استعاره‌گی: برنامه‌ی تمرین نوشتن در وبینار رایگان آینده‌نویس

در وبینارهای آینده‌نویس برنامه‌ی تمرینی منظمی که شما هم می‌توانید به آن بپیوندید.

۱

واژه

تمرکز ما روی گسترش دایره‌ی واژگانمان با تمرین کلمه‌برداری است.

این برنامه را به شیوه‌ی زیر دنبال می‌کنیم:

-در کتاب‌ها و سایر منابع دنبال کلمات و عباراتی می‌گردیم که تاکنون از آن‌ها بهره نجسته‌ایم.

-واژه‌های منتخبمان را در برنامه‌یی دیجیتال ثبت می‌کنیم. (برنامه note موبایل گزینه‌ی مناسبی‌ست چون همیشه همراه ماست.)

-در گام بعدی از کاغذ استفاده می‌کنیم. واژه‌هایی که در برنامه‌ی گوشی ثبت کرده‌ایم، اینبار روی کاغذ به شیوه‌ی زیر رونویس می‌کنیم:

چرا به ثبت دیجیتال لغات بسنده نمی‌کنیم؟

چون نوشتن کلمات با دست‌خط خودمان به ماندگاری بیشتر آن‌ها در حافظه‌مان می‌افزاید.

۲

جمله

یکی از بهترین تمرین‌ها برای آموختن ایجاز و فصاحت گزین‌گویه‌نویسی است.

می‌کوشیم با واژه‌هایی که به تازگی اندوخته‌ایم جملات قصار بسازیم تا هم کلمات را بهتر درونی کنیم و هم ساختارهای جمله‌نویسی را بیشتر بشناسیم.

برای تمرکز بیشتر فقط جمله‌های استعاری می‌‌نویسم. می‌کوشیم به این واسطه آرایه‌ی مهم استعاره و نقش آن در ادبیات و زندگی را بهتر درک کنیم.

 

زیر همین مطلب می‌توانید گزین‌گویه‌های استعاری خودتان را ثبت کنید. جملات منتخب در ادامه‌ی همین متن بازنشر می‌شوند.

 

نمونه جملات:

چون برگی به جهان آویخته‌ام.
-ناشناس

دیوارهای ناشران فقرایند.
-ادواردو گالیانو

زندگی فیلم است، مرگ عکس.
-سوزان سانتاگ

سایر نمونه‌ها را در صفحه‌ی قصاراستعاره‌ها بخانید.

 

جملات منتخب همسفران مدرسه نویسندگی:

 

 

به همسفران مدرسه نویسندگی بپیوندید:

پیشنهاد مطالعه:

3 اسفند 1401

3 اسفند 1401

23 فروردین 1404

23 فروردین 1404

31 پاسخ

  1. مرگ همانند پدری مهربان است .که بین بچه های خود فرقی نمی گذارد،چه گدا باشد،چه پادشاه،هر دو را به یک چشم می‌نگرد.

  2. چشماش سرپناهه و حس آرامش می‌ده. آینه‌‌ی تمام نمای سرزمین رویاهای من. تابلوی رسیدن به مقصد. زیبا و دلکش مثل منظره لطیف دریاچه. لباش گلی خوش‌بو و زیباست . عطر لباش تو کوچه باغ پیچیده. لباش گل اناره. قرمزی لباش به رگهام خون می‌ده. تابلوی زندگیم رو با قرمزی لباش رنگ کردم. لباش مأمن آرامش منه. قصه‌گوی لحظات ناب عاشقیه. ترجمان عشق با دنیایی از رنگ. فانوسی در این دنیای خاکستری. موهاش خرمینه‌‌ی که خودنمایی می‌کنه. آبشاری طلایی که جاریه تا همه جا رو درخشان و زیبا کنه. پنجه آفتاب در دل تاریکیه. گونه‌هاش ابر تو آسمونه که همه جا رو پوشونده. توپی گرد و رنگارنگ که خوشی‌ها و بازیگوشی رو یادم می‌یاره.
    حسن اسکندرزاده

  3. آینده، شبیه جاده نیمه‌کاره‌ایست که کارگران در آن مشغول کارند.

  4. من شبیه پرنده‌ام چون رهایی رو دوست دارم.
    من شبیه علامت سوالم چون کنجکاوم و گاهی فوضول:)
    من شبیه اپلیکیشن‌هام چون دلم می‌خواد زود به زود به‌روز بشم.
    من شبیه بادکنکم چون باعث شادی می‌شم اما آسیب‌پذیر هم هستم (گردم هستم:)
    من شبیه شارژ گوشی‌ام با بی‌توجهی، به‌تدریج، انرژیم کم و کم می‌شه و هشدارهایی‌ام می‌دم و بعد کامل خاموش می‌شم.
    من شبیه کفترم که گاهی مدام سرش می‌چرخه و همش اطرافو نگاه می‌کنه و بق‌بقو می‌کنه 🙂
    من شبیه پاندام که شاید از بیرون، رفتارهای عجیب و نامتناسب با سن و هیبتش می‌کنه:)

  5. صداقت، تنها لیوان حاوی آب است در بین لیوان‌هایی که همه از مایعاتی بی‌رنگ و بی‌بو پر شده‌اند.

  6. زندگی جدول کلمات متقاطع است، معنا در تلاقی عمودی‌ها و افقی‌ها شکل می‌گیرد.

    جنگ دیوچهر است و سیاستمدارن مشاطه‌گر آن.

    آینده شبیه تاریکی‌ است هر دو مبهم‌اند.

  7. لبخند، آنتن روابط اجتماعی است.

    وطن رگه‌های عصبی پیکره زندگی است، جایگزین ندارد.

    مهربانی، صدا زدن در کوه است.

  8. نوزاد گریان آزاد، ول شده در خانه‌ی کلنگی‌ حال‌ام را «آینده» نامیدم.

  9. اهمیت آغوش در روابط، مانند نقشِ گروه چربی‌هاست در تامین انرژی بدن.

    نوشتن، روغن‌کاریِ چرخ دنده‌‌ی افکار است.

  10. عشق غربالگر سختی‌ها است.
    نوشتن آینه افکار است.
    مایه حیات روح، نوشتن است.
    آموزش اکسیژن خلاقیت است.
    آموزش گوشت قرمه است، قرمه بدون گوشت غذای فقراست.
    نوشتن زبان افکار است.

  11. با کنار رفتن آجرهای مجروح جان سفیدش را دیدم.

    دیدگان کاغذی‌اش را در دریاچه چشم‌هایش گم کردم.

  12. شیار: شیار دیوار شکسته اعتماد را با بتن عذرخواهی پرکن
    تیرگی: کدورت‌ در خانواده، تیرگی‌ سطح آیینه است
    چالاک: انتشار چالاک متن پختن قرمه‌سبزی داخل زودپز است.
    دل‌شکن: حرفهای دل‌شکن لرزه‌هایی است برای بنای ارتباط.
    گذرا: گذراخواندن نوشته خوب، خوردن میوه نارس است.

    1. آرامش در کشور من، زنی ناسازگار و قهرقهرو است که به هر بهانه، چمدان می‌بندد و خانه را ترک می‌کند.

      1. زندگی جدول کلمات متقاطع است، معنا در تلاقی عمودی‌ها و افقی‌ها شکل می‌گیرد.

        جنگ دیوچهر است و سیاستمدارن مشاطه‌گر آن.

        آینده شبیه تاریکی‌ است هر دو مبهم‌اند.

  13. سلاح کلمات روح را نشانه می‌رود.
    تمیزترین میدان جنگ، جنگ با سلاح واژه است.
    بازنویسی خمیرمایه متن است.
    مرگ سایه زندگی است.
    موهایش را شانه میزند مرگ، هر صبح در آینه زندگی.
    مرگ قطعه نهایی پازل زندگی است.
    جاودانگی، نکونامی است.
    موفقیت نهالی است در جنگِ باد.

        1. من نمایانم حقیقت، صدق‌گفتارم همچون آینه‌

          همچو آبم، رنگ و بویی در مرامم نیست، صاف و ساده‌‌ام

          شکننده شیشه‌ام، نازک‌دل و کم‌طاقتم

          ساکت و آرام و خاموشم چون صحرا به شب

          تک درختی دور از جمعیتِ باغ و‌ تنهایم به جمع

          طبقم، چون قفسه، نظم بخشم چیدمان خانه را

          قانع و پرکارم و فکر زمستان‌، موروار

          گاو‌صندوقم امانت، سرّ و راز، ایمن و محفوظ مانند، نزد من

          نخل نیَم، پیچکم، گِرد عزیزان خود گَردم و بالا روم

          بر فاصله دور نگاهم، یک پنجره‌ام، چشم به آینده بدوزم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *