تجربهنگاری جلسۀ هشتم سمپوزیوم توسعه فردی:
- در این جلسه دربارۀ بستن پروندههای اضافی زندگیمان حرف زدیم.
- ما برای ساختن ارتباطات تازه و انجام بهتر کارهایی که در اولویت هستند به فضای خالی نیاز داریم.
- قرار گذاشتیم کارها و آدمهایی رو از زندگیمان کنار بگذاریم.
- بنا شد برای دادن بیدرنگ جواب «نه» به بسیاری از درخواستها بکوشیم.
نقلقول:
سریع، صریح، دقیق و صادق پاسخ نهایی را بدهیم.
نگذاریم منابع دیگران و خودمان به خاطر تعلل ما از دست برود.
تمرین:
گزارشی از تجربۀ حذف برخی کارها و قطع رابطه و نه گفتن به بعضی آدمها بنویسید.
29 پاسخ
سلام
الان که در حال نگارش این دیدگاه هستم نزدیک ۲ ماه از جلسهی مذکور گذشته و من به دلایلی که نتوانسته بودم حضور داشته باشم شروع به مرور کلاسها کردهام
من با مبحث حذف انسانها تا کارها بیشتر آشنا هستم و عادت به غربالگری از مخاطبین ، فالورها تا کانالها و افراد در من کم و بیش خودنمایی میکند
از تقریباً ده سال پیش که به توفیق اجباری یکی یکی از جمعهایی که حضور داشتم کنار گذاشته میشدم و از سه سال پیش که موج کنار انتخاب برای کنار گذاشتن افراد از طرف خودم بلند شد و رگباری افراد را کنار میگذاشتم تا همین دو سه روز پیش که در استوری اینستاگرام و استاتوس واتس اپ اعلام کردم از این تاریخ تا اطلاع ثانوی کسانی که نزدیکتر با هم در ارتباط هستم به جز کارهای ضروری و مهم حق تماس تلفنی ندارند و میتوانند با پیام کارشان را اطلاع دهند در غیر اینصورت با عدم پاسخگویی یا اشغال شدن من مواجه میشوند و خدای نکرده موجبات ناراحتی پیش میآید
جالب اینجاست مصادف شد با مرور من در این جلسه و در این تاریخ !
ممنون از شاهین جان کلانتری عزیز که با یاد گرفتن و آموختن از او عشق میکنم❤️
حذف آدم ها را چند سالی است که تجربه می کنم و باید بگویم در این یک سال و نیم اخیر کرونا با وجود مشکلات فراوانی که ایجاد کرده در این مورد بسیار کمک کننده بوده است. البته همچنان این روند حذف کردن آدم ها ادامه دارد و افراد زیادی هستند که خودشان و آثارشان باید حذف شوند. در مورد حذف کارها خیلی به من سخت می گذرد، به ندرت و به ناچار گاهی بعضی کارها را حذف می کنم. درمورد “نه” گفتن هم باید بگویم با وجود اینکه آدم صریحی هستم ولی به بعضی از آدم ها نمی توانم نه بگویم یا به سختی نه می گویم و حتی بعد از نه گفتن دچار عذاب وجدان می شوم.
با وجود این با حذف کارها، افراد و نه گفتن ها حس سبکی را تجربه می کنم، گویی حافظه ام دوباره از نو ریست می شود و جا باز می کند تا اطلاعات، کارها و افراد جدید آپلود شوند. این بار تصمیم جدی گرفتم که هر ماه حداقل چند کار یا فرد را از برنامه و زندگی ام به طور موقت یا برای همیشه حذف کنم. کارهایی که فعلا وقت و انرژی انجامشان را ندارم یا دیگر برایم کارایی ندارند. کارها و افرادی که حتی وجودشان مانع رشد و موفقیتم می گردد.
من دقیقا پارسال همین موقع ها، سه آدم سمی که در زندگیم بودند را حذف کردم.شاید با خودتون بگید آها همون حرف مهمه من رو (شاهین کلانتری) گوش نداده و بدون اینکه خوب بشینه فکر کنه و بگرده. سریع گفته چون خودم پارسال این کار رو انجام دادم پس بلد بودم این مسیر رو و دیگه هیچ کسی واسه حذف کردن نیست، اما اصلا اینطور نیست من واقعا نشستم فکر کردم و دیدم کسی نیست که حضورش باعث ناراحتی من باشد.از پارسال یاد گرفتم هرکس به من حس و انرژی منفی داد رو راحت حذف کنم.
راجع به کارها، دوتا کارهایی که احساس میکردم واقعا وقتش نیست که زمان و انرژی براشون بگذارم رو حذف کردم و احساس بهتری دارم.
سلام
به نظرم حذف افکار اضافی و سمی تو زندگی ام خیلی واجب .این افکار همه ناشی از ترسهای عمیق زندگیم می باشد که واقعا روی تک تکشون کار بشه
تقریبا تو روابط این کار را انجام داده ام
البته خیلی طول کشید ولی حذف کردم
بعد از اینکه این داستان به نظر خودم و اطرافیانم خیلی فعالتر و اکتیو تر شدم
در مورد افراد خیلی وقته که این کار رو دارم انجام میدم. هر فردی که حس کنم به نحوی داره بهم آسیب میزنه رو حذف یا کمرنگ میکنم. نمونه های ناموفق هم در این روزمهام دارم. ولی موفقیتهای زیادی هم داشتم.
در مورد کارها! هیچ وقت نتونستم. از کمالگرایی زیاد و وسواس فکری که دارم باید حتما همه کارها رو انجام بدم و اون هم به نحو احسن! حتی به قیمت نابودی خودم. کتابی که خوندنش عذابم میده رو کنار نمیذارم با این دیدگاه که تمرین صبر میکنم! به خودم میگم که فکر کن اون کتاب یک آدم و تا ناچاری مدتی رو باهاش باشی. سعی کن ازش یاد بگیری و لذت ببری!
خلاصه کنم. کارهایی که باید حذف کنم تا بتونم به بقیه کارهام برسم:
چرخیدن های بیهوده در اینستاگرام
باز کردن صفحات متعدد وب
گوگل کردن هر چیزی که برام جالبه در حین گشتن دنبال یک موضوع مشخص (که این کار رو باید برای همه کارهام انجام بدم. از موضوع اصلی پرت میشم)
کار دیگری نیست که مزاحم رسیدنم به اهدافم بشه جز این موارد که مثل خوره، زمان من رو دارن میخورن…
سلام وقت بخیر
قطعا به بعضی از افکارم که تمام انگیزه ها را از من میگیرن نه میگویم و حدف میشوند .
بعصی از رابطه ها را بعد از ده سال گذاشتم کنار و اصلا هم پشیمان نیستم
به تعدادی از دوستان هم راحت نه میگویم
از زمانیکه این رابطه ها را قطع و یا کمرنگ کردم از نگاه دوستانم فعالتر و پر انرژیتر و آرامتر شده ام سپاس
بستن پرونده های اضافه :
۵ نفر مهمی که بیشتر باهاشون ارتباط داریم شخصیت ما روتعیین میکنند
خوشحالم که حدود ده سالی هست که دوستان جدیدی که همواره باعث موفقیت و رشد من هستند آشنا شدم و انتخابهای درستی داشتم حتی یکی از همین دوستان عزیزم باعث آشنایی من با پیچ آموزنده آقای کلانتری شدند واما :
کار یا افرادی که باید از زندگی کناربذارم به طور موقت یادائم :
نام یا عنوان کار :
۱)افکار و صحبتهای مسموم در مورد دیگران یا با دیگران ، مثل غیبت یا شکایت از نحوه رفتارشون همراه با پذیرش بی قید شرط آنها واحترام و حفظ فاصله بیشتر و از بین بردن حساسیت روی برخی افراد یا زیادی جدی نگرفتن حرفهاشون نسبت به خودم در مورد افرادی که عزت نفسم رو ازم میگیره ودر هررابطه از قبل تو ذهنم پیشداوری نکنم که این فرد منظورش مثل دفعات پیشه وسریع جبهه گیری نکنم تا بحث ودلخوری پیش نیاد از هر شخص در حدخودش انتظارداشته باشم چون این اشخاص رو کاملا نمیشه حذف کنم و با اونها نسبت نزدیک دارم .
۲) دور ریختن وسایل ریزی که مدتها استفاده نکردم و به امید نیاز در آینده نگهشون داشتم مثل : آشپزخونه ،کشوها ،کمد لباسها و..
دلیل قطع رابطه یا توقف کار :
۱)نمیخوام وقتم رو با اینگونه افکار هدر بدم من کارهای مهمتری دارم برای رشد شخصی خودم.
۲)جای بیشتر داشته باشم دراین خونه نقلی که از دیدن اجسام بلااستفاده اطراف اتاق که بخشی از ذهنم درگیر تمیز کردن نمونه .
اقدام عملی من برای بستن پرونده یا قطع رابطه:۱)هرزمان دیدم دارم فکر نامربوط میکنم مچ خودم رو بگیرم و پایان روز تعدادشون رو به خاطر بیارم وهرروز که کم شد خودم رو تشویق کنم . تو بازی آدمها نرم میدونم قصدشون خواسته یا ناخواسته ناراحت کردن من یا گرفتن جلوی رشدم هست ولی من ناراحت نشم و با عمل ثابت کنم فردی قاطع و مصمم هستم وغیر قابل نفوذ و با لبخند حس خوب القا کنم و همدلی بیشتر وسعی کنم چون فرد مهمی تو زندگیم هست نمیتونم کامل قطع رابطه کنم اما روابطم رو به حداقل برسونم و در صورت گله بیان کنم که منم برنامه های خودم رو دارم ….
۲)امروز خونه رو تمیز کردم با اینکه مهمون داشتم کلی جمع آوری کردم و آرامش پیدا کردم هرروز ساعتی رو به جمع کردن کشو کمد هام هم اختصاص میدم روز دوم که کمد اتاق رو جمع آوری کردم .
سلام استاد کلانتری نازنین
مطالب این جلسه برای من که از هر دری میرفتم تا شاید یکی باز باشد و نتیجه بگیرم خیلی موثر بود.
کلی با خودم کلنجار رفتم تا تمرکزم را از تک تک پرونده هایی که باز کرده ام و هر کدام نصفه نیمه رها شده اند ، بردارم و تمام تلاشم را بگذارم برای رسیدن به یک یا حداکثر دو هدف.
در این یکسالی که گذشته مهارت های زیادی را انتخاب و امتحان کرده ام و حالا میفهمم که مسیر را اشتباه رفته ام و به همین خاطر است که تمام تلاش هایم نتیجه ای نداشته. از امروز تمام پرونده ها را میبندم و برای رسیدن به تنها هدف و اولویتم در ۵ سال آینده که همان نویسندگی و نوشتن کتاب غیر داستانی ست تمام تلاشم را میکنم.
گاهی اوقات بعضی آدمها را نمیشود از زندگی حذف کرد، اما میشود از فکر و خیالمان حذف کرد و من یکی از سمی ترینها را نه از زندگیم که از ذهنم پاک کرده ام و خیلی خیلی برایم موثر بوده است.
با سلام. با شروع دوره قرنطینه کرونا در بار اول اجبارا بخشی از برنامه ها،دوره های حضوری و نشست ها با دوستان و اقوام حذف شدند، آرامش خوبی را تجربه نمودم. دیدم که وقت آزاد داشتن و گاهی تنهایی چقدر می تواند حالمون را بهتر کرده و باعث خلاقیت مون شود. بعد شروع به انجام کارهایی کردم که قبلا فرصت نمی کردم. مطالعه، رسیدگی به گل و گیاه، به سرپرستی گرفتن گربه، معنویت ،کار روی روابط خانوادگی با همسر و فرزند و … ، حتی دقت بیشتر در آشپزی ، به مرور متوجه شدم که برخی روابط من بیشتر از روی اجبار و یا ترس از تنهایی بوده، و در این زمان با تفکر تصمیم گرفتم که روابطی که آسیب میزنه و در اونها نمی تونم خودم باشم را کمرنگ کرده و بعضی ها را حذف کردم. بعضی کارها هم که فکر می کردم حتما باید انجام دهم را حذف کردم. نهایتا فرصت بیشتری برای پرداختن به خانواده، خودم و امورات مهم شغلی و فردی ام پیدا کردم . و امورات غیر مفید و افراد خاص آسیب زننده را کنار گذاشتم که انرژی زیادی ازم می گرفتن و حتی زمان زیادی صرف کمک به اونها می کردم ، الان حالم خیلی بهتره .
زمانی را به یاد میآورم که اگر به هر دلیل ارتباطم با یک دوست صمیمی یا آشنای قدیمی دچار خدشه میشد، (حتی اگر به قیمت پایمال شدن احساسات و عواطفم بود) باز هم به قدری دچار آشفتگی و تنش میشدم که لحظه ها برایم سخت و کند میگذشت. سالها طول کشید تا به تجربه آموختم که لازم نیست همیشه دیگران را از خودم راضی نگه دارم آنهم به قیمت برهم خوردن آرامش درونی خودم که ارزش و اهمیتش بیش از هرچیز و در اولویت است. اما هنوز هم گاهاً رگه هایی از همان میراث نامیمون در روانم باقی مانده و هنگام ترک کردن یک رابطه دچار اضطراب میشوم اما حضور در این جلسه و شنیدن حرفهای استاد تلنگری دوباره بود برای اینکه به خودم یادآوری کنم یک رابطه سمی چقدر میتواند مرا از رشد کردن و رسیدن به اهدافی که برای آینده دارم دور سازد. نه تنها افراد بلکه بخشی از کارها و امور بیهوده ای که هیچ ثمرهای جز اتلاف وقت و هدررفتن عمر گرانمایه ندارند -همان سارقان زمان و سرگرم کنندههای جذابی که مانع و سدی هستند؛ نامرئی اما مقاوم- که ما را در بند اعتیاد خویش گرفتار می سازند. برای من این امور، خواب زیاد و وب گردیهایی است که ناخوادآگاه ممکن است ساعاتی چنان درگیرش شوم که چرخش سریع و چندباره عقربههای ساعت را حول مرکز زمان از یاد ببرم و این بار جدیتر از قبل تصمیم گرفتم آن را مدیریت کنم و با تعهد و تقید به برنامه ریزی روزانه از تغییرات جدید در جهت توسعه و بهبود روند پیشرفتم استقبال نمایم.
طرح این موضوع کاربردی از طرف جناب کلانتری باعث شد برای چندمین بار مدیریت کارها وارتباطاتم را مورد باز بینی قرار دهم و بعضی از افراد سمی راکه با آنها رودربایستی داشتم به طور کلی از ذهنم پاک کنم. در گذشته بارها این کار را کرده بودم اما این بار تیرخلاصی بود بر ارتباطات بیهوده واز آنجایی که با این کار وقت وانرژی بیشتری برای کارهای مفید مانند نوشتن ومطالعه پیدا کردم خودم را متعهد می دانم که به این کا پایبند بمانم. استاد گرامی سپاس از درسهای ارزشمند شما
دوست صمیمی ای داشتم.۴ سال کارشناسی کلاس و خوابگاه و همه جا، دو سال هم ارشد با هم بودیم
همه ما رو به عنوان دوست صمیمی می شناختن
رابطه همیشه سمی بود. همه می گفتن تو چطور با این ادامه میدی؟ تو بعضی جهات من رو رشد داد اما از یه جای دیگه تحمل ناپذیر بود. می خواستم فاصله بگیرم اما نمی شد تا بعد از ارشد سر یه اشتباه بزرگش دیگه ارتباطم رو قطع کردم و تمام
مشاورم گفت می تونستی بدون قطع رابطه دیگه ادامه ندی اما نمی شد و خوب شد که تموم شد
اما در مورد فایل های نیمه باز ذهنم سخت می تونم این کار رو انجام بدم
بعضی چیزها هم همیشه نصفه نیمه می مونه مثل زبان انگلیسی، یا به روز کردن سایت
می دونم باید باشن اما گاهی رها میشن
خلاصه که انسان است و این چالش ها
از سال گذشته که در مدرسه نویسندگی خلاق شرکت کردم ، به طور ناخودآگاه خیلی از افراد وخیلی از کارهایی که برایم فایده ای نداشت از زندگی ام حذف شد ونکته خیلی جالبی که خیلی بهش،فکر میکنم اینه که من همیشه از تنهایی وخلوت میترسیدم ، از اینکه هم صحبتی نداشته باشم ، از اینکه خودم باشم فقط وحالا از این تنهایی با نوشته هایم لذت میبرم وهمین کاغذ وقلم وافکارم که سوق پیدا میکند به نوشتن مرا راضی وخوشحال نگه میدارد وحالا وقتی در جمعی هستم میخواهم زودتر برگردم به خلوت وتنهایی خودم تا بهتر وبیشتر بتوانم بخوانم وبنویسم واین حال خوبم را از زحمات ودرس هایی که جناب کلانتری آموزش دادند را دارم …ممنونم استاد گرامی .
سلام
کتابی بود که مدت ها تو برنامه بود و تموم نمیشد و اون حس و انرژی بد تموم نشدنش منو کلافه کرده بود و باعث شد من از اون کتاب بدم بیاد هرچند کتاب درجه یکی بود بعد از دیدن این تمرین تصمیم گرفتم کتابو حذف کنم و خود آزاری رو تموم اما باز یه حس اومد سراغم که کم مونده تمومش کنی حیفه چرا از این زاویه نگاه نمیکنی که با تموم کردن کتاب این کتابو حذف کنی و من تموم کردم کتابو کتابی که مدت ها عذابم می داد الان خیلی حس خوبی دارم.
یکی از آدم های که پالس منفی داشت و مدام خواهر و مادر زندگی رو مورد عنایت قرار میداد و هیچ برآورد مثبتی برام نداشت جز بدبختی و بیچارگی خودم رو حذف کردم و خیلی احساس پیروزی میکنم حالم خوبه خدا قسمت کنه برای همتون این حال رو.
لینک تمرین مربوط به حذفیات من:
https://marziehnadem.ir/283/%d8%ac%d8%b1%d8%a3%d8%aa-%d9%86%d9%87-%da%af%d9%81%d8%aa%d9%86-%d8%b1%d8%a7-%db%8c%d8%a7%d8%af-%d8%a8%da%af%db%8c%d8%b1%db%8c%d8%af/
قبل از انجام این تمرین بیماری همه گیر کرونا بسیاری از کارها و رابطه ها را حذف کرد و اصلا هم بد نشد. روابطی که جز ناراحتی و اتلاف وقت فایده دیگری نداشت و کارهای بیهوده ای که برای انجام آن یک روزت را به طور کامل از دست می دادی، همه به نوعی حذف شده بود. اما با انجام این تمرین دیدن هنوز هم روابط مسمومی وجود دارد که گاه و بیگاه تمام انرژی و وقتم را از بین میبرد و انگار مجبور هستم که این روابط را ادامه بدهم. بنابراین برای حذف آن روابط از تلفنم شروع کردم و لیست چند نفری را که تماس با ان ها برایم هیچ فایده ای نداشت در اوردم و با خود عهد بستم که دیگر با انها تماسی نگیرم و اگر احیانا در جای انها را دیدم به همان احوال پرسی ساده قناعت کنم . همین مساله باعث شد که این وظیفه را که احساس می کردم هر طوری هست باید هفته ای یک بار با انها تماس بگیرم از روی دوش خودم بردارم. این بار که برداشته شد، ذهنم ازادترشد و با وضوح بیشتری به اهدافم فکر کردم.
سلام
موضوع امروز برام جالب بود.خودم به کم رنگ کردن وبعد حذف رابطه برای بهتر زندگی کردن اعتقاد دارم.
وقتی رهام(پسرم)پنج ساله بود از بودن در بعضی مکان ها وارتباط برقرار کردن با بعضی افراد لذت نمی برد تصمیم گرفتم روابطم رو کم رنگ کنم وبعد حذف رابطه.نتیجه خوبی گرفتم آرامش بیشتری داشتیم وزمان کافی برای انجام کارهای مورد علاقه ام پیدا کردم.
تاسال قبل تلویزیون زیاد تماشا میکردم،وقتی شروع کردم به مطالعه ی بیشتر خودبه خود تلویزیون حذف شد به طوری که اگر پسر جان خونه نباشه روزها میگذره وصدایی از تلویزیون در نمیاد.
خیلی وقتها فکر میکنم اگر روابطمان را با یک دوست یا فامیل قطع کنیم اتقاق غیر قابل جبرانی می افتد،درصورتی که کاملا نتیجه بر عکس می دهد وآرامش بیشتری به دست می آوریم وزمانی را که صرف دوستمان میکردیم را صرف کار مورد علاقه یمان کرده و لذت بیشتری از گذر زمان برده وحالمان بهترشده واعتماد به نفسمان تقویت میشود.
سلام بر شاهین عزیز و پرانرژی
راستش من به خاطر پیشینهی تربیتی و خانوادگی و شخصیتیام در امر حذف کردن استاد بودهام. حذفیاتی که از روی هیجان و بیشتر احساسی بوده است تا از روی منطق. البته میتوانم بگویم که این امر در خانواده من یک امر مسری به حساب میآمد. حذف کردنهایی که بیشتر از روی خشم و معمولاً ناخودآگاه و طبق یک عادت رفتاری بیمارگونه انجام میگرفت. افراد و اشیاء و موقعیتها و هر آنچه که میشد نابخردانه و در طی یک تلاطم روحی شدید حذف شود در امان نمیماند. حالا که دارم دربارهی این تمرین مینویسم، خودم متوجهم که به چه تغییر عمدهای نائل آمدهام. باور تان بیاید که قبل از گوش دادن به این جلسه در طی یک غافلگیری بیرحمانه در پی یک ارتباط قدیمی چنان برآشفته شدم که تا چند روز از خواب و خوراک افتادم، دیدم نه. اینطور نمیشود. نشستم پشت میز و در طی یک نشست سه ساعته از اول تا همان لحظه را نوشتم. هر چه دربارهی آن ارتباط قدیمی در نظرم میآمد و تمام تحلیلهایی که مثل خوره میخوردم آوردم روی صفحهای کاغذ. طوماری شد برای خودش. دستِ آخر به سه راهحل رسیدم که یکیاش پایان دادن به رابطه و بخشیدن عطایش به لقایش بود. تلاقی جالب و قابلتوجه این جلسه با آن اتفاقی که برایم پیش آمده بود باز هم برای چندمین بار در طی یک سال و اندی نوشتن به من ثابت کرد نوشتن به هر سبک و سیاقی، به هر عنوانی معجزه میکند. حالا میدانم که حذفیاتی که دارم انجام میدهم یک تفاوت چشمگیر یافته است و آن اینکه آنها از روی آگاهی انتخاب میشود. حذفیاتی که میدانم چون از روی آگاهی است با اینکه آسیبهایی را در پی دارد ولی خودخواسته، فکر شده و مسئولانه خواهد بود.
در ضمن بلاخره اسبابکُشیام تمام شد و انشاالله بتوانم کلاسها را آنلاین شرکت کنم.
سلام استادعزیزم.کات کردن به رابطه چندساله با یکی ازافرادصمیمی که متاسفانه بخودش بروزهررفتاروکلانی رومی داروسازان دراین مورد آرامش کسب کردم.
پیداکردن کلید وازه هایی ازیکی از سوره های طولانی قرآن که پایانش آرامش کسب میشه
امروز نه
بلکه سه سال است که با حرفها و پیشنهادهای بی نظیر شما به بهترین شکل ممکن مسیر خود را طی میکنم. تا به امروز چیزهای بسیاری را حذف کردهام. از انسانهای جلبک مغزِ دست و پا گیر گرفته تا رفتارهای منفی و تلههای مجازی. میتوانم به جرئت بگویم که من، سه سال پیش در مرداد ماه متولد شدم.
حالا سه سال و چند ماه دارم، اما به اندازه یک انسان ۴۰ ساله میفهمم و تشنهی یادگیریام. روزهایم هرگز تکراری نمیگذرند چون به من بهتر شدن را خوب آموختهاید. هر روز که به این سه سال افزوده میشود، شمار حذفیات زندگیام نیز افزایش مییابد. از این بابت هرگز احساس ندامت و سردرگمی نکردهام چون خوب میدانم اینگونه احساس بهتری خواهم داشت. ارزش ماندن و داشتن چیزهایی را که در زندگیام جریان دارند با پیشرفت در مسیر خود میسنجم. اکنون بعد از 1095 روز، من به عنوان یک انسان به این باور رسیدهام عواملی را که باعث مسمویت زندگیام میشوند به راحتی بزدایم.
تمرین جلسه هشتم سمپوزیوم
اینکه چه کارهایی باید پرونده آنها را ببندیم بستگی به این دارد که چه تاثیری در زندگی ما گذاشتن مسلما عوامل هایی که به تجربه ما ثابت شده که وجودش در زندگی مان باعث تحلیل انرژی روانی ما می گردد پس درنگ نکنیم علارغم اینکه درسهایی از آن آموختیم پس بهتر است هراز گاهی غربالگری کنیم وچیزهای به درد نخور ودغددغه ساز را از زندگی کنار بگذاریم فرقی ندارد اشیاء باشن یا اشخاص
ویا رفتارهایی که پس از انجامش احساس خوب ما را از بین می برند پس هرچی سمی ها است دور ریختنی هستن اسلام نیز در این باره می فرماید با آدم جاهل فقط در حد جواب دادن سلام. اینجا جاهل استعاره است که همان به ادم سمی اطلاق می گردد
تا کنون با تجربه هایی که کسب نمودم وحسی که حاصل از آن بدست اوردم توانستم خیلی از رفتارهای اسیب زننده را از خود دور سازم وبا این کارم احساس خوبی نسیبم گردید بهوضوح لمس نمودم وهمینطور با کنار گذاشتن اشیای بلااستفاده توانستم انرژی روانیم را تقویت نمایم واز همه مهمتر ادمهای سمی که به مرور زمان سمی بودن خود را ثابت نمودن از آنها دوری نمودم که با این فعلم کلی توانستم روحیه بگیرم وقاطعیت نه گفتن دارم در خودم پر رنگتر می سازم که نتیجه درخشانش حس نمودم
مبحث این جلسه کم نظیر بود. موضوع در مورد کنار گذاشتن و بستن پرونده روابط و کارهایی بود که برای ما در زندگی حال حاضرمان سمی و زیان رسان هستند.
استاد حقیقتا مثل یک روانشناس زبده به چم وخم ذهن و رفتار انسان شناخت دارند.
من به این موضوع آگاهی نسبتا خوبی داشتم و جلسه امروز مهر تاییدی بود بر کاری که از قبل شروع کرده بودم.
مثلا در برنامه نویسی برایم پیش آمد. سربازی ام تازه تمام شد و با جدیت دنبال این بودم که کاری که در آن علاقه دارم را پیدا کنم.
گشتم. و بین چند شغل دیدم که برنامه نویسی حقوقش نسبت به بقیه بالاتر است!!!
قبلا امتحانش را پس داده بودم که من علاقه ای به کارهایی که صفر یکی هستند و خشک هستند ندارم، چون خودم مهندسی می خواندم و انصراف دادم از آن راه.
من به کارهایی که در آن ذهن باز و خلاق حرف اول را می زند علاقه داشتم. در زمینه ذهن و خودشناسی مهارت داشتم و چندین سال روی خودم کار کرده بودم.
خواستم که تا در مهارت خودم به درآمد برسم در کنارش برنامه نویسی هم بکنم تا کمک خرجم باشد. دوره ای هم شرکت کردم.
دیدم که در کارم به شدت اهمال کاری پیدا کرده ام و بازدهی من خیلی کم شده است و زمان از دستان اهمال کارم به سرعت لیز میخورد و فرار می کند.
چند هفته ای با این کارها درگیر بودم و دیدم که کارم بازدهی کافی ندارد و ذهنم خیلی خسته می شود.
خودم را مجبور کردم که در حال حاضر فقط باید یکی شان اولویت اصلی من باشد و همه تمرکزم بر آن باشد.
من علاقه و رسالتم را در برنامه نویسی نیافتم و فقط به خاطر موقعیت شغلی بود که خواستم آن را دنبال کنم.
چون برای برنامه نویسی دوره ای هم شرکت کردم و دومیلیون هزینه کردم ، آن حس بد که همه بعد از اشتباه کردن و شتاب زدگی به سراغمان می آید با من گلاویز شد.
اما من چون به لزوم علاقه در کاری که انجام می دهیم باور قلبی دارم و به اثر زیان بار کارهایی که با روح ما سازگاری ندارند و در طولانی مدت خودشان را نشان میدهند.
بعد از آگاهی به مسئله با تمام قدرت زیر کار برنامه نویسی خط کشیدم و خودم را در دریای ناشناخته ها انداختم و دوست دارم که از صفر شروع کنم و در کارهایی که قلبا با آنها ارتباط برقرار می کنم فعالیت کنم.
تمرین درس سمپوزیم/ جلسه یکشنبه 28 تیر
کنار گذاشتن برخی پروندهها :
ممنون از استاد کلانتری برای این تمرین و درس ارزشمند که درس جرأت ،شجاعت، و شهامت مبارزه با ترسهای اجتماعی سنتی است.
در فرهنگ سنتی ما،حذف و قطع رابطه همیشه نهی شده است و به ما آموخته اند که با همه دوست باشید. اما این مطلب استثناتی دارد. وقتی فردی با رابطه خود به ما آسیب میزند بیت حضرت حافظ بی معنی میشود با دوستان مروت با دشمنان مدارا. در مواقعی به نفع ماست از اسارت رابطه های سمی خارج شویم و ابتدا فاصله بگیریم و حتی اگر توانستیم محیط کار، شهر و حتی کشور خود را نیز به سمت یک محیط امنتر جابهجا کنیم. مقصود تنهایی دائم نیست. مقصود قطع رابطه ها و ساختن و جایگزینی روابط سالمتر و حتی دوستیهای جدید و تازه بیشتر با افرادی جدیدتر و ایمنتر است.
من با حفظ رابطه محترمانه و رعایت فاصله و ریستریکت کردن در شبکه های اجتماعی در برابر افرادی که ما را مورد آزار کلامی میدهند بیشتر موافقم و بلاگ را مرحله اخر می دانم.
نمونه تجربه حذف:
من دیروز با حفظ احترام برای همشاگردی گرامی
رابطه فالووری خود با خانم *حنانه ابراهیمنژاد* همدوره نظم شخصی حذف کردم. دلیل قطع رابطه: تمسخر نژادی قومیتی و استفاده از الفاظ فاقد احترام و عدم همحسی ایشان.
از کارهای حذف کردنی در پی منظم کردن اوقات مراجعه به اینستاگرام و فرایند تولید محتوا هستم.
سلام استاد کلانتری عزیز
نه گفتم ، ولی امیدوارم توان عملی کردنش راهم داشته باشم 😊👇
https://www.faridehfard.ir/597/%d8%aa%d9%85%d8%b1%db%8c%d9%86-%d9%87%d8%b4%d8%aa%d9%85-%d8%b3%d9%85%d9%be%d9%88%d8%b2%db%8c%d9%88%d9%85-%d8%aa%d9%88%d8%b3%d8%b9%d9%87-%d9%81%d8%b1%d8%af%db%8c/
قرار شد برای تمرین چند کار و آدم را از زندگیمان شیفت دیلیت کنیم و نشانههایش را هم ز جلوی چشمانمان محو و نابود کنیم. البته نه به این شدت. ولی به هر حال کاری بود که باید میکردیم. راستش هرچه گشتم آخرین آدمی که حس کردم باید از زندگیم بیرون شود مربوط به سال سوم دبیرستان بود. یعنی از قبلترش فهمیده بودم ولی از سر تنهایی بود ادامه دادن دوستیمان. این بود که سال سوم دیگر طاقتم تاق شد و به کل خودم را خلاص کردم. و البته که تنها نماندم. دوستان بهتری جایش را گرفتند. دوستانی که باعث شدند رشد کنم.
و اما پرونده کارها. از آنجایی که کار خاصی پیدا نکردم و آخرین کاری که داشت سنگینی میکرد و زائد بود، نوشتن معرفی کتاب برای چالش طاقچه بود و دو سه روز پیش با بستن حساب ویرگول خودم را از شرش رهانیده بودم، افتادم به جان کتابخانه و برنامههایم. تصمیم گرفتم رونویسی آخرین داستانی که نیمه مانده بود و تمام نمیشد را رها کنم و بروم سراغ یک اثر دیگر. و نیز به چندکاری و پرکاری نه گفتم و در یک حرکت مواد چک لیست روزانهام را سبک کردم تا دیگر متحمل فشار مضاعف نشوم و به جای اینکه به خاطر کمبود وقت و صرفاً از سر رفع تکلیف یک ناخنکی به کارهای مختلف بزنم، در طول هفته پخششان کنم تا بهتر و مفصلتر بهشان بپردازم.
در کنار این موارد باید به بهانهها و ترس و تردیدها هم نه بگویم که حسابی به این نه محتاجم.
من از دورههای اولی که با جناب کلانتری عزیز آشنا شدم، خیلی از زواید را به پیشنهاد ایشان از زندگی حذف کردم.
میتوان گفت در طی این دو سال با حذف موارد پ اشخاص اضافی به اندازه همه عمری که زندگی کرده بودم، زمان و انرژی بدست آوردم.
از مواردی که حذف کردم آدمهایی بودند در حیطه دوستان، آشنایان و فامیل که جهان فکری متفاوتی با هم داشتیم. ارتباط با آنها انقدر انرژی از من میگرفت ( و البته حتما از آنها) که از یک جایی به بعد ترجیح دادم ارتباطم را بسیار محدود و کاملا حذف کنم.
شنیدن اخبار غیرضروری، گشتن در فضای مجازی، نگه داشتن لوازم و وسایل استفاده نشده که به کار نمیآمدند و نخواندن کتابهایی که دوست نداشتم و یا ندیدن فیلمی که با نگاه من متفاوت بود، شرکت نکردن در مهمانیها یا دورهمیهایی که مورد علاقه ام نبود، از جمله کارهایی است که بسیار حالم را خوب کرده است.
سلام و وقت بخیر خدمت دوستان و استاد کلانتری عزیز
در طی تمرین اخیر مبنی بر حذف افراد و کارهای اضافی از برنامه زندگی، بالاخره تونستم بار منفی بیهوده گردی در فضای مجازی رو حذف کنم و صفحات مضر در مسیر توسعه فردی م رو در شبکه های اجتماعی ببندم.. از زمانم به شکل مفیدتر و پر منفعت تر بهره بگیرم و از دایره روابط با افراد فرکانس منفی و ناخوشایند فاصله بگیرم .. به نظرم نویسنده و کسی که کارش تولید محتوا هست باید دغدغه مند باشه .توی حصار تنهایی موفقیت پنهان شده و ما متاسفانه گاهی با شلوغ کردن اطرافمون با افراد مصنوعی و تو خالی سعی میکنیم از تنهایی فرار کنیم در حالی که این شایسته نیست.به نظر میاد نویسنده و تولید کننده خلاق محتوا به شدت باید گزینشی عمل کنه و اگه قرار باشه روابطی رو تجربه کنه بهتره توی سبد روابط ش گلچینی از موثرترین افراد رو داشته باشه ..
در مورد کارها و رفتارها هم باید بگم تجربه حذف و بستن پرونده های نیمه کاره،تجربه جدید و دلچسبی برام بود. اخیرا عادت به پرخوابی مخصوصا صبحا داشتم که به نعمت شرکت در سمپوزیوم هرروز داره کمتر میشه و احتمالا در یکی دو روز آینده به باشگاه پنج صبحی ها بپیوندم 😄😄
از ساعت تماشای تلویزیون بشدت کم کردم و حتی به حذف نزدیکه … بحث و گفتگوهای خاله زنکی 😅😅 رو حذف کردم و انرژی مرده اون لحظه رو به شکل احیا شده صرف ۵ دقیقه نوشتن میکنم . از این بابت حال خوبی دارم . ممنونم استاد که هر جلسه ما رو به توسعه و پیشرفت فردی نزدیک تر میکنین.
خوب یا بد، به خیلی چیزها در زندگیم نه گقته¬ام . آدمها، مشغولیت¬ها، کتاب ها و وسایلی که دیگر به کار من نمی آیند. اگر از آدمها بگویم، برای خودم هم باور کردنی نیست که چگونه تصمیم به حذف بعصی آدمهای زندگیم گرفته¬ام. کسانی در زندگیم بوده¬اند که همه وقت و انرژی ذهنم صرف آن¬ها می شد. چه در حضورشان که البته جای خود دارد و چه در دوری شان که با نشخوار فکری هر حرکت یا گفتارشان را برای خودم تعبیر می کردم و برای رضایت آنها خودم را به آب و آتش می¬زدم. اما روزی ناگهان به خودم نهیب زده¬ام که بس است. دیگر کافیست. از این رابطه چه چیزی عایدت می¬شود؟ و چون پاسخ قانع کننده¬ای نیافتم، تصمیم به قطع رابطه گرفتم. دور همی های همکلاسی¬های دبستانی، همکارهای قدیمی، برخی از آدم¬های فامیل از این جمله¬اند. و همین طور مشغولیت¬هایی که جز اتلاف وقت ثمره ای نداشته¬اند و شاید یکی از آن¬ها همین پرسه زدن در فضای مجازی و خواندن مهملاتی باشد که توسط دیگران به اشتراک گذاشته می شود، اشاره کرد.
به گمان من ، آدم¬ها پس از پشت سر گذاشتن هر دهه از زندگیشان به درک تازه¬ای از مفهوم زندگی, عشق, دوستی، دشمنی و خیلی چیزهای دیگر دست پیدا می کنند. با آغاز این درک نوین، دیگر یدک کشیدن بار و بندیلی که در ادامه سفر به کارشان نمی آید، نه تنها صرف بیهوده وقت و انرژی است بلکه آن¬ها را از ادامه سفر در راه بلوغ و تکامل و کشف عرصه¬های تازه باز می-دارد. من هم در هر یک از این خانه تکانی ها با گروهی از آدمها، سرگرمی ها و مشغولیت هایم خداحافظی کردم. شاید آشنایی با شاهین کلانتری و دوره نویسندگی خلاق آشنا شدم، دستاورد یکی از همین بازنگری ها باشد.
با سلام و احترام
سه ماه پیش گروهی با مضمون خودشناسی با محوریت سوال تشکیل داده بودم، متاسفانه اعضای گروه به این موضوع مشتاق نبودن، حتی غیبت و عدم مشارکت رو جویا می شدم جواب نمی دادند ، بعضی از افراد هم با پیگیری زیاد به سوالات آن هم بعد از گذشت مدتی جواب می دادند، تصمیم گرفتم در این ماجرا رو ببندم، تا بیشتر از این انرژی ازم کسر نشه، در عوض باشگاه خودشناسی کلاس رو با دوستان نویسنده تحت عوان باشگاه خودیاب تشکیل دادم، که اتفاقا اعصای گروه به محض دیدن موضوع موافقت کردند و خیلی مشتاق رشد هستند و سیستم فکریمون شبیه به همه، امروز فعالیت گروه رو استارت زدم ، فکر میکنم برای گروه قبلی افراد مناسبی برای ادامه دادن انتخاب نکرده بودم و در مدار ذهن من نبودند یا اینکه مشغله داشتند
دو نفر از مخاطبان گوشیم رو حذف کردم، حتی دیدن اسمشون حالمو بد می کرد و یاد خاطرات بدی می افتادم، پرونده این دو نفر را برای همیشه بستم
در مورد نه گفتن ،از امروز تلاش می کنم تا قاطعانه برخورد کنم، تا بیش از این وقتم را به هدر ندهم و وقت بیشتری برای خواندن و نوشتن داشته باشم