یکی از باورهای خدشهناپذیر من این است که میارزد هرروز زمان زیادی را صرف ساختن و تقویت یک تیم خوب کنیم.
گاهی افرادی را میبینم که فکر میکنند برای ساختن یک تیم و سیستم خوب، اپلیکشین تسکولو کافی است.
نادانی در حد کمال: وقتی قبل از ساختن مدل ذهنی مناسب، به فکر ابزارهای مختلف و اتوماسیون هستی.
اینکه ما در راهاندازی تیم ناتوانیم دلایل مختلفی دارد. ولی بهزعم من مهمترین آن، فهم نکردن عملیِ اصلیترین رکن موفقیت در دنیای جدید است.
آدام گرنت در کتاب ببخش و بگیر، انسانها را به سه دسته تقسیم میکند: گیرندهها، حسابگرها و بخشندهها.
گیرندهها فقط از تو میگیرند. اصطلاحاً فقط به فکر تیغ زدناند. صدالبته که شاید در ظاهر چنین نشان ندهند. اینها درنهایت بازندهاند.
تکلیف حسابگرها هم که مشخص است، یکی میدهند به این امید که یکی بگیرند. اغلب مردم در همین دسته هستند.
بخشندهها اما بیهیچ چشمداشتی میبخشند. برندههای بزرگ غالباً در همین دستهاند.
هنر بخشنده بودن تعیینکنندۀ موفقیت و شکست واقعی ما در دنیای جدید است.
بخشنده بودن همیشه در بخشیدن چیزهای مادی نیست. تحمل موفقیت دیگران هم نوعی از بخشش است. در بسیاری از تیمها یا گروهها میبینیم که افراد تاب دیدن پیشرفت هم را ندارند و وقتی از قافله عقب میمانند بهجای اینکه به فکر ارتقای خودشان باشند همهچیز را به هم میریزند. رفتار آنها شاید نمایش تمامعیار این جمله باشد: دیگی که واسه من نجوشه سر سگ توش بجوشه.
چند روز پیش یکی از دوستانم که مدیریت یک مجموعۀ خصوصی را به عهده دارد گلایه میکرد که کارمندانش خوب کار نمیکنند و میگفت بیزنس او را با ادارات دولتی اشتباه گرفتهاند و کمکاری میکنند.
پرسیدم: به آنها چطور حقوق میدهی؟
باافتخار بادی به غبغب انداخت و گفت: دقیقاً طبق قانون وزارت کار.
گفتم: حقوق دولتی میدهی، توقع کار خصوصی داری؟
آیا وقتی چند صد میلیون تومان سود میکنی چیزی تو جیب کارمندانت میرود؟
مسلماً فکر میکرد همین حقوق هم از سر همکارانش اضافه است.
موضوع بدیهی است. تو نمیتوانی ادعای کارآفرینی خصوصی داشته باشی و رفتارت با کارمندانت مثل بردهها باشد. کارآفرینی اصیل با بخشنده بودن گره خورده است. همه باید سود ببرند.
بله دوست من یک گیرنده بود. نه حتی یک حسابگر.
اینها را گفتم تا بگویم من فکر میکنم این چند نکتۀ کوتاه تأثیر مثبتی روی ساختن یک تیم کارآمد دارند:
التزام عملی به مهربانی
مهربانی نه بهعنوان یک شعار لوس و بیمزه. مهربانی در تمام ابعاد آن. مهربانی با رفتارهایی مثل حسادت و کمبینی و گیرنده بودن سازگار نیست. مهربانی بخشندگی میآورد.
ارتقای برند شخصی اعضای تیم
هرچقدر روی فردیت و تمایز تکتک اعضای تیم بیشتر کار کنیم درنهایت تیم قدرتمندتری خواهیم داشت. بنا نیست همه در حاشیه قرار بگیرند و فقط برند رهبر تیم مهم باشد. هرکدام از اعضای تیم باید به یک ستاره تبدیل شوند.
یادگیری مداوم و گروهی
بعضی افراد بااینکه سودای کارآفرینی دارند اما دولتی فکر میکنند. شاید صدها جلد کتاب متنوع در کتابخانهشان باشد اما غیر از یکی دو تا را بیشتر نمیخوانند. از رمان و ادبیات هم بهکل فراری هستند.
تکتک اعضای تیم باید تشنۀ یادگیری باشند. علاقه کفایت نمیکند.
من از آدمهایی که فقط به یک کتاب میچسبند میترسم.
وبینار آموزش نویسندگی شاهین کلانتری (کلاس آنلاین نوشتن و تولید محتوا)
11 پاسخ
درود شاهین عزیز
من با این که در یک مجموعۀ دولتی کار می کنم، اما با آدم هایی از هر سه گروه طرف هستم. اطراف ما گیرنده ها تعدادشون محدوده. به نظر من کار با گیرنده ها راحت تر از حسابگرهاست. چون تکلیف آدم باهاشون روشنه!
اما حسابگرها بیشترند و البته سعی می کنند خودشون رو بخشنده نشون بدن. چند بار از دست این حسابگرها تا مرز گریه کردن هم رسیدم! : (
اما بخشنده ها مثل خدای بخشنده شون مهربونند و خواستنی! اینها تعدادشون به انگشتان دست هم نمی رسه! اما وقتی با یک بخشنده حرف می زنی، زهر یک فوج حسابگر و یک کرور گیرنده رو از دلت پاک می کنند. خدا عمر باعزت بهشون بده!
سلام سعید جان
دقیقاً همینطوره
آدام گرانت هم تو کتابش با مثالها و نمونههای فراوان این موضوع رو تشریح میکنه.
سلام شاهین عزیز سه نکته ای که گفتی واقعیت امروز جامعه ماست مهم اینه که ما جز کدام یک هستیم جوابش زمزمه خاموشیه که زیر لبخندمان نشسته که کسی توان خواندنش را ندارد بجز…..
(محسن فهمیده)
سلام شاهین جان.
این سه مورد را که گفتی کاملا قبول دارم. مهربانی، به قول تو آن ادا و اصول لوس و عزیزم گفتنها نیست. شاید اولین رکن مهربانی این باشد که خیلی ساده به ارزشها و اهداف هم احترام بگذاریم. من این سه موردی را که گفتی با تمام وجود در هم تیمیهایم پیدا کردم.
مثل همیشه، موفقترین باش. 🙂
سلام شهرزاد عزیز
چقدر خوشحالم که در یک تیم عالی کار میکتی. تیمی که باعث شده حال تو خوب باشه.
و این حال خوب رو خیلی خوب میشه حس کرد.
بعضی از افراد هم در هیچ کدوم این دسته ها قرار نمی گیرند. من به اینها میگم نخودی. نخودی هایی که نخودی فکر میکنند و نخودی عمل میکنند. نخودی ها خودشون به دسته های مختلف تقسیم میشوند.
۱. نخودی بین ها، اونهایی که کینه های شتری دارند و انقدر روی آنها فشار آورده که قدشان را کوتاه کرده و نگاهشان جلوتر از یک نخود هم نمیبیند.
۲. فکر نخودی ها: دسته پیشرفته تر نخودی بین ها هستند. انهایی که فکر میکنند زرنگ اند و افکار پلیدشان را به سمتت پرتاب میکنند اما با همه بزرگی و حجم زیاد افکارشان، وقتی به تو میرسند اندازه نخود میشوند.
۳. عمل نخودیها: دسته پیشرفته تر فکر نخودیها هستند که افکار پلید را با قدرت و طبق نقشه پرتاب میکنند اما به اندازه ضربه اصابت یک نخود میتوانند در کارت خدشه وارد کنند و خود در حیرت کار خویش و تو میمانند، که چه شد!!
۴. اما دسته چهارم عملی تر از همه هستند و علیرغم اینکه خود هیچ نمیشوند از سر نومیدی و عجز که چرا نتوانستند مانع رشد دیگری شوند، دست به عمل میزنند و با بالا انداختن نخود به انگل های جامعه می پیوندند.
قصه ما به سر رسید نخودی به قصدش نرسید 😁
کاملا موافقم. یکی از خصوصیات مهم کارتیمی این است که همه درآن رشد می کنند. ولی در مورد ترکیب تیم به تفاوت های شخصیتی و مهادتی هم دقت کنید. لازم نیست همه مثل هم باشند. اگر همه افراد تیم کرم کتاب باشند جای خالی افراد اجرایی حس خواهد شد. در واقع داشتن ترکیبی از افراد کاملا متفاوت در تیم به ایجاد سینرژی کمک می کند. آنچه برای همه تیم لازم است روحیه کار تیمی است.
سعیده جان
باهات موافقم. و حرف ما با هم در تضاد نیست.
فقط یه نکته مهم:
چرا فکر میکنی کتابخون بودن با عملگرایی در تضاده.
من خودم روزی بیش از 16 ساعت کار میکنم و فوق عملگرا هستم.
چون کتابخون هستم یعنی نمیتونم شخصیت اجرایی داشته باشم؟
راستی من واژه کرم کتاب رو دوست ندارم. من آدم هایی رو دوست دارم که از زندگی به کتاب میرسن، نه از کتاب به زندگی.
و یک نکته مهم، کتابخوان های واقعی مثل هم نیستن. کتاب ها از عوامل مهم تمایز آدم ها و یونیک شدن اونها هستن.
نکته ای که در ابتدای جمع آوری افراد تیم ضروری به نظر می رسد آموزش افراد جهت کار در یک گروه (Team Work) است.
در کشورهای دیگر افراد از کودکی هدایت می شوند و این آموزش ها را به مرور فرا می گیرند بطوریکه جزئی لاینفک از زندگی شان می گردد
متاسفانه در کشور ما اعتقاد به فردگرایی و خودرایی بیشتر از کار تیمی است.
برای ساختن یک تیم خوب باید اول آموزش های مربوطه را به افراد آموزش پذیر ارائه کنیم
محمدرضا
من خیلی خوشحالم که تو علاوه به اینکه وبلاگ نویس حوبی هست، کامنت نویس حرفه ای و دقیقی هم هستی.