندی داشتم. به جای آن تمام طول شب رو به کتاب خوندن اختصاص دادم.

    1. سلام معصومه نازنین
      چه خوب که تو هم چنین تصمیمی گرفتی.
      به محمدرضا فکر میکنم و اینکه چقدر هوشمندانه چند سال قبل اینستاگرام رو برای همیشه رها کرد.
      باید خیلی خیلی خیلی بیشتر وقت بذارم برای مرور ایده‌ها و پیشنهادهای محمدرضا.

  14. سلام بر شاهین کلانتری عزیز. بسیار عالی بود و کاملا موافقم. این ماجرای ارضای فوری، همان داستانِ آزمایش مارشمالو است. اما مارشمالوی شبکه‌های اجتماعی، عامدانه بسیار وسوسه‌کننده‌تر طراحی شده است. این روزها یکی از مزیت‌های رقابتی، به نظر من، حضور نداشتن در اینستاگرام است!

    1. درود بر دوست مهربان و خوبم، آقای قزوینی بزرگوار
      دقیقاً درست اشاره کردید: نبودن در اینستاگرام میتونه یه مزیت رفابتی درخشان باشه.

  15. سلام عرض میکنم شاهین کلانتری عزیز و بزرگوار. با نظراتت به عنوان فعال در حوزه نویسندگی کاملا موافقم. این قسمت از مطلبت به دلم نشست اینکه مطلب و ایده هات به اصطلاح گذاشتی که خیس بخوره. واقعیت داره. چون ما معمولا تا ایده ای به ذهن می رسه می بریم در صفحات اینستا منتشر می کنیم اغلب هم خام و نپخته است. واقعا بعضی از ایده ها ارزش پخته شدن را داره
    به شرط اینکه کاملا فراموش نشه و به وقتش زمانی که به قول دکتر شیری کاملا دم کشید و به عمل اومد نوش جان بشه. بازم ممنون له خاطر مطالب ارزشمندت. موید باشی.

    1. درود بر بهاره جان
      زنده باد، چقدر خوب گفتی. این دم کشیدن خیلی مهمه.
      متاسفانه فرهنگ اینستاگرامی روز به روز ما رو کم طاقت‌تر میکنه.

  16. سلااااام. امیدوارم که حالتون خوب باشه.
    بله من هم موافقم اینستا گرام وسایر برنامه های دیگه موجب می شن که ایده ها مون رو توی چند جمله خلاصه کنیم و گاهی مانع نوشتن متون بلند هستن.
    از اینکه شما به این نتیجه رسیدین و این موضوع مهم رو با ما هم در میون گذاشتین خوش حالم.
    اگه متوجه این موضوع نمی شدین اینستا باعث می شد نوشته های کمتری رو ازشما بخونیم .

    رابطه خلاقیت وموبایل هم
    نکته مهم وقابل تأملی هست.
    که الان باید برم وبیشتر بهش فکر کنم.
    بی صبرانه منتظر پست بعدی شما هستم. . .

    1. زنده باد آلا جان
      من خیلی خوشحالم که تو انقدر فعالی.
      راستی حواسم هست برام نوشته فرستادی، به‌زودی میخونم.
      برقرار باشی.

      1. خوش حالم که حواستون هست نوشته هام وفرستادم باخودم گفتم احتمالا به خاطر مشغله زیاد فراموش کر دین.
        راستی نوشتن صفحات صبحگاهی رو شروع کردم.
        اینکه یه کار مهم و هرروز به طور منظم انجام بدم وتبدیل بشه به عادت خیلی لذت بخشه. واگه اینکار نوشتن باشه که میشه نور علی نور:)

        1. زنده باد آلا جان
          صفحات صبحگاهی رو مینویسی همچنان؟
          نتیجه چطور بوده؟

          1. سلام. بله همچنان می نویسم.
            نتیجه هم عالی بوده.
            نوشتن صفحات صبحگاهی باعث میشه به خودشناسی برسم واین یعنی اون چیزی که من میخوام.
            واینکه بانوشتن این صفحات باخودم رو راست ترشدم
            چی بهترازاین…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *