روی تابلویی بر دیوار خانه موزه بتهوون، دستخط بهرام بیضایی را دیدم. چند وقت بود دلم میخواست بروم سراغ نثر بیضایی. دربارۀ زبانآوری او چیزهای بسیاری خوانده بودم و همین اشتهایم را تیز کرده بود. این چند کلمه باعث شد که از بیضایی بیشتر بخوانم. متن و تصویر را برایتان نقل میکنم:
آن مَرد گنجی در سَر دارد
که میانِ شما پخش میکُند.
گنجِ مَردُمِ نادار؛
مَردُمانِ دریغ شده!
گنجی از ناداری
گِردآوری شده از روزمَرّگی
در جهانِ رو به دگرگونی!
آن مَرد سرودِ گُمشده میخوانَد؛
تازیابد خُودِ بیخویشِ خویش را
در بَم و زیرهای آن؛
در تهرانِ گُمشده!
بهرام بیضایی
این چند سطر برای بزرگداشت مرتضی احمدی نوشته شده است.
پینوشت بیربطی دربارۀ دستخط:
شاملو گفته بود:
«به خط خوش نوشتن، ستایش مفاهیم است.»
من معتقدم که خط زیبا لزوماً قرار نیست شبیه همان چیزی باشد که در کتابها و کلاسهای آموزش خطاطی تجویز میشود؛ حتی گمان میکنم این نوع سرمشقها غالباً خط آدمها را شبیه هم میکند، و خُب اگر قرار است مثل هم بنویسیم همان بهتر که تایپ کنیم و از فونتهای کامپیوتری بهره بگیریم (البته که قبول دارم خوشنویسی به روش رایج میتواند پلۀ مناسبی برای رسیدن به شیوۀ شخصی باشد).
باری، به نظرم میتوان خط خاص خود را داشت، و در عین حال نوع خاصی از زیبایی را ابداع کرد. چه باک که بسیاری خط تو را خرچنگقورباغه بدانند. مهم این است که تو علاوهبر لذت نوشتن، لذت ترسیم کلمات را هم تجربه کنی؛ به همان شیوهای که در لحظۀ نوشتن میپسندی. هر چند شاید خودت هم بعداً نتوانی از دستخط خودت سردربیاوری.
15 پاسخ
سلام شاهین عزیز،
من هم این قسمت برام سوال بود و مبهم. بعد از اظهار نظر دپست گرامی شما اقای پایدار، به ذهنم رسید شاید هم بشه این جوری خواند:
تازه یابد خود بی خویش خویش را
یعنی خودش را از نو کشف می کند یا هم شاید خود را در این زیر و بم شاداب و با طراوت می یابد.
من این تجربه رو دارم که وقتی با قلم خوب و روان (تا حدی) و روی کاغذی که قلم روی اون سر نخورده می نویسم، وقتی با شکل بعضی حروف و کلمات بازی می کنم، انگار بیشتر با نوشته ارتباط می گیرم .
به نظرم با دستخط خود نوشتن، نوعی احترام به نوشت ست.
هر چند برای صرفه جویی در کاغذ سعیم بر اینه بخشی رو تایپ کنم، اگر موضوع کاغذ و محیط زیست نبود، جز در نسخه نهایی، بقیه رو روی کاغذ می نوشتم.
درود بر تو محمد مهدی خوش ذوق
دستخط آقای بیضایی که در این پست به نمایش گذاشتید، نمونهی یک دستخط کلاسیک ایرانی است. یادم میاد زمانی که دانشآموز دبستان بودم، همه چیز «دستخطی» بود از کارنامه تحصیلی بگیر تا نامه شهرداری و غیره و ذالک. این نوع دستخط رو من خیلی زیاد دیدم. گویی اینطوریه که روحیه یک مردم رو میشه در دستخطهای اونها دید.
درود اسماعیل عزیز
درسته.
و من حس خیلی خوبی به این دستخطها دارم.
چقدر عااالی که تمام کارهایی را که خودتان تجربه کرده اید مهربان و کریم، ایده میدهیدش به ما.
فدای شما. محبت دارید شکوه خانم نازنین.
بله من هم خیلی دوست دارم با خط خوش بنویسم وخطاطی به آدم حس خوبی میده ممنون استاد
درود بر شما مریم عزیز
خب خدارو شکر که خیالم حسابی از دستخطم راحت شد.
و دیگه حرص خوش خط نبودنم رو نمیخورم.
بالاخره خط من هم منحصر به فرد دیگه.
قدرش رو بدونم 🙂
زنده باد 😉
سلام . ببخشید “تازیابد خُودِ بی خویشِ خویش را ” .” تازیابد “یعنی چی ؟
سلام ستاره عزیز
از دوستم، معین پایدار که ویرایستار ماهر و کاربلدی هم هست، در این رابطه سوال کردم، اینو نوشت:
بهنظرم خطای املاییه. میخواسته بنویسه «تا بازیابد» ولی «با» رو جا انداخته.
سلام شاهین عزیز
من تقریبا یک سال پیش اکثر فیلم های این هنرمند عزیز رو نگاه کردم و شیوهی روایت مرگ یزدگرد رو که بر اساس نمایشنامه ای به همین نام ساخته شده بود، خیلی دوست داشتم. احتمالا تو هم این نمایشنامشو خونده باشی و فیلمشو دیده باشی. خواستم بگم فیلم راشومون از آقای کوروساوا رو اگه ببینی خلاقیت ایشون در ایده گرفتن از این شاهکار هم ممکنه برات جالب باشه.(البته شاید هم دیده باشی)
خلاقیت و استمرارت در نویسندگی رو ستایش میکنم
مانا و نویسا باشی
درود شیرین نازنین
من شیفتۀ راشومون هستم.
خیلی هم مشتاقم مرگ یزدگرد رو ببینم، ولی هنوز ندیم.
حتما میبینم.
یک جهان سپاس از تو به خاطر لطفت.
امیدوارم همیشه بدرخشی شیرین عزیز.