تجربهنگاری روز بیست و یکم سمپوزیوم نویسندگی:
- امروز جلسۀ آخر سمپوزیوم نویسندگی برگزار شد.
- قرار شد طی سه فصل آینده، یک کتاب را سه بار بازخوانی کنیم؛ هر فصل یکبار.
- و هر بار نقد و نظر خودمان را دربارۀ کتاب بنویسیم.
- در انتخاب کتاب آزادیم و میتوانیم سراغ انواع کتابهای داستانی و غیرداستانی برویم.
- مهم این است که کتابی را انتخاب کنیم که حس میکنیم «ارزش تکرار» دارد.
- تکرار یکی از بهترین روشهای آموختن از کتابهاست.
- شما چه کتابی را برای بازخوانی انتخاب میکنید؟
از میان نقلقولهای جلسۀ امروز:
«خواندن یعنی دوباره خواندن.»
-ولادیمیر نابوکف
تمرین:
از روزهای سمپوزیوم بنویسید.
قبل از سمپوزیوم چطور میگذشت؟
با ورود به سمپوزیوم چه حس و حالی را تجربه کردید؟ چه تغییراتی در مسیر شما ایجاد شد؟ چه کارهای تازهای انجام دادید؟
37 پاسخ
من مثل آن دونده ای هستم که ساعتها بعد از آخرین نفر و پایان مسابقه دو ماراتن لنگان لنگان وارد ورزشگاه می شود. مدتی است سعی می کنم زندگی را از درون پیش ببرم و برای همین رقابتی در آن نمی بینم. زندگی برایم فقط مسیرهایی است که باید طی کنم. این مقدمه برای این بود یک ماه بعد از پایان سمپوزیم نویسندگی دارم تمرین آخرین درس آن را اینجا می نویسم. البته شاید به مرور برگردم و تمرین درسهای قبل را هم کامل کنم.
و اما تجربه من از این دوره آموزشی..
باید بگویم اتفاق خیلی جالبی در زندگی من بود. تا الان در یک کلاس نویسندگی بصورت مستقل شرکت نکرده بودم. من نسبتا دستم به نوشتن روان است و آموزش مقاله نویسی و نوشتن کتاب را تا حدودی دیده بودم.
می دانستم برای هر کاری آموزش مخصوص به آن وجود دارد. ولی واقعا فکر نمی کردم این آموزش اینقدر برایم مفید باشد. چه برای پیدا کردن موضوع نوشتن، چه بسط متن و چه سبکهای نوشتن.. بطور خلاصه می توانم بگویم دنیای جدیدی به رویم باز کرد.. فهمیدم خیلی جای کار دارم و باید کلی آموزش ببینم و تمرین کنم.
تا قبل از سمپوزیم در پیدا کردن موضوع نوشتن کمی مشکل داشتم و صرفا مقالات رشد فردی می نوشتم. با وجود اینکه از جلسه نهم به سمپوزیم اضافه شدم سعی کردم بیشتر تمرین ها را انجام دهم و عادتهای نوشتن را ایجاد کنم. این دوره دریچه ای به رویم باز کرد که بتوانم در سبکهای دیگر هم مشق کنم. یا حداقل الان می دانم برای شروع نوشتن راههای متنوع و جذاب دیگری هم وجود دارد.
و بعنوان نکته آخر..
به نظرم در حوزه آموزش دو سه مساله وجود دارد. یکی کمبود آموزشهای مهارت ساز که بصورت دوره مثلا یک ماهه برگزار شود. دوم اینکه این دوره ها ارزان باشد. سوم هم تمرینها آنچنان سخت نباشد که شرکت کننده دلزده و فراری شود.
متاسفانه امروزه دوره های آموزشی یا روی مهارت کار نمی کنند، یا خیلی گران هستند و یا تمرینها سخت و خارج از توان شرکت کننده است. ولی این دوره با وجود کلی بودن هر سه این موارد را پوشش داده بود.
از این بابت به استاد کلانتری عزیز و مجموعه ایشان در مدرسه نویسندگی تبریک میگویم و برایشان آرزوی توفیق روزافزون دارم.
سلام بر شاهین عزیز و پرانرژی
آشنایی با شما که از اردیبهشت 99 تا به امروز که در اینباره مینویسم نقطهی عطفی در زندگی من بود که کل مسیر زندگیم را دگرگون کرد. از نویسندگی خلاق تا به حال که دورهی سمپوزیوم 1 تمام شده است دنیای درونی و بیرونیام به طرز شگفتآوری گسترش یافته است. حواس پنجگانهام به کار افتادهاند. در بیداری هم میتوانم به اندازهی خوابهایم، عجیب و غریب ببینم و متحیر بمانم. درد و رنجم از روزمرّگی به صفر رسیده است. فوت و فنهای تازهای را یاد گرفتهام که میتوانم به هر کدام به عنوان دنیایی وسیع برای تمرین کردن و آموختن نگاه کنم. وقتی در طی یک نشست نزدیک به بیست صفحه دیالوگ نوشتم بین دو شخصیتی که روبروی هم در یک خیابان مغازه داشتند شیرینی نمایشنامهنویسی زیر زبانم ماند. چیزی که هیچوقت حتی به آن فکر هم نکرده بودم. تمام پنجرههای زندگیم را که از پشت آن دنیا را به شکل و رنگی دیده بودم نوشتم و از پسشان رشدم را به عینه مشاهده کردم. داستانک یاد گرفتم. خرده خاطرات و خاطرات قرار است به دستهی فعالی از وبلاگم اضافه شود. با کتابهایی آشنا شدم که هر کدام میتواند بر عمق تفکرم بیفزاید.
اما از همهشان بگذرم. میخواهم خودمانی به موضوعی اشاره کنم: “من معمولاً آدم خوشبینی نبودهام، خیلی کم به دیگران اعتماد میکردم، و.. ـ هر چند که توانایی برقراری روابط خوبی دارم ـ اما اتفاقی که دارد با نوشتن برای من میافتد تغییر نگرشی است که سالها با مشاور بودن برایم نیفتاده بود. و این یک معجزه است. معجزهای که به آن باور دارم.
ایده جالبی بنظر میاد بخصوص برای روتین صبحگاهی که باید کتاب رشد رو خوند و تکرار کرد تا تو ذهن بمونه ولی بین کتاب اصل گرایی و کار عمیق که خوندم و کتاب چطور کتاب بخوانیم که نخوندم نمیدونم کدوم رو انتخاب کنم🤔
شايد كمي دير باشد براي نظر در مورد كلاسي كه بيست و هفتم خرداد ماه به پايان رسيده است. اما براي اينكه بداني چه بدست آوردي بايد زمان گذاشت و فكر كرد و تمرينها را مرور كرد.
اين كلاس مثل هر كلاس ديگري، تجربه هاي زيادي برايم رقم زده است. اما اساسي ترين چيز اين بود كه هيچ چيز سخت و غير ممكن نيست. فقطشروع مي خواهد و تمرين.
ارزشمند ترين دستاورد اين كلاس برايم تمرين ديالوگ نويسي و يافتن ايده هايي نو براي نوشتن متفاوت بود.
نگاه و علاقه ام به نمايشنامه تغيير كرد و به نوشتنش راغب شدم.
سپاس و ارزوي موفقيت براي شما استاد گرامي
سمپوزیوم نویسندگی دید وسیع تری از نوشتن را در خود داشت و به تفکیک مرا با همه ابعادش آشنا ساخت ، از اینکه توانستم در این راستا تمریناتی را ، حداقل برای خودم تجربه کنم ،خوشحالم ، منبع بزرگی در اختیار دارم که میتوانم نیازهای مختلفم را از آن بهره برداری کنم ، و چه خوبست که این چشمه جوشان است وقابل دسترسی ، چرا که هر آن درسی کمرنگ شود با مراجعه به آن قوت پیدا میکند ، و این سر نخ ها در نهایت مارا به دنیایی بهتر رهنمود میسازد ، دنیایی که با خلاقیت بسیار بالای جناب کلانتری عزیز و عظیم شکل گرفت و هر لحظه گوشه های جذابترش را رخ مینمایاند.سپاس
سلام می کنم به همه دوستان عزیز سمپوزیم و معلم نازنینم جناب شاهین کلانتری
من در تمام عمرم عاشق خواندن بخصوص ادبیات بوده ام. در دو دهه گذشته هم بصورت خیلی معدود و هر از گاهی چیزهایی می نوشته ام. ولی از یک سال قبل به این سو که وارد عرصه آموزش رشد فردی شده ام، بصورت مرتب تر می نویسم. تقریبا هفته ای یا دو هفته ای یک مقاله در سایت خودم به نام بهبود من و همینطور صفحه اینستاگرام.
قبل از ورود به سمپوزیم تقریبا برداشت خاصی از آموزش نویسندگی نداشتم. البته در زمینه مقاله نویسی و نوشتن کتاب آموزش دیده بودم. ولی جنس این آموزش کاملا متفاوت بود. از تنوع مطالب دوره خیلی لذت بردم. هر چند مطالبی که مربوط به نوشتن ادبی بود آنچنان به کار و هدف من مربوط نمی شد ولی بخاطر علاقه دیرین به ادبیات، استفاده حداکثری را از آن بردم.
برای من تا قبل از دوره بزرگترین مشکل پیدا کردن موضوع نوشتن بود. برای همین از جلسات فرمول نویسی، خلق ایده، نگاه کردن عمیق، بر هم خوردن جریان زندگی، پرسشنامه و در کل سمپوزیم آن جاهایی که به خلق ایده برای نوشتن کمک می کرد خیلی خوشم آمد.
متاسفانه چون از جلسه نهم به دوره پیوستم نمی توانستم تمرین ها را همزمان با دوستان در سایت ثبت کنم. ولی تلاش کردم ضمن شرکت در جلسات، از جلسه اول هم شروع کنم به دیدن مطالب و انجام تمرینات با سرعت خودم. مثلا روزی که دوره به پایان رسید من تا جلسه سیزدهم پیش رفته بودم.
با این دوره متوجه شدم نویسندگی فقط خواندن و نوشتن نیست. تکنیکهایی وجود دارد که باید در کلاسهای آموزشی مثل همین دوره یاد گرفت. خیلی دوست داشتم در دوره نویسندگی خلاق هم شرکت کنم ولی به دلیل پر بودن برنامه کاری و آموزشی ام این فرصت را به آینده موکول کردم.
در پایان ابتدا می خواهم از همه هم دوره ایهایم در این آموزش تشکر کنم که با حضورشان دوره را لذت بخش کردند و عذرخواهی کنم که نتوانستم در کلاس فعال تر باشم. بخصوص از راهنمای عزیزم سرکار خانم نجیمه عرب که این دوره را به من معرفی کرد و ترغیبم کرد شرکت کنم.
و از استاد کلانتری عزیز هم سپاس ویژه دارم برای برگزاری این دوره ارزشمند، کاربردی و مفید. مطالب، نحوه بیان، طراحی آموزشی دوره، معرفی ها و منابع بسیار برایم آموزنده بود. امیدوارم بتوانم در دیگر آموزشهای شما هم در آینده شرکت کنم.
ارادتمند هم سروران
حسین زیرراهی
من و روزهای سمپوزیوم نویسندگی
سمپوزیوم نویسندگی اولین کلاس مرتبط با نوشتن بود که من ثبت نام کردم همیشه فکرمی کردم خودم به مرور و برحسب تجربه به آگاهی چگونه نوشتن دست پیدا می کنم ولی با شرکت در این دوره متوجه شدم که مسیر رسیدن به هدف با آموزش کوتاه می شود .
قبل از دوره بصورت پراکنده و در فضای مجازی و اینترنت به نتایج خوبی درباره چگونه نوشتن رسیده بودم اما در کلاس های دوره یاد گرفتم چطور به دانسته هایم نظم ببخشم و راه صحیح استفاده از دانسته ها چگونه است مثلا نحوه صحیح کتاب خواندن ، خواندن من بیشتر برپایه کمیت بود کتاب را می فهمیدم اما به یاد نمی آوردم دراین دوره ، شیوه درست خواندن را آموختم و اکنون به لطف آموزه های استاد خواندنم جویشی شده ، البته خودم این عنوان را گذاشتم .
چه حال و هوای خوبی داشت دوره ، صبح ساعت هفت بیدار شدن دیگه برام عادت شده اما اون چیزی که باعث این کشش می گردید شیوه بیان و اجرای خوب استاد بود هرروز صبح خوشتیپ و مرتب روبه روی دوربین لایو برگزار می کردند روزهای اول از توی تخت دوره را یاد می گرفتم اما از روز سوم آماده و مرتب در کلاس حاضر میشدم و یاد گرفتم به خودم احترام بذارم و هر کاری را به نحو درست انجام بدهم با اشتیاقی که در من ایجاد شده بود فهمیدم که درانتخاب دوره اشتباه نکرده ام و قصد دارم این اشتیاق را همچنان فعال نگهدارم تا به نتایجی که دوست دارم برسم .
نحوه اجرای استاد و تمام حرفهای ایشان برای من یک کلاس آموزشی بود نباید به شیوه تک کتابی ها رفتار کنم باید خوب بخوانم آنقدر که ، بدانم ، خواندن بدون دانستن ، تاثیری دررشد و پویای ذهن ندارد .
یاد گرفتم که هر مطلبی را با تفکر بیاموزم ، وقتی فیلمی را تحلیل کردم و با تخیلم داستان نوشتم و کتابی را نقد کردم متوجه شدم آنچه در رشد و پرورش تاثیر دارد دانستن چرایی و دقت درانجام کارهاست ، یک نویسنده خوب باید بداند چرا ، چگونه و از چه چیزی بنویسد و همواره پرسشگر باشد و هدفمند و در همه عمر مشغول آموختن ، باید ازآموختن لبریز باشیم که بتوانیم بیاموزیم
سمپوزیوم نویسندگی کوتاه برگزار شد اما بسیار تاثیرگذار بود و از جنبه های مختلف چیزهای خوبی یاد گرفتم و درانتها ازاستاد عزیزم جناب شاهین کلانتری تشکر می کنم و همچنین از همه اعضاء گروه که اگر همت و اراده آنها نبود این دوره شکل نمی گرفت به امید پایداری دربهترآموختن .
خیلی برام جذاب بود که با یک هدفی از خواب بیدار میشم و از همون اول صبح برای هدفم قدمی برمیدارم و تا آخر روز ادامه داره.
و همین طور توی نوشتنم هم خیلی تاثیر داشت و با نگاه دقیق تری می نویسم و البته کمی بیشتر مینویسم
سلام
و اما، قصه ی سمپوزیوم…
《معمولا قصه را شبها می گویند تا آدمها خوابشان ببرد.
ولی قصه ی ۷ صبحی سمپوزیوم ما را بیدارتر از بیدار کرد!
عجب راوی فهیم و خلاقی دارد؛ این قصه…!!!》
سپاس از استاد” شاهین کلانتری ” که این جمله ی زیبا را گفت: ” پایان کلاس، آغاز دوستی هاست”
مشتاقانه منتظر دوره بعدی سمپوزیوم هستم.
پاینده باشید🌹
با سلام
تجربه نگاری اینجانب را در پیج اینستاگرام به نشانی ذیل می توانید مطالعه بفرمایید.
https://www.instagram.com/p/CQNl3d9hMn-/?utm_medium=copy_link
همین که فهمیدم انگیزه و علاقه به چیزی میتونه منو هر زمان از روز بیدار نگه داره و با سمپوزیوم انرژی کل روزم ساخته میشد.
با تمرینا یاد گرفتم بهتره حتما قبل از نوشتن داستان شخصیت هامو بهتر بشناسم تا وسط داستان گیر نکنم و بی انگیزه نشم.
با چند تا نویسنده ی بزرگ آشنا شدم که شاید تا حالا حتی اسمشونم نشنیده بودم.
در کل که عالی بود و میشه بهتر و بهترم بشه👌😍
من درست پارسال همین موقع ها بود که با سرچ کردن یه مطلب درباره ی نویسندگی وارد سایت شما شدم و با خوندن نوشته ها دیدم چقدر همه چیزو شیوا و روان توضیح دادید،خیلی خوشم اومد و بعدش وارد صفحه اینستاگرامتون شدم و این شد آغاز یک آشنایی با شما که یه مدرس فوق العاده هستید👌
سلام براستادکلانتری عزیزوبزرگوار
این دوره راخیلی دوست داشتم، برعکس نویسندگی خلاق که درهرهفته مطالب زیادی ارائه میشد ومجبوربودم طی هفته همه مطالب راتمرین کنم که همین موضوع باعث میشدزمان کم بیاورم ومباحث روی هم تلمبارمیشدند.
اماسمپوزیوم باعث شد من ازهمون مباحث عقب افتاده دوره نویسندگی خلاق استفاده کنم وعلاوه برتمرینات روزانه سمپوزیوم، آنهارا تمرین کنم.
بینهایت ممنونم بابت تمام وقتی که گذاشتید وامیدوارم دوباره بتوانم درکلاسهای شما شاگردی کنم.🙏🙏🙏🌺🌺🌹🌹🌹
✍شهنازنادری
در دل یک بحران سخت و سنگین، سمپوزیوم نویسندگی را به خودم هدیه دادم که کمکی باشد برای تاب آوردن این روزها.
بهتر از آن بود که فکر کرده بودم. ساعت برگزاری هیجانانگیز و تجربهی ناب همراه شدن با یک جمع پرشور، زیر نظر استادی خاص و همهچیز تمام، برای من عالی بود. هرچند لنگ لنگان آمدم و از قافله عقب ماندم. اما همین آهسته و پیوسته را ادامه میدهم.
سپاس از استاد شاهین کلانتری عزیز برای این دورهی بینظیر و فراهم کردن این فضای پر از الهام.
باشد که امروز کمی بیشتر بنویسیم.
سمپوزیم باعث شد صبح ها با انگیزه بالا بیدار شوم وبقیه روز را با انرژی بیشتر بگذرانم.فکر می کنم سمپوزیوم برای ذهن مثل ورزش صبحگاهی بود برای جسم.بیدار شدنم منظم شد.از طرفی سمپوزیوم مکمل کلاس نویسندگی خلاق بود.مطالب مفیدی آموختم.متاسفانه سمپوزیوم ۱، هم زمان با کلاس نویسندگی خلاق به پایان رسید.درانتظار سمپوزیوم ۲ هستم.
همه چیز انقدر اتفاقی رخ داد که انگار زیباترین برنامه ریزی دنیا برای این بود که من در جریان زندگیم با شما آشنا شوم. آنچنان در کنار شما بودن برایم لذت بخش شد که زمان برایم به معنا واقعی کلمه بی معنا شد و دیگر اهمیتی برایم نداشت که تند می گذرد یا کند و رهایش کردم و خودم را یافتم در لحظه اکنون . سپاس پروردگارم که شاهین خوشبختی را اینگونه به سمتم روانه کردی و سپاس پرنده خوشبختی که من را با خودم و پروردگارم بیشتر آشنا کردی .
قصه سمپوزیوم
آقای شاهین کلانتری استاد خوب و پرتلاش و انگیزه ایجاد کن؛ با سلام من اصلا تو حوزه ادبی وارد نیستم، یک کتابچه کوچک دلنوشته دارم به اسم لبخندهای خدای خوبم، یک کتاب بازنویسی در مورد یک شهید و چند تا سفرنامه. البته چند تا دفتر خاطرات که خاطراتم رو به صورت پراکنده توشون نوشتم که به برکت دوره حرکت صد داستان همه رو مرور کردم تا بتونم از دلشون 100 تا داستان بکشم بیرون البته بیشترشون شد داستانک تا داستان چون شاخ و برگ دادن بلد نبودم شاید الان اوضاعم بهتر شده باشه. اما سمپوزیوم روزهای اول جدی نبود برام اما نمی دونم از جلسه چندم جدی شد، خیلی تجربه باارزشی بود اینکه هر روز دارم می نویسم به شکلهای مختلف مثل صفحات صبحگاهی، یا نامه نگاری ( راستش من همیشه از نامه نویسی خوشم می اومد ولی این قدر جدی بهش نگاه نکرده بودم) گمونم عالی است ان شاالله تبدیل به عادتش می کنم تا داشته باشمشون. فعلا 5 تا 5 تا رو خیلی شروع نکردم یا هزار تا کلمه رو ولی احساس می کنم با اون ها هم رفیق می شم . من توی ایسمینار دوره تون رو دیدم گمونم و وارد کانالتون شدم و خوشحالم. حتی اگر دوره دیگری نتونم شرکت کنم با مطالبی که تو دوره حرکت صد داستان و این سمپوزیوم گفتید و با مراجعه چند باره و کار روی مطالبی که توشون گفتید بتونم پیشرفت کنم.
از خدای مهربان که شما رو سر راه من قرار داد بسیار تشکر می کنم و برایتان عاقبت بخیری آرزومندم. به امید این که بتونم باز تو دوره های دیگه شما شرکت کنم، به خدای بزرگ فعلا می سپارمتون .
این دوره رو به این قصد اومدم که یه انگیزه ای باشه برای بیشتر نوشتن و بیشتر خوندن … و میدونستم اتفاقات خوبی میفته . جز دو سه جلسه که مجبور بودم برای کار بزنم بیرون صبح زود بقیه جلسات رو چراغ خاموش البته :)) حضور داشتم و استفاده کردم و تمرین ها رو دارم همچنان انجام میدم .
قطعا برای من که تجربه دوره نویسندگی خلاق و دوره پرکاری رو هم داشتم باهاتون خیلی دور از انتظار نبود مفید بودن این دوره . اما شاخص ترین مورد برای من ایده هایی بود که در عین سادگی ، کاربردی بود و نمیشد همون لحظه دست به کار نشد …
تجربه فوق العاده ای بود … و این 7 صبح ها ، ماندگار ترین صبح های همه ما خواهد بود …
برقرار باشید
به نام خدا
با سلام و احترام
قرار براین شد که ،از روزهای قبل و بعد از سمپوزیوم بنویسم،
بامرور مطالب دوره نظم شخصی شروع کردم ، با ماژیک زرد نکات مهم را هایلات کردم، برای چند دقیقه چشمانم را بستم و در ذهنم مرور کردم، بعد هر چه به ذهنم می رسید یادداشت کردم، به دوره سمپوزیوم رسیدم و این کار را تکرار کردم،
دوره نظم شخصی (کتابچه شخصی /فهرست نویسی /هدف ماهانه/ نامه گروهی/ شاخص های شانس/ توانایی ریسک کردن /چسبیدن/ حس کردن/ شناختن خود/ معاشرت کردن /سطح خرد عالی متوسط /نسیم نیکلاس طالب /پیاده روی آفلاین /دوساعت تمرکز روی کار/ ۹۰ دقیقه تمرکز به اندازه بازی فوتبال/ روزه خبری/ خلوت سازی میز و ذهن /کات کردن/ هر روز وبلاگ نویسی / سراپانویسی /پاستور بخت یار آمادهاست)
سمپوزیوم (مقاله نویسی / دیالکتیک تنهایی /عجیب و غریب نویسی موپاسان / برتراند راسل /مونولوگ نویسی/ هنر کنجکاوی/ خارمس/ عجیب و غریب نویسی/ پشت پنجره نویسی/ پرسش نامه اختصاصی/ پروست /سوالات آلن دوباتن/ نامه های تمرینی خاص /اجاره نشین ها/ خرده خاطرات/ اخلاق خوب و بد شخصیت ها / داستان تعلیمی)
تمرین مرور ذهنی کار سختی بود ، با انجام دادن این تمرین متوجه شدم وقت خواندن تمرکز نداشتم و باید به مرور زمان ذهنم را قوی تر کنم و متمرکز تر باشم
از پنجم فروردین ماه به بعد، لحظه های عمرم را بهتر زندگی می کنم منظم تر شد ه ام ، هر روز خلوت سازی میز و اطراف و ذهنم را انجام میدهم ، با انجام دادن کارهای هم خانواده در کنارهم، وقت بیشتری برای انجام دادن بقیه کارها دارم، توانایی چسبیدن را به کار بردم و چند تا از کارهای نیم تمامم را انجام دادم، از لحاظ اعتماد بنفس و معاشرت قوی تر شدم، از بد نوشتن و قضاوت شدن نمی ترسم و در حال طراحی سایتم هستم، تا جدی تر بنویسم و هر روز مطالب بیشتری یاد بگیرم، تمرین های کلاس ، درس هایی برای بهتر زندگی کردن و بیشتر شناختن خودم بود
استاد، برای آخرین روزهای سال هم مشق و تمرین داده است، قرار است که کتابی را که قبلا خوانده ایم به سه نوبت در سه فصل باقی مانده سال بخوانیم و مطالب یاد گرفته هر فصل را با هم مقایسه کنیم و توانایی فهمیدن و هم نشنین شدن با کتاب را در خود بالا ببریم، من کتاب چگونه کمال گرا نباشیم را انتخاب کردم تا به مرور زمان این سم مهلک را از ذهنم بیرون بکشم و بهبودی پیدا کنم
راستی امروز چالش پنج دقیقه ها را برای اولین بار انجام دادم ،چقدر برای غلبه کردن بر به تعوق انداختن کارها مفید بود
مطلب آخر این که
زندگی نویسندگی من، از زمان آشنایی با جوان خوش فکری که عاشق نوشتن و انجیر خیس خورده بود شروع شد و تا آخرین لحظه عمرم ادامه دارد.
نسرین خلیلی
دانش آموز
مشتاق
مدرسه نویسندگی
آفرین نسرین جان خیلی دقیق نوشتی
موفق باشید.
عالی نوشتید عالی و قابل فهم و روان – قلمتان مانا –
کلاس زندگی بخش
درکل، آدم سحرخیزی هستم از قدیم از صبح زود بیدار میشدم و کارهایم را انجام میدادم. اما جنس این بیدار شدن ها با بقیه اوقات فرق داشت. قبلا هم مینوشتم و میخواندم تا جایی که خسته بشوم. اما بعداز اجرای کلاس سمپوزیوم نوشتنهای من تغییر اساسی کرد. دیگر از انتشار مطالب و نوشته هایم ترسی ندارم. بدون ترس و واهمه آنهارا درسایتم منتشر میکنم. دیگر از قضاوت شدن نمیهراسم. دیگر نوشتن و خواندن به مهمترین بخش زندگی من تبدیل شده است.
ا زاینکه صبح بیدار شوی ساعت 7صبح چشمهایت را باز کنی و ببینی استادی مهربان، دلسوز و دانا با چهره ای خندان وبا صدایی صمیمی، در حال درس دادن هستند و تو اول صبح را با یادگیری شروع میکنی، آن هم یادگیری هنر نویسندگی که سالهاست در آرزوی آن هستی. آن روز باید روز خیلی قشنگی بشود.
به نظرمن مدرسه نویسندگی و کلاسهای مرتبط با آن که توسط جناب کلانتری دایر شد، بجز درس نوشتن، درس بهتر خواندن، بهتر زندگی کردن ، منظم بودن، متعهد بودن، پویا بودن، صدها درس دیگررا دردل خودش داشت که اگر گوش شنوا و چشم بینا میداشتی از هزار تا مدرک دانشگاهی و کلاس اخلاق و روانشناسی بیشتر درس می گرفتی.
روز گذشته پایان دوره نویسندگی خلاق و امروزهم پایان دوره سمپوزیوم نویسندگی بود.البته که نوشتن همچنان ادامه دارد.
بعد از کلاس حال بدی پیدا کردم. انگار از یک سری از دوستان خیلی خوبم داشتم دور میشدم، در حالی که اصلاً اینطور نیست هنوز ما، در گروه ها با هم در تماس هستیم. به پروژه های یکدیگرو وبسایت های همدیگر سر میزنیم. انیدوارم این دوستی ابدی باشد.
غم سنگینی بر دلم نشسته. ای کاش باز هر روز صبح با صدای استاد با چهره خندان و با همراهی دوستانی که حدود صد و چند نفر بودند از خواب بیدار بشوم. ولی صدحیف که به سرعت گذشت و تمام شد.
این همراهی باعث معجزه ای از جنس نوشتن خواندن و تولید محتوا و فعال بودن در راه نویسندگی را به من هدیه داد.
دوستان عزیزم و استاد گرامی از همه شما به خاطر بودنتان متشکرم.
واین هم جمله طلایی و امیدوار کننده از استاد عزیز:
پایان کلاس آغاز دوستی ماست. شهراد
27 خرداد 1400
سلام اقای کلانتری خوبین؟ برای درست کردن یه پیج خوب تولید محتوا تو اینستا هم شما آموزش دارید؟ برای خواهرم میخوام. ممنون میشم اینجا جواب بدید
کتاب غرور و تعصب و آنشرلی 😀
قبل از سمپوزیم چطور بود؟ دست و پا میزدم. هنوز نامطمئن بودم. نظم نیم بندم به فنا رفته بود و حس و حال ادامه کارهای دیگه رو نداشتم. گاهی حتی برای نوشتن و تمرین کردن حس چندانی نبود. سمپوزیوم یه فرصت بود برای از سرگیری سحرخیزی، نظم دادن به برنامه و آشنا شدن با تمرین های جدید و تجربه کردنشون. و همینطور تجربه دوباره برخی تمرین ها که از زیرشون در می رفتم. به خیلی از سوال هایی که ذهنم رو درگیر کرده بودن جواب داده شد. تو این دوره با آدمای زیادی آشنا شدم که نوشتن براشون چیزی بیش از تفریح کردن بود. توی این دوره با کتاب های خوبی آشنا شدم که وسعت و سطح و عمق دید و تفکرم رو تغییر دادن.
سمپوزیوم برای من امید بود، دلگرمی بود و انگیزه. احساس می کنم جرئتم برای قلم زدن و به خط کردن افکارم بیشتر شده و نگرانی ها و تردید ها رو خیلی بهتر از قبل می تونم کنار بزنم. هرچند هنوز اول راهم و باید راه درازی رو طی کنم.
سمپوزیوم و ارتباط گرفتن با کلی آدم خلاق و خوش ذوق باعث شد که روحم سرحال بشه و حتی بهتر بتونم به دوره های بی حالیم بیشتر غلبه کنم.
از اینکه سمپوزیوم رو راه انداختین بی نهایت ازتون سپاس گذارم.
درود بی کران خدمت استاد گرامی
من در تمام این روزها به ورزش،صبحگاهی میرفتم وبعد از ورزش حس خوب حضور در کلاس را داشتم .
با حضور در کلاس وانرژی که از استاد ودوستان میگرفتم ، شروع خوبی از همان روز بود .در این کلاس مطالبی یاد گرفتم که شاید تا حالا جایی به این تاثیر گذاری نبوده وصدای استاد یک آرامش خاصی به من میداد که احساس میکردم زندگی هنوز از انسان های بی ریا ومهربان وجود دارد .
ویاد گرفتم که تمام زندگی ام با برنامه ریزی باشد واحساسم به نوشتن بیشتر وبهتر شد وانجام دادن تکالیف برای من یک تعهد بود واین کلاس یک درس زندگی برای من بود
سلام. من هنوز تمرین های سمپوزیوم رو کامل نکردم و تمام وقتم، روی پیش نویس بود و از امروز میرم سراغ درس های عقب مانده ی سمپوزیوم.. همون مقداری هم که با شما و سمپوزیومی ها بودم بسیار آموختم و بسیار لذت بردم.
هیچ چیز به اندازه ی یادگرفتن لذت بخش نیست.
وبینارهای نویسندگی خلاق هم تموم شد و از دوره های طلایی زندگیم بود. با تمام افتادن ها بلند شدم با تمام عقب موندن ها باز هم نوشتم. ده دقیقه ی آخر وبینار رو نموندم چون معمولا اهل خداحافظی نیستم. شما در وبینار گفتید دوستی ما تازه شروع شده و من همین رو به گوش میگیرم. شما علاوه بر این که بمب انرژی هستید معلم و دوست خوبی هم هستید و ازتون ممنونم.. خیلی ممنونم 🌻🍀🌻🍀
بعداز شرکت در دوره نویسندگی خلاق ، دوره ی بی نظیر سمپوزیوم، بسیاری از نیاز های نوشتن مرا برطرف کرد. دریچه های متنوعی برای خواندن و نوشتن بهتر به روی من گشوده شد. شاید نکات ساده ای که به آنها توجه نکرده بودم ولی با تاکید استاد روی آنها حساس شدم. با نویسنده های بزرگی آشنا شدم .
هر شب با ذوق و انگیزه میخوابیدم چرا که صبح قرار است در یک جمع بی نظیر با یک استاد منحصر به فرد باشم.
ممنون استاد عزیز.
هر چه میگذرد متوجه میشوم باید بیشتر و بیشتر از شما یاد بگیرم .
در ضمن در این دوره توانستم دو داستان خودم را کامل کنم و با کلاس پیش بروم و این حس بسیار خوبی در من ایجاد کرد.
ممنونم از زحمات شما.
منتظر دوره های بعدی شما هستم.
امروز صبح اولین دورهی سمپوزیوم به پایان رسید. ۲۱ جلسه صبحگاهی. خیلی مطالب مفید در حوضهی نویسندگی از جناب کلانتری آموختم که قلم ناپختهی مرا پختهتر کرد. کتابهای زیادی معرفی شد که خود دنیایی از تجربه و هنر بود. علاوه بر اینکه با دوستان زیادی آشنا شدم، یاد گرفتم که از سکوت صبح و افکار بکر و دستنخورده استفادهی کامل ببرم. ممنونم استاد برای خلق این احساس.
سلام
من که در سمپوزیوم شرکت نکردم اما با خواندن گزارش ها و تمرین هایش خیلی پیشرفت کردم. دفترچه نقل قول هایم نو شد.
من خنده ی سرخ از آندره یف را انتخاب می کنم.
سلام استاد عزیزم
روزهای سمپوزیوم برای من روزهایی بود که بیشتر یاد گرفتم وبیستر خودمو شناختم ،روزهایی که توی کلاس حاضر میشدم روز پربارتری داشتم ،وبهترین اتفاق آشنایی من با سایت ویرگول وکم شدن ترس انتشار نوشته هام بود
خدا رو شکر میکنم بابت بودنتون
تجربه خیلی عالییی بود، هم از نظر شیوه اجرا، هم از لحاظ محتوا.
خوشحالم که با این جمع آشنا شدم. آشنایی من با جناب کلانتری و دوره هاشون از آبان ۹۹ بود، و افسوس میخورم چرا زودتر این فرصت را نداشتم!
این دوره ها دریچه های جدیدی به روی من باز کرد، که قطعاً تاثیرات خوبی در زندگیم خواهد داشت.
قطعاً میراث ماندگار این دوره ها، مطالعه و نوشتن هست، که مطمئناً برای رشد و شکوفایی مستدام، بهترین راه هست.
پس این دریچه ای که باز شده، دیگر بسته نخواهد شد، انشاءالله!
و نیز آشنایی با دوستان جدید که دغدغه های مشترک دارند. در زمانه ای که خیلیها دنبال روشهای دیگری برای رشدهای دروغین و نمایشی هستند، جمعی که دغدغه رشد واقعی دارند، خیلی خوب هست .
ممنون از جناب کلانتری که این امکان را ایجاد کردند و این جمع را هدایت کردند.
من از ایشان، خیلی آموختم، هم از نظر آموزش و تدریس، هم از نظر منش و شخصیت.
عزتتان مستدام
سلام، نویسندگی حرفه ای را با نویسندگی خلاق شروع کردم و برای رها نشدن و یادگیری بیشتر در سمپوزیوم شرکت کردم. اما سمپوزیوم یکی از جذابترین دوره ها از آب درآمد. یکی به دلیل ساعت صبحگاهی اش که برای منی که آدم صبح ها هستم و بهره وری عالی بود.
دلایل دیگر هم محتوای متنوع که به طرز جالبی با امورات روزمره گره خورد و انجام تمرینات را بسیار ساده کرد. قبل از نه فقط سمپوزیوم بلکه بهتر است بگویم قبل از شاهین کلانتری، نویسندگی عشقی بود که به آزادنویسی و گاهی مقاله ای خلاصه می شد اما حالا نویسندگی دنیایی رویایی، جهانی برای کشف و سفری هیجان انگیز، هرچند طولانی و سخت است.
حالا که با جدیت و پیگیری قدم در این مسیر گذاشتهام. دعا میکنم که ثابت قدم بمانم و نتایج درست بگیرم. دعا می کنم برای تندرستی همه اعضای این خانواده بزرگ و جناب کلانتری عمیق و عزیز که هر روز قویتر، پرانرژیتر و موفقتر به مسیرشان ادامه دهند.
سلام.
اکنون در حال لذت بردن از نسیم ملایم صبح اواخر خرداد و فکر کردن به ماهی که گذشت هستم. آشنایی با مدرسه نویسندگی از بزرگترین شانس های من در زندگی بود. از روز اول آشنایی ام تا کنون تغییر زیادی در طرز فکر و نگاهم به زندگی و جهان بوجود آمده. من آدم مثبت اندیشی نیستم اما مدرسه نویسندگی و تلاش هر روزه و گاه بیحاصل و گاه پرفایده باعث شد که بتوانم زیباییها و نکات مثبت را در بین تمام سیاهی های موجود ببینم و تشخیص بدهم. بخصوص از ابتدای دوره اول سمپوزیوم که این تغییر را روز بروز بیشتر می بینم و حس می کنم.
به این فکر می کنم که همیشه و حتی در بدترین شرایط می شود دست از تلاش برنداشت و در حد توان قدمی در راه رسالت و وظیفه خود در دنیا برداشت.حتی اگر آن قدم به ظاهر خرد و کوچک باشد. قبلا اصلا اینطور فکر نمی کردم. این را مدیون دوره های پر بار شما هستم.
اما مهمترین تاثیر دوره اول سمپوزیوم برای من بیشتر و بیشتر نوشتن بود. بیشتر هم از خودم و نتیجه این نوشتن بیش از هر چیز شناخت بهتر افکار و احساساتم بود. یعنی خودشناسی. خودشناسی، بزرگترین دغدغه من در زندگی.
گرچه به دلایلی از جمله بیماری نتوانستم آنطور که دوست دارم و شایسته است دوره را به پایان ببرم و تمرینها را انجام دهم اما باز هم خوشحال و راضی ام که در حد توانم تلاش کردم و به همین اندازه هم نتیجه گرفتم. تصمیم دارم حالا و با پایان این دوره همچنان تمرینهای عقب مانده را انجام بدهم و به سرانجام برسانم.
همچنین به شدت مایلم که همچنان شاگرد شما باقی بمانم و از فرصتهایی که بی دریغ برای همه ما بوجود می اورید استفاده کنم.
بی صبرانه منتظر شروع دوره جدید هستم.
برای شما ارزوی سلامتی و موفقیت روزافزون دارم.
سلام خدمت استاد گرانقدر
قبل از شروع سمپوزیوم با انکه در کلاس نویسندگی خلاق بودم اما چندان پویا و مستمر کارهایم را انجام نمی دادم. یک روز فوق العاده پر انرژی بودم و همه تمرین های نویسندگی را انجام می دادم اما روزهای بعد همه چی دچار افول می شد. اما صبح زود بیدار شدن در بیست و یک روز کلاس سمپوزیکم عادت زود از خواب بیدار شون را در من نهادینه کرد و باعث شد که در هنان ساعات اولیه صبح با برنامه ریزی به تمام تمرینات و کارهایم برسم. ارائه روش های نو ، هربار انگیزه بیشتری برای نوستن در من ایجاد کرد و به جرات می توانم بگویم تجربه شرکت در این کلاس یکی از بهترین دوره های زندگی من بود.
سلام استاد بینظیر،سمپوزیوم دورهای بود که صبح رو با شوق شروع اون آغاز میکردم حسی فوقالعاده که برای اولین بار تجربه کردم، من حتی در دوران دانشگاه کلاسهایی که ۸ صبح بود رو نمیرفتم، اما برای این دوره با اینکه کسی مجبورم نکرده بود با عشق بیدار شدم، از اینکه سحرخیزی را به من آموختید بینهایت سپاسگزارم.
همین که حتی با نگاه کردن به یک صندلی معمولی و یا هر چیز دیگری میتوانم مطلبی بنویسم برایم کافی است، شما نگاه و دید زیبا و جدیدی را برای ما دادید، سمپوزیوم فوقالعاده بود، ممنون که هستید، بیصبرانه منتظر دورهی بعد هستیم استاد عزیز 🌼🌸🌼